گنجور

شمارهٔ ۲۴۴ - پیام به وزیر خارجه انگلستان

سوی لندن گذر ای پاک نسیم سحری
سخن از من بر گو به سر ادوارد گری
کای خردمند وزیری که نپرورده جهان
چون تو دستور خردمند و وزیر هنری
نقشهٔ پطر بر فکر تو نقشی بر آب
رأی بیزمارک بر رای تو رائی سپری
ز تولون جیش ناپلیون نگذشتی گر بود
بر فراز هرمان نام تو در جلوه گری
داشتی پاربس ار عهد تو درکف‌، نشدی
سوی الزاس ولرن لشکر آلمان سفری
انگلیس ار ز تو می‌خواست در آمریک مدد
بسته می‌شد به واشنگتون ره پرخاشجری
با کماندار چف گر فرتو بودی همراه
به دیویت بسته شدی سخت ره حمله‌وری
ور به منچوری پلتیک تو بد رهبر روس
نشد از ژاپون جیش کرپاتکین کمری
بود اگر فکر تو با عائلهٔ مانچو یار
انقلابیون درکار نگشتند جری
ور بدی رای تو دایر به حیات ایران
این همه ناله نمی‌ماند بدین بی‌اثری
مثل است این که چو بر مرد شود تیره جهان
آن کند کش نه به کار آید از کارگری
تو بدین دانش‌، افسوس که چون بی‌خردان
کردی آن‌کار که جز افسون ازوی نبری
برگشودی در صد ساله فروبستهٔ هند
بر رخ روس و نترسیدی ازین دربدری
بچهٔ گرک در آغوش بپروردی و نیست
این مماشات جز از بیخودی و بی‌خبری
بی‌خودانه به تمنای زبر دست حریف
در نهادی سر تسلیم‌، زهی خیره‌سری
اندر آن عهد که با روس ببستی زین پیش
غبن‌ها بود و ندیدی تو زکوته نظری
تو خود از تبت و ایران و ز افغانستان
ساختی پیش ره خصم بنائی سه دری
از در موصل بگشودی ره تا زابل
وز ره تبت تسلیم شدی تا به هری
زین سپس بهر نگهداری این هر سه طریق
چند ملیون سپهی باید بحری و بری
بیش از فایدت هند اگر صرف شود
عاقبت فایدتی نیست به جز خون‌جگری
انگلیس آن ضرری را که ازین پیمان برد
تو ندانستی و داند بدوی و حضری
نه همین زیرپی روس شود ایران پست
بلکه افغانی ویران شود وکاشغری
ور همی گوئی روس از سر پیمان نرود
رو به تاربخ نگر تا که عجایب نگری
در بر نفع سیاسی نکند پیمان کار
این نه من گویم کاین هست ز طبع بشری
خاصه چون روس که او شیفته باشد بر هند
همچو شاهین که بود شیفته برکبک دری
ورنه روس از پس یک حجت واهی ‌ز چه روی
راند قزاق و نهاد افسر بیدادگری
در خراسان که مهین ره‌رو هند است چرا
کرد این مایه قشون بی‌سببی راهبری
فتنه‌ها از چه بپاکرد و چرا آخرکار
کرد نستوده چنان کار بدان مشتهری
سپه روس زتبریزکنون تا به سرخس
بیش از بیست هزارند چو نیکو شمری
هله کزمشرق ما امن بود تا به شمال
سپه روس چرا مانده بدین بی‌ثمری
گرچه خود بی‌ثمری نیست که این جیش گزین
سفری کردن خواهند به صد ناموری
سفر ایشان هند است و تمناشان هند
هند خواهند بلی‌، نرم‌تنان خزری
وبژه گر پای بیفشاری تا از خط روس
خط آهن به سوی هندکند ره سپری
به عدو خط ترن ره را نزدیک کند
تا تو دیگر نروی راه بدین پرخطری
سد بس معتبری ایران بد بر ره هند
وه که برداشته شد سد بدان معتبری
باد نفرین به لجاجت که لجاجت برداشت
پرده ازکار و فروبست رخ پرهنری
به لجاج و به غرض کردی کاری که بدو
طعنه راند عرب دشتی وترک تتری
حیف ازآن خاطر دانای تو وان رای رزین
که در این مسئله زد بیهده خود را به کری
زهی آن خاطر دانای رزین تو زهی
فری آن فکر توانای متین تو فری
نام نیکو به ازین چیست که گویند به دهر
هند و ایران شده ویران ز سر ادوارد کری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوی لندن گذر ای پاک نسیم سحری
سخن از من بر گو به سر ادوارد گری
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، به سمت لندن برو و پیام من را به ادوارد گری برسان.
کای خردمند وزیری که نپرورده جهان
چون تو دستور خردمند و وزیر هنری
هوش مصنوعی: ای خردمند و وزیر، تو کسی هستی که مانند تو در دنیا پیدا نمی‌شود. تو سرآمد و الگوی خردمندی و هنر هستی.
نقشهٔ پطر بر فکر تو نقشی بر آب
رأی بیزمارک بر رای تو رائی سپری
هوش مصنوعی: تصمیمات و طرح‌های قدرت‌های بزرگ، همچون پتر کبیر و بیسمارک، تأثیری پایدار بر افکار و برنامه‌های تو ندارند و مانند تصاویری که بر آب نقش می‌بندند، ناپایدار و بی‌اثر هستند.
ز تولون جیش ناپلیون نگذشتی گر بود
بر فراز هرمان نام تو در جلوه گری
هوش مصنوعی: اگر از تولون عبور نکرده‌ای، نمی‌توانی انتظار داشته باشی که نام تو در اوج شکوه به نمایش گذاشته شود.
داشتی پاربس ار عهد تو درکف‌، نشدی
سوی الزاس ولرن لشکر آلمان سفری
هوش مصنوعی: اگر تو در دست خود پاربس (پارسایی) را داشتی، دیگر به سوی آلمان و لشکرهای آن سفر نمی‌کردی.
انگلیس ار ز تو می‌خواست در آمریک مدد
بسته می‌شد به واشنگتون ره پرخاشجری
هوش مصنوعی: اگر انگلیس از تو می‌خواست که در آمریکا به او کمک کنی، برای رسیدن به هدفش باید به واشنگتن می‌رفت و با شور و شوق به جنگ می‌پرداخت.
با کماندار چف گر فرتو بودی همراه
به دیویت بسته شدی سخت ره حمله‌وری
هوش مصنوعی: اگر با کماندار قوی همراه بودی، به راحتی در میدان جنگ پیروز می‌شدی و به دشمن آسیب می‌زدی.
ور به منچوری پلتیک تو بد رهبر روس
نشد از ژاپون جیش کرپاتکین کمری
هوش مصنوعی: این بیت به نظر می‌رسد به مقایسه یا انتقاد از دو رهبر یا شخصیت تاریخی اشاره داشته باشد. در آن به ضعفی در رهبری و ناکامی‌ها اشاره می‌شود و بهِ نوعی در پیوند بین تعاملات سیاسی و نظامی میان کشورها، به مشکلات و محدودیت‌های رهبری پرداخته می‌شود. به عبارت دیگر، نشان دهنده‌ی ناتوانی‌ها و چالش‌هایی است که در این قبیل روابط وجود دارد.
بود اگر فکر تو با عائلهٔ مانچو یار
انقلابیون درکار نگشتند جری
هوش مصنوعی: اگر اندیشهٔ تو به کار مشکلات و چالش‌های ما نمی‌رسید، اوضاع بهتر می‌شد.
ور بدی رای تو دایر به حیات ایران
این همه ناله نمی‌ماند بدین بی‌اثری
هوش مصنوعی: اگر نظر تو به زندگی ایران نداشته باشد، این همه ناله و گریه به این بی‌اثری نمی‌ماند.
مثل است این که چو بر مرد شود تیره جهان
آن کند کش نه به کار آید از کارگری
هوش مصنوعی: این عبارت می‌گوید که وقتی بر مردی مشکلی پیش می‌آید و دنیا برای او تیره و ناامیدکننده می‌شود، دیگر هیچ کار و زحمتی از او به دست نمی‌آید. در واقع، در شرایط سخت و دشوار، توانایی‌ها و تلاش‌های انسان ممکن است به نتیجه نرسد.
تو بدین دانش‌، افسوس که چون بی‌خردان
کردی آن‌کار که جز افسون ازوی نبری
هوش مصنوعی: تو با این دانشی که داری، افسوس که مانند نادان‌ها عملی را انجام دادی که جز جادوگری از آن چیزی به دست نمی‌آوری.
برگشودی در صد ساله فروبستهٔ هند
بر رخ روس و نترسیدی ازین دربدری
هوش مصنوعی: در طول صد سال، دروازه‌ای که به روی هند بسته بود، دوباره باز شده و تو بی‌پروا به روی روس‌ها گشوده‌ای و از این بی‌خانمانی ترسی نداری.
بچهٔ گرک در آغوش بپروردی و نیست
این مماشات جز از بیخودی و بی‌خبری
هوش مصنوعی: اگر بچه‌ٔ گرگ را در آغوش پرورش دهی، نتیجه‌اش چیزی جز نادانی و ناآگاهی تو نیست.
بی‌خودانه به تمنای زبر دست حریف
در نهادی سر تسلیم‌، زهی خیره‌سری
هوش مصنوعی: با بی‌خبر بودن از خود، به خاطر خواسته‌های رقیب، سر تسلیم را به زمین می‌گذاری، چه نادانی و خامی!
اندر آن عهد که با روس ببستی زین پیش
غبن‌ها بود و ندیدی تو زکوته نظری
هوش مصنوعی: در آن زمانی که با روس‌ها قرارداد بستی، قبل از آن ضررها وجود داشت و تو به خاطر دید سطحی‌ات نتوانسته‌ای آنها را ببینی.
تو خود از تبت و ایران و ز افغانستان
ساختی پیش ره خصم بنائی سه دری
هوش مصنوعی: تو خود به تنهایی از سرزمینی مانند تبت، ایران و افغانستان برای مقابله با دشمنان، بنایی سه در ساخته‌ای.
از در موصل بگشودی ره تا زابل
وز ره تبت تسلیم شدی تا به هری
هوش مصنوعی: از دروازه موصل عبور کردی و به زابل رفتی و از مسیر تبت هم به هری رسیدی.
زین سپس بهر نگهداری این هر سه طریق
چند ملیون سپهی باید بحری و بری
هوش مصنوعی: از این پس برای حفظ و نگهداری این سه روش، باید چند میلیون سرباز در دریا و خشکی آماده نگه داشته شود.
بیش از فایدت هند اگر صرف شود
عاقبت فایدتی نیست به جز خون‌جگری
هوش مصنوعی: اگر زمان و انرژی‌ات را صرف امور بی‌فایده کنی، در نهایت چیزی جز درد و رنج عایدت نخواهد شد.
انگلیس آن ضرری را که ازین پیمان برد
تو ندانستی و داند بدوی و حضری
هوش مصنوعی: انگلیس از این توافق به نفع خودش سود برد، ولی تو این ضرر را درک نکردی و آن‌ها هم از منافع خودشان آگاهند، چه در دشت باشند و چه در شهر.
نه همین زیرپی روس شود ایران پست
بلکه افغانی ویران شود وکاشغری
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که ایران فقط به خاطر تغییراتی در زیرساخت‌ها و ظواهر دچار ضعف نمی‌شود، بلکه تهدیدات و مشکلاتی از طرف کشورهای همسایه، مانند افغان‌ها و کسانی که در کاشغر زندگی می‌کنند، نیز می‌تواند موجب ویرانی و ضعف آن گردد. به عبارتی، آسیب‌پذیری ایران تنها ناشی از مسائل داخلی نیست، بلکه فاکتورهای خارجی نیز در این امر تأثیر دارند.
ور همی گوئی روس از سر پیمان نرود
رو به تاربخ نگر تا که عجایب نگری
هوش مصنوعی: اگر می‌گویی که روس‌ها از وعده‌های خود سرپیچی نمی‌کنند، به تاریخ نگاه کن و شگفتی‌ها را ببین.
در بر نفع سیاسی نکند پیمان کار
این نه من گویم کاین هست ز طبع بشری
هوش مصنوعی: در دل سیاست، هیچ توافقی بدون منفعت شخصی انجام نمی‌گیرد؛ این تنها نظر من نیست، بلکه این ویژگی انسانی است.
خاصه چون روس که او شیفته باشد بر هند
همچو شاهین که بود شیفته برکبک دری
هوش مصنوعی: به ویژه آنکه روس از علاقه‌مندی‌اش به هند شبیه به شاهینی است که به شدت به کبک دری علاقه‌مند است.
ورنه روس از پس یک حجت واهی ‌ز چه روی
راند قزاق و نهاد افسر بیدادگری
هوش مصنوعی: اگر قرار بود که روس‌ها تنها با یک دلیل سست و نادرست عقب‌نشینی کنند، پس چگونه است که قزاق‌ها به جلو می‌آیند و دست به ظلم و ستم می‌زنند؟
در خراسان که مهین ره‌رو هند است چرا
کرد این مایه قشون بی‌سببی راهبری
هوش مصنوعی: در خراسان، جایی که هند در آنجا راه‌پیمای بزرگ و مهمی دارد، چرا این گروه بی‌دلیل و بدون توجیه به راهبری می‌پردازد؟
فتنه‌ها از چه بپاکرد و چرا آخرکار
کرد نستوده چنان کار بدان مشتهری
هوش مصنوعی: آشوب‌ها از چه چیزی پاک شد و در نهایت چرا این کار ناپسند به پایان رسید، در حالی که این کار به قدری مشهور بود؟
سپه روس زتبریزکنون تا به سرخس
بیش از بیست هزارند چو نیکو شمری
هوش مصنوعی: سپاه روس از تبریز به سمت سرخس حرکت کرده و تعداد آنها به بیش از بیست هزار نفر می‌رسد، اگر که خوب شمارش کنی.
هله کزمشرق ما امن بود تا به شمال
سپه روس چرا مانده بدین بی‌ثمری
هوش مصنوعی: بیا که ما در مشرق زمین امن و آرام بودیم، اما حالا چرا نیروهای روسی در شمال هنوز در این وضعیت بی‌اثر و بی‌فایده مانده‌اند؟
گرچه خود بی‌ثمری نیست که این جیش گزین
سفری کردن خواهند به صد ناموری
هوش مصنوعی: اگرچه این انتخاب به خودی خود فایده‌ای ندارد، ولی با این وجود، آن‌هایی که به دنبال دستاوردهای بزرگ هستند، همچنان قصد سفر کردن دارند.
سفر ایشان هند است و تمناشان هند
هند خواهند بلی‌، نرم‌تنان خزری
هوش مصنوعی: گروه مورد نظر به سفر به هند مشغولند و آرزوی آنها هم سفر به هند است. آنها افرادی لطیف و دلنشین هستند که از سرزمین خزران آمده‌اند.
وبژه گر پای بیفشاری تا از خط روس
خط آهن به سوی هندکند ره سپری
هوش مصنوعی: اگر کسی بر تلاش و پایداری خود ادامه دهد، می‌تواند از مسیر مشخصی مانند راه‌آهن روسیه به سوی هند عبور کند.
به عدو خط ترن ره را نزدیک کند
تا تو دیگر نروی راه بدین پرخطری
هوش مصنوعی: برای اینکه دشمن به تو نزدیک‌تر شود، باید راه را برای او هموار کنی تا دیگر نتوانی به این مسیر پرخطر برگردی.
سد بس معتبری ایران بد بر ره هند
وه که برداشته شد سد بدان معتبری
هوش مصنوعی: سد مهمی که ایران در مسیر هند برپا کرده بود، خراب شده است و این خبر نگران‌کننده‌ای است.
باد نفرین به لجاجت که لجاجت برداشت
پرده ازکار و فروبست رخ پرهنری
هوش مصنوعی: بادی که به لجاجت تو نفرین می‌کند، باعث می‌شود که این لجاجت، اسرار و کارهای هنری تو را آشکار کند و چهره‌ات را از پرده بیرون بیاورد.
به لجاج و به غرض کردی کاری که بدو
طعنه راند عرب دشتی وترک تتری
هوش مصنوعی: تو به خاطر لجاجت و نیت خبیثی که داشتی، اقدام به کاری کردی که عرب‌ها بر تو خرده گرفتند و به تو طعنه زدند.
حیف ازآن خاطر دانای تو وان رای رزین
که در این مسئله زد بیهده خود را به کری
هوش مصنوعی: ای کاش آن ذهن روشن و دانشمند تو را هدر نمی‌کردی و این نظر ناپخته را در این موضوع بیان نمی‌کردی. بی‌جهت خود را به نادانی و خامی تحمیل می‌کنی.
زهی آن خاطر دانای رزین تو زهی
فری آن فکر توانای متین تو فری
هوش مصنوعی: ای خوشا آن ذهن آگاه و دانای تو، و ای شادی‌آور آن اندیشه محکم و توانا و استوار تو.
نام نیکو به ازین چیست که گویند به دهر
هند و ایران شده ویران ز سر ادوارد کری
هوش مصنوعی: چه چیزی بهتر از یک نام نیکو است که می‌گویند در زمان‌های مختلف، هند و ایران به خاطر آن ویران شده‌اند؟