شمارهٔ ۲۳۵ - بهشت و دوزخ
خوش گفت این حدیث که شرطست کآدمی
گام آنچنان نهد که ننالد از او زمی
چون بر زمین خرامی، ای مرد خودستای
از کبر و از تفرعن، فرعون اعظمی
خاک زمین بهجای تو نفرین همی کند
تا تو به کبر بر زبر آن همی چمی
خود را ز هرچه هست شماری فزون، ولیک
غافل که اینچنین که تویی کمتر از کمی
گاه معاملت، چو جهود مخنثی
لیکن بگاه دعوی، عیسی بن مریمی
مخرام ای ز پای تو پشت زمین دژم
مخرام ای ز دست تو خلق جهان غمی
مخرام ای نبوده به یک درد غمگسار
مخرام ای نکرده به یک زخم مرهمی
زر برنهی به روی زر و سیم روی سبم
از رشوت و تعارف و دزدی و مجرمی
همرنگ درهمی تو و درویش را ز تست
دینارگونگی و پریشی و درهمی
هم منکر خدایی و هم منکر رسول
هم منکر دعائی و هم منکر دمی
ایمان به هیچ اصل نداری، از آنکه تو
در روزگار، بندهٔ دینار و درهمی
گیرم که نیست حشر و سراسر گزافه گفت
آن پیر آریایی و آن مرد هاشمی
آهستهتر بران، که بهنجار فکر تو
حشر و حساب نیست بدین نامسلمی
هر حالتی به دهر سزای عواقبی است
پرخواره مثقل است و خفیف است محتمی
خلق، از تو تیرهروز و پریشان و در غمند
تو شب غنوده سرخوش صهبای در غمی اا
هر بامداد، اشک زنان یتیمدار
دارد بر آن گل رخ اطفال، شبنمی
تا تو درون باغچه لختی به کام دل
بر یاسمین خرامی و در ضیمران شمی
بنگریکی به کلب معلم، که در هنر
چون تربیت پذیرد، یابد مقدمی
ای مرد بیهنر تو به نزدیک شرع و عقل
کمتر هزار بار ز کلب معلمی
انسان نابکار، بسان سگ عقور
کشتنش واجبست به کیش هر آدمی
چون زی نشیب رانی جسم مجردی
چون زی علوگرایی، روح مجسمی
هنگام خیر، پاکتر از ابر رحمتی
هنگام شر، گزندهتر از مار ارقمی
شهوت حجاب جان توآمد وگرنه تو
هر روز و شب ز حضرت دادار ملهمی
بر خاطرات خویش نظرکن که خیرها
اندر تو مدغم است و تو در شر مدغمی
ور خاطرات خیر گسسته است از دلت
رو سوک خویش دار که شایان ماتمی
گویند فیلسوفان نوع بشر شود
اندر نژاد، اصل به بوزینه منتمی
گر این درست گشت تو را فخر کی رسد
کز دودمان گلشه، یا نسل آدمی
کن سعی تا فزون ز نیاکان شوی به فضل
تا بخشدت ز نسبت آبا مسلمی
ز آباء خویش اگر تو فزون نامدی بهقدر
میدان که مر تو راست ز بوزینگان کمی
واقف نهای ز دوزخ و فردوس، تا تو باز
دایم به یاد آدم و حوا و گندمی
فردوس چیست؟ دانش و، دوزخ کجاست؟ جهل
وان دیو چیست؟ کاهلی و نا فراهمی
باری مسلم است که نزدیک عاقلان
دانا بود بهشتی و نادان جهنمی
من رشک میبرم به کسی کاین چهار داشت
دانایی و جوانی و رادی و منعمی
و اندوه میخورم به کسی کاین چهار داشت
نادانی و حسادت و پیری و مبرمی
*
*
هان ای بهار، مرد خرد شو که در جهان
بند است بیژنی و مغاک است رستمی
اندیشه پاک دار و مدار ایچ غم ازآنک
اندیشه پاک داشتن است اصل بیغمی
مرد اراده باش که دیوار آهنین
چون نیم جو اراده، نباشد به محکمی
تندی مکن که رشتهٔ چل ساله دوستی
در حال بگسلد چو شود تند آدمی
هموار و نرم باش، که شیر درنده را
زیر قلاده برد توان، با ملایمی
وهم است هر چه هست و حقیقت جز این دو نیست
ای نور چشم، این دو بود اصل مردمی
یا راه خیر خویش سپردن به حسن خلق
یا راه خیر خلق سپردن به خرمی
ور زانکه همت تو در آزار مردمست
شیری به هر طریق نکوتر ز کژدمی
شمارهٔ ۲۳۴ - تهران قبل از کودتا: ای مردم دلخون وطن، دغدغه تا کیشمارهٔ ۲۳۶ - ذم ری: اجل پیام فرستاد سوی کشور ری
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش گفت این حدیث که شرطست کآدمی
گام آنچنان نهد که ننالد از او زمی
هوش مصنوعی: این گفته خوب است که انسان باید به گونهای قدم بردارد که از زمین شکایت نکند. در واقع، باید به گونهای زندگی کند که از شرایط و مشکلاتی که با آن مواجه میشود، ناراضی نباشد.
چون بر زمین خرامی، ای مرد خودستای
از کبر و از تفرعن، فرعون اعظمی
هوش مصنوعی: وقتی بر زمین قدم میزنی، ای مرد مغرور، از تکبر و خودپسندیات مانند فرعون بزرگ مینمایی.
خاک زمین بهجای تو نفرین همی کند
تا تو به کبر بر زبر آن همی چمی
هوش مصنوعی: خاک زمین به خاطر تو نفرین میکند، چون تو با تکبر بر روی آن قدم میزنی.
خود را ز هرچه هست شماری فزون، ولیک
غافل که اینچنین که تویی کمتر از کمی
هوش مصنوعی: اگر خود را بیشتر از آنچه هستی میدانی، غافلی که وجود تو واقعاً بسیار ناچیزتر از این ادعاست.
گاه معاملت، چو جهود مخنثی
لیکن بگاه دعوی، عیسی بن مریمی
هوش مصنوعی: گاهی در کارهای خود مثل یک یهودی ناپاک و ظالم عمل میکنی، اما در زمان ادعا، خود را مثل عیسی مسیح نشان میدهی.
مخرام ای ز پای تو پشت زمین دژم
مخرام ای ز دست تو خلق جهان غمی
هوش مصنوعی: ای مخرام، به خاطر تو زمین به تیرهگی افتاده و دژم است. ای مخرام، به خاطر تو، مردم این دنیا در غم و اندوه بسر میبرند.
مخرام ای نبوده به یک درد غمگسار
مخرام ای نکرده به یک زخم مرهمی
هوش مصنوعی: ای مخرم، تو که هیچ دردی را تسکین ندادهای، چرا انتظار داری که با یک درد خاص من، کارساز باشی و مرهمی بر زخم من بگذاری؟
زر برنهی به روی زر و سیم روی سبم
از رشوت و تعارف و دزدی و مجرمی
هوش مصنوعی: بر روی طلا و نقره، زرق و برق دنیا را کنار بگذار و از فساد، فریب و جرم دوری کن.
همرنگ درهمی تو و درویش را ز تست
دینارگونگی و پریشی و درهمی
هوش مصنوعی: هر کسی با دیگران بهگونهای مشابه است و در نهایت، پول و ثروت نمیتواند در عمق وجود انسانها تغییری ایجاد کند. در واقع، وضعیت مالی و ظاهری افراد نمیتواند نشاندهندهی ارزش واقعی آنها باشد.
هم منکر خدایی و هم منکر رسول
هم منکر دعائی و هم منکر دمی
هوش مصنوعی: شما هم به وجود خداوند اعتقاد ندارید و هم به پیامبر او، همچنین دعا کردن و ارتباط با خدا را نیز رد میکنید.
ایمان به هیچ اصل نداری، از آنکه تو
در روزگار، بندهٔ دینار و درهمی
هوش مصنوعی: تو به هیچ چیزی در زندگی اعتقاد نداری، چون در این زمان فقط نوکر پول و ثروت هستی.
گیرم که نیست حشر و سراسر گزافه گفت
آن پیر آریایی و آن مرد هاشمی
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که روز قیامت وجود ندارد و همگی اینها فقط باد هوا است، اما به هر حال آن پیر آریایی و آن مرد هاشمی این را گفتهاند.
آهستهتر بران، که بهنجار فکر تو
حشر و حساب نیست بدین نامسلمی
هوش مصنوعی: آهستهتر حرکت کن، چون فکر تو عادی نیست و در این شرایط که به یقین معتقد نیستی، حساب و کتابی وجود ندارد.
هر حالتی به دهر سزای عواقبی است
پرخواره مثقل است و خفیف است محتمی
هوش مصنوعی: هر وضعیتی که در زندگی پیش میآید، نتیجهای دارد و عواقب خاص خود را به دنبال میآورد. شرایط میتواند سنگین و دشوار باشد یا سبک و آسان، و این وضعیتها به نوعی در حال تغییر و تحولی پیوسته هستند.
خلق، از تو تیرهروز و پریشان و در غمند
تو شب غنوده سرخوش صهبای در غمی اا
هوش مصنوعی: مردم در عذاب و سختی به سر میبرند و در غم تو هستند، در حالی که تو آرام و آسوده در خواب هستی و از لذت زندگی بهرهمند میشوی.
هر بامداد، اشک زنان یتیمدار
دارد بر آن گل رخ اطفال، شبنمی
هوش مصنوعی: هر صبح، یتیمی که پدر و مادرش را ندارد، با دل شکسته و اشک چشم به آن گل زیبا و چهرههای کودکان نگاه میکند و گویی صبحگاه را با قطرات شبنم بر آن گلها متجلی میبیند.
تا تو درون باغچه لختی به کام دل
بر یاسمین خرامی و در ضیمران شمی
هوش مصنوعی: در حالی که تو در باغچه آرامش به دل میروی و با زیبایی یاسمنها تماشا میکنی، این لحظات برای جان تو خوشایند است.
بنگریکی به کلب معلم، که در هنر
چون تربیت پذیرد، یابد مقدمی
هوش مصنوعی: به خانه معلم نگاهی بینداز، چرا که کسی که در هنر آموزش ببیند، در زندگی به موفقیت و پیشرفت خواهد رسید.
ای مرد بیهنر تو به نزدیک شرع و عقل
کمتر هزار بار ز کلب معلمی
هوش مصنوعی: ای مرد بیهنر، تو از شرع و عقل کمتر هستی و به اندازهی هزار بار از یک سگ که معلم است، دورتر شدهای.
انسان نابکار، بسان سگ عقور
کشتنش واجبست به کیش هر آدمی
هوش مصنوعی: انسانی که به بدی و نابکاری مشهور است، مانند سگی خطرناک است و از نظر هر فردی سزاوار مجازات و نابودی است.
چون زی نشیب رانی جسم مجردی
چون زی علوگرایی، روح مجسمی
هوش مصنوعی: وقتی از پایین رفتن و افتادن میگوییم، روحی که از ماده جدا است، مانند روحی است که در علو و بلندی قرار دارد.
هنگام خیر، پاکتر از ابر رحمتی
هنگام شر، گزندهتر از مار ارقمی
هوش مصنوعی: در زمانهای خوب، شخصی مهربان و بخشنده است، اما در زمانهای بد، میتواند به شدت خطرناک و آزاردهنده باشد.
شهوت حجاب جان توآمد وگرنه تو
هر روز و شب ز حضرت دادار ملهمی
هوش مصنوعی: تمایلات دنیوی مانع از شناخت واقعی روح تو شده است؛ وگرنه تو در هر لحظه از خداوند الهام میگیری و چیزی از او دریافت میکنی.
بر خاطرات خویش نظرکن که خیرها
اندر تو مدغم است و تو در شر مدغمی
هوش مصنوعی: به یادآوریهای خود توجه کن، زیرا خوبیها در وجود تو نهفته است و تو در بدیها غرق شدهای.
ور خاطرات خیر گسسته است از دلت
رو سوک خویش دار که شایان ماتمی
هوش مصنوعی: اگر خاطرات خوب از دلت رفتهاند، در سوگ خودت بمان تا شایستهی اندوهی باشی.
گویند فیلسوفان نوع بشر شود
اندر نژاد، اصل به بوزینه منتمی
هوش مصنوعی: میگویند فیلسوفان که انسانها از لحاظ نَسَلی به میمونها وابستهاند و ریشهاشان به آنها برمیگردد.
گر این درست گشت تو را فخر کی رسد
کز دودمان گلشه، یا نسل آدمی
هوش مصنوعی: اگر این اتفاق به درستی بیفتد، فخر و افتخار تو از کجا حاصل میشود؟ آیا از خاندان گلشه یا نسل آدمی به تو میرسد؟
کن سعی تا فزون ز نیاکان شوی به فضل
تا بخشدت ز نسبت آبا مسلمی
هوش مصنوعی: به کوشش خود ادامه بده تا از نیاکانت بالاتر برسی، زیرا با فضل و دانش به تو این نعمت داده میشود که به اجداد خود نسبت مسلمانی داشته باشی.
ز آباء خویش اگر تو فزون نامدی بهقدر
میدان که مر تو راست ز بوزینگان کمی
هوش مصنوعی: اگر از نیاکان خود بیشتر شناخته شده نیستی، به اندازهای که در میدان هستی، نشان از آن دارد که تو نسبت به بوزینگان کمی در مرتبهای بالاتر هستی.
واقف نهای ز دوزخ و فردوس، تا تو باز
دایم به یاد آدم و حوا و گندمی
هوش مصنوعی: تو از جهنم و بهشت هیچ اطلاعی نداری، و همچنان در فکر آدم و حوا و گندم هستی.
فردوس چیست؟ دانش و، دوزخ کجاست؟ جهل
وان دیو چیست؟ کاهلی و نا فراهمی
هوش مصنوعی: بهشت در واقع چیست؟ علم و آگاهی است، و جهنم در کجاست؟ نادانی و جهل است. آن دیو که به آن اشاره میشود، ناتوانی و تنبلی است که انسان را از پیشرفت و موفقیت بازمیدارد.
باری مسلم است که نزدیک عاقلان
دانا بود بهشتی و نادان جهنمی
هوش مصنوعی: به هر حال، روشن است که عقلاء و افراد فهمیده به مبدأ و مقصد خوبی دست مییابند و در عوض، نادانها به سرنوشت بدی دچار میشوند.
من رشک میبرم به کسی کاین چهار داشت
دانایی و جوانی و رادی و منعمی
هوش مصنوعی: من به افرادی حسودیم میشود که در کنار هم دارای این چهار ویژگی هستند: دانش، جوانی، خوش اخلاقی و ثروت.
و اندوه میخورم به کسی کاین چهار داشت
نادانی و حسادت و پیری و مبرمی
هوش مصنوعی: من برای کسی ناراحت هستم که از چهار ویژگی نادانی، حسادت، پیری و بیرحمی رنج میبرد.
*
*
هوش مصنوعی: تو در آموختن و یادگیری به حدی رسیدهای که میتوانی درک عمیقتری از مسائل پیدا کنی.
هان ای بهار، مرد خرد شو که در جهان
بند است بیژنی و مغاک است رستمی
هوش مصنوعی: بهار عزیز، بیدار باش و به فکر آدمهای خردمند باش، زیرا در این دنیا همه چیز به نوعی در تنگنا و محدودیت قرار گرفته است و زندگی همچون بیابانی خشک و عمیق است که فرصت رهایی و شکوفایی به سختی فراهم میشود.
اندیشه پاک دار و مدار ایچ غم ازآنک
اندیشه پاک داشتن است اصل بیغمی
هوش مصنوعی: فکر و نگرش خود را پاک نگهدار و نگران هیچ چیز نباش، زیرا داشتن اندیشهای پاک، خود بهتنهایی منجر به آرامش و رهایی از غمها میشود.
مرد اراده باش که دیوار آهنین
چون نیم جو اراده، نباشد به محکمی
هوش مصنوعی: مردی که ارادهای قوی دارد، میتواند دیوارهای سخت و محکم را نیز به سادگی بشکند و از میان بردارد.
تندی مکن که رشتهٔ چل ساله دوستی
در حال بگسلد چو شود تند آدمی
هوش مصنوعی: عجله و تندی نکن؛ زیرا که ممکن است ارتباطی که طی سی سال دوستی ساختهایم، به راحتی قطع شود اگر رفتارت تند و خشمگین باشد.
هموار و نرم باش، که شیر درنده را
زیر قلاده برد توان، با ملایمی
هوش مصنوعی: با نرمی و لطافت رفتار کن، زیرا حتی شیر درنده را میتوان با ملایمت و آرامش تسخیر کرد.
وهم است هر چه هست و حقیقت جز این دو نیست
ای نور چشم، این دو بود اصل مردمی
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، تنها خیال و تصور است و حقیقت واقعی فراتر از این دو مفهوم است. ای نور چشمم، این دو موضوع اساس و بنیاد انسانیّت را تشکیل میدهند.
یا راه خیر خویش سپردن به حسن خلق
یا راه خیر خلق سپردن به خرمی
هوش مصنوعی: این جمله به انتخاب دو نوع روش برای بهتر کردن مشکل اخلاقی اشاره دارد: اول اینکه انسان میتواند رفتار خوب خود را به خوشخلقی و خلق و خوی نیک بسپارد، و دوم اینکه میتواند به خوشی و شادابی در زندگی مردم توجه کند. در واقع، این دو مسیر نشاندهنده راههای ایجاد حسن خلق و بهبود روابط اجتماعی هستند.
ور زانکه همت تو در آزار مردمست
شیری به هر طریق نکوتر ز کژدمی
هوش مصنوعی: اگر همت تو در آزار مردم باشد، باید بدانی که هر راهی برای نیکوکاری بهتر از رفتار بد است.