گنجور

شمارهٔ ۲۳۳ - حریق آمل

خاکِ آمل شده در زیرِ پیِ آتش‌، طی
ای مسلمانان‌، آبی بفشانید به وی
این همان خطهٔ نامی‌ست که از عهد قدیم
دورها کرده به امنیت و آسایش‌، طی
بوده در عهد منوچهر، یکی حصن عظیم
سر کشیده شرفاتش ز بر قصر جدی
دون او بوده به زینت‌، چه سمرقند و چه بلخ
پس از او بوده به رتبت‌، چه نهاوند و چه جی
بوده بنگاه سپهداران و اسپاهبدان
تا به اکنون باز از عهد شهنشاهی کی
فرخانان به بزرگیش برافراشته دست
گیل گیلان‌ به سِتُرگیش بیفشارده پی
یادگاری ز بهشت است به آب و به هوا
پرگل و سبزه بهاری‌ست به تمّوز و به دی
آسمان چون نگرد پهنهٔ سبزش‌، از شرم
روی درپوشد در ابر و برافشاند خوی
گرچه از فتنهٔ ایام‌، شکوهیش نماند
ویژه زآن روز که شد پی سپر کعب و قصی‌
سلمی و می گر از این ربع و دمن باز شدند
آید از ربع و دمن بوی خوش سلمی و می
گرچه از حی بزرگان اثری برجا نیست
خرّم آن دشت که بُد پایگهِ مردمِ حی
آتشی جست و از آن شهر یکی نیمه بسوخت
همچو برقی که درافتد به یکی تودهٔ نی
نیم‌شب آتش کین عیش و تن‌آسانی شهر
خورد و کرد از پس آن‌، فقر و پریشانی قی
هستیِ مردم ازین شعلهٔ کین رفت به باد
راست چون دانش میخواران از آتش می
مَتجَرِ آمل غارت شد ازین شوم حریق
غارتی کِش نه‌ دکان ماند و نه کالا و نه فی‌
مددِ مردمِ ری باید، تا همّتشان
سازد اموات فتن را چو دمِ عیسی حی
راستی را که به احیای ولایات‌، بود
چون دم عیسی مریم، مدد مردم ری
تا نسوزد دل ری‌، دردی درمان نشود
هست آری به مثل‌: آخر هر درمان کی‌ّ
شهرک آمل ویران شد و یکباره بسوخت
گر نسوزد دل ری اکنون‌، کی سوزد، کی‌؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خاکِ آمل شده در زیرِ پیِ آتش‌، طی
ای مسلمانان‌، آبی بفشانید به وی
هوش مصنوعی: زمین آمل به خاطر آتش آسیب دیده و سوخته است، ای مسلمانان، بیایید و آب بر آن بریزید تا آن را زنده کنیم.
این همان خطهٔ نامی‌ست که از عهد قدیم
دورها کرده به امنیت و آسایش‌، طی
هوش مصنوعی: این منطقه همان سرزمین شناخته‌شده‌ای است که از زمان‌های قدیم، به خاطر امنیت و آسایش، سفرهایی طولانی را پشت سر گذاشته است.
بوده در عهد منوچهر، یکی حصن عظیم
سر کشیده شرفاتش ز بر قصر جدی
هوش مصنوعی: در دوران منوچهر، بنایی بزرگ و با شکوه وجود داشت که عظمت آن از بالای قصر جدی قابل رؤیت بود.
دون او بوده به زینت‌، چه سمرقند و چه بلخ
پس از او بوده به رتبت‌، چه نهاوند و چه جی
هوش مصنوعی: قبل از او، زینت‌ها و زیبایی‌ها در شهرهای سمرقند و بلخ وجود داشته‌اند، و بعد از او، در شهرهای نهاوند و جی هم رتبت و مقام بالایی بر جای مانده است.
بوده بنگاه سپهداران و اسپاهبدان
تا به اکنون باز از عهد شهنشاهی کی
هوش مصنوعی: در طول تاریخ، همواره مکان‌هایی برای گردهمایی جنگ‌آوران و فرماندهان وجود داشته است، و این موضوع به دوران پادشاهی شاهان گذشته برمی‌گردد.
فرخانان به بزرگیش برافراشته دست
گیل گیلان‌ به سِتُرگیش بیفشارده پی
هوش مصنوعی: دست‌های بلند و پرقدرت در گیلان به احترام بزرگی فردی قرار داده شده‌اند و به او ادای احترام می‌کنند.
یادگاری ز بهشت است به آب و به هوا
پرگل و سبزه بهاری‌ست به تمّوز و به دی
هوش مصنوعی: یادگاری از بهشت است که در فصل بهار، با گل‌ها و چمن‌های سبز در دو فصل تابستان و زمستان جلوه‌گری می‌کند.
آسمان چون نگرد پهنهٔ سبزش‌، از شرم
روی درپوشد در ابر و برافشاند خوی
هوش مصنوعی: وقتی آسمان گسترده و پر از سبزی را می‌بیند، به خاطر شرم و حیای خود، چهره‌اش را زیر ابر پنهان می‌کند و به این ترتیب زیبایی و سرسبزی‌اش را به ما نشان می‌دهد.
گرچه از فتنهٔ ایام‌، شکوهیش نماند
ویژه زآن روز که شد پی سپر کعب و قصی‌
هوش مصنوعی: هرچند از مشکلات زمانه هیچ نشانی باقی نمانده است، به‌خصوص از روزی که کعبه و قصی سپری شدند.
سلمی و می گر از این ربع و دمن باز شدند
آید از ربع و دمن بوی خوش سلمی و می
هوش مصنوعی: با گذر از این باغ و دمن، عطر خوشی از سلمی و شراب به مشام می‌رسد.
گرچه از حی بزرگان اثری برجا نیست
خرّم آن دشت که بُد پایگهِ مردمِ حی
هوش مصنوعی: هرچند که از دستاوردهای بزرگانی یادگاری نمانده، خوشبختی در آن سرزمین است که جایگاه و پایگاه انسان‌های با ارزش وجود داشته باشد.
آتشی جست و از آن شهر یکی نیمه بسوخت
همچو برقی که درافتد به یکی تودهٔ نی
هوش مصنوعی: آتش زیادی به جان یکی از بخش‌های شهر افتاد و آن را سوزاند، مانند رعد و برقی که ناگهانی بر روی انبوهی از نی بیفتد و آن را بسوزاند.
نیم‌شب آتش کین عیش و تن‌آسانی شهر
خورد و کرد از پس آن‌، فقر و پریشانی قی
هوش مصنوعی: نیمه شب، آتش دشمنی و خوش‌گذرانی شهر را سوزاند و بعد از آن، فقر و پریشانی بر آن سایه انداخت.
هستیِ مردم ازین شعلهٔ کین رفت به باد
راست چون دانش میخواران از آتش می
هوش مصنوعی: وجود و زندگی انسان‌ها به خاطر این احساس کینه به باد رفته است، درست مانند اینکه علم و آگاهی میخواران از شعله‌ی آتش ناپدید می‌شود.
مَتجَرِ آمل غارت شد ازین شوم حریق
غارتی کِش نه‌ دکان ماند و نه کالا و نه فی‌
هوش مصنوعی: بازار آمل در اثر آتش‌سوزی بزرگ و وحشتناک به کلی ویران شد، به طوری که نه دکانی باقی ماند و نه کالایی.
مددِ مردمِ ری باید، تا همّتشان
سازد اموات فتن را چو دمِ عیسی حی
هوش مصنوعی: کمک به مردم ری ضروری است تا تلاش و اراده‌شان بتواند مردگان فتنه را مانند نفس عیسی زنده کند.
راستی را که به احیای ولایات‌، بود
چون دم عیسی مریم، مدد مردم ری
هوش مصنوعی: راستی که در بازسازی و توسعه شهرها و سرزمین‌ها، مانند نفس عیسی مریم، حامی و یاری‌دهنده مردم ری است.
تا نسوزد دل ری‌، دردی درمان نشود
هست آری به مثل‌: آخر هر درمان کی‌ّ
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل ری نسوزد، هیچ دردی درمان نخواهد شد. این را می‌توان به این صورت فهمید که هیچ درمانی در نهایت وجود ندارد.
شهرک آمل ویران شد و یکباره بسوخت
گر نسوزد دل ری اکنون‌، کی سوزد، کی‌؟
هوش مصنوعی: شهرک آمل به طور ناگهانی خراب و به آتش کشیده شد. اگر دل ری هم اکنون نسوزد، پس چه زمانی قرار است بسوزد؟

حاشیه ها

1402/10/23 12:12
کژدم

بهار در یادداشت‌های خود پیرامون این قصیده نوشته است: «در سال ۱۲۹۶ خورشیدی در شهر آمل شبانه حریق افتاد و نیمی از شهر بسوخت و دولت در تهران گاردن‌پارتی‌ای در باغ مجلس به نام اعانهٔ آمل دایر ساخت و از جمله اشعاری که در آن سال به عنوان مساعدت با مردم آمل گفته شد یکی این قصیده است.»

1402/10/23 13:12
کژدم

این بیت به فرخان بزرگ اشاره دارد که از بزرگترین سپهبدان و فرمانروایان تبرستان بوده و گاه به او گیل گیلان خراسان نیز می‌گفته‌اند؛ وی به همراه پسرش هم‌روزگار عمر و عثمان بوده و با سپاه عرب جنگ‌ها داشته و تبرستان را از شر آنان نگاه داشته است.