شمارهٔ ۲۲۱ - فغان از این جهان
فغان از این جهان و ابتلای او
که ماندهام عجیب در بلای او
بسان دانه خرد گشت پیکرم
ازین بزرگ سنگ آسیای او
غنا و شادیش به جای دیگران
به جای من همه غم و عنای او
به جای من چرا بدی همی کند
چو من بدی کردهام بهجای او
به گوش روزگار بر، فغان من
رسید و داد پاسخی سزای او
بگفت کاین جهان نه زان قبل بود
که ظن بد بری به راستای او
جهان چه باشد؟ این زمین و مهر و مه
سپهر وکهکشان پر ضیای او
روان به راه شغل خویش هر یکی
نجسته شغل دیگری ورای او
چمیده به اقتضای فعل خویشتن
رمیده زان کجا، نه اقتضای او
به عضو عضو این جهان چو بنگری
گماشته به خدمتی خدای او
یکی است چشم و دیگریست دید او
یکیست درد و دیگری دوای او
وجود تو هم آلتی است زین جهان
نهاده بهرکاری اوستای او
نگرکه چیست شغل راستین تو
در این جهان و عرصهٔ وغای او
کسی که شغل راستین خود کند
هماره حاصل است مدعای او
وگرنه شغل خویشتن هوا کند
به خواری و هوان کشد هوای او
زمین اگر مدار خود فرو هلد
به تنگناکشد فراخنای او
وگر قمر ز راه خویش کژ رود
فتد ز کار، خنگ بادپای او
تو هم گر از وظیفه زآستر شوی
بلای دهر بینی و جفای او
وظیفه تو چیست اندرین جهان؟
بکوش تا رسی به انتهای او
ترا وظیفه خدمتست و مردمی
به مردمان و، هیچ نی سوای او
چو کژدمی کنی به جای مردمی
پذیره شو به زهر جانگزای او
شمارهٔ ۲۲۰ - در حال تب: مغز من اقلیم دانش، فکرتم بیدای اوشمارهٔ ۲۲۲ - جغد جنگ: فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فغان از این جهان و ابتلای او
که ماندهام عجیب در بلای او
هوش مصنوعی: آه از این دنیا و مشکلاتش! من به طرز عجیبی در سختیهایش گرفتار ماندهام.
بسان دانه خرد گشت پیکرم
ازین بزرگ سنگ آسیای او
هوش مصنوعی: بدن من مانند دانهای ریز شده است از این سنگ بزرگ که در آسیاب قرار دارد.
غنا و شادیش به جای دیگران
به جای من همه غم و عنای او
هوش مصنوعی: شادی و نشاط او به جای دیگران است و به جای من فقط غم و توجه او باقی مانده است.
به جای من چرا بدی همی کند
چو من بدی کردهام بهجای او
هوش مصنوعی: چرا کسی به جای من بدی میکند؟ من هم که قبلاً بدی کردهام.
به گوش روزگار بر، فغان من
رسید و داد پاسخی سزای او
هوش مصنوعی: صدای نالهام به گوش زمانه رسید و جواب شایستهای برای آن دریافت کردم.
بگفت کاین جهان نه زان قبل بود
که ظن بد بری به راستای او
هوش مصنوعی: او گفت که این جهان به گونهای نیست که انسانها به خاطر ظن و گمانهای بد، در مسیر راست و درست آن دچار تردید شوند.
جهان چه باشد؟ این زمین و مهر و مه
سپهر وکهکشان پر ضیای او
هوش مصنوعی: جهان چیست؟ تنها همین زمین و خورشید و ماه و آسمان و کهکشان پر از نور اوست.
روان به راه شغل خویش هر یکی
نجسته شغل دیگری ورای او
هوش مصنوعی: هر فردی به شغل و حرفه خود مشغول است و دیگران نیز به کار خود پرداختهاند و هر کس در حوزه تخصص خود فعالیت میکند.
چمیده به اقتضای فعل خویشتن
رمیده زان کجا، نه اقتضای او
هوش مصنوعی: آن کس که به سبب ویژگیهای خود به حرکت در میآید، از جایی دیگر دور شده و به شرایط آن فضا تعلق ندارد.
به عضو عضو این جهان چو بنگری
گماشته به خدمتی خدای او
هوش مصنوعی: وقتی به هر بخش از این جهان نگاه میکنی، متوجه میشوی که هر یک از آنها به نوعی به خدمت خداوند در آمدهاند.
یکی است چشم و دیگریست دید او
یکیست درد و دیگری دوای او
هوش مصنوعی: چشم و بینش یکی هستند، یکی درد را احساس میکند و دیگری راه درمان آن را میداند.
وجود تو هم آلتی است زین جهان
نهاده بهرکاری اوستای او
هوش مصنوعی: وجود تو نیز ابزاری است که در این جهان برای کار خاصی قرار داده شده است.
نگرکه چیست شغل راستین تو
در این جهان و عرصهٔ وغای او
هوش مصنوعی: به این فکر کن که در این دنیا و در این عرصه، وظیفه واقعی تو چیست و چه کاری باید انجام بدهی.
کسی که شغل راستین خود کند
هماره حاصل است مدعای او
هوش مصنوعی: کسی که همیشه در مسیر درست و شغل واقعیاش قدم بردارد، همواره نتایج مثبت و خوبی از تلاشهای خود به دست میآورد.
وگرنه شغل خویشتن هوا کند
به خواری و هوان کشد هوای او
هوش مصنوعی: اگر انسان به فکر خود نباشد، شغل و حرفهاش به ذلت و پایینترین درجه میرسد و آرزوی او نیز تحت تأثیر این وضعیت قرار میگیرد.
زمین اگر مدار خود فرو هلد
به تنگناکشد فراخنای او
هوش مصنوعی: اگر زمین در مدار خود فرو برود، فضای او تنگ نخواهد شد.
وگر قمر ز راه خویش کژ رود
فتد ز کار، خنگ بادپای او
هوش مصنوعی: اگر ماه از مسیر خود منحرف شود و به باطل بیفتد، پس نیکو نیست که به بیخود خویش ادامه دهد.
تو هم گر از وظیفه زآستر شوی
بلای دهر بینی و جفای او
هوش مصنوعی: اگر تو هم از مسئولیتها فاصله بگیری، سختیها و ناعدالتیهای زمانه را تجربه خواهی کرد.
وظیفه تو چیست اندرین جهان؟
بکوش تا رسی به انتهای او
هوش مصنوعی: وظیفه تو در این دنیا چیست؟ سعی کن که به بالاترین هدف خود برسی.
ترا وظیفه خدمتست و مردمی
به مردمان و، هیچ نی سوای او
هوش مصنوعی: وظیفه تو خدمت به مردم است و باید با دیگران خوب رفتار کنی و هیچ چیز دیگری مهمتر از این نیست.
چو کژدمی کنی به جای مردمی
پذیره شو به زهر جانگزای او
هوش مصنوعی: اگر مانند کژدمی به جای انسانیت رفتار کنی، باید آماده باشی که زهر او را بپذیری و عواقب کارهای خودت را بگُذاری.
حاشیه ها
1398/09/20 03:12
عین. ح
چو من بدی نکردهام به جای او
«نکردهام» به اشتباه «کردهام» نوشته شده است.
«به جای» در چنین ساختارهایی یعنی «در حقِ»