گنجور

شمارهٔ ۲۱۵ - شیراز

شد پارس یکی حلقهٔ گزین
شیراز بر آن حلقه چون نگین
بر حلقهٔ انگشترین پارس
شیراز بود گوهری ثمین
از سبزهٔ شاداب و سرخ گل
گه یاقوتین‌، گه زمردین
هرگز به یک انگشتری که دید
یاقوت و زمرد به هم قرین
از چین و شکنج گلشن به باغ
چون برگذرد باد فرودین
صد چین و شکنج افکند نسیم
از رشک‌، برابر وی مشک چین
زی بقعت کوهی یکی برای
کان بقعه بهبشی بود برین
بر ساحت بردی ببر سلام‌
کآن برد و سلامیست دلنشین
وز چشمهٔ زنگیش نوش کن
تا شکر نوشی و انگبین
بگذر سحری زی سه آسیا
زآنجا به کُه خور بر آببین‌
کز عکس گل و لاله و سمن
شرمنده برآید خور از زمین
بر مسجد ویران عمرولیث
رخ‌سای که پیریست بافرین
رخ سای بر آن فرخ آستان
بزدای ازو گرد باستین
قرآن‌کده‌اش را درون صحن
با دیدهٔ قرآن‌شناس بین
بر مرقد سعدی بسای چهر
بر تربت خواجو بنه جبین
کن یاد سرکوی شاه شیخ
از بهر دل حافظ غمین
شو تربت خونینش را بجوی
وآن خاروخس از تربتش بچین
آن دولت مستعجلش نگر
بر تربت وبرانه‌اش نشین
جو تربت منصور شاه را
مقتول سمرقندی لعین
گر تربت او یافتی‌، بروب
خاک رهش از زلف حور عین
بر مدفن شه شیخ برنویس
کاین مدفن شاهیست راستین
بر تربت منصور بر نگار
کاین تربت شیریست‌ خشمگین
زانجا به سوی حافظیه شو
زان خطه کفی خاک برگزین
و آن خاک به‌ سر کن که ای دریغ
کو حافظ و آن طبع دلنشین
زی تربت خواجو برای هان
بر مدفن اهلی بنال هین
بر مرقد بسحاق کن گذر
ربزهٔ هنر از خاک او بچین
بر خواجهٔ «‌داهدار» ده درود
همت طلب از خاک آن زمین
در مسجد بردی ز مکتبی‌
بنیوش سخن‌های نازنین
جو توشهٔ راه از شه چراغ
کانجا دو جهان بنگری دفین

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد پارس یکی حلقهٔ گزین
شیراز بر آن حلقه چون نگین
هوش مصنوعی: پارس به یک حلقهٔ انتخاب تبدیل شد و شیراز مانند نگینی بر آن حلقه نشست.
بر حلقهٔ انگشترین پارس
شیراز بود گوهری ثمین
هوش مصنوعی: در حلقهٔ انگشتر پارس شیراز، گوهر ارزشمندی وجود داشت.
از سبزهٔ شاداب و سرخ گل
گه یاقوتین‌، گه زمردین
هوش مصنوعی: از چمنزار سبز و گل‌های سرخ چون یاقوت و گاهی سبز مانند زمرد.
هرگز به یک انگشتری که دید
یاقوت و زمرد به هم قرین
هوش مصنوعی: هرگز به یک انگشتری که در آن یاقوت و زمرد کنار هم قرار دارند، اعتماد نکن.
از چین و شکنج گلشن به باغ
چون برگذرد باد فرودین
هوش مصنوعی: وقتی که باد بهار از میان گل‌های زیبا و پرپیچ و خم باغ عبور می‌کند، به لطافت و زیبایی آنجا جان می‌بخشد.
صد چین و شکنج افکند نسیم
از رشک‌، برابر وی مشک چین
هوش مصنوعی: نسیم به خاطر حسادتش به زیبایی و لطافتش، هزاران چین و چروک بر روی چهره‌اش می‌افکند که به او جلوه‌ای خاص می‌دهد.
زی بقعت کوهی یکی برای
کان بقعه بهبشی بود برین
هوش مصنوعی: از زمین تو کوهی وجود دارد که آن بقعه، مکانی خوشایند و زیبا برای زندگی است.
بر ساحت بردی ببر سلام‌
کآن برد و سلامیست دلنشین
هوش مصنوعی: به سرزمین محبوب برو و سلامی بفرست، زیرا آن سلام و حضور تو برای دل بسیار خوشایند و دلنشین است.
وز چشمهٔ زنگیش نوش کن
تا شکر نوشی و انگبین
هوش مصنوعی: از چشمهٔ زنگی بنوش تا شیرینی و عسل را چشیده باشی.
بگذر سحری زی سه آسیا
زآنجا به کُه خور بر آببین‌
هوش مصنوعی: از سحری بگذری و به سمت آسیاب‌ها بروی، آنجا به کوه‌خور نگاه کن که بر روی آب می‌رقصد.
کز عکس گل و لاله و سمن
شرمنده برآید خور از زمین
هوش مصنوعی: خورشید از زمین سر برمی‌آورد و به خاطر زیبایی گل‌ها، لاله‌ها و سمن‌ها شرمنده می‌شود.
بر مسجد ویران عمرولیث
رخ‌سای که پیریست بافرین
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی کسی اشاره شده که در زمان پیری هنوز جوانمردی و شکوه خود را حفظ کرده است. او در حقیقت قدرت و تأثیر خود را در جایی به نمایش می‌گذارد که حتی یک مسجد ویران نیز تحت تأثیر وجود او قرار می‌گیرد. این تصویر به ما یادآوری می‌کند که شخصیت و منش انسان می‌تواند در هر شرایطی بر محیط اطرافش تأثیر بگذارد.
رخ سای بر آن فرخ آستان
بزدای ازو گرد باستین
هوش مصنوعی: چهره‌ات را بر آن درگاه خوشبخت بیفکن و غبار آن را پاک کن.
قرآن‌کده‌اش را درون صحن
با دیدهٔ قرآن‌شناس بین
هوش مصنوعی: به دقت و با چشم تیزبین به قرآن‌خانه‌اش در وسط صحن نگاه کن.
بر مرقد سعدی بسای چهر
بر تربت خواجو بنه جبین
هوش مصنوعی: بر روی مزار سعدی صورت خود را بگذار و بر قبر خواجو پیشانی را بر زمین بگذار.
کن یاد سرکوی شاه شیخ
از بهر دل حافظ غمین
هوش مصنوعی: به یاد کوچه‌های سرشار از زیبایی و خاطرات شاه شیخ برو و به خاطر دل غمگین حافظ، این یاد را گرامی بدار.
شو تربت خونینش را بجوی
وآن خاروخس از تربتش بچین
هوش مصنوعی: به دنبال جایگاه او برو و از خاکش خار و خس را بکن.
آن دولت مستعجلش نگر
بر تربت وبرانه‌اش نشین
هوش مصنوعی: به آن شادی و خوشبختی زودگذرش نگاه کن، بر آرامگاه و محل استراحتش بنشین.
جو تربت منصور شاه را
مقتول سمرقندی لعین
هوش مصنوعی: بر سر مزار منصور شاه، مردی از سمرقند به قتل رسیده است.
گر تربت او یافتی‌، بروب
خاک رهش از زلف حور عین
هوش مصنوعی: اگر به خاک او رسیدی، با خاک راهش را با زلف حوری عین بمال.
بر مدفن شه شیخ برنویس
کاین مدفن شاهیست راستین
هوش مصنوعی: بر روی قبر عالم بزرگ بنویسید که اینجا محل دفن یک پادشاه واقعی است.
بر تربت منصور بر نگار
کاین تربت شیریست‌ خشمگین
هوش مصنوعی: بر روی خاک آرامگاه منصور، به تصویر می‌آید که این خاک مانند شیری خشمگین است.
زانجا به سوی حافظیه شو
زان خطه کفی خاک برگزین
هوش مصنوعی: از آنجا به سمت حافظیه برو و از آن خطه، مقداری خاک را بردار.
و آن خاک به‌ سر کن که ای دریغ
کو حافظ و آن طبع دلنشین
هوش مصنوعی: به یاد کسی که دیگر در میان ما نیست و کاش می‌توانستیم دوباره او را ببینیم و شیرینی کلمات و طبع دل‌نوازش را احساس کنیم.
زی تربت خواجو برای هان
بر مدفن اهلی بنال هین
هوش مصنوعی: از خاک خواجو برای اهلی ناله کن و بگو که چه عظمتی در آنجا نهفته است.
بر مرقد بسحاق کن گذر
ربزهٔ هنر از خاک او بچین
هوش مصنوعی: بر روی مزار سحاق قدم بزن و گل‌های هنری که از خاک او روییده‌اند، بچین.
بر خواجهٔ «‌داهدار» ده درود
همت طلب از خاک آن زمین
هوش مصنوعی: بر استاد بزرگ «داهدار» سلامی فرست و درخواستی از او داشته باش که در آن خاک، تلاش و کوشش خود را طلب کند.
در مسجد بردی ز مکتبی‌
بنیوش سخن‌های نازنین
هوش مصنوعی: در مسجد، از معلمی شنیدم صحبت‌های زیبا و دلنشین.
جو توشهٔ راه از شه چراغ
کانجا دو جهان بنگری دفین
هوش مصنوعی: بر سر راه زندگی، از حکمت پادشاه بهره بگیر، زیرا در این مکان می‌توانی اسرار دو جهان را مشاهده کنی.