شمارهٔ ۲۰۶ - ای زن
جوانبخت و جهانآرایی ای زن
جمال و زینت دنیایی ای زن
صدف خانه است و صاحبخانه غوّاص
تو در وی گوهرِ یکتایی ای زن
تو یکتا گوهری در دُرجِ خانه
وزان بهتر که گوهرزایی ای زن
تو در عینِ لطافت زورمندی
تو هم گوهر تو هم دریایی ای زن
چو مغز اندر سر و چون هوش در مغز
بهجا و لایق و شایایی ای زن
تو نورِ دیدهٔ روشندلانی
ازیرا درخور و دربایی ای زن
طبیعت خود چو کانی پُر ز لفظ است
تو آن الفاظ را معنایی ای زن
تعالیالله که در باغِ نکویی
چو گل پاکیزه و زیبایی ای زن
خطا گفتم ز گل نیکوتری تو
که هم زیبا و هم دانایی ای زن
ترا حاجت به آرایش نباشد
که خود پا تا به سر آرایی ای زن
نعیم زندگی را با تو بینم
همانا نور چشم مایی ای زن
معمای جهان حل کردی و باز
تو خود اصل معماهایی ای زن
نبودی زندگی گر زن نبودی
وجود خلق را مبدایی ای زن
بنای نیکبختی را به گیتی
تو هم معمار و هم بنّایی ای زن
کَواکِب جمله تن کوشند، چون تو
شبانگه گرم لالالایی ای زن
بغلتد اشکِ اَنجُم، چون برِ طِفل
تو چشم از خوابِ خوش بگشایی ای زن
طبیعت جذبهٔ عشق از تو آموخت
که تو خود عشق را مبنایی ای زن
طبایع گاه لطف و گاه قهرند
تو لطف از فرق سر تا پایی ای زن
بهشتِ واقعی جاییست کز مهر
تو با فرزندگان آنجایی ای زن
تَواضُع را چو خیزی پیش شوهر
همایون شاخهٔ طوبایی ای زن
دریغا گر تو با این هوش و ادراک
به جَهل از این فزونتر پایی ای زن
دریغا کز حسابِ خود وطن را
به نیمه تن فلج فرمایی ای زن
*
*
بزرگا شهریارا! کامر فرمود
کز این بیغوله بیرون آیی ای زن
به شاهِ پهلوی از جان دعا گوی
اگر پنهان و گر پیدایی ای زن
ثنای بانو و شَهدُخت و شَهپور
بکو گر پیر اگر برنایی ای زن
سوی علم و هنر بشتاب و کن شُکر
که در این دورهٔ والایی ای زن
حجابِ شرم و عفت بیشتر کن
کنون کآزاد، رهپیمایی ای زن
به کار علم و عفّت کوش امروز
که مامِ مردمِ فردایی ای زن
شمارهٔ ۲۰۵ - تغزل درمنقبت ولی عصر حجة بن الحسن (ع): خیز وطعنه برمه و پروین زنشمارهٔ ۲۰۷ - دریغ من!: آتش کید آسمان سوخت تنم، دریغ من
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جوانبخت و جهانآرایی ای زن
جمال و زینت دنیایی ای زن
هوش مصنوعی: ای زن، تو خوششانس و زیبا هستی؛ تو زینت و زیبایی این دنیا هستی.
صدف خانه است و صاحبخانه غوّاص
تو در وی گوهرِ یکتایی ای زن
هوش مصنوعی: صدف نماد یک خانه است و صاحب آن خانه، غواصی است که در آن به جستجوی گوهرهای ناب و بینظیر میپردازد. این گوهر یکتا، اشاره به تو دارد ای زن.
تو یکتا گوهری در دُرجِ خانه
وزان بهتر که گوهرزایی ای زن
هوش مصنوعی: تو یک گوهر منحصر به فردی که در خانهات قرار دارد و از آن بهتر است که زینت و زیور زیبایی.
تو در عینِ لطافت زورمندی
تو هم گوهر تو هم دریایی ای زن
هوش مصنوعی: تو با وجود لطافتت، قدرت زیادی داری و هم به عنوان یک گوهر ارزشمند هستی و هم به مانند یک دریا. این ویژگیها به تو هویت خاصی میبخشند.
چو مغز اندر سر و چون هوش در مغز
بهجا و لایق و شایایی ای زن
هوش مصنوعی: مانند مغز در سر و هوش در مغز، تو نیز در موقعیت خود مناسب و شایستهای ای زن.
تو نورِ دیدهٔ روشندلانی
ازیرا درخور و دربایی ای زن
هوش مصنوعی: تو روشنی چشمان افرادی هستی که روشنفکرند و برای تو ارزش و اهمیت زیادی قائلند. ای زن، تو قابلیتها و ویژگیهایی داری که بسیار ارزشمند است.
طبیعت خود چو کانی پُر ز لفظ است
تو آن الفاظ را معنایی ای زن
هوش مصنوعی: طبیعت تو همچون سرچشمهای سرشار از کلمات است، اما تو باید به آن کلمات مفهومی ببخشی.
تعالیالله که در باغِ نکویی
چو گل پاکیزه و زیبایی ای زن
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ است و تو ای زن، در باغ نیکویی مانند گلی پاک و زیبا هستی.
خطا گفتم ز گل نیکوتری تو
که هم زیبا و هم دانایی ای زن
هوش مصنوعی: من به اشتباه از زیبایی تو سخن گفتم، زیرا تو هم زیبا هستی و هم دارای دانایی.
ترا حاجت به آرایش نباشد
که خود پا تا به سر آرایی ای زن
هوش مصنوعی: تو نیازی به زیورآلات نداری، چون خودت به اندازه کافی زیبا هستی ای زن.
نعیم زندگی را با تو بینم
همانا نور چشم مایی ای زن
هوش مصنوعی: زندگی را در کنار تو زیبا میبینم، تو روشنی چشم من هستی ای همسر.
معمای جهان حل کردی و باز
تو خود اصل معماهایی ای زن
هوش مصنوعی: تو موفق شدی که رازهای جهان را بفهمی، اما خودت همچنان معمای اصلی و پیچیدهای هستی، ای زن.
نبودی زندگی گر زن نبودی
وجود خلق را مبدایی ای زن
هوش مصنوعی: اگر زن نمیبود، زندگی و وجود آدمها هم معنا نمییافت. ای زن، تو هستی که به دنیا هستی میبخشی و آن را شکل میدهی.
بنای نیکبختی را به گیتی
تو هم معمار و هم بنّایی ای زن
هوش مصنوعی: ای زن، تو در این دنیا هم معمار و هم بنا هستی که میتوانی پایههای سعادت و خوشبختی را بسازی و آن را شکل دهی.
کَواکِب جمله تن کوشند، چون تو
شبانگه گرم لالالایی ای زن
هوش مصنوعی: تمام ستارهها در تلاشند، مانند تو که در شب به آرامی آواز میخوانی ای زن.
بغلتد اشکِ اَنجُم، چون برِ طِفل
تو چشم از خوابِ خوش بگشایی ای زن
هوش مصنوعی: وقتی تو ای زن چشمانت را از خواب خوش باز میکنی، اشک ستارهها هم به زمین میچکد.
طبیعت جذبهٔ عشق از تو آموخت
که تو خود عشق را مبنایی ای زن
هوش مصنوعی: عشق به تو الهام شده و طبیعت به تو نشان داد که خودت یکی از پایههای عشق هستی، ای زن.
طبایع گاه لطف و گاه قهرند
تو لطف از فرق سر تا پایی ای زن
هوش مصنوعی: طبیعت انسانها گاهی با مهربانی و گاهی با خشم همراه است؛ اما تو ای زن، مهربانی را از سر تا پا در وجود خود داری.
بهشتِ واقعی جاییست کز مهر
تو با فرزندگان آنجایی ای زن
هوش مصنوعی: بهترین و حقیقیترین بهشت جایی است که با محبت تو فرزندان آنجا وجود داشته باشند، ای زن.
تَواضُع را چو خیزی پیش شوهر
همایون شاخهٔ طوبایی ای زن
هوش مصنوعی: اگر تواضع و فروتنی را پیش بگیری، به مانند شاخهای از درخت طوبی به شوهر با عظمت خود نزدیک میشوی، ای زن.
دریغا گر تو با این هوش و ادراک
به جَهل از این فزونتر پایی ای زن
هوش مصنوعی: ای کاش که با این فهم و درک بالایی که داری، بیشتر از این به جهل و نادانی نپردازی، ای زن.
دریغا کز حسابِ خود وطن را
به نیمه تن فلج فرمایی ای زن
هوش مصنوعی: ای کاش که به خاطر خودت، وطن را به نیمی از وجودت فلج نکن.
*
*
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم زیبایی اشاره دارد که از عشق و احساسات عمیق ناشی میشود و نشاندهنده لطافت و شگفتی در روابط انسانی است. در اینجا، شاعر زیباییها و رازهای عشق را به تصویر میکشد و میگوید که عشق چه تأثیرات عمیقی بر زندگی دارد.
بزرگا شهریارا! کامر فرمود
کز این بیغوله بیرون آیی ای زن
هوش مصنوعی: ای بزرگ شهریار! فرمان دادهاند که از این جای دور و تاریک بیرون بیایی، ای زن.
به شاهِ پهلوی از جان دعا گوی
اگر پنهان و گر پیدایی ای زن
هوش مصنوعی: برای شاه پهلوی دعا کن، چه در خفا و چه به وضوح، ای زن.
ثنای بانو و شَهدُخت و شَهپور
بکو گر پیر اگر برنایی ای زن
هوش مصنوعی: از ستایش و مدح بانویی و دختر سلطانی و پسر سلطانی بگو، حتی اگر پیر باشی، ای زن!
سوی علم و هنر بشتاب و کن شُکر
که در این دورهٔ والایی ای زن
هوش مصنوعی: به سوی دانش و هنر پیش برو و شکرگزار باش که در این زمان باارزش زندگی میکنی ای زن.
حجابِ شرم و عفت بیشتر کن
کنون کآزاد، رهپیمایی ای زن
هوش مصنوعی: ای زن، اکنون که آزاد شدهای، بیشتر حجاب و عفت خود را حفظ کن و به راه خود ادامه بده.
به کار علم و عفّت کوش امروز
که مامِ مردمِ فردایی ای زن
هوش مصنوعی: امروز تلاش کن تا به علم و اخلاق پایبند باشی، زیرا تو مسئول آینده نسلها هستی، ای زن.
حاشیه ها
1402/10/23 15:12
کژدم
بهار که خود هوادار آزادی بانوان و مخالف سرسخت حجاب بود این قصیده را در سال ۱۳۱۴ به شکرانهٔ رفع حجاب سروده است.