شمارهٔ ۱۷۰ - شب پائیز
روز بگذشت و شب تیره بگستردادیم
مسند از حجره به ایوان فکن ای نیکندیم
بادهٔ روشن نیک است همه وقت و سماع
ویژه اکنون که شب تیره بگسترد ادیم
گل اگر چند نمانده است فزون، لیک هنوز
مادرگلبن از زادن ناگشته عقیم
گل آذریون رخشنده به شب بر سر شاخ
من درو حیران چون در شجر نار، کلیم
چون نسیم آید گردد چو کمان شاخک بید
راست چون تیر شود باز چو بنشست نسیم
کرم شبتابک از آن تابش خود بیم کند
که به نتواند بودن به یکی جای مقیم
نیک بنگر به شب تیره دوان از پس روز
راست چونان که گدا بر اثر مرد کریم
بلعجب تعبیهای کرده به شب چرخ بلند
در شگفت آید زین بلعجبی مرد حکیم
نیمشب انجم افروخته بر چرخ چنانک
پارهها زاتش جسته به یکی تیره گلیم
وان بناتالنعش از دور بدان گونه همی
گرد هم خاموش اندر شده چون اهل رقیم
وان ستاره به فلک بر اثر دیو دوان
چون به آب اندر از بیم دوان ماهی سیم
کهکشان راست چو زربفتی بیرنگ وکهن
خود کهن بوده بدین گونه هم از عهد قدیم
تافته ماه و دم عقرب خمیده بر او
گوی و چوگان را ماند به کف شاه کریم
شمارهٔ ۱۶۹ - فتنههای آشکار: فتنهها آشکار میبینمشمارهٔ ۱۷۱ - تغزل: زلفت از مشگ، خط آراید بر صفحهٔ سیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روز بگذشت و شب تیره بگستردادیم
مسند از حجره به ایوان فکن ای نیکندیم
هوش مصنوعی: روز گذشت و شب تار فرا رسید. ما از اتاق به حیاط رفته و تخت را قرار دادیم. ای نیکوکار، این کار را انجام ده.
بادهٔ روشن نیک است همه وقت و سماع
ویژه اکنون که شب تیره بگسترد ادیم
هوش مصنوعی: شراب زلال و خوشگوار همیشه خوب است، اما حالا که شب تاریکی همه جا را فرا گرفته، شنیدن موسیقی برای این لحظه خاص است.
گل اگر چند نمانده است فزون، لیک هنوز
مادرگلبن از زادن ناگشته عقیم
هوش مصنوعی: گرچه گلها به پایان عمر خود نزدیک شدهاند و مدت زیادی از عمرشان نمانده است، اما هنوز گیاه مادر که گل را به وجود آورده، نتوانسته است دوباره شکوفا شود و باروری نداشته است.
گل آذریون رخشنده به شب بر سر شاخ
من درو حیران چون در شجر نار، کلیم
هوش مصنوعی: شکوفههای زیبا و روشن در شب بر روی شاخه من mọن است و من در حیرتم، همچون کلیم (موسی) که در جلوی درخت آتشین ماند.
چون نسیم آید گردد چو کمان شاخک بید
راست چون تیر شود باز چو بنشست نسیم
هوش مصنوعی: وقتی نسیم بوزد، شاخک بید مانند کمان راست میشود و زمانی که نسیم مینشیند، شاخک بید مانند تیر باز میشود.
کرم شبتابک از آن تابش خود بیم کند
که به نتواند بودن به یکی جای مقیم
هوش مصنوعی: کرم شبتاب به خاطر نورش نگران است که نمیتواند در یک مکان ثابت بماند.
نیک بنگر به شب تیره دوان از پس روز
راست چونان که گدا بر اثر مرد کریم
هوش مصنوعی: به شب تاریک خوب نگاه کن، که نور روز راستین مانند گدایی است که در پی یک انسان بخشنده میدود.
بلعجب تعبیهای کرده به شب چرخ بلند
در شگفت آید زین بلعجبی مرد حکیم
هوش مصنوعی: عجب که آسمان، این ساز و کار عجیب را به وجود آورده است و مرد دانا از این شگفتی حیرت زده میشود.
نیمشب انجم افروخته بر چرخ چنانک
پارهها زاتش جسته به یکی تیره گلیم
هوش مصنوعی: در نیمه شب، ستارهها در آسمان میدرخشند، مانند اینکه شعلههای آتش به روی یک گلیم تار و تیره پاشیده شدهاند.
وان بناتالنعش از دور بدان گونه همی
گرد هم خاموش اندر شده چون اهل رقیم
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف نوعی تجمع در دوردست اشاره دارد که در آن، دختران شب (یا دختران شبپیمای) در سکوت و آرامش به دور هم جمع شدهاند. آنها به گونهای قرار گرفتهاند که یادآور جمعیت گذشتگان یا کسانی هستند که در موقعیتی خاص و با حالتی بدون صدا و آرام حضور دارند. این تصویر به نوعی حس و حال خاصی را منتقل میکند که هم زمان با سکوت، بر دلنشینی و انسجام آن جمع تأکید دارد.
وان ستاره به فلک بر اثر دیو دوان
چون به آب اندر از بیم دوان ماهی سیم
هوش مصنوعی: آن ستاره در آسمان به دنبال دیو در حال دویدن است، همانطور که ماهی نقرهای از ترس به زیر آب میرود.
کهکشان راست چو زربفتی بیرنگ وکهن
خود کهن بوده بدین گونه هم از عهد قدیم
هوش مصنوعی: کهکشان مانند پارچهای زربفتی بدون رنگ و کهن است که از زمانهای دور وجود داشته و همچنان به همان شکل باقی مانده است.
تافته ماه و دم عقرب خمیده بر او
گوی و چوگان را ماند به کف شاه کریم
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به زیبایی و جذابیت ماه دارد که همچون تافتهای درخشان به نظر میرسد، و دم عقرب نیز که خمیده است، به نوعی فضایی پر رمز و راز و جذاب را ایجاد میکند. گویی این زیبایی و جذابیت در دستان پادشاهی نیکوکار و مهربان قرار دارد، که همچون گوی و چوگان، میتواند بر شرایط و رویدادها تسلط یابد. این تصویر نشاندهنده قدرت و نفوذ او در میان عناصر زیبایی و خطرات موجود است.