گنجور

شمارهٔ ۱۶۴ - گلۀ دوستانه

تَمُرتاشا ز بی‌مهریت زارم
زچون‌تودوست‌ازخودشرمسارم‌
فرامش کرده‌ای جاناکه عمریست
تو را از جان و از دل دوستارم
حضور شه ز یاران غافلت کرد
خصوص از من که یاری پایدارم
اگر تو دوستی رحمت به دشمن
وگر خود دشمنی‌، منت گذارم
گذشته زین تغافل‌ها، شنیدم
که باری هشته ای برروی بارم
عتاب خسروانی خاطرم را
غمین‌دارد، توغمگین‌تر مدارم
من‌آن‌مرغم که‌سیمرغم‌فکندست
به خاک افتادهٔ آن شهسوارم
چو از سیمرغ سیلی‌خورده باشم
رسد بر جمله مرغان افتخارم
چو بلبل در مدیح شاه آفاق
سخن‌ها رفت افزون از شمارم
به تمجیدش بسی نامه نوشته
به توصیفش بسی تصنیف دارم
ز بیم گربگان سفرهٔ شاه
ولی نتوانم آوازی برآرم
به دفع دشمنان پرالتهابم
به‌وصف دوستان بی‌اختیارم
به تحصیل عطایا بی‌نیازم
به تقبیل رزایا بردبارم
به ترویج محامد اوستادم
به تذلیل اعادی کهنه کارم
به کار مملکت نیکو خبیرم
به گاه مشورت نیکو مشارم
زبانم‌پاک‌و چشم‌و دست‌ودل‌پاک
بود مرهون خیر، این هر چهارم
به حفظ‌الغیب یاران عندلیبم
به‌قصدجان خصمان گَرزه‌مارم
به روز نطق‌، بحری موج خیزم
به وقت جود، ابری ژانه بارم
به گاه نثر، دانشور دبیرم
به گاه نظم‌، جولانگر سوارم
در انشاء مقالات عمومی
گل صد برگ بر دفتر نگارم
برنده تیغه‌ای بی‌قبضه و جلد
فتاده زبرپای روزگارم
گرم برگیرد از خاک زمین شاه
به دست شاه تیغی آبدارم
چو آهیخیده تیغ کارزاری
میان در بستهٔ هرکارزارم
ز شه چیزی نخواهم جزتوجه
کزین یک بخش‌، پرگردد کنارم
ز مهر شه علو گیرد خیالم
ز لطف شه کلان گردد قمارم
به وصفش بوستان‌ها بر طرازم
به نامش داستان‌ها برشمارم
ندیدم‌خیری از شاهان قاجار
مگر جبران نماید شهریارم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تَمُرتاشا ز بی‌مهریت زارم
زچون‌تودوست‌ازخودشرمسارم‌
هوش مصنوعی: از بی‌مهری‌ات دل‌شکسته‌ام و از اینکه به تو فکر می‌کنم خجالت می‌کشم.
فرامش کرده‌ای جاناکه عمریست
تو را از جان و از دل دوستارم
هوش مصنوعی: عزیزم، فراموش کرده‌ای که سال‌هاست من تو را از دل و جان دوست دارم.
حضور شه ز یاران غافلت کرد
خصوص از من که یاری پایدارم
هوش مصنوعی: حضور پادشاه موجب غفلت یاران شد، به‌ویژه من که دوستی ثابت و پایدار برای او بودم.
اگر تو دوستی رحمت به دشمن
وگر خود دشمنی‌، منت گذارم
هوش مصنوعی: اگر تو با دوستان مهربانی و به دشمنان رحم می‌کنی، حتی اگر خودت دشمنی داشته باشی، من این مورد را برایت مهم می‌شمارم.
گذشته زین تغافل‌ها، شنیدم
که باری هشته ای برروی بارم
هوش مصنوعی: گذشته از این بی‌توجهی‌ها، شنیدم که باری بر دوشم قرار دارد.
عتاب خسروانی خاطرم را
غمین‌دارد، توغمگین‌تر مدارم
هوش مصنوعی: غضب و خشم پادشاهان خاطر مرا ناراحت می‌کند، تو هم مرا بیشتر غمگین نکن.
من‌آن‌مرغم که‌سیمرغم‌فکندست
به خاک افتادهٔ آن شهسوارم
هوش مصنوعی: من مانند پرنده‌ای هستم که سیمرغ او را به زمین پرتاب کرده است و اکنون به حالت افتاده و ناتوان مانند آن جنگجوی بزرگ هستم.
چو از سیمرغ سیلی‌خورده باشم
رسد بر جمله مرغان افتخارم
هوش مصنوعی: وقتی که از سیمرغ آسیب دیده‌ام، این ماجرا باعث می‌شود که برای تمام پرندگان دیگر، افتخار من محسوب شود.
چو بلبل در مدیح شاه آفاق
سخن‌ها رفت افزون از شمارم
هوش مصنوعی: مانند بلبل که در ستایش پادشاه جهان آواز می‌خواند، من نیز سخنانی دارم که بیش از شمارش است.
به تمجیدش بسی نامه نوشته
به توصیفش بسی تصنیف دارم
هوش مصنوعی: من درباره او نامه‌های زیادی نوشته‌ام و درباره ویژگی‌هایش تصنیف‌های فراوانی دارم.
ز بیم گربگان سفرهٔ شاه
ولی نتوانم آوازی برآرم
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از درندگان، نمی‌توانم صدایی از خود بیرون بیاورم، حتی اگر در کنار سفره‌ی شاه باشم.
به دفع دشمنان پرالتهابم
به‌وصف دوستان بی‌اختیارم
هوش مصنوعی: من برای دفع دشمنان پرخاشگر تلاش می‌کنم، در حالی که نمی‌توانم از توصیف دوستانم که به‌گونه‌ای بی‌اختیار هستند، غافل شوم.
به تحصیل عطایا بی‌نیازم
به تقبیل رزایا بردبارم
هوش مصنوعی: من نیاز به دریافت نعمت‌ها و بخشش‌ها ندارم و در برابر مشکلات و ناملایمات صبور و استقامت دارم.
به ترویج محامد اوستادم
به تذلیل اعادی کهنه کارم
هوش مصنوعی: من در ترویج داستان‌ها و صفات نیک استاد خود کوشیده‌ام و در عین حال دشمان قدیمی‌ام را تحقیر کرده‌ام.
به کار مملکت نیکو خبیرم
به گاه مشورت نیکو مشارم
هوش مصنوعی: من در کارهای کشور آگاهی و تجربه دارم و در زمان مشورت به خوبی همکاری می‌کنم.
زبانم‌پاک‌و چشم‌و دست‌ودل‌پاک
بود مرهون خیر، این هر چهارم
هوش مصنوعی: من زبانم پاک و چشم و دست و دلم نیز پاک است، و این پاکی‌ها همه به خاطر خوبی‌ها و نیکی‌هایی است که نصیبم شده است.
به حفظ‌الغیب یاران عندلیبم
به‌قصدجان خصمان گَرزه‌مارم
هوش مصنوعی: من از ندا و پشتیبانی یارانم چون بلبل مراقب و آگاه هستم و برای محافظت از جانم، به دشمنانم حمله می‌کنم.
به روز نطق‌، بحری موج خیزم
به وقت جود، ابری ژانه بارم
هوش مصنوعی: در روزی که سخن می‌گویم، همچون دریای پرموج هستم و در زمان بخشش، چون ابری هستم که باران می‌بارد.
به گاه نثر، دانشور دبیرم
به گاه نظم‌، جولانگر سوارم
هوش مصنوعی: در موقع نوشتن نثر، می‌توانم نویسنده‌ای دانا و آگاه باشم، و در زمان شعر گفتن، توانایی و خلاقیتی مانند یک سوارکار ماهر دارم.
در انشاء مقالات عمومی
گل صد برگ بر دفتر نگارم
هوش مصنوعی: در نوشتن مقالات عمومی، بهترین و زیباترین مطالب را بر روی کاغذ می‌آورم.
برنده تیغه‌ای بی‌قبضه و جلد
فتاده زبرپای روزگارم
هوش مصنوعی: من مانند تیغه‌ای هستم که نه دسته‌ای دارد و نه پوششی، در زیر پای روزگار افتاده‌ام.
گرم برگیرد از خاک زمین شاه
به دست شاه تیغی آبدارم
هوش مصنوعی: اگر داغی از خاک زمین بگیرد، شاه به دست شاه دیگر شمشیری خنک و تیز خواهد داشت.
چو آهیخیده تیغ کارزاری
میان در بستهٔ هرکارزارم
هوش مصنوعی: چون سلاحی آماده‌ام برای نبرد، در میان تمامی موانع و مشکلاتی که بر سر راهم قرار دارد.
ز شه چیزی نخواهم جزتوجه
کزین یک بخش‌، پرگردد کنارم
هوش مصنوعی: از پادشاه چیزی جز توجه‌اش نخواهم، زیرا با همین توجه، زندگی‌ام پر خواهد شد.
ز مهر شه علو گیرد خیالم
ز لطف شه کلان گردد قمارم
هوش مصنوعی: علاقه و محبت من به زمینۀ خاصی، باعث می‌شود که خیالم را ارتقا بخشد و از لطف و محبت آن شاه بزرگ، کارها و تلاش‌هایم به نتایج بهتری برسد.
به وصفش بوستان‌ها بر طرازم
به نامش داستان‌ها برشمارم
هوش مصنوعی: با وصف او، باغ‌ها به زیبایی خود می‌بالهند و به یاد او، داستان‌ها را روایت می‌کنم.
ندیدم‌خیری از شاهان قاجار
مگر جبران نماید شهریارم
هوش مصنوعی: من هیچ خیری از شاهان قاجار ندیدم، مگر اینکه شهریار جبران کند.