شمارهٔ ۱۶۲ - من کیستم
ز بس در زمانه خمش زیستم
ندانند یاران که من کیستم
یکی چیستانم بنگشوده راز
تو نشناسی آسان که من چیستم
به دم زنده کردم همی مردگان
همانا که اعجاز عیسیستم
محل برترستم ز چارم سپهر
اگر خویشتن مرد دعویستم
چو یحیای محبوس در بند غم
بشارتگر امر مولیستم
ازینرو به چنگ جهودان اسیر
به چندین عقوبت چو یحییستم
نیندیشم از کید اهریمنان
که در پاس ایزد تعالیستم
به من بر چه خندی که در رنج تو
بسا شب که تا روز بگریستم
به جای تو و فر و فرهنگ تو
ادبنامهها کرده املیستم
همی تا بگردانم از تو بلا
ز دشمن هزاران تعدیستم
همانا که اندر تولای تو
ز دزدان کشور تبریستم
چه مایه به تبعید درساختم
چه مایه به حبس اندرون زیستم
کجا پهلوانان هزیمت شوند
من از شیرمردی به جای ایستم
نه فتنهٔ فروزنده دینار وگنج
نه سغبهٔ فریبنده دنییستم
ازیرا پس از سالها فر و جاه
به جز نیبستی حاصلی نیستم
به معنی فزونم ز پندار تو
به صورت اگر ده و گر بیستم
تو اکنون گریزی ز نزدیک من
همانا گزاینده افعیستم
به نزدیک صاحبدلان شکرم
بنزد تو گر تلخ کس نیستم
چو مانی به فر نگارین قلم
روان پرور لفظ و معنیستم
عزیزم دگر جای و در شهر خویبش
ذلیلم ازیراک ما نیستم
شمارهٔ ۱۶۱ - رستمنامه: شنیدهام که یلی بود پهلوان رستمشمارهٔ ۱۶۳ - تأسف برگذشته: ز دلبر بوسهای تاوان گرفتم
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز بس در زمانه خمش زیستم
ندانند یاران که من کیستم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه من مدت طولانی در حالت سکوت و آرامش زندگی کردهام، دوستانم نمیدانند من چه کسی هستم.
یکی چیستانم بنگشوده راز
تو نشناسی آسان که من چیستم
هوش مصنوعی: من به نوعی معما شبیه هستم؛ با اینکه رازهایم را فاش کردهام، اما باز هم برای تو شناختنم آسان نیست.
به دم زنده کردم همی مردگان
همانا که اعجاز عیسیستم
هوش مصنوعی: من به وسیله دمیدن، مردگان را زنده کردم، به درستی که این کار، اعجاز عیسی است.
محل برترستم ز چارم سپهر
اگر خویشتن مرد دعویستم
هوش مصنوعی: مرتبۀ من از چهارمین آسمان بالاتر است، اگر خودم را به عنوان مردی مطرح نکنم.
چو یحیای محبوس در بند غم
بشارتگر امر مولیستم
هوش مصنوعی: مانند یحیا، که در زندان غم به سر میبرد، ما نیز مژدهدهندهی اراده و فرمان مولای خود هستیم.
ازینرو به چنگ جهودان اسیر
به چندین عقوبت چو یحییستم
هوش مصنوعی: به همین خاطر، من به دست یهودیان گرفتار شدهام و مانند یحیی تحت عذابهای فراوانی هستم.
نیندیشم از کید اهریمنان
که در پاس ایزد تعالیستم
هوش مصنوعی: من درباره نقشههای شیطانی فکر نمیکنم، زیرا در حفاظت خداوند بزرگ قرار دارم.
به من بر چه خندی که در رنج تو
بسا شب که تا روز بگریستم
هوش مصنوعی: چرا به من میخندی در حالی که من برای رنج و غمت، شبها تا صبح گریستهام؟
به جای تو و فر و فرهنگ تو
ادبنامهها کرده املیستم
هوش مصنوعی: من به جای تو و ویژگیهای فرهنگیات، نوشتهها و آثاری از ادب را تهیه کردهام.
همی تا بگردانم از تو بلا
ز دشمن هزاران تعدیستم
هوش مصنوعی: من همیشه در تلاشم تا مشکلات و آسیبهایی که از دشمنان به تو میرسد را دور کنم و از این راه هزاران زحمت را متحمل میشوم.
همانا که اندر تولای تو
ز دزدان کشور تبریستم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و محبت تو، از دزدان و خطرات کشور دور و ایمن هستم.
چه مایه به تبعید درساختم
چه مایه به حبس اندرون زیستم
هوش مصنوعی: من چقدر سختی کشیدم و در تبعید زندگی کردم، و چهقدر در حبس و محدودیت گذراندهام.
کجا پهلوانان هزیمت شوند
من از شیرمردی به جای ایستم
هوش مصنوعی: هر جا که قهرمانان شکست بخورند، من با شجاعت و دلیری خودم ایستادگی میکنم.
نه فتنهٔ فروزنده دینار وگنج
نه سغبهٔ فریبنده دنییستم
هوش مصنوعی: نه من به دنبال ثروت و زر و زیور هستم و نه فریب دنیای زودگذر وسوسهانگیز برایم جاذبهای دارد.
ازیرا پس از سالها فر و جاه
به جز نیبستی حاصلی نیستم
هوش مصنوعی: چرا که بعد از سالها مقام و بزرگی، من جز حسرتی بیفایده به دست نیاوردهام.
به معنی فزونم ز پندار تو
به صورت اگر ده و گر بیستم
هوش مصنوعی: من از آنچه در ذهنت است، بیشتر از آنچه به ظاهر نشان میدهی، باارزشتریم. اگر به من توجه کنی یا ندهی، واقعیت من تغییر نمیکند.
تو اکنون گریزی ز نزدیک من
همانا گزاینده افعیستم
هوش مصنوعی: تو اکنون از نزدیک من فاصله گرفتهای، اما بدان که من مانند افعی، خطرناک و زهرآگین هستم.
به نزدیک صاحبدلان شکرم
بنزد تو گر تلخ کس نیستم
هوش مصنوعی: من به نزد کسانی که دلهای بزرگ و آگاهی دارند، سپاسگزارم که حتی اگر تلخیهایی در من وجود داشته باشد، در کنار تو نیستم.
چو مانی به فر نگارین قلم
روان پرور لفظ و معنیستم
هوش مصنوعی: وقتی که من مثل مانی، با دقت و زیبایی کلمات را به قلم میآورم، هم به ظرافت واژهها توجه دارم و هم به عمق معنا.
عزیزم دگر جای و در شهر خویبش
ذلیلم ازیراک ما نیستم
هوش مصنوعی: عزیزم، من دیگر در این شهر جایی ندارم و به خاطر تو در اینجا خوار و ذلیل شدهام.