گنجور

شمارهٔ ۱۵۰ - تشبیب

ای بر گل سوری زده از مشک سیه خال
وز عود خط آراسته بر چینی تمثال
لعبت نبود چون تو دل‌آشوب و دل‌آوبز
آهو نبود چون تو سیه‌چشم و سیه‌خال
ای دست نکویی به بناگوش تو زان زلف
بنگاشته بی خامه بسی جیم و بسی دال
از جیم تو صد تاب و شکن بر قد عشاق
وز دال تو صد بند و گره در دل ابدال
می ده که هلال مه شوال برآمد
ای بی‌ تو قد من چو هلال مه شوال
احوال من از بوسه کن ای ترک دگرگون
زان پیشگه از باده دگرگون کنم احوال
در مسجد و محراب همی رفتم زین پیش
واکنون نروم جز به در مطرب و قوال
رفت آنکه شب و روز به هر برزن و هر کوی
زاهد رود از پیش و گروهیش به دنبال
می ده که مرا حال نمانده است کزین بیش
زاعمال شبانروز دگرگونه کنم حال
چون آتش سیال یکی باده بنه پیش
ای روی تو افروخته‌تر زآتش سیال
بردند به چین اندر تمثال تو بت روی
زآنروی پرستند به چین اندر تمثال
فالم همه نیکو بود از دیدن روبت
از دیدن روی تو نکوتر نبود فال

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بر گل سوری زده از مشک سیه خال
وز عود خط آراسته بر چینی تمثال
هوش مصنوعی: ای کسی که بر گل سرخی نشانی از خال سیاه داری و زعفران خوشبو بر صورتت نشسته است.
لعبت نبود چون تو دل‌آشوب و دل‌آوبز
آهو نبود چون تو سیه‌چشم و سیه‌خال
هوش مصنوعی: تو مانند هیچ‌کس دیگر نیستی، هیچ‌چیز نمی‌تواند با زیبایی و دلربایی تو مقایسه شود. چشمانت همچون چشمان زیبا و تاریک آهو، دل را می‌لرزاند و مجذوب می‌کند.
ای دست نکویی به بناگوش تو زان زلف
بنگاشته بی خامه بسی جیم و بسی دال
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ظرافت زلف معشوق اشاره دارد. شاعر از دست محبت‌آمیز و دقت در آرایش موهای او حرف می‌زند و تأکید می‌کند که زیبایی او را بدون نیاز به ابزار خاصی، با دقت و هنر خاصی به نمایش گذاشته است. به نوعی شاعر به خوش‌تراش بودن و فریبندگی زلف او اشاره می‌کند.
از جیم تو صد تاب و شکن بر قد عشاق
وز دال تو صد بند و گره در دل ابدال
هوش مصنوعی: از حرف جیم، نشانه‌های زیادی از زیبایی و ظرافت وجود دارد که دل عاشقان را به لرزه در می‌آورد. و از حرف دال، گره‌ها و بندهایی در دل کسانی که پاک و برگزیده‌اند، ایجاد می‌شود.
می ده که هلال مه شوال برآمد
ای بی‌ تو قد من چو هلال مه شوال
هوش مصنوعی: ای خورشید وجودم، مانند هلال ماه شوال، که برآمده است، من بدون تو از قد و قامت خود چیزی ندارم.
احوال من از بوسه کن ای ترک دگرگون
زان پیشگه از باده دگرگون کنم احوال
هوش مصنوعی: احساس من به خاطر بوسه تو تغییر کرده است. از قبل با شراب، حالت خود را دگرگون کرده بودم.
در مسجد و محراب همی رفتم زین پیش
واکنون نروم جز به در مطرب و قوال
هوش مصنوعی: قبلاً به مسجد و محراب می‌رفتم، اما حالا دیگر فقط به در خانه‌ی مطرب و قوال می‌روم.
رفت آنکه شب و روز به هر برزن و هر کوی
زاهد رود از پیش و گروهیش به دنبال
هوش مصنوعی: آن شخصی که شب و روز در هر گوشه و کوچه‌ می‌رفت و جمعی از پی‌اش بودند، دیگر رفته است.
می ده که مرا حال نمانده است کزین بیش
زاعمال شبانروز دگرگونه کنم حال
هوش مصنوعی: بیا ای دوست، به من شراب بده، چون دیگر توانایی ندارم که از این بیشتر به کارها و روزهای تلخ و سخت گذشته فکر کنم و حال و روزم را تغییر دهم.
چون آتش سیال یکی باده بنه پیش
ای روی تو افروخته‌تر زآتش سیال
هوش مصنوعی: در اینجا منظور این است که با توجه به زیبایی و جذابیت تو، شیشه‌ای پر از شراب را در پیش بگذار که همچون آتش سوزان، بیشتر از آتش ذاتی خود می‌درخشد و شعله‌ور است.
بردند به چین اندر تمثال تو بت روی
زآنروی پرستند به چین اندر تمثال
هوش مصنوعی: در چین تصویر تو را به عنوان یک مجسمه زیبا ساختند و مردم آنجا به خاطر زیبایی ات، آن تصویر را مورد پرستش قرار دادند.
فالم همه نیکو بود از دیدن روبت
از دیدن روی تو نکوتر نبود فال
هوش مصنوعی: هر چه خوب و نیکو باشد، از دیدن چهره‌ات زیباتر نیست.