گنجور

شمارهٔ ۱۵۱ - پیام به انگلستان

یک‌ره از ری سوی لندن گذر ای پیک شمال
بر ازین شهر بدان شهر یکی صورت حال
بحر اخضر چو فرو ربزد در تنگه مانش
تنگهٔ مانش چو پیوندد با بحر شمال
کشوری بینی پر مردمی و حشمت و فر
مردمی بینی آزاده و فرخنده‌ خصال
از پی حفظ وطن کرده بپا رایت حرب
وز ره پاس شرف بسته میان بهر قتال
حشم و لشکر برده به فراز و به نشیب
سپه و سنگر بسته به وهاد و به تلال
توپ‌ها بینی بگشاده دهان میلامیل
دشت‌ها بینی‌، ز انبوه حشر مالامال
نوجوانانی پوشیده به تن جامهٔ جنگ
شیرمردانی بگرفته به کف تیغ جدال
بانوان بینی در سعی و عمل چون مردان
پیرها بینی خندان و دوان چون اطفال
باغ‌ها بینی سرسبز به مانند بهشت
کاخ‌ها بینی ستوار به کردار جبال
مجلس عامه نشسته به سئوال و به جواب
مجلس خاصه ستاده به جواب و به سئوال
سائسان بینی هریک چو فلک بی‌آرام
تاجران یابی هریک چو طبیعت فعال
به تن و توش‌، جوان و به بر و دوش‌، قوی
به روش، تندخرام و به سخن، چرب‌مقال
به سخن گفتن صافند و صریح‌اند و صدیق
به عمل کردن جلدند و جسور و جوال
کوه درکوه موتور بینی و طیاره و توپ
دشت در دشت سپه بینی و ترتیب نزال
ناو جوشن‌ور بینی زده صف اندر صف
مرغ بمب‌افکن یابی زده بال اندر بال
مرغ بمب‌افکنشان‌، تیزتر از مرغ هوا
ناو بالن‌برشان بیشتر از ماهی بال
ببر از مردم غم‌دیدهٔ ایران خبری
سوی آن کشور و آن مردم پاکیزه‌فعال
بازگو کای متمکن شده از دولت شرق
هیچ دانید که در شرق چه باشد احوال‌؟
چند قرنست که با مشرقتان ییوند است
گشته ازشرق سوی غرب روان سیل منال
گیرم این آب و زمین گشت ز بیگانه تهی
هم از استقلال افزود به جاه و به جلال
چون ‌جماعت ‌رود از دست‌، ‌چسود آب ‌و زمین
چون رعیت فتد از پای‌، چسود استقلال‌؟
مشرق از مشرقیان خالی اگرگشت‌، شود
مسکن وحشی تلموق و صعالیک ارال
جلوه و زیب و جمال همه‌تان از شرق است
رحم آرید بدین جلوه و این زیب و جمال
شرق بازار بزرگست و شما بازرگان
با خود آیید که بازار تهی شد ز اموال
هیچ با حاصل دهقان نکند سیل ملخ
آنچه با حاصل این ملک نمودید امسال
همه بردید و چریدید و بگردید انبار
ز حبوب و ز بقول و زپیاز و ز ذغال
برزگر گرسنه و جیش بریتانی سیر
شهر بی‌توشه و اردو ز خورش مالامال
آن لهستانی مسکین که ازین پیش نبود
جزکفی نان تهی‌، توشه او مدت سال
بره و مرغ ببرد و کره و تخم بخورد
عسل و قند و مرباش فزون از خرطال
نوش جان باد به مهمان و حلال آنچه بخورد
وآنچه را برد و تلف کرد نه نوش و نه حلال
که شنیده است که مهمان بخورد هم ببرد
هم نهان سازد و هم سوزد اگر یافت مجال
آخر این دشمنی از چیست بدین قوم فقیر
نه شما زادهٔ مرغید و نه ما نسل شغال
دیو با مردم این ملک نکرد آنچه کنند
این گروه متمدن به جنوب و به شمال
کاسب و شهری و زارع همگی حیرانند
کز کجا توشه رسانند به اهل و به عیال
فتح نا کرده چنین است و از آن می‌ترسم
کز پس فتح نبینیم به جز غنج و دلال

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک‌ره از ری سوی لندن گذر ای پیک شمال
بر ازین شهر بدان شهر یکی صورت حال
هوش مصنوعی: از ری به سمت لندن مسیر یکسانی است، ای پیغام‌آور شمال، از این شهر به آن شهر یکسانی در حالتی وجود دارد.
بحر اخضر چو فرو ربزد در تنگه مانش
تنگهٔ مانش چو پیوندد با بحر شمال
هوش مصنوعی: زمانی که دریاچه سبز در تنگه‌ای قرار گیرد و آن تنگه به دریا شمالی پیوند بخورد، فضای جدیدی شکل می‌گیرد.
کشوری بینی پر مردمی و حشمت و فر
مردمی بینی آزاده و فرخنده‌ خصال
هوش مصنوعی: کشوری را می‌بینی که پر از مردم است و دارای قدرت و عظمت. هم‌چنین مردمی را مشاهده می‌کنی که آزاد و خوش‌خلق و با ویژگی‌های نیکو هستند.
از پی حفظ وطن کرده بپا رایت حرب
وز ره پاس شرف بسته میان بهر قتال
هوش مصنوعی: برای حفظ وطن، آماده شده‌اند و پرچم جنگ را به اهتزاز درآورده‌اند و برای پاسداری از شرافت، در وسط میدان نبرد ایستاده‌اند.
حشم و لشکر برده به فراز و به نشیب
سپه و سنگر بسته به وهاد و به تلال
هوش مصنوعی: در این بیت، به وجود لشکری بزرگ اشاره شده که در بالاترین و پایین‌ترین نقاط مستقر شده‌اند، و سپاه و سنگرها به دقت در مکان‌های مختلف آماده نبرد هستند.
توپ‌ها بینی بگشاده دهان میلامیل
دشت‌ها بینی‌، ز انبوه حشر مالامال
هوش مصنوعی: در این متن به توصیف طبیعت پرداخته شده است. به نظر می‌رسد که گل‌ها و گیاهان با زیبایی و شکوه در دشت‌ها به چشم می‌خورند، و به نوعی این فضای سرسبز و پرخروش، روحیه شاداب و آزادی را منتقل می‌کند. همچنین به وجود زندگی و جنبش در این محیط اشاره شده است، که نشان‌دهنده زیبایی و نشاط طبیعت است.
نوجوانانی پوشیده به تن جامهٔ جنگ
شیرمردانی بگرفته به کف تیغ جدال
هوش مصنوعی: جوانانی در لباس جنگ حاضر شده‌اند و مردان شجاعی که در دست دارند شمشیرهای نبرد را.
بانوان بینی در سعی و عمل چون مردان
پیرها بینی خندان و دوان چون اطفال
هوش مصنوعی: زنان را در تلاش و کوشش مانند مردان می‌بینی، و پیرمردان را خندان و شاداب مانند کودکان.
باغ‌ها بینی سرسبز به مانند بهشت
کاخ‌ها بینی ستوار به کردار جبال
هوش مصنوعی: در اینجا شما دشت‌های سرسبز و باغ‌های زیبا را مشاهده می‌کنید که بهشتی به نظر می‌رسند، و همچنین بناهای بلند و مستحکم که شبیه کوه‌ها هستند، در برابر چشمانتان است.
مجلس عامه نشسته به سئوال و به جواب
مجلس خاصه ستاده به جواب و به سئوال
هوش مصنوعی: در یک مجلس عمومی، مردم در حال پرسش و پاسخ هستند، اما در یک مجلس خصوصی، فقط عده‌ای خاص به سوالات پاسخ می‌دهند و سوالات را مطرح می‌کنند.
سائسان بینی هریک چو فلک بی‌آرام
تاجران یابی هریک چو طبیعت فعال
هوش مصنوعی: هر کدام از دلالان و واسطه‌ها را مانند آسمان بی‌قرار می‌بینی و تاجران را چون طبیعتی پویا و فعال.
به تن و توش‌، جوان و به بر و دوش‌، قوی
به روش، تندخرام و به سخن، چرب‌مقال
هوش مصنوعی: او دارای بدن و قامت جوانی است و قدرتی در بدنی خوش‌ساخت و توانمند دارد. حرکاتش سریع و لوند است و در سخن گفتن، روان و شیرین است.
به سخن گفتن صافند و صریح‌اند و صدیق
به عمل کردن جلدند و جسور و جوال
هوش مصنوعی: این افراد در صحبت کردن، صادق و روشن هستند و در عمل کردن، شجاع و جسور می‌باشند. آنها در کارهای خود سریع و فعالند و همیشه در تلاشند.
کوه درکوه موتور بینی و طیاره و توپ
دشت در دشت سپه بینی و ترتیب نزال
هوش مصنوعی: در اینجا به تصاویر مختلفی از وسایل و مناظر اشاره شده است. در کوه‌ها می‌توان موتورها، هواپیماها و توپ‌ها را دید و در دشت‌ها نیز می‌توان نیروهای نظامی و نظم و ترتیب جنگ را مشاهده کرد. به طور کلی، این متن نشان‌دهنده‌ی تضاد بین طبیعت و تکنولوژی، همچنین فعالیت‌ها و تحرکات نظامی است.
ناو جوشن‌ور بینی زده صف اندر صف
مرغ بمب‌افکن یابی زده بال اندر بال
هوش مصنوعی: اگر به جنگ‌های هوایی نگاه کنی، می‌بینی که هواپیماهای جنگی با صف‌های منظم و مرتب به پرواز درآمده‌اند، و این پروازها به گونه‌ای است که هر یک در کنار دیگری قرار گرفته و همچون پرندگان بمب‌افکن، در آسمان پرواز می‌کنند.
مرغ بمب‌افکنشان‌، تیزتر از مرغ هوا
ناو بالن‌برشان بیشتر از ماهی بال
هوش مصنوعی: پرنده‌های بمب‌افکنشان، تیزتر از پرنده‌های دیگر هستند و کشتی‌های هوایی‌شان بیشتر از ماهی بال دارند.
ببر از مردم غم‌دیدهٔ ایران خبری
سوی آن کشور و آن مردم پاکیزه‌فعال
هوش مصنوعی: خبرهایی از مردم دردکشیده‌ی ایران به آن سرزمین و مردم مهربان و پاک بازگو کن.
بازگو کای متمکن شده از دولت شرق
هیچ دانید که در شرق چه باشد احوال‌؟
هوش مصنوعی: ای کسی که به مال و نعمت شرق دست یافته‌ای، آیا می‌دانی در شرق چه خبر است و اوضاع چگونه است؟
چند قرنست که با مشرقتان ییوند است
گشته ازشرق سوی غرب روان سیل منال
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که رابطه‌ای میان تو و صبحگاهان وجود دارد و از شرق به سمت غرب، همچون سیلی از غم و اندوه جاری شده است.
گیرم این آب و زمین گشت ز بیگانه تهی
هم از استقلال افزود به جاه و به جلال
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که این آب و خاک از بیگانگان خالی شود، باز هم استقلال به قدر و منزلت افزوده خواهد شد.
چون ‌جماعت ‌رود از دست‌، ‌چسود آب ‌و زمین
چون رعیت فتد از پای‌، چسود استقلال‌؟
هوش مصنوعی: وقتی که مردم از دست می‌روند، مانند آبی و زمینی که بی‌حرکت می‌مانند، آیا وقتی که مردم از پای می‌افتند و مانند رعیت می‌شوند، استقلالی هم باقی می‌ماند؟
مشرق از مشرقیان خالی اگرگشت‌، شود
مسکن وحشی تلموق و صعالیک ارال
هوش مصنوعی: اگر مشرق دیگر از مشرقی‌ها خالی شود، آن‌گاه محل زندگی وحشی‌ها و بی‌سرپرستان خواهد شد.
جلوه و زیب و جمال همه‌تان از شرق است
رحم آرید بدین جلوه و این زیب و جمال
هوش مصنوعی: زیبایی و جاذبه شما از طرف شرق می‌تابد. لطفاً با این زیبایی و جلوه‌تان مهربان باشید.
شرق بازار بزرگست و شما بازرگان
با خود آیید که بازار تهی شد ز اموال
هوش مصنوعی: شرق بازار پر رونق است و شما ای بازرگانان، با خود بیایید، چرا که بازار از کالاها خالی شده است.
هیچ با حاصل دهقان نکند سیل ملخ
آنچه با حاصل این ملک نمودید امسال
هوش مصنوعی: سیل ملخ هیچ‌گاه به حاصل کار دهقان آسیبی نمی‌زند، اما آنچه شما در این سرزمین با محصول آن کردید، امسال جبران‌ناپذیر است.
همه بردید و چریدید و بگردید انبار
ز حبوب و ز بقول و زپیاز و ز ذغال
هوش مصنوعی: شما همه‌چیز را بردید، گشتید و ایستگاه‌ها را پر کردید از دانه‌ها، سبزیجات، پیاز و ذغال.
برزگر گرسنه و جیش بریتانی سیر
شهر بی‌توشه و اردو ز خورش مالامال
هوش مصنوعی: کشاورزی گرسنه دانه‌هایی را جستجو می‌کند، در حالی که یک فرد سیر در شهر زندگی می‌کند و از خوراک فراوانی برخوردار است.
آن لهستانی مسکین که ازین پیش نبود
جزکفی نان تهی‌، توشه او مدت سال
هوش مصنوعی: آن لهستانی بیچاره که قبلاً تنها یک تکه نان کم داشت، حالا برای مدت‌ها می‌تواند از این ذخیره غذایی استفاده کند.
بره و مرغ ببرد و کره و تخم بخورد
عسل و قند و مرباش فزون از خرطال
هوش مصنوعی: بچه‌های گوسفند و مرغ را ببرد و از شیر و تخم‌مرغ بخورد. عسل و قند و مربا هم خورده‌اش بیشتر از طلاست.
نوش جان باد به مهمان و حلال آنچه بخورد
وآنچه را برد و تلف کرد نه نوش و نه حلال
هوش مصنوعی: باد از مهمان پذیرایی کرده و نوش جان او. اما آنچه که او خورده و برده یا خراب کرده، نه خوشایند است و نه مجاز.
که شنیده است که مهمان بخورد هم ببرد
هم نهان سازد و هم سوزد اگر یافت مجال
هوش مصنوعی: کسی که شنیده است، می‌داند که مهمان اگر غذای دیگران را بخورد، می‌تواند هم از آن بهره‌مند شود و هم آن را پنهان کند و هم ممکن است باعث آتش‌سوزی شود، اگر که فرصتی برایش فراهم شود.
آخر این دشمنی از چیست بدین قوم فقیر
نه شما زادهٔ مرغید و نه ما نسل شغال
هوش مصنوعی: این سخن درباره‌‍ی ریشه‌ی دشمنی میان دو گروه است. سؤال می‌کند که چرا این نفرت و کینه وجود دارد، در حالی که نه شما از خانواده‌ای با مقام و ثروت آمده‌اید و نه ما از نسلی بی‌ارزش. در واقع، هر دو گروه در وضعیت یکسانی از نظر اجتماعی و اقتصادی قرار دارند و این دشمنی بی‌معنی به نظر می‌رسد.
دیو با مردم این ملک نکرد آنچه کنند
این گروه متمدن به جنوب و به شمال
هوش مصنوعی: دیوان در این سرزمین با مردم چنین رفتاری نکردند که این گروه متمدن در شمال و جنوب کشور انجام می‌دهند.
کاسب و شهری و زارع همگی حیرانند
کز کجا توشه رسانند به اهل و به عیال
هوش مصنوعی: تجار و مردم شهر و کشاورزان همه در سردرگمی هستند که چطور می‌توانند نیازها و مخارج خانواده‌های خود را تامین کنند.
فتح نا کرده چنین است و از آن می‌ترسم
کز پس فتح نبینیم به جز غنج و دلال
هوش مصنوعی: هرگز چنین دستاوردی را به راحتی به دست نیاورده‌ایم و از آن نگرانم که بعد از این پیروزی، جز خوش‌گذرانی و سرگرمی چیزی نبینیم.