گنجور

شمارهٔ ۱۴۶ - رزم‌نامه

می فروهل زکف‌ای ترک و به یک‌سو نه چنگ
جامهٔ جنگ فروپوش که شد نوبت جنگ
باده را روز بیفسرد بهل باده ز دست
چنگ را نوبت بگذشت بنه‌ چنگ ز چنگ
رخ برافروز و رخ خصم بیندای به قیر
قد برافراز و قدخصم دوتا ساز چو چنگ
از بر دوش‌، تفنگ‌افکن و آسوده گذار
لختی آن دو سر زلف سیه غالیه رنگ
نه که آن روی سیه گردد ازگرد مصاف
نه که آن زلف سیه گردد از دود تفنگ
زلف تو مشک است ازگرد نفرساید مشک
روی تو ماه است از دود نگیرد مه زنگ
همره تعبیه بشتاب سوی دشت نبرد
چون به‌دشت اندر آهو و به کوه اندررنگ
آهویی چون تو ندیدستم کاندر پیکار
بدرد پهلوی شیر و بکند چشم پلنگ
جز تو هرگز که شنید آهو با درع و کمان
جزتو هرگزکه شنید آهو با تیر خدنگ
آهویی لیکن پروردهٔ آن‌دشت که هست
آهوانش را امروز به شیران آهنگ
خطهٔ ایران منزلگه شیران که خداش
نام پیروزی بنگاشته برهر سر سنگ
کشوری جای مه آبادی و شاهان مدی
مهترانی چو کیا مرز و چو آذر هوشنگ
آنکه جمشیدش برکرد زکیوان دیهیم
وانکه کاوسش بنهاد به گردون اورنگ
شاه کیخسرو او برد حشم تا در مصر
شاه گشتاسب اوراند سپه تا درکنگ
شاه دارای کبیرش ز خط وادی نیل
تا خط وادی آموبه درآورد به چنگ
تیردادش زد بر دیدهٔ یونانی تیر
اردشیرش زد بر تارک رومانی سنگ
بست شاپورش دست ملک روم به یشت
کرد بهرامش بر پای مهان پالاهنگ
چندگه کیش زراتشتش آراست بروی
زآن سپس دولت اسلامش نو کرد به رنگ
ملک منصوری او از در ری تا در چین
ملک‌محمودی اواز در چین تالب گنگ
لشکر دولت سلجوقش بسپرد به کام
از خط باغ ارم تا چمن پور پشنگ
داشت فرهنگ هزاران ز ملک اسمعیل
هم ز عباس شهش بود هزاران فرهنگ
به گه دولت تهماسب شهش روز و شبان
به یکی جای غنودند بهم گور و پلنگ
گرچه بد دولت ایران به گه نادرشاه
همه تیغ و همه تیر و همه رزم و همه جنگ
لیک ازآن رزم بد ایران را آسایش و بزم
هم از آن جنگ بُد ایران را آرایش و هنگ
هرکجا یک ره یکران ملک پای نهاد
از سرفخر برافراشت سر از هفت اورنگ
دشمنش خیر ندیده است جز از دست اجل
خصم او کام نبرده است جز از کام نهنگ
هست ایران چوگران سنگ‌و حوادث چون سیل
طی شود سیل خروشان وبجا ماند سنگ
بینم آن روز که از فر بزرگان گردد
ساحت ایران آراسته همچون ارژنگ
کارگاهی ز پی کاوش در هر معدن
ایستگاهی ز ره آهن در هر فرسنگ
مردمانی همه با صنعت و با فخر و غرور
که ز بیکارگی و تن‌زنی آیدشان ننگ
بن هر چاه فرو برده به پشت ماهی
سر هر قصر برآورده به اوج خرچنگ
رستنی رسته به هر مزرعه دشت اندر دشت
بارها بسته بهر دهکده تنگ اندر تنگ
نکته‌ها کرده ز بر مرد و زن از گفت بهار
عوض گفتهٔ تازی و روایات فرنگ
تا جهان است بود دولت مشروطه به پای
جیش ما غالب و شاهنشه ما با فرهنگ

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می فروهل زکف‌ای ترک و به یک‌سو نه چنگ
جامهٔ جنگ فروپوش که شد نوبت جنگ
هوش مصنوعی: شراب را از دست ترک بگیر، و لباس جنگ را کنار بگذار، چون وقت جنگ فرا رسیده است.
باده را روز بیفسرد بهل باده ز دست
چنگ را نوبت بگذشت بنه‌ چنگ ز چنگ
هوش مصنوعی: نوشیدنی را در روز طولانی فراموش کن و به آن نپرداز. اکنون زمانی برای موسیقی و هنر است؛ از آن لذت ببر و به دنبال آن برو.
رخ برافروز و رخ خصم بیندای به قیر
قد برافراز و قدخصم دوتا ساز چو چنگ
هوش مصنوعی: چهره‌ات را روشن کن و دشمن را به خوبی ببین، با قامت زیبا و بدون نقص خود را به نمایش بگذار و دشمن را به دو نیم تقسیم کن، مانند صدای دو چنگ که ملودی متفاوتی را می‌سازند.
از بر دوش‌، تفنگ‌افکن و آسوده گذار
لختی آن دو سر زلف سیه غالیه رنگ
هوش مصنوعی: تفنگ را از دوش برمی‌دارم و لحظه‌ای راحت استراحت می‌کنم تا نگاهی به آن دو رشته موی سیاه و زیبا بیندازم.
نه که آن روی سیه گردد ازگرد مصاف
نه که آن زلف سیه گردد از دود تفنگ
هوش مصنوعی: این ابیات به زیبایی و جذابیت جوانان اشاره دارد. شاعر می‌گوید نه اینکه زیبایی و چهره‌ی جذاب جوانان به خاطر جنگ و نبرد از بین می‌رود، نه اینکه موهای سیاه آن‌ها تحت تأثیر دود اسلحه و شلوغی‌های جنگ تیره و کدر می‌شود. به نوعی، شاعر در اینجا نگرانی از آسیب به زیبایی‌ها و لطافت‌ها دارد که در نتیجه‌ی شرایط سخت و خطرناک بوجود می‌آید.
زلف تو مشک است ازگرد نفرساید مشک
روی تو ماه است از دود نگیرد مه زنگ
هوش مصنوعی: موهای تو مانند مشک است و بویی دلنشین دارد که هیچ گرد و غباری نمی‌تواند آن را کدر کند. چهره‌ی تو مانند ماه است و از دود و تیرگی‌ها آسیب نمی‌بیند.
همره تعبیه بشتاب سوی دشت نبرد
چون به‌دشت اندر آهو و به کوه اندررنگ
هوش مصنوعی: به سرعت به سوی میدان جنگ برو، زیرا در دشت آهو و در کوه رنگین هستند.
آهویی چون تو ندیدستم کاندر پیکار
بدرد پهلوی شیر و بکند چشم پلنگ
هوش مصنوعی: شخصی از زیبایی و قدرت آهویی سخن می‌گوید که در میدان نبرد در برابر شیر قرار می‌گیرد و با این حال به راحتی و با صداقت چشمان پلنگ را می‌رباید. این تصویر نشان‌دهنده شکوه و دلاوری این آهو است که در شرایط سخت نیز استقامت و زیبایی خود را حفظ می‌کند.
جز تو هرگز که شنید آهو با درع و کمان
جزتو هرگزکه شنید آهو با تیر خدنگ
هوش مصنوعی: به جز تو هیچ‌کس نشنیده که آهو چگونه با کمان و تیر پرتابی سخن می‌گوید.
آهویی لیکن پروردهٔ آن‌دشت که هست
آهوانش را امروز به شیران آهنگ
هوش مصنوعی: آهویی در دشت وجود دارد که امروز آهوانش به سراغ شیرها می‌روند.
خطهٔ ایران منزلگه شیران که خداش
نام پیروزی بنگاشته برهر سر سنگ
هوش مصنوعی: ایران سرزمین شیران است و خداوند نام پیروزی را بر هر سنگی در این سرزمین نگاشته است.
کشوری جای مه آبادی و شاهان مدی
مهترانی چو کیا مرز و چو آذر هوشنگ
هوش مصنوعی: این کشور جایی است که مردم آن در آرامش و آسایش زندگی می‌کنند و پادشاهان بزرگ و برجسته‌ای در آن قرار دارند، همانند شخصیت‌های بزرگ و تاریخی چون کی و آتش هوشنگ.
آنکه جمشیدش برکرد زکیوان دیهیم
وانکه کاوسش بنهاد به گردون اورنگ
هوش مصنوعی: کسی که جمشید را بر سر کیوان تاج داد و او که کاوس را بر گردن آسمان نشاند.
شاه کیخسرو او برد حشم تا در مصر
شاه گشتاسب اوراند سپه تا درکنگ
هوش مصنوعی: شاه کیخسرو، بزرگ و قدرتمند، لشکری را به مصر فرستاد که در آنجا شاه گشتاسب نیز به همراه سپاهیانش حضور داشت تا بر کنگ تسلط یابند.
شاه دارای کبیرش ز خط وادی نیل
تا خط وادی آموبه درآورد به چنگ
هوش مصنوعی: پادشاه بزرگ، سرزمین‌هایی را از کنار نیل تا منطقه آموبه به تصرف خود درآورد و در اختیار گرفت.
تیردادش زد بر دیدهٔ یونانی تیر
اردشیرش زد بر تارک رومانی سنگ
هوش مصنوعی: تیرداد به چشم‌های یونانیان ضربه زد و تیر اردشیر بر سر رومیان فرود آمد.
بست شاپورش دست ملک روم به یشت
کرد بهرامش بر پای مهان پالاهنگ
هوش مصنوعی: بست شاپور، قدرت و توانایی ملک روم را به چالش کشید و بهرام، به منظور مبارزه با حریفانش، از سلاحش استفاده کرد.
چندگه کیش زراتشتش آراست بروی
زآن سپس دولت اسلامش نو کرد به رنگ
هوش مصنوعی: چند بار آیین زرتشتی را به زیبایی تزئین کرد و سپس دولت اسلامی را به رنگ و شکل جدیدی درآورد.
ملک منصوری او از در ری تا در چین
ملک‌محمودی اواز در چین تالب گنگ
هوش مصنوعی: ملک منصوری از در ری تا در چین حکمرانی می‌کند و ملک محمودی نیز از در چین تا گنگی‌تالی می‌رسد.
لشکر دولت سلجوقش بسپرد به کام
از خط باغ ارم تا چمن پور پشنگ
هوش مصنوعی: دولت سلجوقی لشکری را که در اختیار داشت، به قدرت و تسلط خود بست و از مرزهای باغ ارم تا چمن پور پشنگ گسترش داد.
داشت فرهنگ هزاران ز ملک اسمعیل
هم ز عباس شهش بود هزاران فرهنگ
هوش مصنوعی: فرهنگ و دانش بی‌پایانی از سرزمین اسماعیل و از خاندان عباس به ما رسیده است، به گونه‌ای که تعداد این فرهنگ‌ها به هزاران می‌رسد.
به گه دولت تهماسب شهش روز و شبان
به یکی جای غنودند بهم گور و پلنگ
هوش مصنوعی: در زمان فرمانروایی تهماسب، شب و روز به آرامش و خواب کنار هم بودند، همانند گور و پلنگ که در یک مکان قرین هم هستند.
گرچه بد دولت ایران به گه نادرشاه
همه تیغ و همه تیر و همه رزم و همه جنگ
هوش مصنوعی: اگرچه در زمان نادرشاه، دولت ایران افول کرده بود، اما همچنان همه نوع سلاح و ابزار جنگی در دسترس بود.
لیک ازآن رزم بد ایران را آسایش و بزم
هم از آن جنگ بُد ایران را آرایش و هنگ
هوش مصنوعی: اما از آن جنگ، ایران را آرامش و خوشی به دست آمده است و همچنین آراستگی و زیبایی زندگی نیز نتیجه آن نبردهاست.
هرکجا یک ره یکران ملک پای نهاد
از سرفخر برافراشت سر از هفت اورنگ
هوش مصنوعی: هر کجا که یک فرمانروای بزرگ و مقتدر قدم گذاشت، از روی افتخار، سر خود را از هفت آسمان بلندتر برداشت.
دشمنش خیر ندیده است جز از دست اجل
خصم او کام نبرده است جز از کام نهنگ
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که دشمن او چیزی جز مرگ نصیبش نشده و خصم او هم هیچ لذتی نبره که تنها خوشگذرانی او مانند نهنگ شده است.
هست ایران چوگران سنگ‌و حوادث چون سیل
طی شود سیل خروشان وبجا ماند سنگ
هوش مصنوعی: ایران مانند سنگی است قوی و محکم، در حالی که حوادث مانند سیل‌های خروشان می‌آیند و می‌روند، اما این سنگ همچنان باقی می‌ماند.
بینم آن روز که از فر بزرگان گردد
ساحت ایران آراسته همچون ارژنگ
هوش مصنوعی: می‌بینم روزی را که سرزمین ایران به زیبایی و شکوه بزرگانش آراسته شود، مانند ارژنگ که نماد زیبایی و عظمت است.
کارگاهی ز پی کاوش در هر معدن
ایستگاهی ز ره آهن در هر فرسنگ
هوش مصنوعی: در هر جایی که به دنبال چیزی هستیم، مانند کارگاه‌هایی که در معادن وجود دارند، ایستگاه‌هایی هم وجود دارد که نشان‌دهنده مسیر آهن در هر فاصله‌ای است.
مردمانی همه با صنعت و با فخر و غرور
که ز بیکارگی و تن‌زنی آیدشان ننگ
هوش مصنوعی: مردمی که با مهارت و افتخار زندگی می‌کنند، از بی‌کاری و تنبلی شرمنده‌اند.
بن هر چاه فرو برده به پشت ماهی
سر هر قصر برآورده به اوج خرچنگ
هوش مصنوعی: در هر چاه عمیق، ماهی پرتاب شده و از هر قصر، خرچنگ به اوج بالا می‌رود.
رستنی رسته به هر مزرعه دشت اندر دشت
بارها بسته بهر دهکده تنگ اندر تنگ
هوش مصنوعی: در هر دشت و مزرعه، گیاهانی رشد کرده‌اند و بارها در این زمین‌ها به منظور کشاورزی و دهکده‌ها به نتیجه رسیده‌اند، به‌طوری‌که هر روستا در فضای محدود خود، این محصولات را دارد.
نکته‌ها کرده ز بر مرد و زن از گفت بهار
عوض گفتهٔ تازی و روایات فرنگ
هوش مصنوعی: در این بیت به تأملات و نکات مهمی اشاره شده که به زبان‌های مختلف و از فرهنگ‌های گوناگون به دست آمده است. با این حال، به نظر می‌رسد که این نکات بیشتر مختص به انسان‌ها و تجربیات آنها باشد تا به مسائل کلی، چون آنچه در بهار اتفاق می‌افتد، می‌تواند نشانه‌ای از تغییر و تجدید باشد که به بحث‌های فرهنگی و تاریخی مربوط می‌شود.
تا جهان است بود دولت مشروطه به پای
جیش ما غالب و شاهنشه ما با فرهنگ
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا وجود دارد، حکومت مشروطه باید پایدار بماند و در جایگاه واقعی خود قرار بگیرد، و پادشاه ما باید انسانی cultured و بافرهنگ باشد.