شمارهٔ ۱۴۱ - تغزل
بربوده دلم چشم پر فنش
وان عارض چون ماه روشنش
نسرینش رخ و سوسنش دو زلف
من بندهٔ نسرین و سوسنش
عشقی است دگرگونه با ویم
مهریست دگرگونه با منش
خاطر شده مفتون عارضش
دیده شده حیران دیدنش
مانا ملکالعرش از نخست
آمیخته با نیکوئی تنش
حورای جنان بوده مادرش
فردوس برین بوده مسکنش
امروز بدیدم به رهگذار
خون دل خلقی بگردنش
برخاسته دامن کشان به راه
و آویخته قومی به دامنش
افتاده بسی جان و دل به خاک
پیش مژهٔ ناوک افکنش
ز انبوه دل از دست رفتگان
چون کعبه شده کوی و برزنش
من نیز فرا رفته تا مگر
یک خوشه ربایم ز خرمنش
از دیده فشاندم بسی سرشک
پیش دل چون روی و آهنش
بگذشت و به من بر نظر نکرد
تا بود چنین بود دیدنش
شیون کند از دست او دلم
با آنکه نه نیکوست شیونش
شیون چه کند بندهای که هست
درگاه خداوند مأمنش
شمارهٔ ۱۴۰ - خیانت: آن را که نگون است رایتششمارهٔ ۱۴۲ - به یکی از دوستان: ای شوکت ای شکسته دل دوستان خویش
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفتعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بربوده دلم چشم پر فنش
وان عارض چون ماه روشنش
هوش مصنوعی: دل من در دستان زیبایی او رفته و آن چهره او مانند ماه درخشان است.
نسرینش رخ و سوسنش دو زلف
من بندهٔ نسرین و سوسنش
هوش مصنوعی: نسرین زیبایی چشمگیری دارد و موهایش مانند سوسن سفید و لطیف است. من عاشق نسرین و زیبایی موهایش هستم.
عشقی است دگرگونه با ویم
مهریست دگرگونه با منش
هوش مصنوعی: عشقی وجود دارد که با هم متفاوت است و این عشق با نوعی نگرش و محبت خاص همراه است.
خاطر شده مفتون عارضش
دیده شده حیران دیدنش
هوش مصنوعی: دل به زیبایی او باخته و چشمانم به تماشای آن حیران ماندهاند.
مانا ملکالعرش از نخست
آمیخته با نیکوئی تنش
هوش مصنوعی: پادشاهی که بر عرش نشسته، از همان ابتدا با خوبی و زیبایی درهم آمیخته است.
حورای جنان بوده مادرش
فردوس برین بوده مسکنش
هوش مصنوعی: مادر او از زنان بهشتی است و محل زندگیاش در بهشت، با زیبایی و آرامش خاصی همراه است.
امروز بدیدم به رهگذار
خون دل خلقی بگردنش
هوش مصنوعی: امروز در مسیر حرکت کسی را دیدم که دلهای مردم را به درد آورده بود.
برخاسته دامن کشان به راه
و آویخته قومی به دامنش
هوش مصنوعی: زنی به راه افتاده با دامن بلندی که گروهی به دامنش چنگ زدهاند و او را دنبال میکنند.
افتاده بسی جان و دل به خاک
پیش مژهٔ ناوک افکنش
هوش مصنوعی: بسیاری از جانها و دلها به خاک افتادهاند، در برابر مژهای که تیر عشق را پرتاب میکند.
ز انبوه دل از دست رفتگان
چون کعبه شده کوی و برزنش
هوش مصنوعی: از بین رفتن و غیبت انسانهای عزیز باعث شده که خیابانها و کوچهها به مانند کعبه، بیروید و خالی شوند.
من نیز فرا رفته تا مگر
یک خوشه ربایم ز خرمنش
هوش مصنوعی: من هم به اینجا آمدهام تا شاید بتوانم یک خوشه از محصول او را بردارم.
از دیده فشاندم بسی سرشک
پیش دل چون روی و آهنش
هوش مصنوعی: از چشمانم به خاطر دل شکستهام اشکهای زیادی ریختم، چون که در برابر زیباییاش نتوانستم خودداری کنم.
بگذشت و به من بر نظر نکرد
تا بود چنین بود دیدنش
هوش مصنوعی: او از کنار من گذشت و به من نگاه نکرد؛ تا زمانی که اینگونه بود، دیدارش همینطور بود.
شیون کند از دست او دلم
با آنکه نه نیکوست شیونش
هوش مصنوعی: دل من به خاطر او ناله و فریاد میکند، با این که صدای نالهاش چندان زیبا نیست.
شیون چه کند بندهای که هست
درگاه خداوند مأمنش
هوش مصنوعی: بندهای که به درگاه خداوند پناه میبرد، چه فایدهای دارد که ناله و زاری کند.