شمارهٔ ۱۴۲ - به یکی از دوستان
ای شوکت ای شکسته دل دوستان خویش
بر جان عاشقان مزن از هجر خویش نیش
گر بنگری در آینهٔ قلب خویشتن
بینی به خود ارادت یاران زپیش بیش
اوقات دوستان مکن از زهر عشوه تلخ
قلب فسردگان مکن از نیش غمزه ریش
وصل تو داشت حوزهٔ ارباب ذوق جمع
هجر تو کرد خاطر مجموعشان پریش
گویند از آن لب شکرین تلخ گفتهای
تلخی به شکر تو نچسبد به صد سریش
گیرم که مردک هروی خورده شکری
ما و تو آن گرفت نبایستمان به ریش
طبع حسود پنجه گشاید به هر دروغ
مرد غریق دست گذارد به هر حشیش
یک شب عیادت من بیمار پیش گیر
نبود گنه عیادت یاران به هیچ کیش
اینجا دلیست خسته و مشتی گل و کتاب
واندر نهاده مجمرهٔ زرد هشت پیش
وان شاهد صغیر به آهنگ بم و زبر
با ذکر یا مجیر بود گرم کار خویش
سوی دگر ندیم سبکروح تلخوش
بیگانه با مدّلس و با اهل ذوق خویش
چنگ و دف و ترانه گرت نیز آرزوست
همراه خود بیار ولی بی سبیل و ریش!
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شوکت ای شکسته دل دوستان خویش
بر جان عاشقان مزن از هجر خویش نیش
هوش مصنوعی: ای زیبایی، ای دل شکسته! دوستانت را به خاطر جداییات آزار نده و بر دل عاشقان درد نریز.
گر بنگری در آینهٔ قلب خویشتن
بینی به خود ارادت یاران زپیش بیش
هوش مصنوعی: اگر به درون خود نگاه کنی و قلبت را ببینی، متوجه میشوی که محبت و ارادت دوستانت همیشه از قبل در وجودت وجود داشته است.
اوقات دوستان مکن از زهر عشوه تلخ
قلب فسردگان مکن از نیش غمزه ریش
هوش مصنوعی: دوستت را به خاطر بازیگوشی و فریب دادن ناراحت نکن و دل آنهایی که غمگین و دلشکستهاند را بیشتر نازکتر نکن.
وصل تو داشت حوزهٔ ارباب ذوق جمع
هجر تو کرد خاطر مجموعشان پریش
هوش مصنوعی: در زمان وصال تو، اهالی هنر و ذوق به نشاط و شادی مشغول بودند، اما جدایی تو باعث شد که ذهن و خاطر آنها به شدت آشفته و پریشان شود.
گویند از آن لب شکرین تلخ گفتهای
تلخی به شکر تو نچسبد به صد سریش
هوش مصنوعی: میگویند که از آن لب شیرین، حتی اگر تلخی هم گفته شده باشد، تلخی به شیرینیات نمیچسبد و به هیچوجه تأثیر نمیگذارد.
گیرم که مردک هروی خورده شکری
ما و تو آن گرفت نبایستمان به ریش
هوش مصنوعی: باشه، فرض میکنیم کسی از نوعی شیرینی و خوشمزگی لذت برده، اما ما نباید از این موضوع ناراحت باشیم یا به آن خمیده شویم. زندگی در این زمینه نباید ما را به هم بریزد یا نگران کند.
طبع حسود پنجه گشاید به هر دروغ
مرد غریق دست گذارد به هر حشیش
هوش مصنوعی: نفس حسود به هر دروغی چنگ میزند، در حالی که آدمی که درگیر حسرت و کینه است، به هر چیز بیارزشی چنگ میزند.
یک شب عیادت من بیمار پیش گیر
نبود گنه عیادت یاران به هیچ کیش
هوش مصنوعی: در یک شب که من بیمار بودم، کسی برای عیادت از من نیامد. در واقع، عیادت دوستان از یکدیگر هیچ اشکالی ندارد و این کار به هر باور و دینی که باشند، نیکوست.
اینجا دلیست خسته و مشتی گل و کتاب
واندر نهاده مجمرهٔ زرد هشت پیش
هوش مصنوعی: در این مکان، دلی ناامید و چند گل و کتاب وجود دارد و در گوشهای، ظرفی زرد رنگ با هشت زینت گذاشته شده است.
وان شاهد صغیر به آهنگ بم و زبر
با ذکر یا مجیر بود گرم کار خویش
هوش مصنوعی: آن معشوق کوچک با نغمهی بم و زیر، با ذکر "یا مجیر" به شدت سرگرم کار خود بود.
سوی دگر ندیم سبکروح تلخوش
بیگانه با مدّلس و با اهل ذوق خویش
هوش مصنوعی: بیت به توصیف شخصی میپردازد که از نظر روحی سبک و آزاد است، اما به خاطر ویژگیهای تلخ و خاص خود دچار بیگانگی و فاصله با دیگران شده است. او از سلیقه و ذوق خود دور است و نمیتواند با افرادی که به زیبایی و هنر علاقهمند هستند ارتباط برقرار کند. این شخص از جمعهای مد روز و اهل ذوق دوری میکند و در عین حال دلتنگی و غمگینی را در دل خود حس میکند.
چنگ و دف و ترانه گرت نیز آرزوست
همراه خود بیار ولی بی سبیل و ریش!
هوش مصنوعی: اگر به آهنگ و موسیقی علاقهمندی، آنها را با خود بیاور، اما بدون سبیل و ریش!