گنجور

شمارهٔ ۱۰۰ - نسب‌نامهٔ بهار

قطعه‌ای قلم پرتو بیضایی بود
پرتو معنی و لفظش ید بیضایی بود
حب و بغض از پدران ارث به فرزند رسد
مهر پرتو به من اجدادی و آبایی بود
همچنین بود ز میراث نیاکان بی‌شک
آن محبت که ز من در دل بیضایی بود
راست گویی که میان پدران من و او
متصل سلسلهٔ انس و شناسایی بود
دوستی بی‌سبب آن روز عجب بود بلی
دور دوران تبهکاری و خودرایی بود
ویژه بین دو سخنگوی که از روز نخست
کار هم‌چشمی این قوم تماشایی بود
با چنین حال‌، رهی را پدرت دوست گرفت
که دلش پاک ز لوث منی و مایی بود
من هم او را ز گروه شعرا بگزیدم
که چون من نیز وی از مردم دریایی بود
بود او نیز چو من در وطن خویش غریب
با غریبانش از آن شفقت و مولایی بود
بود او معتقد دلشدگان شیدا
که خداوند دلی واله و شیدایی بود
گر به کنج قفس افتاد عجب نیست که او
عندلیب‌آسا محکوم خوش‌آوایی بود
بود مسعود زمان آن که به شومی ادب
گه‌ (‌مرنجی‌) و گهی‌(‌سوبی‌) و گه‌ (‌نایی‌) بود
پرتوا رحمت حق بر پدری کز پس او
چون تو فرزند خلف در شرف افزایی بود
گفتی از نسب کاشان چه‌زنی تن که پدرت
بود ازبن شهر که مشهور به گویایی بود
راست گفتی و من از راست نرنجم لیکن
چه توان کرد که در طوسم پیدایی بود
طوس و کاشان به قیاس نسب دودهٔ ما
نسب صورت با جسم هیولایی بود
مولدم طوس ولیکن گهر از کاشان است
نغمه آمد ز نی اما هنر از نایی بود
جد من هست صبور آن که به کاشان او را
با عم خوبش صبا دعوی همتایی بود
می‌رسد از پس سی پشت به آل برمک
وین نسب آن ‌روز اسباب‌ خودآرایی بود
نایب‌السلطنه را بود دبیر مخصوص
زان که شیرین خط او شهره به زیبایی بود
با چنین حال شد اندر صف پیکار و جهاد
که وطن دستخوش دشمن یغمایی بود
در صف رزم شد از غیرت اسلام شهید
زانکه با طبع غیور و سر سودایی بود
سومین جد من از کاشان بشتافت به فین
زانکه بی‌بهره از آلایش دنیایی بود
دومین جد من آمد به خراسان از کاش
کاندر این مرحله‌اش بویهٔ عقبایی بود
کار دنیاش به سامان شد از آن روی که او
صاحب کارگه مخمل و دارایی بود
پسرانش همه صنعتگر و فرزند کهین
کاظمش نام و به دل طالب دانایی بود
به تقاضای نسب گشت صبوربش لقب
طوطیئی گشت که شهره به‌ شکرخایی بود
شیوهٔ شاعریش کرد (‌خجسته‌) تلقین
آنکه‌ شعراً به‌جهان شهره به‌ شیوایی بود
شد رئیس‌الشعرا پس ملکی یافت به ‌شعر
وز شهش را تبه هم ز اول برنایی بود
باد آباد مهین خطهٔ کاشان که مدام
مهد هوش و خرد و صنعت و بینایی بود
هرکه برخاست بهر پیشه ز شهر کاشان
در فن خویشتنش فرط توانایی بود
معنی کاش جمیلست و ظریفست و ازو است
لغت کشی‌، کش معنی رعنایی بود
کش و کشمیر و دگر کاشمر و کاشغر است
جای‌هایی که عبادتگه بودایی بود
لفظ کاشانه وکاشان به لغت‌های قدیم
معبد و جایگه جشن و دل آسایی بود
آجر و کاسهٔ رنگین را کاشی خواندند
وین هم از نقش خوش و لون تماشایی بود
لغت کاسه وکاسست هم ازکاشه وکاش
زانکه پرنقش گل و بوتهٔ مینایی بود
در تمنای خوشی نیز بگویند: ای کاش
در فراق توام آرام و شکیبایی بود
صنعت کاشی از اینجا به دگر جای رسید
کاین هنر وبژه این شهر به تنهایی بود
فرش زیباش کنون شهرهٔ دهر است چنانک
زری و مخمل او شاهد هرجایی بود
وز ولای علیش فخر فزونست بلی
مردم کاشان پیوسته توّلایی بود
صورت و صوت نکو را هم از ایام قدیم
با نبی‌القاسان همدوشی و دربائی بود
مردمش را ز هوای خوش و انفاس لطیف
صوت داودی و الحان نکیسایی بود
گویی‌این نغمهٔ ‌خوش باعث ‌تعدیل وی ‌است
ورنه آن لهجهٔ بد، مایهٔ رسوایی بود
یا خود این لهجهٔ ‌ناخوش سپر چشم بد است
پیش شهری که پر از خوبی و زیبایی بود
صد هنر دارد و یک عیب‌، من این زان گفتم
تا نگویند که قصدم هنرآرایی بود
گفت این چامهٔ جانبخش به نوروز بهار
گرچه افسرده دل از عزلت و تنهایی بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قطعه‌ای قلم پرتو بیضایی بود
پرتو معنی و لفظش ید بیضایی بود
هوش مصنوعی: قطعه‌ای که به آن اشاره شده، مانند نوری است که از یک منبع تابیده می‌شود و این نور، هم معنای عمیق و هم واژه‌های زیبایی دارد که به صورت فوق‌العاده‌ای با هم ترکیب شده‌اند.
حب و بغض از پدران ارث به فرزند رسد
مهر پرتو به من اجدادی و آبایی بود
هوش مصنوعی: علاقه و دشمنی از نسل‌های قبل به فرزندان منتقل می‌شود. عشق و محبت در وجود من هم از خاندان و نیاکانم به ارث رسیده است.
همچنین بود ز میراث نیاکان بی‌شک
آن محبت که ز من در دل بیضایی بود
هوش مصنوعی: محبت و عشقی که در دل من به بیضایی وجود دارد، قطعاً از نسل‌های گذشته و میراث نیاکان سرچشمه گرفته است.
راست گویی که میان پدران من و او
متصل سلسلهٔ انس و شناسایی بود
هوش مصنوعی: راست گفتن این است که بین پدران من و او یک ارتباط و دوستی و آشنایی وجود داشته است.
دوستی بی‌سبب آن روز عجب بود بلی
دور دوران تبهکاری و خودرایی بود
هوش مصنوعی: دوستی بدون دلیل در آن روز عجیب و غریب بود، آری، دوران فساد و خودرایی به پایان رسیده بود.
ویژه بین دو سخنگوی که از روز نخست
کار هم‌چشمی این قوم تماشایی بود
هوش مصنوعی: این جمله به دو نفر اشاره دارد که از ابتدا به خاطر رقابت و حسادت نسبت به یکدیگر در حال گفتگو هستند. این رقابت به نوعی ویژگی خاص و جالبی از این دو نفر را نشان می‌دهد.
با چنین حال‌، رهی را پدرت دوست گرفت
که دلش پاک ز لوث منی و مایی بود
هوش مصنوعی: با این وضعیت، پدرت فردی را به عنوان راهنما انتخاب کرد که دلش از آلودگی من و ما پاک بود.
من هم او را ز گروه شعرا بگزیدم
که چون من نیز وی از مردم دریایی بود
هوش مصنوعی: من هم یکی از شاعران را انتخاب کردم که مانند من از انسان‌های ژرف‌اندیش و بااحساس بود.
بود او نیز چو من در وطن خویش غریب
با غریبانش از آن شفقت و مولایی بود
هوش مصنوعی: او نیز مانند من در سرزمین خود غریب بود و نسبت به غریبه‌هایش محبت و بزرگی داشت.
بود او معتقد دلشدگان شیدا
که خداوند دلی واله و شیدایی بود
هوش مصنوعی: او به این باور بود که خداوند دلی عاشق و شیدا دارد.
گر به کنج قفس افتاد عجب نیست که او
عندلیب‌آسا محکوم خوش‌آوایی بود
هوش مصنوعی: اگر پرنده‌ای در قفس افتاده، تعجبی ندارد چون او به مانند بلبل، خوش‌صدا و زیباست.
بود مسعود زمان آن که به شومی ادب
گه‌ (‌مرنجی‌) و گهی‌(‌سوبی‌) و گه‌ (‌نایی‌) بود
هوش مصنوعی: زمانی مسعود وجود داشت که ادب و آداب به شکل‌های مختلف و گاه متناقض خود را نمایان می‌کرد. بعضی اوقات مناسب و خوب بود و بعضی اوقات نامناسب و بد.
پرتوا رحمت حق بر پدری کز پس او
چون تو فرزند خلف در شرف افزایی بود
هوش مصنوعی: نور رحمت خداوند بر پدری که پس از او فرزندی شایسته و نیکو به دنیا آمده، می‌تابد.
گفتی از نسب کاشان چه‌زنی تن که پدرت
بود ازبن شهر که مشهور به گویایی بود
هوش مصنوعی: تو درباره نسبت خود از کاشان چه می‌گویی، در حالی که پدرت از شهری بوده که به سخنوری و زیبایی معروف است؟
راست گفتی و من از راست نرنجم لیکن
چه توان کرد که در طوسم پیدایی بود
هوش مصنوعی: تو راست گفتی و من از حقیقت ناراحت نمی‌شوم، اما چه کنم که در طوس، وجود من آشکار است.
طوس و کاشان به قیاس نسب دودهٔ ما
نسب صورت با جسم هیولایی بود
هوش مصنوعی: طوس و کاشان، اگرچه در نسب و اعتبار با خانواده ما مقایسه شوند، به نوعی مانند ارتباط بین شکل و جسم بی‌هویتی هستند.
مولدم طوس ولیکن گهر از کاشان است
نغمه آمد ز نی اما هنر از نایی بود
هوش مصنوعی: من اهل طوس هستم، اما اصل و نسب من از کاشان است. صدای نی به گوش می‌رسد، اما هنر واقعی از نای به وجود آمده است.
جد من هست صبور آن که به کاشان او را
با عم خوبش صبا دعوی همتایی بود
هوش مصنوعی: جد من فردی صبور است که در کاشان، با دوستی خود به نام عم، به خاطر ویژگی‌هایش ادعای همتایی دارد.
می‌رسد از پس سی پشت به آل برمک
وین نسب آن ‌روز اسباب‌ خودآرایی بود
هوش مصنوعی: پس از سی پشت، به خاندان برمک می‌رسد و این نسب آن روز، دلیل تزیین و آراسته بودن است.
نایب‌السلطنه را بود دبیر مخصوص
زان که شیرین خط او شهره به زیبایی بود
هوش مصنوعی: دبیر مخصوص نایب‌السلطنه به خاطر خط زیبا و شیرینی که داشت، معروف و شناخته شده بود.
با چنین حال شد اندر صف پیکار و جهاد
که وطن دستخوش دشمن یغمایی بود
هوش مصنوعی: در چنین شرایطی، او در صف مبارزه و جنگ قرار گرفت، چرا که وطنش در معرض تعرض و چپاول دشمنان قرار داشت.
در صف رزم شد از غیرت اسلام شهید
زانکه با طبع غیور و سر سودایی بود
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، به خاطر غیرت اسلام، شهیدی به فیض پیوست زیرا دارای روحی غیور و شوقی سرشار بود.
سومین جد من از کاشان بشتافت به فین
زانکه بی‌بهره از آلایش دنیایی بود
هوش مصنوعی: سومین جد من به سمت فین رفت، زیرا از آلودگی‌های دنیوی دور و بی‌بهره بود.
دومین جد من آمد به خراسان از کاش
کاندر این مرحله‌اش بویهٔ عقبایی بود
هوش مصنوعی: جد دوم من از کاشان به خراسان آمد و در این مسیر او نیز از نسل بویه‌ها بود.
کار دنیاش به سامان شد از آن روی که او
صاحب کارگه مخمل و دارایی بود
هوش مصنوعی: کار او در دنیا به خوبی پیش رفت، زیرا او مالک کارگاه تولید مخمل و ثروت بود.
پسرانش همه صنعتگر و فرزند کهین
کاظمش نام و به دل طالب دانایی بود
هوش مصنوعی: پسران او همگی هنرمند و ماهر هستند و یکی از فرزندانش که نامش کاظم است، دارای دل و longing برای علم و دانش است.
به تقاضای نسب گشت صبوربش لقب
طوطیئی گشت که شهره به‌ شکرخایی بود
هوش مصنوعی: به درخواست نسبت و خویشاوندی، او صبور شد و لقب طوطی را گرفت که به خاطر شیرینی و خوش‌زبانی معروف بود.
شیوهٔ شاعریش کرد (‌خجسته‌) تلقین
آنکه‌ شعراً به‌جهان شهره به‌ شیوایی بود
هوش مصنوعی: شاعر با مهارت خاصی که داشت، به گونه‌ای شناخته شد که در دنیا به خاطر زیبایی‌های شعرش معروف بود.
شد رئیس‌الشعرا پس ملکی یافت به ‌شعر
وز شهش را تبه هم ز اول برنایی بود
هوش مصنوعی: شاعر به مقام رهبری شعر دست پیدا کرد و به واسطه شعرش توجه شاه را جلب کرد، در حالی که از ابتدا نشان‌دار talent و نبوغ در کارش بود.
باد آباد مهین خطهٔ کاشان که مدام
مهد هوش و خرد و صنعت و بینایی بود
هوش مصنوعی: باد در این سرزمین کاشان که همیشه جایگاه تفکر، هوش، دانش و هنر بوده است، می وزد.
هرکه برخاست بهر پیشه ز شهر کاشان
در فن خویشتنش فرط توانایی بود
هوش مصنوعی: هر کس از شهر کاشان به کاری مشغول شده، در تخصص خود بسیار توانمند و ماهر است.
معنی کاش جمیلست و ظریفست و ازو است
لغت کشی‌، کش معنی رعنایی بود
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت جمیل اشاره دارد و می‌گوید که واژه‌هایی که از او نشأت می‌گیرند، به معنای زیبا و دلنشینی هستند. به نوعی، زیبایی و ظرافت در کلام و معانی مرتبط با آن وجود دارد.
کش و کشمیر و دگر کاشمر و کاشغر است
جای‌هایی که عبادتگه بودایی بود
هوش مصنوعی: کشورهای مختلفی مانند کشمیر، کاشمر و کاشغر مکان‌هایی هستند که محل عبادت بودایی‌ها بوده‌اند.
لفظ کاشانه وکاشان به لغت‌های قدیم
معبد و جایگه جشن و دل آسایی بود
هوش مصنوعی: واژه‌های "کاشانه" و "کاشان" در زبان‌های قدیم به معنای معبد و مکان جشن و آرامش بوده‌اند.
آجر و کاسهٔ رنگین را کاشی خواندند
وین هم از نقش خوش و لون تماشایی بود
هوش مصنوعی: آجر و کاسه‌های رنگی را کاشی نامیدند و این هم به خاطر طرح زیبا و رنگ‌های جذابش بود.
لغت کاسه وکاسست هم ازکاشه وکاش
زانکه پرنقش گل و بوتهٔ مینایی بود
هوش مصنوعی: لغت کاسه و کاسست به دلیل اینکه درونش پر از نقش و نگار گل و گیاه به رنگ آبی است، به واژه کاشه و کاش بازمی‌گردد.
در تمنای خوشی نیز بگویند: ای کاش
در فراق توام آرام و شکیبایی بود
هوش مصنوعی: در آرزوی خوشی، برخی می‌گویند ای کاش در دوری تو نیز آرام و با صبر می‌بودم.
صنعت کاشی از اینجا به دگر جای رسید
کاین هنر وبژه این شهر به تنهایی بود
هوش مصنوعی: صنعت کاشی‌سازی از این منطقه به مناطق دیگر منتقل شده است، در حالی که این هنر به طور خاص به این شهر تعلق داشت و تنها در اینجا رواج داشت.
فرش زیباش کنون شهرهٔ دهر است چنانک
زری و مخمل او شاهد هرجایی بود
هوش مصنوعی: فرش زیبای او اکنون در تمام دنیا معروف شده است، همانطور که زری و مخمل در هر مکان به عنوان نماد زیبایی شناخته می‌شوند.
وز ولای علیش فخر فزونست بلی
مردم کاشان پیوسته توّلایی بود
هوش مصنوعی: زیبایی و بزرگی ولایت علی باعث افتخار است، بله مردم کاشان همیشه به این افتخار می‌کنند.
صورت و صوت نکو را هم از ایام قدیم
با نبی‌القاسان همدوشی و دربائی بود
هوش مصنوعی: زیبایی و صدای دلنشین از زمان‌های قدیم با نبی‌القاسان ارتباطی نزدیک و محترم داشته است.
مردمش را ز هوای خوش و انفاس لطیف
صوت داودی و الحان نکیسایی بود
هوش مصنوعی: مردم از هوای خوش و نفس‌های ملایم و آهنگ‌های دلنواز داود و نغمه‌های لطیف لذت می‌بردند.
گویی‌این نغمهٔ ‌خوش باعث ‌تعدیل وی ‌است
ورنه آن لهجهٔ بد، مایهٔ رسوایی بود
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد این آهنگ زیبا موجب شده تا او به آرامش برسد، در غیر این صورت آن رویه ناپسندش می‌توانست او را خوار کند.
یا خود این لهجهٔ ‌ناخوش سپر چشم بد است
پیش شهری که پر از خوبی و زیبایی بود
هوش مصنوعی: این زبان محلی ناخوشایند، در واقع به نوعی مانند سپری برای حفظ از چشمبدی است که در شهری پر از خوبی و زیبایی وجود دارد.
صد هنر دارد و یک عیب‌، من این زان گفتم
تا نگویند که قصدم هنرآرایی بود
هوش مصنوعی: او صد هنری دارد، اما یک عیب نیز دارد. من این را گفتم تا نگویند که هدفم فقط نمایش هنرش بوده است.
گفت این چامهٔ جانبخش به نوروز بهار
گرچه افسرده دل از عزلت و تنهایی بود
هوش مصنوعی: این آهنگ زیبا و شفابخش برای نوروز و بهار گفته شده، با اینکه گوینده دلش از تنهایی و دوری از دیگران غمگین است.

حاشیه ها

1394/08/03 02:11
سالار عبدالمحمّدیان

مصراع اوّل نادرست ثبت شده. در نسخه چاپی دیوان هم نادرست ثبت شده. ولی در بخش کشف قصاید در آغاز دیوان که مصاریع اوّل هست و می‌شود قصیدهٔ دلخواه را یافت، صورت درست آمده: «قطعه‌ای کز قلم پرتو بیضایی بود».

1401/04/20 13:07
شهاب الدین صدر

دلیل این قصیده بلند بالا و این همه تعریف ملک الشعرا از کاشان چیه؟!

خوش ملک الشعرا که کاشانی نبوده

1404/08/18 02:11
مهدی رایگان

اصالت پدری شاعر به کاشان برمیگردد