بخش ۷ - «فی ذم العلماء المشبهین بالامراء المترفعین عن سیرة الفقرا»
علم یابد زیب از فقر، ای پسر
نی ز باغ و راغ و اسب و گاو و خر
مولوی را، هست دایم این گمان
کان بیابد زیب ز اسباب جهان
نقص علم است، ای جناب مولوی
حشمت و مال و منال دنیوی
قاقم و خز چند پوشی چون شهان؟
مرغ و ماهی، چند سازی زیب خوان؟
خود بده انصاف، ای صاحب کمال
کی شود اینها میسر از حلال؟
ای علم افراشته، در راه دین
از چه شد مأکول و ملبوست چنین؟
چند مال شبهه ناک آری به کف؟
تا که باشی نرم پوش و خوش علف
عاقبت سازد تو را، از دین بری
این خودآرایی و این تن پروری
لقمه کید از طریق مشتبه
خاک خور خاک و بر آن دندان منه
کان تو را در راه دین مغبون کند
نور عرفان از دلت بیرون کند
لقمهٔ نانی که باشد شبهه ناک
در حریم کعبه، ابراهیم پاک
گر، به دست خود فشاندی تخم آن
ور به گاو چرخ کردی شخم آن
ور، مه نو در حصادش داس کرد
ور به سنگ کعبهاش، دست آس کرد
ور به آب زمزمش کردی عجین
مریم آیین پیکری از حور عین
ور بخواندی بر خمیرش بیعدد
فاتحه، با قل هوالله احد
ور بود از شاخ طوبی آتشش
ور شدی روحالامین هیزم کشش
ور تو برخوانی هزاران بسمله
بر سر آن لقمهٔ پر ولوله
عاقبت، خاصیتش ظاهر شود
نفس از آن لقمه تو را قاهر شود
در ره طاعت، تو را بیجان کند
خانهٔ دین تو را ویران کند
درد دینت گر بود، ای مرد راه!
چارهٔ خود کن، که دینت شد تباه
از هوس بگذر! رها کن کش و فش
پا ز دامان قناعت، در مکش
گر نباشد جامهٔ اطلس تو را
کهنه دلقی، ساتر تن، بس تو را
ور مزعفر نبودت با قند و مشک
خوش بود دوغ و پیاز و نان خشک
ور نباشد مشربه از زر ناب
با کف خود میتوانی خورد آب
ور نباشد مرکب زرین لگام
میتوانی زد به پای خویش گام
ور نباشد دور باش از پیش و پس
دور باش نفرت خلق، از تو بس
ور نباشد خانههای زرنگار
میتوان بردن به سر در کنج غار
ور نباشد فرش ابریشم طراز
با حصیر کهنهٔ مسجد بساز
ور نباشد شانهای از بهر ریش
شانه بتوان کرد با انگشت خویش
هرچه بینی در جهان دارد عوض
در عوض گردد تو را حاصل، غرض
بیعوض، دانی چه باشد در جهان؟
عمر باشد، عمر، قدر آن بدان
بخش ۶ - فی قطع العلائق و العزلة عن الخلایق: هر که را توفیق حق آمد دلیلبخش ۸ - فی الفوائد المتفرقة فیما یتضمن الاشارة الی قوله تعالی ان الله یأمرکم أن تذبحوا بقرة: ابذلوا ارواحکم یا عاشقین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
علم یابد زیب از فقر، ای پسر
نی ز باغ و راغ و اسب و گاو و خر
هوش مصنوعی: علم و دانش به فقر زیبایی میدهد، پسر. نه از باغ و مرتع و چهارپایان به دست میآید.
مولوی را، هست دایم این گمان
کان بیابد زیب ز اسباب جهان
هوش مصنوعی: مولوی همیشه این فکر را دارد که زیبایی را از عناصر و امکانات دنیا به دست میآورد.
نقص علم است، ای جناب مولوی
حشمت و مال و منال دنیوی
هوش مصنوعی: اشتباه در قضاوت است که به جای علم و دانش، به لذات دنیوی و ثروتهای مادی توجه کنیم.
قاقم و خز چند پوشی چون شهان؟
مرغ و ماهی، چند سازی زیب خوان؟
هوش مصنوعی: چرا مثل شاهان چندین لباس بر تن میکنی؟ چرا مثل پرنده و ماهی، زیبا آواز نمیخوانی؟
خود بده انصاف، ای صاحب کمال
کی شود اینها میسر از حلال؟
هوش مصنوعی: ای صاحب کمال، خودت انصاف بده! این کارها چگونه میتواند از راه حلال به دست بیاید؟
ای علم افراشته، در راه دین
از چه شد مأکول و ملبوست چنین؟
هوش مصنوعی: ای پرچم و نشانهی دین، چرا در مسیر حق و حقیقت، از چیزهایی که ناپسند و نامطلوب هستند، دیگران بهرهمند میشوند؟
چند مال شبهه ناک آری به کف؟
تا که باشی نرم پوش و خوش علف
هوش مصنوعی: چقدر میتوانی مال مشکوک و نامطمئن به دست بیاوری؟ تا زمانی که بتوانی خود را در موقعیتهای نرم و آسان حفظ کنی و از آن بهرهمند شوی.
عاقبت سازد تو را، از دین بری
این خودآرایی و این تن پروری
هوش مصنوعی: در نهایت، این خودنمایی و توجه به زیبایی ظاهری میتواند تو را از دین و معنویت دور کند.
لقمه کید از طریق مشتبه
خاک خور خاک و بر آن دندان منه
هوش مصنوعی: لقمهی فریب و نیرنگ را از راههای مشکوک به دست نیاور، چرا که خوراک و زندگیات را از خاک (دنیا) میگیری و در آن دندان نزن.
کان تو را در راه دین مغبون کند
نور عرفان از دلت بیرون کند
هوش مصنوعی: اگر در مسیر دین دچار فریب شوی، نور شناخت و بصیرتی که در دل داری از تو خارج میشود.
لقمهٔ نانی که باشد شبهه ناک
در حریم کعبه، ابراهیم پاک
هوش مصنوعی: لقمهای که در آن شبهه و تردید وجود دارد و در مکان مقدس کعبه قرار میگیرد، مناسب ابراهیم پاک نیست.
گر، به دست خود فشاندی تخم آن
ور به گاو چرخ کردی شخم آن
هوش مصنوعی: اگر خودت اقدام کنی و دانهای بکاری، در عوض میتوانی نتیجهاش را ببینی و به ثمر برسانی.
ور، مه نو در حصادش داس کرد
ور به سنگ کعبهاش، دست آس کرد
هوش مصنوعی: اگر او (خدا) برای جویای کمال، مثل هلال ماه در کوشندگیش داس بزند، یا به سنگ کعبهاش (که نماد مقدسیت است)، دست آس (آسیاب) بکشد.
ور به آب زمزمش کردی عجین
مریم آیین پیکری از حور عین
هوش مصنوعی: اگر مریم را با آب زمزم بیامیزی، پیکری از حورهای بهشتی به وجود میآورید.
ور بخواندی بر خمیرش بیعدد
فاتحه، با قل هوالله احد
هوش مصنوعی: اگر بر او بدون شمار فاتحه و قسمتی از سوره توحید بخوانی، خمیر او را هم تحت تاثیر قرار میدهد.
ور بود از شاخ طوبی آتشش
ور شدی روحالامین هیزم کشش
هوش مصنوعی: اگر از درخت طوبی شعلهای برآید، اگر تو هم روحالامین باشی، هیزمکش آن آتش خواهی شد.
ور تو برخوانی هزاران بسمله
بر سر آن لقمهٔ پر ولوله
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی هزاران بار دعا و ذکر بگویی، بر سر آن لقمهٔ پرهیاهو و شلوغی، فایدهای ندارد.
عاقبت، خاصیتش ظاهر شود
نفس از آن لقمه تو را قاهر شود
هوش مصنوعی: در نهایت، اثر آن لقمه به وضوح نمایان میشود و نفس انسان بر او تسلط پیدا میکند.
در ره طاعت، تو را بیجان کند
خانهٔ دین تو را ویران کند
هوش مصنوعی: در مسیر عبادت، ممکن است جان تو را بگیرد و خانهٔ ایمان تو را خراب کند.
درد دینت گر بود، ای مرد راه!
چارهٔ خود کن، که دینت شد تباه
هوش مصنوعی: اگر در دین تو مشکلی هست، ای مردی که به مسیر درست میروی، به فکر چارهجویی برای خودت باش، زیرا دین تو در خطر است.
از هوس بگذر! رها کن کش و فش
پا ز دامان قناعت، در مکش
هوش مصنوعی: از خواستههای دل بگذر و خود را از مشکلات و فشارها آزاد کن. به زندگی ساده و قناعت تن بده و به دامان آن نچسب.
گر نباشد جامهٔ اطلس تو را
کهنه دلقی، ساتر تن، بس تو را
هوش مصنوعی: اگر جامهٔ اطلس و زیبا نداشته باشی، یک دلق قدیمی هم میتواند پوشش تن تو باشد.
ور مزعفر نبودت با قند و مشک
خوش بود دوغ و پیاز و نان خشک
هوش مصنوعی: اگر زعفران نباشد، دوغ و پیاز و نان خشک هم با قند و مشک خوشمزه خواهند بود.
ور نباشد مشربه از زر ناب
با کف خود میتوانی خورد آب
هوش مصنوعی: اگر منبعی از طلا وجود نداشته باشد، با دستان خود میتوانی از آب بنوشی.
ور نباشد مرکب زرین لگام
میتوانی زد به پای خویش گام
هوش مصنوعی: اگر مرکب زرینی وجود نداشته باشد، میتوانی با زدن لجام به پای خود، قدم برداری.
ور نباشد دور باش از پیش و پس
دور باش نفرت خلق، از تو بس
هوش مصنوعی: اگر دور نباشی، بهتر است از همه چیز و افراد دور بمانید. زیرا انزجار مردم به سمت شما زیاد است.
ور نباشد خانههای زرنگار
میتوان بردن به سر در کنج غار
هوش مصنوعی: اگر خانههای زیبا و با شکوه نباشند، میتوان به راحتی در یک غار ساده زندگی کرد.
ور نباشد فرش ابریشم طراز
با حصیر کهنهٔ مسجد بساز
هوش مصنوعی: اگر فرش ابریشمی نباشد، با حصیر کهنهٔ مسجد هم میتوان ساخت.
ور نباشد شانهای از بهر ریش
شانه بتوان کرد با انگشت خویش
هوش مصنوعی: اگر شانهای برای مرتب کردن ریش وجود نداشته باشد، میتوان با انگشتان خود نیز این کار را انجام داد.
هرچه بینی در جهان دارد عوض
در عوض گردد تو را حاصل، غرض
هوش مصنوعی: هر چیزی را که در دنیا میبینی، تغییر و تحول دارد و در نهایت آنچه به دست میآوری، هدف اصلی توست.
بیعوض، دانی چه باشد در جهان؟
عمر باشد، عمر، قدر آن بدان
هوش مصنوعی: بدون هیچ پاداشی، در جهان چه چیزی ارزش دارد؟ تنها عمر است. ارزش و اهمیت عمر را درک کن.
حاشیه ها
1394/11/21 11:01
قاموس
واژه "المترفعین" در عنوان شعر نادرست و صورت
درست آن "المرتفعین" است بمعنی: دور شدگان و
دست بالا گزیدگان از شیوه و روش تهیدستان.
1394/11/22 15:01
قاموس۲
تَرَفَّعَ عَنْ أَصْدِقَائِهِ : تَعَلَّی ، شَعَرَ بِالغُرُورِ
ترفع بمعنی خودبرتربینی و مغرور بودن و بنابراین "المترفعین" صحیح است.