گنجور

بخش ۴ - فِی التَّأَسُّفِ وَ النّدامَةِ عَلیٰ صَرْفِ الْعُمرِ فیما لایَنْفَعُ فِی الْقِیامَةِ وَ تأْویلِ قَولِ النَّبیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم: «سُؤْرُ الْمُؤْمِنِ شِفاءٌ»

قَدْ صَرَفْتَ الْعُمرَ فی قیلٍ وَ قال
یا نَدیمی قُمْ، فَقَدْ ضاقَ الْمجال
وَ اسْقِنی تِلْکَ الْمدامَ السَّلْسَبیل
اِنَّها تَهْدی اِلیٰ خَیْرِ السَّبیل
وَ اخْلَعِ النَّعْلَیْنِ، یا هٰذا النَّدیم
اِنَّها نارٌ أَضائَتْ لِلْکَلیم
هاتها صهباء من خمر الجنان
دَعْ کئوسا وَ اسْقِنیها بِالدّنان
ضاقَ وَقْت الْعُمرِ عَنْ آلاتِها
هاتها منْ غَیرِ عصر هاتها
قُمْ اَزِلْ عَنّی بِها رسمَ الْهموم
اِنَّ عُمری ضاعَ فی عِلْمِ الرّسوم
قُلْ لِشَیْخٍ قَلْبُهُ مِنْها نفور
لا تَخَفْ، اللهُ تَوّابٌ غَفور
علْم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
طبع را افسردگی بخشد مدام
مولوی باور ندارد این کلام
وه! چه خوش می‌گفت در راه حجاز
آن عرب، شعری به آهنگ حجاز:
کُلُّ مَنْ لَمْ یَعْشقِ الْوَجْهَ الْحَسَن
قَرِّبِ الْجُلَّ اِلَیْهِ وَ الرَّسَن
یعنی: «آن کس را که نبْوَد عشق یار
بهر او پالان و افساری بیار»
گر کسی گوید که: از عمرت همین
هفت روزی مانده، وان گردد یقین
تو در این یک هفته، مشغول کدام
علم خواهی گشت، ای مرد تمام؟
فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم
هندسه یا رمل یا اعداد شوم
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
زان نگردد بر تو هرگز کشف راز
گر بود شاگرد تو صد فخر راز
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
دل که خالی باشد از مهر بتان
لتّهٔ حیض به خون آغشته دان
سینهٔ خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه، گر خالی ز معشوقی بوَد
سینه نبوَد، کهنه صندوقی بوَد
تا به کی افغان و اشک بی‌شمار؟
از خدا و مصطفی شرمی بدار
از هیولا، تا به کی این گفتگوی؟
رو به معنی آر و از صورت مگوی
دل که فارغ شد ز مهر آن نگار
سنگ استنجای شیطانش شمار
این علوم و این خیالات و صُوَر
فضلهٔ شیطان بوَد بر آن حجر
تو، بغیر از علم عشق ار دل نهی
سنگ استنجا به شیطان می‌دهی
شرم بادت، زانکه داری، ای دغل!
سنگ استنجای شیطان در بغل
لوح دل، از فضلهٔ شیطان بشوی
ای مُدرّس! درس عشقی هم بگوی
چند و چند از حکمت یونانیان؟
حکمت ایمانیان را هم بدان
چند زین فقه و کلام بی‌اصول
مغز را خالی کنی، ای بوالفضول
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف
از اصول عشق هم خوان یک دو حرف
دل منوّر کن به انوار جَلیّْ
چند باشی کاسه‌لیس بوعلی؟
سروَر عالم، شه دنیا و دین
سُؤْر مؤمن را شفا گفت ای حزین
سؤر رسطالیس و سؤر بوعلی
کی شفا گفته نبیِّ منجلی؟
سینهٔ خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی‌ها پاک کن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قَدْ صَرَفْتَ الْعُمرَ فی قیلٍ وَ قال
یا نَدیمی قُمْ، فَقَدْ ضاقَ الْمجال
هوش مصنوعی: تو عمر خود را صرف گفت‌وگوهای بی‌معنی کرده‌ای، ای دوستانم، برخیز که زمان تنگ شده است.
وَ اسْقِنی تِلْکَ الْمدامَ السَّلْسَبیل
اِنَّها تَهْدی اِلیٰ خَیْرِ السَّبیل
هوش مصنوعی: مرا با آن می بنوشان که پاک و خوشگوار است، زیرا آن می رهی به بهترین راه.
وَ اخْلَعِ النَّعْلَیْنِ، یا هٰذا النَّدیم
اِنَّها نارٌ أَضائَتْ لِلْکَلیم
هوش مصنوعی: ای دوست، کفش‌هایت را درآور، چون اینجا آتش بزرگی درخشان است که برای کلام‌گویان روشن شده است.
هاتها صهباء من خمر الجنان
دَعْ کئوسا وَ اسْقِنیها بِالدّنان
هوش مصنوعی: مرا از شراب بهشتی بنوشان و جام‌ها را کنار بگذار، فقط به من این نوشیدنی را بده.
ضاقَ وَقْت الْعُمرِ عَنْ آلاتِها
هاتها منْ غَیرِ عصر هاتها
هوش مصنوعی: زمان عمر آدمی محدود است، پس برای آنچه می‌خواهی و به آن نیاز داری، از بی‌وقتی و بی‌عصری چشم‌پوشی کن و به دنبال فرصت‌ها باش.
قُمْ اَزِلْ عَنّی بِها رسمَ الْهموم
اِنَّ عُمری ضاعَ فی عِلْمِ الرّسوم
هوش مصنوعی: برخیز و مرا از این آثار غم و اندوه رها کن، زیرا که عمرم در فهم این نقوش و نشانه‌ها تلف شده است.
قُلْ لِشَیْخٍ قَلْبُهُ مِنْها نفور
لا تَخَفْ، اللهُ تَوّابٌ غَفور
هوش مصنوعی: به فردی که دلش از چیزی ناراحت است بگو، نگران نباش، خداوند همیشه بخشنده و با رحمتی بزرگ است.
علْم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
هوش مصنوعی: علمِ رسمی فقط جُر و بحث است و هیچ کیفیت یا حالتی از آن به دست نمی‌آید.
طبع را افسردگی بخشد مدام
مولوی باور ندارد این کلام
هوش مصنوعی: طبیعت را همواره ناراحتی می‌دهد، اما مولوی به این سخن اعتقادی ندارد.
وه! چه خوش می‌گفت در راه حجاز
آن عرب، شعری به آهنگ حجاز:
هوش مصنوعی: چه زیبا سخن می‌گفت آن عرب در راه حجاز، شعری به لحن حجاز.
کُلُّ مَنْ لَمْ یَعْشقِ الْوَجْهَ الْحَسَن
قَرِّبِ الْجُلَّ اِلَیْهِ وَ الرَّسَن
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق چهره‌ی زیبا نباشد، باید خود را به سمت او نزدیک کند و خود را به او بسپارد.
یعنی: «آن کس را که نبْوَد عشق یار
بهر او پالان و افساری بیار»
هوش مصنوعی: آن کسی که عشق محبوب را در دل ندارد، همچون اسبی است که نه زین دارد و نه افسار، بی‌هدف و سرگردان است.
گر کسی گوید که: از عمرت همین
هفت روزی مانده، وان گردد یقین
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که تنها هفت روز از عمرت باقی مانده است، این حرف به یقین تبدیل می‌شود.
تو در این یک هفته، مشغول کدام
علم خواهی گشت، ای مرد تمام؟
هوش مصنوعی: در این یک هفته، به کدام علم و دانش مشغول خواهی شد، ای مرد کامل؟
فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم
هندسه یا رمل یا اعداد شوم
هوش مصنوعی: این شعر به این اشاره دارد که دانش و علوم مختلفی وجود دارند، از جمله فلسفه، دستور زبان، پزشکی، نجوم، هندسه، علم فال و حساب اعداد. هر یک از این علوم می‌تواند به نوعی به درک بهتر دنیا و زندگی کمک کند. شاعر از تنوع و گستردگی دانسته‌های بشری سخن می‌گوید.
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
هوش مصنوعی: علم واقعی فقط عشق به معشوق است، بقیه دانش‌ها تنها تلاشی است برای فریب انسان‌ها به وسیله شیطان بدبخت.
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
هوش مصنوعی: علم فقه، تفسیر و حدیث ممکن است به گونه‌ای از سوی ابلیس فریب‌دهنده تحریف شوند.
زان نگردد بر تو هرگز کشف راز
گر بود شاگرد تو صد فخر راز
هوش مصنوعی: هرگز راز تو فاش نخواهد شد، حتی اگر شاگرد تو هزاران بار خود را مفتخر بداند.
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
هوش مصنوعی: هر کسی که گرفتار عشق و زیبایی ماهرو نباشد، نامش از میان انسان‌ها محو خواهد شد.
دل که خالی باشد از مهر بتان
لتّهٔ حیض به خون آغشته دان
هوش مصنوعی: اگر قلبی از عشق معشوقان خالی باشد، مانند لایه‌ای از خون آغشته به ناپاکی است.
سینهٔ خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
هوش مصنوعی: سینه‌ای که پر از عشق به زیبایانی است، مانند کیسه‌ای پر از استخوان‌های قدیمی است.
سینه، گر خالی ز معشوقی بوَد
سینه نبوَد، کهنه صندوقی بوَد
هوش مصنوعی: اگر سینه از عشق محبوب خالی باشد، دیگر سینه نیست و همچون یک صندوق قدیمی خواهد بود.
تا به کی افغان و اشک بی‌شمار؟
از خدا و مصطفی شرمی بدار
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید ناله و گریه کرد؟ از خدا و پیامبر شرمسار باش.
از هیولا، تا به کی این گفتگوی؟
رو به معنی آر و از صورت مگوی
هوش مصنوعی: با فرض اینکه تا کجا می‌توان با موجودات بی‌صورت صحبت کرد؟ رو به معنای واقعی بگیرید و از ظواهر و اشکال حرف نزنید.
دل که فارغ شد ز مهر آن نگار
سنگ استنجای شیطانش شمار
هوش مصنوعی: زمانی که دل از عشق آن معشوق بی‌رحم رها شود، مانند سنگی است که هیچ ارزش و احساسی ندارد و سرانجام، در حضور شیطان قرار می‌گیرد.
این علوم و این خیالات و صُوَر
فضلهٔ شیطان بوَد بر آن حجر
هوش مصنوعی: این دانش‌ها و این افکار و تصورات، زایدهٔ افکار منفی و شیطانی است.
تو، بغیر از علم عشق ار دل نهی
سنگ استنجا به شیطان می‌دهی
هوش مصنوعی: اگر غیر از عشق، دانش و علم را در دل خود نگه‌داری، در واقع به شیطان اجازه می‌دهی که بر تو تسلط پیدا کند.
شرم بادت، زانکه داری، ای دغل!
سنگ استنجای شیطان در بغل
هوش مصنوعی: شرم کن، زیرا که تو دغل هستی! تو در آغوش خود سنگی داری که مربوط به شیطان است.
لوح دل، از فضلهٔ شیطان بشوی
ای مُدرّس! درس عشقی هم بگوی
هوش مصنوعی: ای معلم! دل را از آلودگی‌های شیطانی پاک کن و در کنار آن، درسی از عشق هم به ما آموزش بده.
چند و چند از حکمت یونانیان؟
حکمت ایمانیان را هم بدان
هوش مصنوعی: تا کی به حکمت یونانیان بپردازیم؟ بیایید به دانایی‌های ایمانیان نیز توجه کنیم.
چند زین فقه و کلام بی‌اصول
مغز را خالی کنی، ای بوالفضول
هوش مصنوعی: چند بار می‌خواهی با مباحث بی‌پایه و اساس، ذهن خود را پر کنی، ای پرحرف؟
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف
از اصول عشق هم خوان یک دو حرف
هوش مصنوعی: عمر تو در بحث‌های زبانی و دستور زبان گذشته است و از اصول عشق، حتی یک یا دو حرف هم نخوانده‌ای.
دل منوّر کن به انوار جَلیّْ
چند باشی کاسه‌لیس بوعلی؟
هوش مصنوعی: دل خود را با روشنایی‌های واضح پر کن، تا تو چند بار به کاسه‌لیس بوعلی تبدیل شوی؟
سروَر عالم، شه دنیا و دین
سُؤْر مؤمن را شفا گفت ای حزین
هوش مصنوعی: رهبر عالم و دنیای دین به مؤمن دردمند گفت که با الطافش از مشکلات و رنج‌ها رهایی خواهد یافت.
سؤر رسطالیس و سؤر بوعلی
کی شفا گفته نبیِّ منجلی؟
هوش مصنوعی: میزان و کیفیت دانش و روش‌های دانشمندان بزرگ همچون رسطالیس و بوعلی سینا چگونه است که به منبع الهام و علم نبی‌اکرم نسبت داده شده است؟
سینهٔ خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی‌ها پاک کن
هوش مصنوعی: سینه‌ات را با صد زخم باز کن و دل خود را از این ناپاکی‌ها خالی کن.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"آواز و تریو کمانچه اصول عشق"
با صدای علی مومنیان (آلبوم جنون)

حاشیه ها

1387/11/17 16:02
ناشناس

حدیث نبوی "سؤر المؤمن شفاء" در قسمت عنوان شعر دارای اشکال املایی است. تصحیح گردد.
---
پاسخ: طبق فرموده «سر الممن شفاء» با «سؤر المؤمن شفاء» جایگزین شد.

1389/02/07 18:05
ناشناس

اجازه اجتهاد اکثر مجتهدین به شیخ بهایی میرسد.چطور ایشان علومی مثل فقه واصول را ردمی کند!؟آن علم عاشقی که عشق به ماهرویی است،کدام ماهرو مد نظر است!؟قطعا موجود خیالی نیست.بلکه همچون حضرت جولا صوفی ای است که بزرگانی مثل آیت الله العظمی سیدعلی شوشتری یا ملاحسینقلی همدانی رضوان الله علیهما قلاده عشق اورا به گردن انداخته اند.واز حسن او موسی وار علم می آموزند.واین اولیا بوده وهستند وخواهند بود ولی چه کنیم که این انجیر لایق هر منقاری نیست و به آه جانسوز سحر نیاز مستمر دارد.

1402/03/10 13:06
زهیر

ایشان روشِ علم‌آموزیِ مرسوم (و نه خود علم فقه و ...) را در مقایسه با «راه عشق و تسلیم» رد کرده و خود فقه و ... را باطل بیان نکرده. ایشان می‌گوید عمر را در قیل و قال هدر ندهید و معارف را از روش‌هایی مانند روش سیّد بحرالعلوم و خود پیامبر و معصومین علیهم السلام و حتی «ملّا کاظم کربلایی ساروقی» بیاموزید که مستقیما به منبع وصل شده‌اند و از هزار قسمت علومشان، یکی را هم از کتاب و درس و بحث فرانگرفته‌اند.

امام علی علیه السلام: لَیسَ الْعِلْمُ فی السَّماءِ فَینْزِلَ إلَیکمْ، وَ لا فی تُخومِ الارْضِ فَیخْرُجَ لَکمْ؛ وَ لَکنَّ الْعِلْمَ مَجْبولٌ فی قُلوبِکمْ تَأَدَّبُوا بِآدابِ الرّوحانیینَ یظْهَرْ لَکم‏.

ترجمه: علم در آسمان نیست که بر شما نازل شود و نه در زمین تا استخراج شود، بلکه علم خو گرفته (یا مخلوق شده) در قلب‌هایتان است، مؤدّب به آداب روحانی شوید تا برایتان ظاهر شود.

سند حدیث: الحقائق فی محاسن الاخلاق‏‏

 

رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلاَّ جَرَتْ یَنَابِیعُ اَلْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ.

در حدیثی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وارد شده که حضرت فرمودند: هیچ بنده‌ای خود را چهل صبح برای خدای عزّ و جلّ خالص نکرد، مگر آن‌که چشمه‌های حکمت از قلبش بر زبانش جاری شد.

سند حدیث: عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد۲، صفحه ۶۹

1392/10/22 10:12
محمد رضا

fhسلام خستته نباشید ؛فکر کنم دربیت:زان نگردد بر تو هرگز کشف راز
گر بود شاگرد تو صد فخر راز حرف دال در واژه" شاگرد"جا افتاده باشد لطفا تصحیح بفرمایید

1392/10/01 10:01
علیرضا

سلام علیکم . در پاسخ به رفیق گرانقدر ناشناس اینکه بیان حضرت شیخ از تمامی این ابیات نه قبح علم و علم آموزی است بلکه نهیبی به متعلم است که از برای چه می خواند و می داند . آیا اول علمش معرفه الجبار بوده و آخرش تفویض امر الیه یا نه ! از همین روی است که در لا به لای اشعار به فقه و کلام بی اصول می پردازد . چراکه اگر اصل (عبودیت و معرفت) نباشد به تعبیر امام خمینی رض تا جایی می پیماید که "علم توحید است از زبان شیطان" . لیکن در اینکه خود شیخ از اعظم علما و فلاسفه و فقهاست تردیدی نیست . از این رو می بایست جهت تذکر حتما تامل گردد . التماس دعا .

1393/06/16 21:09
محسن خادمی

قرابت با ابیاتی از مولانا:
خرده‌کاریهای علم هندسه
یا نجوم و علم طب و فلسفه
که تعلق با همین دنیاستش
ره به هفتم آسمان بر نیستش
این همه علم بنای آخرست
که عماد بود گاو و اشترست
بهر استبقای حیوان چند روز
نام آن کردند این گیجان رموز
علم راه حق و علم منزلش
صاحب دل داند آن را با دلش

1395/08/17 22:11
اشکان

سلام لطفا اصلاح کنید
لتهٔ حیض به خون آغشته دان
لخته حیضی به خون آغشته دان
واااای به حال عالم اگر میفهمیدن استاد بهایی چی میگن توی این شعر...

1395/11/04 13:02
علی

به نظرم شیخ بهایی کمی زیاده روی کرده و خیلی بی پروا و البته با تعابیر مستهجن علم اکتسابی را تخطئه کرده است. جالب ان که شیخ بهایی خود عالم و فقیه و متعلم و معلم این گونه علوم بوده است. اما چرا همه اندخته های خود را پیش پای عشق قربان می کند واقعا نمی دانم چرا. به هر حال انسان از دو بعد عقلانی و عاطفی تشکیل شده و نزاع عقل و عشق یک نزاع بیهوده است. انسان هم علم می خواهد و هم عشق و یکی دیگری را نفی نمی کند....

1396/05/22 19:08
حمید

در جواب این دوستان که جرات میکنن در باره شخصیتی مثل شخی بهایی اظهار نظر کنن خیلی جالبن واقعا شما تو خودتون چی می بینید .
یه بیت شعر هست که تکلیف این دوستان رو مشخص میکنه
حضرت شیخ اجل می فرمایند :
سلسله موی دوست حلقه ی دام بلاست
هرکه در این حلقه نیست فارق از این ماجراست

1396/08/13 12:11
م

سلام و عرض ادب
اینکه شیخ حدیث نبوی را داخل این شعر آورده است، آیا منظور خاصی داشته است؟

1396/08/14 19:11
⊙_⊙

علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
طبع را افسردگی بخشد مدام
مولوی باور ندارد این کلام
اصلا منطقی نیست . فکر میکنم غلط املایی یا تحریف حادث شده باشد .
"طبع افسردگی بخشد مداد مولوی باور دارد این کلام "
درست هست . چون که تناقضی بین افکار مولوی و شیخ بهایی نیست . مولوی خود رهنمای شهر عشق است .

1397/02/25 09:04
منصور قربانی

بنظرم شیخ با فلسفه مشکل داشته است.چون آنچه از یونان به اسلام آمد فلسفه بود و بوعلی نیز از سرامدان فلسفه بود

1397/05/21 20:08
saeid

علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بی‌زبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب

1397/08/20 23:11

درس که نمی خوانیم
تازه اگر بخوانیم معلوم نیست بفهمیم
اگر هم بفهمیم معلوم نیست محبوس در همان دانستنی ها نشویم و از هدف اصلی خلقت باز نمانیم.
ای عجب دلمان بنگرفت و نشد جانمان ملول// زین هواهای عفن وین آب‌ های ناگوار
تلبیس ابلیس و تدلیس وی بسیار است و گر روح قدس مدد نکند آدمی صرفه نبرد ز شیطان رجیم.
گویا این شعر شیخ، از بهترین اشعار تاریخ ادبیات جهان از حیثیت ارزش دهی به جهت علم آموزی راستین! است.
یکی از دوستان مرقوم فرموده که آن بیت: مولوی باور ندارد... طعنه به مولوی بلخی بوده.
عرض می شود این گونه نیست و اتفاق مرحوم شیخ بهایی از طرفداران و ارادت کیشان ملای بلخی صاحب مثنوی معنوی بوده. مقصود از لفظ مولوی در آن بیت یعنی: ملا، آخوند، روحانی سطحی و قشری و معناگریز!

1397/08/21 00:11

برخی علوم و معارف را می توان ذاتا ارزش تلقی کرد و ارزنده بودنشان را به عملی کردنشان تعلیق ننمود و حتی می گویند ما کشف و اشراق عقلی هم داریم ولی فی الجمله علم محض، فاقد ارزش است!
حدیث نبوی ص مذکور در این شعر هم به عنوان شاهد مثال است و الا شیخ بهایی نه تنها فلسفه که مطلق علوم را -تا وقتی انسان را به یاد رخ مهرخان به باده نوشی وادار نکند- مذمت کرده و علاوه بر فلسفه بر فقه و اصول و تفسیر و حدیث و طب و ادبیات و نجوم و... هم تاخته و در جای دیگر صرف عمر در علوم آلی و مقدماتی را شگفت و عجیب و نامتعارف می خواند:
گذشت عمر تو در فکر صرف و نحو و معانی
بهایی از تو بدین نحو صرف عمر بدیع است
البته این اظهارنظرهای ناپخته بنده در برابر اساتید و دوستان محترم حاضر در گنجور، غیرپسندیده است و نازیبا.
با احترام

1398/05/31 17:07
مژده

سلام من معنی کلمه سؤر رو در ابیات آخر متوجه نمیشه کسی می تونه توضیح بده؟

1402/02/23 10:04
رضا از کرمان

سلام بر مژده عزیز 

باتوجه به حدیثی که آقا محمود لطف کردن ومتن سندش رو گذاشتن معنی سور روشن شده یعنی ته مانده غذا وشیخ بهایی در اینجا در توضیح بحثی که در قبل آورده در مذمت علوم دنیوی ودرستایش عشق به عنوان تنها راه رسیدن به قرب الهی از این حدیث استفاده نموده است

شاد وخرم باشی عزیز

1399/02/28 12:04
اردوان

طبع را افسردگی بخشد مدام
مولوی باور ندارم این کلام
شاید منظور از «این کلام» علم کلام باشه که مولوی رو شاهد گرفته که ایشون هم این علم کلام رو باور نداره!

1399/02/12 22:05
محمود

در روایت چنین آمده است : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِی سُؤْرِ الْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِینَ دَاءً ؛ در نیم خورده مومن شفا از 70 بیماری است .
وسائل الشیعة ج 25 ص 263 18- باب

1399/11/03 12:02
محمدعلی

سلام
اگه ممکنه در مورد سنگ استنجا که چند بارهم تکرار شده قدری توضیح دهید. ممنونم

1400/01/25 23:03
احسان س

سنگ استنجا: سنگی که با آن کثافت را از مخرج پاک میکنند

1400/06/02 15:09
سیامک کرمی

لته حیض تیکه پارچه که به عنوان نوار بهداشتی استفاده می کردند

1401/03/28 19:05
باند جمزباند

واقعا دم گنجور گرممم 

خیلی ممنون که اشعار رو بدون حتی یک کلمه سانسور میزارین 

ممنون 

شیخ بهایی = عشق واقعی 

خوش بحالش که پیدا کرد من هنوز اندر خم نفسهام هستم 

1401/06/19 21:09
Alireza Asadi

شیخ بهایی از بزرگترین عالمان دوران خود بود ولی بعدها متوجه شد که جز عشق و عرفان چیزی وجود ندارد برای رسیدن به خدا و زندگی را شروع یک نقطه در دایره می‌دانست که باید به آخر دایره برسانیم ،،تمام علوم صرف و نحو و فقه و ... را بدانیم فقط برای رفع حاجت دنیوی است و برای آخرت باید عاشقی کرد و به صفر رسید و صفر یعنی تخلیه مغز از هر چه امور دنیوی است و یکی شدن با الله یا انسان کامل و رسیدن به خود شناسی ،،،برای رسیدن به الله باید الله درونت را در نقطه صفر مرزی پیدا کنی وگرنه از زیانکاران هستیم.

1401/09/02 05:12
مهدی مالکی

شیخ بهایی این مرجع تقلید بی چون و چرای جهان تشیع این فقیه، عارف، فیلسوف، معمار و... نظیر ندارد. 

بهایی بارها ورزید عشق اما جنونش را 

نمی بایست زنجیری ولی این بار میباید 

1402/02/07 15:05
سفید

 

رو به معنی آر و از صورت مگوی...