گنجور

بخش ۳ - حکایة فی بعض اللیالی

شب که بودم با هزاران کوه درد
سر به زانوی غمش، بنشسته فرد
جان به لب، از حسرت گفتار او
دل، پر از نومیدی دیدار او
آن قیامت قامت پیمان شکن
آفت دوران، بلای مرد و زن
فتنهٔ ایام و آشوب جهان
خانه سوز صد چو من، بی‌خانمان
از درم ناگه درآمد، بی‌حجاب
لب گزان، از رخ برافکنده نقاب
کاکل مشکین به دوش انداخته
وز نگاهی، کار عالم ساخته
گفت: ای شیدا دل محزون من!
وی بلاکش عاشق مفتون من
کیف حال القلب فی نار الفراق؟
گفتمش: والله حالی لایطاق
یک دمک، بنشست بر بالین من
رفت و با خود برد عقل و دین من
گفتمش: کی بینمت ای خوش خرام؟
گفت: نصب اللیل لکن فی‌المنام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کیف حال القلب فی نار الفراق؟
گفتمش: والله حالی لایطاق
حال دلت در آتش دوری من چگونه است؟ به او گفتم: به خدا بی‌تابم.

حاشیه ها

1396/08/17 01:11
lمژگان

باسلام آیادرآخرین بیت «نصب اللیل»صحیح است یا«نصب العین»؟ «نصب العین »صحیح تربه نظرمی رسدولی اگردرنسخه ها«نصب اللیل»ثبت شده به چه معناموردنظراست؟

1396/09/06 22:12
مهدی ز

شاید "نصف اللیل" بوده باشد.

1400/02/04 16:05

بنده هم فکر میکنم نصف اللیل صحیح بلشد