گنجور

بخش چهارم - قسمت دوم

هر لحظه هاتفی به تو آواز می دهد
کاین دامگه نه جای امان است الامان
دل دستگاه تست به دست جهان مده
کاین گنج خانه راندهد کس برایگان
فلسی شمر ممالک این سبزه کارگاه
صفری شمر فذلک این تیره خاکدان

از کتاب ملل و نحل: بقراط واضع علم طب بود و گذشتگان و متاخران به فضل وی اعتراف دارند.

از سخنان اوست که: امنیت یا تهیدستی بهتر از توانگری با ترس است.

روزی وی نزد بیماری شد و وی را گفت: من و تو بیماری سه تن هستیم. اگر تو مرا در مقابل آن با پذیرش آنچه گویم یاری کنی، ما دو تن شویم و بیماری تنها ماند و هرگاه دو تن علیه یکی دست بدست هم دهند، بروی پیروز شوند.

نیز می گفت: هر بیماری با داروهای سرزمین خویش مداوا شود چه طبع وی با غذا و هوای وی آشناتر است.

در احادیث از زراه از ابوجعفر(ع) از پیامبر خدا(ص) نقل است که فرمود: زمانی که خورشید غروب کند، درهای آسمان و بهشت گشوده شود و دعاها مستجاب افتد. خوشا حال آن کس که آن هنگام کار نیکی بهر او به آسمان رود.

در نهج البلاغه آمده است که: خداوند واجباتی را بر شما فرض داشته است. آنها را تباه میسازید. نیز مرزهائی نهاده است، از آن مرزها پا فراتر ننهید نیز چیزهائی را مسکوت بگذاشته است - نه به سبب نسیان - بدآنهاخود را به ذبح میفکنید.

عارفی گفت: فضایل اخلاقی در چهار چیز گرد شده است: کم گوئی، کم خوری، کم خفتن و دوری از مردمان.

از پیامبر(ص) نقل است که فرمود: بروز رستاخیز، گروهی بیایند و حسناتشان همانند کوههای تهامه بود. اما فرمان آید که به آتششان افکنید.

گفتند: ای پیامبر. آیا ایشان نماز می خوانده اند؟ فرمود: نماز می خواندند، روزه می گرفتند. و تا پاسی از شب گذشته را (زنده می داشتند). اما زمانی که چیزی دنیاوی بدیشان نموده می شد، بهرش همی جستند.

یکی از پیشینیان گفت: خود وصی نفس خویش باش و مردمان را وصی خود منه. چگونه توانی اگر سفارشت ضایع کنند، ملامتشان داری در حالی که خود به زندگانیت آن را تباه ساخته ای؟

در کتاب انیس العقلاء آمده است: بدان که پیروزی با صبر است و فرج پس از شدت و آسانی با سختی.

مشو با کم از خود مصاحب که عاقل
همه صحبت بهتر از خود گزیند
گرانی مکن با به از خود که او هم
نخواهد که با کمتراز خود نشیند

نزدیک شدن به اخلاق مردمان، آدمی را از فتنه ی ایشان مامون دارد.

کسی که چیزی را طلب کند، تمامش را بدست آرد یا پاره ای از آن را.

فضل بن سهل گفت: کسی که والی بودنش بیش از توانائیش بود، بدان تکبر ورزد. و کسی که ولایتش کم تر از قدرت وی بود، بدان تواضع کند.

یکی از بلیغان همین مضمون را بگرفته و چنین گفته است: مردمان در قابل ولایت دو دسته اند: یک دسته کسانی که با فضل و مروت از شغل خویش برترند.

و یک دسته کسانی که به سبب نقص و فرومایگی شغل ایشان را برتری دهد. دسته ی اول با داشتن آن مشغله تواضع و گشاده روئی بیش کنند، و دسته ی دوم کبر و غرور بیش.

حکیمی گفت: بگذار شرم تو از خویشتن بیش از شرمت از خداوند بود. دیگری گفت: کسی که پنهانی کاری همی کند که از آشکارایش شرمسار شود، نفسش را نزد خود بهائی نیست.

جمعی مردی را که با وی همواره مداعبت می کردند، خواندند، پاسخ نگفت و سپس گفت: دیروز به چهلمین سال زندگی پا نهادم و دیگر از سنم خجالت همی کشم.

گزیده ای از گفتار جارالله زمخشری: کسی که حسد کارد، مصیبت درود. بیش گفتن لغزشی ناگفته است. تا کی صبح و شام کنم و امروزم از دیروز بدتر بود؟ اسب تیزتک را نیز تازیانه باید.

نور خورشید پنهان نشود و نور حق خاموش نگردد رشوت باطل را نیز پیروزی دهد. پنداری روزه داری و در گوشت برادرت افتاده ای؟

جز به مصاحبت اشخاص مناسب راضی مشو. زمانی که سرکشان افزایش گیرند، خداوند طاعون بهرشان فرستد. چنان که مبتلای زکام از بوی گل لذت نبرد، احمق نیز از حکمت لذت نیابد. خوشا آن کس که پایان عمرش چونان آغاز عمرش بود و اعمالش موجب رسوائیش نبود.

ای بیخبر از درد دل و داغ نهانی
ما قصه ی خود با تو بگفتیم و تو دانی
دل مینگرد روی تو، جان میرود از دست
داریم از این روی بسی دل نگرانی
ای شمع که ما را به سخن شیفته کردی
پروانه ی خود را مکش از چرب زبانی
ما حال دل از گریه به جائی نرساندیم
ای ناله تو شاید که به جائی برسانی
عمری است که با عارض تو شمع به دعوی است
وقت است که او را پی کاری بنشانی
چون غنچه زخوناب جگر لب نگشادیم
افسوس که بر باد شد ایام جوانی
چون دفتر گل سر به سر از گفته ی شاهی
هر جا ورقی بازکنی، خون بفشانی
چنان ناچیز شو در خود که گر در آینه بینی
نیابی عکس خود با آن که بزدائی فراوانش

عارفی بیشتر شب را نماز همی خواند و سپس که بر بستر میخفت، می گفت: ای جایگاه هربدی، به خدا سوگند چشم بهم زدنی از تو راضی نیم و سپس همی گریست.

وی را پرسیدند: چه چیز ترا به گریه همی اندازد؟ می گفت: این فرموده ی خداوند که «انما یتقبل الله من المتقین ».

در اخبار آمده است که پروردگار تعالی جهنم را از فزونی رحمت خویش خلق کرده است تا چونان تازیانه ای بندگان را به سوی بهشت راند.

نیز در خبر آمده است که خداوند تعالی همی گوید که: من مردمان را از آن رو آفریدم که از من سود برند نه آن که ایشان را بهر آن آفریده ام که از آنان سود برم.

صالحی که از نومید نامبارک ابدی سخن همی گفت، ابوسهل زجاجی را با منظری نیک به خواب دید و او را گفت: حالت چون است؟

گفت: کار را از آن که می پنداشتیم، آسان تر یافتیم. خدایش خیردهاد، ابوسعید ابوالخیر را که سرود:

گویند به حشر گفتگو خواهد بود
و آن یار عزیز تند خو خواهد بود
از خیر محض جز نکوئی ناید
خوش باش که عاقبت نکو خواهد بود

ناموری گفت: فروتنی کمند والائی بود. از ناموری پرسیدند، سرور کیست؟ گفت: آن کس که در حضورش بیمناک باشند و در غیابش عیبش گویند.

عارف ربانی مولانا عبدالرزاق کاشانی در تاویلات خویش از امام صادق جعفر بن محمد(ع) نقل کرده است که فرمود: خداوند تعالی در سخنان خویش بر بندگان تجلی کرده است «ولکن لایبصرون ».

در همان کتاب نیز روایت شده است که وی یک بار هنگام نماز بیهوش بیفتاد. زمانی که سببش را پرسیدند، فرمود: آن قدر این آیه را تکرار کردم تا آن را از گوینده اش بشنیدم.

فاضل میبدی در شرح دیوان از شیخ سهروردی نقل کرده است که پس از نقل این حکایت گفت: زبان امام در آن هنگام چونان درخت موسی(ع) بوده است آن زمان که گفت: «انی انا الله ». این معنی در کتاب احیاء در تلاوت قرآن آمده است.

در مکتب عشق فضل و دانش رندی است
دانشمندی مایه ی ناخورسندی است
یک خنده زروی عجز بر خاک نیاز
بهتر زهزار گونه دانشمندی است

سقراط، شاگرد فیثاغورث حکیم گفت: زمانی که حکمت روی آرد. شهوات به خدمت خردها برخیزد. اما زمانی که حکمت پشت کند، خردها در خدمت شهوات برخیزد.

نیز گفت: فرزندانتان را به پیروزی از خویشتن ناگزیر مسازید. چه ایشان بهر زمانی جز زمان شما خلق گشته اند. نیز گفت: شایسته است که به مرگ شادان شوی و به زندگانی اندوهگین.

چه ما از آن زنده شویم که بمیریم و از آن میریم که زنده شویم. زندگانی را دو مرز است: اول آرزو و دوم مرگ. بقای زندگانی به اولی است و فنایش به دومی.

حکیمی گفت: شایسته تر کس به خواری کسی است که بهر کسی سخن گوید که به وی گوش ندهد.

گر در پی قول و فعل سنجیده شوی
در دیده خلق مردم دیده شوی
با خلق چنان مزی که گر فعل ترا
هم با تو عمل کنند، رنجیده شوی
زین بزم برون رفت و چه خوش رفت حسابی
کازرده دل آزرده کند انجمنی را
چندین هزار گلشن شادی در این جهان
ما با غم تو دامن خاری گرفته ایم
من از دو روزه حیات آمدم به جان ای خضر
چه میکنی تو زعمری که جاودان داری
تا بدرد ناامیدی مانده ام دانسته ام
قدر آن ذوقی که دل در انتظار یار داشت
زین پیش گریه را اثری بود در دلش
چندان گریستم که در آن هم اثر نماند
وصل تو گر نصیب شد از سعی ما نبود
گر دون تلافی ستم خویش می کند
بود عین عفو تو عاصی طلب
عرصه عصیان گرفتم زین سبب
چون به ستاریت دیدم پرده ساز
هم بدست خود دریدم پرده باز
رحمتت را تشنه دیدم آبخواه
آبروی خویش بردم از گناه
چشم بر صد بحر حب افکنده ام
لاجرم خود را جنب افکنده ام
گشتم از دریای فضلت با خبر
آمدم دست تهی تشنه جگر
آن زلیخا هر چه او رو نمود
نام او را جمله یوسف کرده بود
نام او در نام ها مکتوم کرد
محرمان را سر آن معلوم کرد
چون بگفتی موم زآتش نرم شد
آن بدی کان یار با ما گرم شد
ور بگفتی مه برآمد، بنگرید
ور بگفتی سبز شد آن شاخ بید
ور بگفتی برگها خوش می تپند
ور بگفتی خوش همی سوزد سپند
ور بگفتی که سقا آورده آب
وربگفتی که برآمد آفتاب
صد هزاران نام اگر بر هم زدی
قصد او یوسف بدی، یوسف بدی
گرسنه بودی چو گفتی نام او
میشدی او سیر و مست جام او
تشنگیش از نام او ساکن شدی
نام یوسف شربت باطن شدی
وقت سرما بودی او را پوستین
این کند در عشق، نام دوست، این
ابروی تو ماه عالم آرای همه
وصل تو شب و روز تمنای همه
گر باد گران به زمنی وای به من
ور با همه کس همچو منی، وای همه

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر لحظه هاتفی به تو آواز می دهد
کاین دامگه نه جای امان است الامان
هوش مصنوعی: هر لحظه صدایی به تو پیام می‌دهد که این جا مکان امنی نیست، پس فرار کن.
دل دستگاه تست به دست جهان مده
کاین گنج خانه راندهد کس برایگان
هوش مصنوعی: دل خود را به دست دنیا نسپار، زیرا این گنجینه ارزشمند را کسی به رایگان نمی‌دهد.
فلسی شمر ممالک این سبزه کارگاه
صفری شمر فذلک این تیره خاکدان
هوش مصنوعی: در این دنیا، سرزمین‌ها و کشورها را مانند سبزه‌هایی در یک کارگاه بی‌پایان در نظر بگیر. بنابراین، این مکان، همان خاکی است که ما در آن زندگی می‌کنیم.
از کتاب ملل و نحل: بقراط واضع علم طب بود و گذشتگان و متاخران به فضل وی اعتراف دارند.
هوش مصنوعی: بقراط پایه‌گذار علم پزشکی بود و هم قدیم‌ترها و هم جدیدترها به دانش و مهارت او اذعان دارند.
از سخنان اوست که: امنیت یا تهیدستی بهتر از توانگری با ترس است.
هوش مصنوعی: از گفته‌های او برمی‌آید که زندگی در امنیت یا زندگی با فقر بهتر از زندگی در رفاه همراه با ترس است.
روزی وی نزد بیماری شد و وی را گفت: من و تو بیماری سه تن هستیم. اگر تو مرا در مقابل آن با پذیرش آنچه گویم یاری کنی، ما دو تن شویم و بیماری تنها ماند و هرگاه دو تن علیه یکی دست بدست هم دهند، بروی پیروز شوند.
هوش مصنوعی: روزی شخصی به عیادت یک بیمار رفت و به او گفت: من و تو هر دو به نوعی بیمار هستیم. اگر تو مرا در این راه با پذیرفتن آنچه می‌گویم کمک کنی، ما دو نفر خواهیم بود و بیماری تنها خواهد ماند. هرگاه دو نفر علیه یک نفر دیگر متحد شوند، می‌توانند بر او غلبه کنند.
نیز می گفت: هر بیماری با داروهای سرزمین خویش مداوا شود چه طبع وی با غذا و هوای وی آشناتر است.
هوش مصنوعی: او همچنین بیان می‌کرد که هر بیماری باید با داروهای مربوط به کشور خودش درمان شود، زیرا بدن او با غذا و شرایط جوی آنجا بیشتر آشناست.
در احادیث از زراه از ابوجعفر(ع) از پیامبر خدا(ص) نقل است که فرمود: زمانی که خورشید غروب کند، درهای آسمان و بهشت گشوده شود و دعاها مستجاب افتد. خوشا حال آن کس که آن هنگام کار نیکی بهر او به آسمان رود.
هوش مصنوعی: در احادیثی از زراه نقل شده که ابوجعفر(ع) از پیامبر خدا(ص) روایت کرده است که وقتی خورشید غروب می‌کند، درهای آسمان و بهشت باز می‌شود و دعاها پذیرفته می‌شوند. خوشا به حال کسی که در آن زمان کار نیکی انجام دهد که به آسمان برود.
در نهج البلاغه آمده است که: خداوند واجباتی را بر شما فرض داشته است. آنها را تباه میسازید. نیز مرزهائی نهاده است، از آن مرزها پا فراتر ننهید نیز چیزهائی را مسکوت بگذاشته است - نه به سبب نسیان - بدآنهاخود را به ذبح میفکنید.
هوش مصنوعی: در نهج البلاغه بیان شده که خداوند برخی واجبات را بر شما واجب کرده است و شما به آن‌ها توجه نمی‌کنید. همچنین حدود و مرزهایی تعیین کرده که نباید از آن‌ها تجاوز کنید. همچنین برخی موضوعات را نیز در سکوت گذاشته که این کار به دلیل فراموشی نیست و شما خودتان را در این موارد به نابودی می‌کشید.
عارفی گفت: فضایل اخلاقی در چهار چیز گرد شده است: کم گوئی، کم خوری، کم خفتن و دوری از مردمان.
هوش مصنوعی: یک عارف بیان کرده که ویژگی‌های خوب اخلاقی به چهار چیز محدود می‌شود: کم صحبت کردن، کم خوردن، کم خوابیدن و فاصله گرفتن از مردم.
از پیامبر(ص) نقل است که فرمود: بروز رستاخیز، گروهی بیایند و حسناتشان همانند کوههای تهامه بود. اما فرمان آید که به آتششان افکنید.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند که در روز رستاخیز، افرادی خواهند آمد که اعمال نیکشان به اندازه کوه‌های تهامه است. اما به آنها گفته می‌شود که باید به آتش افکنده شوند.
گفتند: ای پیامبر. آیا ایشان نماز می خوانده اند؟ فرمود: نماز می خواندند، روزه می گرفتند. و تا پاسی از شب گذشته را (زنده می داشتند). اما زمانی که چیزی دنیاوی بدیشان نموده می شد، بهرش همی جستند.
هوش مصنوعی: گفتند: ای پیامبر، آیا او نماز می‌خوانده است؟ فرمود: بله، او نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت و تا دیروقت شب را عبادت می‌کرد. اما وقتی چیزی از دنیا وی را مشغول می‌کرد، به دنبالش می‌رفت.
یکی از پیشینیان گفت: خود وصی نفس خویش باش و مردمان را وصی خود منه. چگونه توانی اگر سفارشت ضایع کنند، ملامتشان داری در حالی که خود به زندگانیت آن را تباه ساخته ای؟
هوش مصنوعی: یکی از افراد گذشته گفته است: خودت باید نگهبان و سرپرست نفس و زندگیت باشی و به دیگران اجازه ندهی که این مسئولیت را به عهده بگیرند. اگر کسانی که به آن‌ها اطمینان کرده‌ای، به خواسته‌هایت بی‌توجهی کنند و آن‌ها را نادیده بگیرند، چگونه می‌توانی آن‌ها را سرزنش کنی در حالی که خودت در طول زندگیت آن‌ها را به فراموشی سپرده‌ای؟
در کتاب انیس العقلاء آمده است: بدان که پیروزی با صبر است و فرج پس از شدت و آسانی با سختی.
هوش مصنوعی: در کتاب انیس العقلاء گفته شده است که برای دستیابی به پیروزی، صبر و استقامت لازم است و همچنین بعد از مشکلات و سختی‌ها، بهبودی و آسانی به وجود می‌آید.
مشو با کم از خود مصاحب که عاقل
همه صحبت بهتر از خود گزیند
هوش مصنوعی: با افرادی که از خودت کمتر هستند، دوستانه رفتار نکن؛ زیرا انسان عاقل همیشه همراهی با افرادی را انتخاب می‌کند که نسبت به خودش بهتر و برترند.
گرانی مکن با به از خود که او هم
نخواهد که با کمتراز خود نشیند
هوش مصنوعی: با خودت زیاد سخت نگیر، چون او هم تمایل ندارد که در کنار کسی کمتر از خودش باشد.
نزدیک شدن به اخلاق مردمان، آدمی را از فتنه ی ایشان مامون دارد.
هوش مصنوعی: نزدیکی به رفتارهای اخلاقی مردم، انسان را از مشکلات و حوادث ناگوار آنها در امان نگه می‌دارد.
کسی که چیزی را طلب کند، تمامش را بدست آرد یا پاره ای از آن را.
هوش مصنوعی: کسی که چیزی را بخواهد، می‌تواند تمام آن را به دست آورد یا حتی بخشی از آن را.
فضل بن سهل گفت: کسی که والی بودنش بیش از توانائیش بود، بدان تکبر ورزد. و کسی که ولایتش کم تر از قدرت وی بود، بدان تواضع کند.
هوش مصنوعی: فضل بن سهل بیان می‌کند که اگر فردی به مقام یا مسئولیتی برسد که فراتر از توانایی‌های او باشد، ممکن است به آن مقام خود افتخار کند و خود را بزرگتر از آنچه هست ببیند. اما اگر مسئولیتی که به عهده‌اش قرار دارد کمتر از قابلیت‌های او باشد، باید با humility و فروتنی برخورد کند و خود را بالاتر از دیگران نبیند.
یکی از بلیغان همین مضمون را بگرفته و چنین گفته است: مردمان در قابل ولایت دو دسته اند: یک دسته کسانی که با فضل و مروت از شغل خویش برترند.
هوش مصنوعی: مردم در یک حکومت به دو گروه تقسیم می‌شوند: گروه اول افرادی هستند که به خاطر فضل و مروت خود از شغل و حرفه‌شان بالاتر هستند.
و یک دسته کسانی که به سبب نقص و فرومایگی شغل ایشان را برتری دهد. دسته ی اول با داشتن آن مشغله تواضع و گشاده روئی بیش کنند، و دسته ی دوم کبر و غرور بیش.
هوش مصنوعی: گروهی وجود دارند که به خاطر ضعف و بی‌ارزشی شغل خود، سعی می‌کنند خود را برتر نشان دهند. گروه اول با اینکه در چنین شغلی هستند، بیشتر تواضع و ادب از خود نشان می‌دهند، در حالی که گروه دوم به کبر و خودبزرگ‌بینی روی می‌آورند.
حکیمی گفت: بگذار شرم تو از خویشتن بیش از شرمت از خداوند بود. دیگری گفت: کسی که پنهانی کاری همی کند که از آشکارایش شرمسار شود، نفسش را نزد خود بهائی نیست.
هوش مصنوعی: حکیمی بیان کرد: بهتر است که شرم تو از خودت بیشتر از شرم تو از خداوند باشد. شخص دیگری اضافه کرد: کسی که به صورت پنهانی کاری انجام می‌دهد که از آشکار کردن آن شرم دارد، به نفس خود ارزش و بها نمی‌دهد.
جمعی مردی را که با وی همواره مداعبت می کردند، خواندند، پاسخ نگفت و سپس گفت: دیروز به چهلمین سال زندگی پا نهادم و دیگر از سنم خجالت همی کشم.
هوش مصنوعی: جمعی از مردان کسی را که همیشه با او نیکوکاری می‌کردند، فراخواندند. او در ابتدا پاسخی نداد و بعد گفت: دیروز به چهل‌سالگی‌ام رسیدم و اکنون از سنم شرمنده‌ام.
گزیده ای از گفتار جارالله زمخشری: کسی که حسد کارد، مصیبت درود. بیش گفتن لغزشی ناگفته است. تا کی صبح و شام کنم و امروزم از دیروز بدتر بود؟ اسب تیزتک را نیز تازیانه باید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان احساسات و تجربیات انسانی می‌پردازد. می‌گوید که حسد می‌تواند عواقب بدی به همراه داشته باشد و اینکه اگر فردی در زندگی‌اش به صورت مداوم در حال تکرار و بازگویی مشکلاتش باشد، ممکن است به جایی برسد که شرایطش از روز قبل هم بدتر شود. در نهایت، به این نکته اشاره می‌کند که برای پیشرفت در زندگی، حتی در مواردی که به نظر می‌رسد همه چیز روی غلطک است، نیاز به تلاش و کوشش مستمر وجود دارد.
نور خورشید پنهان نشود و نور حق خاموش نگردد رشوت باطل را نیز پیروزی دهد. پنداری روزه داری و در گوشت برادرت افتاده ای؟
هوش مصنوعی: نور خورشید هرگز خاموش نمی‌شود و حقیقت همیشه موجود است؛ حتی اگر فساد و رشوه‌خواری موقتا پیروز شوند. آیا فکر می‌کنی که با انجام کارهای نادرست، مانند ورود به حریم خصوصی دیگران، می‌توانی به آرزوهایت برسی؟
جز به مصاحبت اشخاص مناسب راضی مشو. زمانی که سرکشان افزایش گیرند، خداوند طاعون بهرشان فرستد. چنان که مبتلای زکام از بوی گل لذت نبرد، احمق نیز از حکمت لذت نیابد. خوشا آن کس که پایان عمرش چونان آغاز عمرش بود و اعمالش موجب رسوائیش نبود.
هوش مصنوعی: تنها با افراد مناسب و همفکر دوست باش. وقتی که افراد ناپسند افزایش یابند، خداوند عذاب را بر آنها می‌فرستد. همان‌طور که فرد مبتلا به سرماخوردگی از بوی گل نمی‌تواند لذت ببرد، شخص نادان نیز نمی‌تواند از حکمت بهره‌مند شود. خوشا به حال کسی که پایان عمرش مانند آغازش باشد و اعمالش باعث رسوایی‌اش نشود.
ای بیخبر از درد دل و داغ نهانی
ما قصه ی خود با تو بگفتیم و تو دانی
هوش مصنوعی: ای کسی که از غم و راز درون ما بی‌خبری، ما داستان خود را با تو در میان گذاشتیم و تو هم از آن آگاهی.
دل مینگرد روی تو، جان میرود از دست
داریم از این روی بسی دل نگرانی
هوش مصنوعی: دل به یاد تو می‌تپد و جانم در خطر است. از این رو، بسیار نگران و دل‌نگران هستم.
ای شمع که ما را به سخن شیفته کردی
پروانه ی خود را مکش از چرب زبانی
هوش مصنوعی: ای شمعی که با سخنان شگفت‌انگیزت ما را مجذوب کرده‌ای، خواهش می‌کنم پروانه‌ات را به‌خاطر لحن شیرین صحبت‌هایت، از خود دور نکن.
ما حال دل از گریه به جائی نرساندیم
ای ناله تو شاید که به جائی برسانی
هوش مصنوعی: ما به خاطر گریه‌های خود نتوانسته‌ایم حال دل‌مان را تغییر دهیم، اما شاید ناله‌های تو بتواند دل‌مان را به جایی برساند.
عمری است که با عارض تو شمع به دعوی است
وقت است که او را پی کاری بنشانی
هوش مصنوعی: سال‌هاست که شمع به خاطر زیبایی تو حسادت می‌کند. حالا وقت آن است که فرصتی برای او پیدا کنی و از او استفاده کنی.
چون غنچه زخوناب جگر لب نگشادیم
افسوس که بر باد شد ایام جوانی
هوش مصنوعی: چون غنچه‌ای که از خون دل شکفته نشده، افسوس می‌خوریم که ایام جوانی‌مان به باد رفت.
چون دفتر گل سر به سر از گفته ی شاهی
هر جا ورقی بازکنی، خون بفشانی
هوش مصنوعی: هر جا که به صفحات دفتر گل نگاه کنی، از سخنان پادشاه، خون و غم جاری می‌شود.
چنان ناچیز شو در خود که گر در آینه بینی
نیابی عکس خود با آن که بزدائی فراوانش
هوش مصنوعی: به قدری خود را کوچک و ناچیز ببین که اگر به آینه نگاه کنی، نتوانی عکس خود را ببینی، هرچند که تلاش کنی زیاد خود را از بین ببری.
عارفی بیشتر شب را نماز همی خواند و سپس که بر بستر میخفت، می گفت: ای جایگاه هربدی، به خدا سوگند چشم بهم زدنی از تو راضی نیم و سپس همی گریست.
هوش مصنوعی: عارفی بیشتر شب را به نماز می‌پرداخت و وقتی که به بستر می‌رفت، می‌گفت: ای مکان همه بدی‌ها، به خدا قسم لحظه‌ای هم از تو راضی نیستم و سپس شروع به گریه کردن می‌کرد.
وی را پرسیدند: چه چیز ترا به گریه همی اندازد؟ می گفت: این فرموده ی خداوند که «انما یتقبل الله من المتقین ».
هوش مصنوعی: از او پرسیدند: چه چیزی باعث می‌شود که تو گریه کنی؟ او پاسخ داد: این جمله خداوند که «خداوند فقط از پرهیزکاران می‌پذیرد».
در اخبار آمده است که پروردگار تعالی جهنم را از فزونی رحمت خویش خلق کرده است تا چونان تازیانه ای بندگان را به سوی بهشت راند.
هوش مصنوعی: در اخبار ذکر شده که خداوند جهنم را به عنوان نتیجه‌ای از رحمت گسترده‌اش آفریده تا با استفاده از آن، بندگان را به سمت بهشت هدایت کند.
نیز در خبر آمده است که خداوند تعالی همی گوید که: من مردمان را از آن رو آفریدم که از من سود برند نه آن که ایشان را بهر آن آفریده ام که از آنان سود برم.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید که من انسان‌ها را خلق کرده‌ام تا از من بهره‌مند شوند، نه اینکه برای بهره‌برداری از آنها به وجود آمده‌ام.
صالحی که از نومید نامبارک ابدی سخن همی گفت، ابوسهل زجاجی را با منظری نیک به خواب دید و او را گفت: حالت چون است؟
هوش مصنوعی: صالحی که همواره از یأس و ناامیدی صحبت می‌کرد، ابوسهل زجاجی را در خوابی خوش و با چهره‌ای زیبا دید و از او پرسید: حال و روزت چطور است؟
گفت: کار را از آن که می پنداشتیم، آسان تر یافتیم. خدایش خیردهاد، ابوسعید ابوالخیر را که سرود:
هوش مصنوعی: او گفت که کار را آسان‌تر از آنچه فکر می‌کردیم، پیدا کردیم. خداوند او را راهنمایی کند.
گویند به حشر گفتگو خواهد بود
و آن یار عزیز تند خو خواهد بود
هوش مصنوعی: می‌گویند در روز قیامت صحبت‌هایی خواهد شد و آن دوست عزیز، که ذاتش تندخو است، در آنجا حاضر خواهد بود.
از خیر محض جز نکوئی ناید
خوش باش که عاقبت نکو خواهد بود
هوش مصنوعی: از خوبی خالص جز نیکی به دست نمی‌آید. پس خوش باش که در نهایت به نیکی خواهی رسید.
ناموری گفت: فروتنی کمند والائی بود. از ناموری پرسیدند، سرور کیست؟ گفت: آن کس که در حضورش بیمناک باشند و در غیابش عیبش گویند.
هوش مصنوعی: ناموری بیان کرد که فروتنی نشانه‌ای از بزرگی و عظمت است. وقتی از او پرسیدند که سرور یا رئیس چه کسی است، گفت: کسی که در حضور او دیگران احساس ترس و نگرانی می‌کنند و در غیاب او از عیوب او سخن می‌گویند.
عارف ربانی مولانا عبدالرزاق کاشانی در تاویلات خویش از امام صادق جعفر بن محمد(ع) نقل کرده است که فرمود: خداوند تعالی در سخنان خویش بر بندگان تجلی کرده است «ولکن لایبصرون ».
هوش مصنوعی: عارف بزرگ مولانا عبدالرزاق کاشانی در تفسیرهای خود از امام صادق (ع) نقل می‌کند که خداوند در کلامش به بندگانش نمود پیدا کرده، اما آن‌ها نمی‌توانند این تجلی را ببینند.
در همان کتاب نیز روایت شده است که وی یک بار هنگام نماز بیهوش بیفتاد. زمانی که سببش را پرسیدند، فرمود: آن قدر این آیه را تکرار کردم تا آن را از گوینده اش بشنیدم.
هوش مصنوعی: در همان کتاب آمده که او یک بار در هنگام نماز بیهوش شد. هنگامی که از او علت این اتفاق را سؤال کردند، گفت که به قدری یک آیه را تکرار کرده بود که مانند این بود که آن را از گوینده‌اش شنیده است.
فاضل میبدی در شرح دیوان از شیخ سهروردی نقل کرده است که پس از نقل این حکایت گفت: زبان امام در آن هنگام چونان درخت موسی(ع) بوده است آن زمان که گفت: «انی انا الله ». این معنی در کتاب احیاء در تلاوت قرآن آمده است.
هوش مصنوعی: فاضل میبدی در توضیح دیوان، از شیخ سهروردی داستانی را نقل کرده و سپس گفته است که در آن لحظه، سخن امام مانند درخت موسی (ع) بوده است در زمانی که او گفت: «من همان خدا هستم». این مفهوم در کتاب احیاء نیز در مورد تلاوت قرآن به چشم می‌خورد.
در مکتب عشق فضل و دانش رندی است
دانشمندی مایه ی ناخورسندی است
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، دانش و دانایی به تنهایی ارزش چندانی ندارند، زیرا انسان‌های رند و عاشق با تجربه و احساس خود، به شناخت بهتری از عشق و زندگی می‌رسند. علم و دانش رسمی ممکن است باعث نارضایتی شود، اما تجربه واقعی عشق و احساسات، عمیق‌تر و معنادارتر است.
یک خنده زروی عجز بر خاک نیاز
بهتر زهزار گونه دانشمندی است
هوش مصنوعی: یک لبخند از روی نیاز و ناتوانی بهتر از هزاران نوع دانش و آگاهی است.
سقراط، شاگرد فیثاغورث حکیم گفت: زمانی که حکمت روی آرد. شهوات به خدمت خردها برخیزد. اما زمانی که حکمت پشت کند، خردها در خدمت شهوات برخیزد.
هوش مصنوعی: سقراط، شاگرد فیثاغورث، بیان کرد که هنگامی که حکمت حضور داشته باشد، تمایلات و شهوات به خدمت عقل در می‌آیند. اما زمانی که حکمت کنار برود، عقل به خدمت شهوات درمی‌آید.
نیز گفت: فرزندانتان را به پیروزی از خویشتن ناگزیر مسازید. چه ایشان بهر زمانی جز زمان شما خلق گشته اند. نیز گفت: شایسته است که به مرگ شادان شوی و به زندگانی اندوهگین.
هوش مصنوعی: فرزندان شما را به این اشتباه نیندازید که به پیروزی برسند به خاطر شما، زیرا آن‌ها در زمانی غیر از زمان شما به دنیا آمده‌اند. همچنین بیان کرد که شایسته است که به مرگ با شادی و به زندگی با اندوه نگاه کنید.
چه ما از آن زنده شویم که بمیریم و از آن میریم که زنده شویم. زندگانی را دو مرز است: اول آرزو و دوم مرگ. بقای زندگانی به اولی است و فنایش به دومی.
هوش مصنوعی: زندگی ما به گونه‌ای است که از چیزی زنده می‌شویم و از همان چیز نیز می‌میریم. زندگی دو حد و مرز دارد: اول آرزو و دوم مرگ. ادامه زندگی به آرزوها وابسته است و پایان آن به مرگ.
حکیمی گفت: شایسته تر کس به خواری کسی است که بهر کسی سخن گوید که به وی گوش ندهد.
هوش مصنوعی: بهتر است که کسی به بی‌احترامی و تحقیر دیگران نپردازد، به ویژه وقتی که به صحبت‌های او توجهی نمی‌شود.
گر در پی قول و فعل سنجیده شوی
در دیده خلق مردم دیده شوی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال عمل و گفتار درست باشی، در نظر مردم مورد توجه و احترام قرار می‌گیری.
با خلق چنان مزی که گر فعل ترا
هم با تو عمل کنند، رنجیده شوی
هوش مصنوعی: اگر با خلق و خو و رفتاری به جامعه برخورد کنی که دیگران نیز رفتار نادرست تو را با تو تکرار کنند، ناراحت خواهی شد.
زین بزم برون رفت و چه خوش رفت حسابی
کازرده دل آزرده کند انجمنی را
هوش مصنوعی: از این مهمانی بیرون رفت و چقدر خوشحال بود، زیرا که با رفتن او، دل کسی که ناراحت بود، شاد خواهد شد.
چندین هزار گلشن شادی در این جهان
ما با غم تو دامن خاری گرفته ایم
هوش مصنوعی: در این دنیا با وجود شادی‌های فراوان، به خاطر غم تو زندگی‌مان پر از درد و غم شده است.
من از دو روزه حیات آمدم به جان ای خضر
چه میکنی تو زعمری که جاودان داری
هوش مصنوعی: من از زندگی کوتاه و گذرای خود به تو نگاه می‌کنم، ای خضر، تو چرا در این عمر طولانی که جاودانه است، چه کار می‌کنی؟
تا بدرد ناامیدی مانده ام دانسته ام
قدر آن ذوقی که دل در انتظار یار داشت
هوش مصنوعی: تا زمانی که در درد ناامیدی مانده‌ام، ارزش و بهای آن شوق و ذوقی که دل در انتظار محبوبش داشت را متوجه شده‌ام.
زین پیش گریه را اثری بود در دلش
چندان گریستم که در آن هم اثر نماند
هوش مصنوعی: از این پس، هیچ تأثیری از گریه بر دلش نمانده است. آن‌قدر گریه کرده که دیگر حتی اثر آن هم در دلش وجود ندارد.
وصل تو گر نصیب شد از سعی ما نبود
گر دون تلافی ستم خویش می کند
هوش مصنوعی: اگر به وصال تو دست یابیم، این نتیجه تلاش ما نیست؛ بلکه اگر تو در برابر ظلم خود، جبران کنی، به خاطر مقام والای توست.
بود عین عفو تو عاصی طلب
عرصه عصیان گرفتم زین سبب
هوش مصنوعی: من به خاطر بخشش تو، عاصی و گناهکار شدم و از این رو وارد دنیای گناه و نافرمانی شدم.
چون به ستاریت دیدم پرده ساز
هم بدست خود دریدم پرده باز
هوش مصنوعی: وقتی به ستاره‌ات نگاه کردم، خودم پرده را کنار زدم و آن را به دست خودم شگفت‌انگیز کردم.
رحمتت را تشنه دیدم آبخواه
آبروی خویش بردم از گناه
هوش مصنوعی: تو را با دلی تشنه و نیازمند رحمتت یافتم و برای حفظ آبرویم از خطاها و گناهانم چشم پوشیدم.
چشم بر صد بحر حب افکنده ام
لاجرم خود را جنب افکنده ام
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق، نگاهی به صد دریا انداخته‌ام و به همین دلیل خودم را در دنیایی از احساسات و تحرکات می‌بینم.
گشتم از دریای فضلت با خبر
آمدم دست تهی تشنه جگر
هوش مصنوعی: در جستجوی صفا و بزرگواری تو بودم، اما وقتی به تو رسیدم، دست خالی و دلی پر از تشنگی و longing داشتم.
آن زلیخا هر چه او رو نمود
نام او را جمله یوسف کرده بود
هوش مصنوعی: آن زلیخا، هر کجا که می‌رفت، نام یوسف را بر زبان می‌آورد و او را در هر جایی که بود به یاد می‌آورد.
نام او در نام ها مکتوم کرد
محرمان را سر آن معلوم کرد
هوش مصنوعی: اسم او در میان نام‌ها پنهان شده است و راز این موضوع برای عارفان روشن است.
چون بگفتی موم زآتش نرم شد
آن بدی کان یار با ما گرم شد
هوش مصنوعی: وقتی گفتی، موم در اثر حرارت نرم می‌شود، آن رفتار بدی هم که یار ما داشت، با نزدیکی به ما و گرمی رابطه‌مان تغییر کرد.
ور بگفتی مه برآمد، بنگرید
ور بگفتی سبز شد آن شاخ بید
هوش مصنوعی: اگر بگویی ماه طلوع کرده، به آن نگاه کن و اگر بگویی که شاخه بید سبز شده، باور کن.
ور بگفتی برگها خوش می تپند
ور بگفتی خوش همی سوزد سپند
هوش مصنوعی: اگر گفته شود که برگ‌ها با شادی می‌رقصند، یا گفته شود که آتش به زیبایی می‌سوزد، هر دو تصویر زیبایی از نشاط و زندگی را به ذهن می‌آورند.
ور بگفتی که سقا آورده آب
وربگفتی که برآمد آفتاب
هوش مصنوعی: اگر بگویی که آب‌پاش آورده آب و یا بگویی که آفتاب در آمده است، پیامد این دو گفتار متفاوت خواهد بود.
صد هزاران نام اگر بر هم زدی
قصد او یوسف بدی، یوسف بدی
هوش مصنوعی: اگرچه صد هزار نام و عنوان بر هم بیاوری، هدف و مقصود او همیشه یوسف است، یعنی همان زیبایی و کمالی که منظور نظر است.
گرسنه بودی چو گفتی نام او
میشدی او سیر و مست جام او
هوش مصنوعی: وقتی گرسنه هستی و نام او را می‌بری، به طوری شگفت‌انگیز سیر و خوشحال می‌شوی.
تشنگیش از نام او ساکن شدی
نام یوسف شربت باطن شدی
هوش مصنوعی: او به خاطر نام یوسف، تشنگی‌اش برطرف شد و آن نام برایش مانند شربتی گوارا و دل‌نشین شد.
وقت سرما بودی او را پوستین
این کند در عشق، نام دوست، این
هوش مصنوعی: در زمان سردی و سختی، او با محبت و عشق به دیگران توجه می‌کند و نام دوست و محبوبش را در دل دارد.
ابروی تو ماه عالم آرای همه
وصل تو شب و روز تمنای همه
هوش مصنوعی: ابروی تو زیبایی و جذابیت را در تمام دنیا به ارمغان آورده است و هر لحظه، در شب و روز، همه در آرزوی وصال تو هستند.
گر باد گران به زمنی وای به من
ور با همه کس همچو منی، وای همه
هوش مصنوعی: اگر بادی سنگین بر زمین بوزد، وای بر من؛ و اگر کسی دیگر هم مانند من باشد، وای بر همه.