گنجور

بخش چهارم - قسمت اول

ترا عشق همچون خودی زآب و گل
رباید همی صبر و آرام دل
به بیداریش فتنه بر خط و خال
به خواب اندرش پایبند خیال
به صدق چنان سر نهی بر قدم
که بینی جهان بی وجودش عدم
دگر با کست بر نیاید نفس
که با او نماند دگر جان کس
تو گوئی به چشم اندرش منزل است
و گر دیده بر هم نهی بر دل است
نه اندیشه از کس که رسوا شوی
نه قوت که یک دم شکیبا شوی
و گر جان بخواهد به لب بر نهی
و گر تیغ بر سر نهد، سرنهی
چه عشقی که بنیاد آن بر هواست
چنین فتنه انگیز و فرمان رواست
عجب داری از سالکان طریق
که باشند در بحر معنی غریق
زسودای جانان به جان مشتعل
بذکر حبیب از جهان مشتغل
بیاد حق از خلق بگریخته
چنان مست ساقی که می ریخته
نشاید به دارو، دواکردشان
که کس مطلع نیست بر دردشان
الست از ازل همچنانشان بگوش
بفریاد قالوا بلی در خروش
گروهی عمل دار عزلت نشین
قدمهای خاکی دم آتشین
بیک نعره کوهی زجا برکنند
به یک ناله شهری بهم بر زنند
چو بادند پنهان و چالاک روی
چو سنگ اند خاموش و تسبیح گوی
سحرها بگریند چندانکه آب
فرو شوید از دیده شان کحل خواب
فرس کشته از بس که شب رانده اند
سحرگه خروشان که وامانده اند
شب و روز در بحر سودا و سوز
ندانند زآشفتگی شب ز روز
چنان فتنه بر حسن صورت نگار
که با حسن صورت ندارند کار
نداند صاحبدلان دل به پوست
و گر ابهلی داد بی مغز اوست
می از جام وحدت کسی نوش کرد
که دنیا و عقبی فراموش کرد
آن نوع زی که چون قفست بشکند اجل
تا روضه ی جان نکند روی باز پس
شجاع امشب که وصل دوست داری جان سپردن به
علاج محنت هجران فردا مردن است امشب
جهان متفق بر الهیتش
فرو مانده در کنه ماهیتش
بشر ماورای جلالش نیافت
بصر منتهای کمالش نیافت
نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم
نه در ذیل وصفش رسد دست فهم
در این ورطه کشتی فرو شد هزار
که پیدا نشد تخته ای بر کنار
چه شب ها نشستم در این سیر گم
که دهشت گرفت آستینم که قم
محیط است علم ملک بر بسیط
قیاس تو بر وی نگردد محیط
نه ادراک بر کنه ذاتش رسد
نه فکرت به غور صفاتش رسد
که خاصان درین ره فرس رانده اند
به لااحصی از تک فرومانده اند
نه هر جای مرکب توان تاختن
که جا، جا سپر باید انداختن
اگر سالکی محرم راز گشت
ببندند بر وی در بازگشت
کسی را در این بزم ساغر دهند
که داروی بیهوشیش در دهند
کسی ره سوی گنج قانون نبرد
و گر برد، ره باز بیرون نبرد
ندیدم در این موج دریای خون
کز او کس ببردست کشتی برون
اگر طالبی کاین زمین طی کنی
نخست اسب بازآمدن پی کنی
سخن ماند از عاقلان یادگار
ز سعدی همین یک سخن گوشدار
گنه کار اندیشه ناک از خدای
بسی بهتر از عابد خودنمای
همه بضاعت خود عرضه می کنند آن جا
قبول حضرت حق تا کدام خواهد بود

از نهج البلاغه: با مردمان چنان آمیزش کنید، که اگر میرید، بر شما بگریند، و اگر زنده مانید، بر شما مشتاق بوند.

از گفتار بزرگان آن کس که با خدای سودا کند، زیان نبرد و درآمدش نقصان نپذیرد. شخص را بدانچه نزد خداوند است جز با چشمی شاهد و نفسی مجاهد نرسد. بزرگوار، آسان پذیر و فرومایه دیرپذیر باشد. وای بر آن کس که بین عزت نفس و ذلت خواهش مردد بود.

آرزوها در پی اموال آید. ادیب با غیر همگن خویش مجالست نکند. هرگاه مصیبتی بر تو وارد شود و ترا از آن چاره ای نبود، جزع مکن و اگر چاره ای دارد. اظهار عجز منما.

داروهای دنیا پاسخگوی سمومش نیست و نسیم دنیاوی باد سمومش را تکافو نکند. بدترین مصائب آن است که از جائی آید که انتظار نمی رود.

حضور برخوان جز با بودن اخوان نیک نبود. بسا که یک وعده غذا مانع وعده های دیگر گردد. مردی بنزد زاهدی از زیادتی عیال خویش شکوه کرد. زاهد گفت: بنگر تا کدامشان را روزی برعهده ی خداوند نیست. آن را به خانه ی من فرست.

انوشروان را پرسیدند: بزرگترین مصیبت چیست؟ گفت: آن که کاری نیک توانی کرد و آن را بجا نیاری تا فرصتش از دست رود.

عمر بن عبدالعزیز، به روزگار خلافت سلیمان بن عبدالملک، روزی همراه وی ایستاده بود. ناگاه بانگ رعدی برخاست.

سلیمان چنان بترسید که سینه ی خویش به رحل مرکب خویش تکیه بداد، عمر گفت: این که بانگ رحمت اوست، بانگ عذابش چون است؟

عارفی را گفتند: هر گاه ترا پرسند که آیا از خدا بیمناکی؟ ساکت مان. زیرا اگر گوئی نه، کفر گفته باشی و اگر گوئی آری، دروغ گفته باشی.

ابوسلیمان داروانی گفت: من هر گاه لقمه ای بدهان دوست خویش نهم، مزه اش را در دهان خویش احساس کنم.

از خطبه ی پیامبر(ص): ای مردمان، روزها در هم پیچد و عمرها فنا پذیرد و جسم ها در خاک بفرساید. شبان و روزان چونان قاصدان روان است و هر بعیدی را نزدیک کند و هر تازه ای را خلق کند. با این همه بندگان از شهوتها بخود باز نیایند و به نیکوئی های پایدار نگروند.

ابلیس بر عیسی(ع) آشکار شد و گفت: تو نبودی که میگفتی جز آنچه خداوند مقدرت کرده است بر تو نرسد؟ فرمود: بلی.

گفت: پس خویشتن را از قله ی این کوه فرو انداز. اگر مقدر باشد که بسلامت مانی، بمانی. فرمود: ای طرد شده ی رحمت خداوند را رسد که بندگان را آزماید نه بندگان را که خداوند را آزمایند.

عارفی بر گروهی بگذشت. وی را گفتند: اینان زاهدان اند. عارف گفت: دنیا خود چه ارزد تا کسی که از آن پرهیزد در خور سپاس بود؟

هیچ چیز پیش از مرگ نیست که مرگ از آن بتر نیست. و پس از مرگ نیز هیچ نیست که بتر از مرگ نیست.

حکیمی را گفتند: آن را که به مردمان شهر گفتی، نپذیرفتند. گفت: پذیرش سخنم را الزامی نیست. آنچه بدان ملزمم، درستی سخن من است.

اعرابئی را گفتند: شادمانی چیست؟ گفت: در میهن خویش رفاه داشتن و با یاران همنشینی کردن.

از سخن یکی از حکیمان: نفس خبیث حرام داند که پیش از خروج از دنیا بدان کس که به وی نیکی کرده است، بدی نکند.

حکایت کرده اند که ابراهیم بن ادهم از کوهی فرود آمد. ویرا گفتند: از کجا آئی؟ گفت: از انس یافتن به خدا.

نیز روایت شده است که موسی (ع) زمانی که با خداوند تعالی و تقدس تکلم کرد، تا مدت ها سخن هر کس که می شنید، مدهوش همی افتاد.

و این نیست مگر آن که عشق باعث آید که سخن معشوق بس خوش آیند بود و خوش آیندی سخن غیر او را از دل عاشق بیرون کند، و بالاتر از آن مورد نفرت قرار دهد.

انس به خداوند نیز با وحشت از غیر خدا ملازمه دارد و نیز هر چه که مانع از خلوت با دل شود، بر دل سخت سنگینی کند.

عبدالواحد گفت: راهبی را دیدم و گفتمش: تنهائی را خوش داری؟ گفت: ای فلان، اگر لذت تنهائی چشیده بودی، از جان خویش نیز بوحشت اندر بودی.

گفتمش: کمترین چیزی که در تنهائی یافتی چیست؟ گفت: رامش از مدارا با مردمان و سلامت از شر ایشان. گفتمش: بنده کی شیرینی انس به خدا را چشد؟ گفت: زمانی که دوستی را صافی کند و سودا خالص گرداند.

گفتمش: کی دوستی صافی شود؟ گفت زمانی که با غم گرد گردد و هر دو در طاعت خداوندی یکی گردد.

امیر مومنان(ع) فرمود: از سلامت خویش بهر بیماریت و از جوانیت بهر پیریت اندکی برگیر. نیز از بیکاریت بهر اشتغالت و از زندگانیت بهر وفاتت چرا که ندانی فردا ترا چه نام است.

ابن عباس روایت کرد که رسول خدا(ص) فرمود: مرگ را بیش به خاطر آرید. چه اگر هنگامی تنگی به خاطرش آرید، آن تنگی بر شما فراخی دهد و بدان خشنودی یابید و اجر برید و اگر هنگام فراخی بیادش آرید، کرم ورزید و ثواب برید.

چه مرگ برنده ی آرزوهاست و شبان نزدیک کننده ی آرزوها. و آدمی بین دو روز است که یکی از آن دو بگذشته و اعمال بد و نیک وی در آن روز شمارش گشته و مختوم گردیده و روزی دیگر که باقی است و نداند آیا بدان رسد یا نه.

بی تردید بنده هنگام خروج جان از تن و در شدن به سرای خویش جزای آنچه که پیش بفرستاده است و اندکی بی نیازی از آنچه باقی نهاده است بیند تا شاید که آنچه نهاده است به باطل جمع ساخته یا از ندادن حقی که بر گردن داشته.

روایت کرده اند که یکی از یاران علی(ع) که همام نام داشت، و زاهدی بود روزی گفت: ای امیرمؤمنان، بهر من پرهیزگاران را چنان وصف گوی که گوئی خود به چشمشان بینم.

علی (ع) در پاسخ وی درنگ کرد و سپس فرمود: ای همام، از خداوند بترس و نیکوئی کن چه «ان الله مع الذین اتقوا والذین هم محسنون » همام بدین گفته قانع نشد و وی را سوگند بداد.

امام آن گاه سپاس خداوند بگفت و بر پیامبر درود فرستاد و سپس بگفت: اما بعد خداوند سبحان خلقی پدید آورده است که از اطاعت ایشان بی نیاز است و از معصیتشان مأمون.

چه سرکشی آن کس که نافرمانیش کند وی را زیان نرساند و فرمانبرداری آن که فرمان برد، وی را سودی ندهد. روزی ایشان بینشان پخش کرد و هر کدام را به دنیا جایگاهی داد.

پرهیزگاران در آن میان صاحبان فضایلی هستند که سخنان راست است و پوشش ایشان میانه روی است و روششان فروتنی.

چشم از آنچه خداوند حرام فرموده است برگیرند و گوش به دانش هائی دهند که بهرشان نافع بود. خویشتن را چنان در بلا افکنند که در آسایش.

و اگر زمان مرگشان را قضای خداوندی تعیین فرموده بود، چشم به هم زدنی از فرط شوق به ثواب یابیم از جزای جانشان در کالبد دوام نمی آورد.

خداوند در دلشان عظیم است و جز او در چشمشان خرد. بهشت را چنان اند که گوئی در آن نعمت یافته اند و دوزخ را چنان که گوئی در آن سختی برده اند.

دل هایشان غمگین است و مردمان از شرشان در مامن. جسمشان نحیف است و نیازشان اندک و نفسشان پاکدامن.

روزگارانی کوتاه را بردباری پیشه کنند تا در پی آن رامشی دیرنده یابند. سودائی سودآور که خداوند بهر ایشان آسانش ساخته است. دنیا ایشان را خواهد اما ایشان آنرا نخواهند.

ایشان را اسیر ساخته است اما نفس خویش فدیه کرده اند. به شبان بر پا ایستند و جزء جزء قرآن را نیک خوانند. و بدان محزون شوند و از آن حزن داروی درد خویش نوید گیرند.

هر گاه آیه ای خوانند که در آن مژده ای بود، بدان تکیه کنند و جانهایشان به شوق در آن نگرند و پندارند که آن چه در آن آمده است، پیش رویشان ست.

و زمانی که به آیه ای رسند که در آن وعیدی بود، با گوش دل بشنوند و پندارند که جوش و خروش جهنم است. ایشان پشت تاکنند و پیشانی و کف و زانوان و نوک انگشتان پا بر زمین نهند و از خداوند خواهند که از عذاب رستگاری و رهائی یابند.

به روزها، نیز دانشمندان و بردباران و پرهیزگارانند. ترس چونان تیری که بتراشند، ایشان را تراشیده است. چنان که ناظری که بیندشان پندارد بیمارانند در حالی که بیمارئی ندارند.

و یا گویند که شوریده اند و امری عظیم ایشان را شورانده. از کارهای نیک خویش جز اندکی خرسند نشوند و بسیاری کار نیک خویش را بسیار نشمرند.

نفس خویش را دائم در مظان تهمت نهند و به اعمال خود دل سوزانند و اگر کسی یکی از ایشان را پاک شمرد، از آن گفته بیمناک شود و گوید من خویشتن را بهتر از دیگری شناسم.

و خداوند من نیز مرا از خود بهتر شناسد. خداوند ایشان را به سبب آنچه گویند مؤاخذه مکن و مرا برتر از گمان ایشان بدار و گناهان مرا که ندانند بیامرز.

از نشانه های این پرهیزگاران آنکه هر یک از ایشان را در دین خود قوی بینی و نیز با نرمی و ایمان و یقین، حریص در علم، بردبار در عمل، میانه رو به توانگری، خاشع در عبادت، بردبار در تهیدستی، صبور در شدت، خواهان حلال، چست و چالاک در هدایت، بدور از از حرص و طمع است و کار نیکو همی کند و باز ترسان است.

شب کند و همش سپاسگزاری بود و صبح کند و همش یاد خدا بود. شب از غفلت خویش بیمناک خسبد و صبح از فضلی که نصیبش شده است شادمان برخیزد. اگر نفس چیزی را که او خوش ندارد، خواهد، از او باز دارد. آنچه جاودان است چون مردمک چشم خویش دوست دارد. و از آنچه زوال یابد سخت پرهیز کند.

بردباری را با دانش و گفتار را با کردار درآمیزد. آرزویش را نزدیک بینی و لغزشش را اندک. دلش خاشع، جانش خرسند، خوراکش اندک، کارش آسان و دینش محفوظ است.

نیز شهوتش کشته و خشمش فروخورده است. خیر او امید می رود و مردمان از شرش مأمون اند . . . اگر در جمع غافلان بود.

نامش در صورت ذاکران است و اگر در جمع ذاکران بود، نامش در صورت غافلان نیاید. کسی را که ستمش کرده ببخشاید و کسی که محرومش داشته عطا کند و به کسی که از او ببریده بپیوندند.

ناسزا نگوید، سخنش نرم بود، کار زشت نکند، کار نیکش مدام باشد، خیرش زودآی است. و شرش دور. در حوادث تکان دهنده استوار است و در ناخوشایندها بردبار.

در آسایش سپاسگزار است. به دشمن نیز ستم نکند. و بهر کسی که دوست دارد دست به گناه نزند. پیش از آن که بهر او شاهد آرند، بر حق اعتراف کند.

آنچرا که بدو سپارند، تباه نسازد. آنچه را که بر خاطر سپرده فراموش نکند. نام زشت به کس ندهد و به همسایه زیان نرساند. مصائب را سرزنش نکند و پا در راه باطل ننهد. از حق پا فرا ننهد. اگر خامش ماند، خاموشی وی از اندوه نبود. و اگر خندد، به بانگ بلند نخندد. اگر به وی ستم کنند، بردباری کند تا خداوند از ستمکار انتقام کشد.

نفس وی ازاو در رنج بود و مردمان از او در رامش. نفس خویش بهر آخرت تعب دهد و مردمان را از دست نفس خویش آسوده گذارد.

هر کس از پرهیزگاری دور بود، وی از او دوری کند و آنکس که پرهیز پیشه کند، وی بدو نزدیک شود. دوریش از کبر نیست و نزدیکیش نیز از مکر نه.

در این هنگام همام بانگی بزد و جان داد. امیر مؤمنان(ع) فرمود: بخدا سوگند از این سخنان بر او بیمناک بودم. سپس فرمود: اندرزهای بلیغ به اهل خویش چنین کند.

پیامبر (ص) فرمود: دنیا را سرزنش مکنید. چه نیک مرکبی است که مؤمن بدان به خیر رسد و بدان از شر رهائی یابد.

چه زمانی که بنده ای گوید: خداوند دنیا را لعنت کند، دنیا گوید: خدا کسی را لعنت کند که ما را به عصیان خدا وامی دارد.

تلخی دنیا، شیرینی عقبی است و شیرینی دنیا تلخی عقبی.

نظامی که استاد این فن وی است
در این بزمگه شمع روشن وی است
ز ویرانه ی گنجه شد گنج سنج
رسانید گنج هنر را به پنج
چو خسرو به آن پنج هم پنجه شد
وزان بازوی فکرتش رنجه شد
کفش بود از آن گونه گوهر تهی
بنا ساخت لیک از زر ده دهی
زر از سیم هر چند بهتر بود
بسی کمتر از در و گوهر بود
من مفلس عور دور از هنر
نه در حقه گوهر نه در صره زر
در این کارگاه فسون و فسوس
ز مس ساختم پنج گنج فلوس
من و شرمساری زده گنجشان
که این پنج من نیست ده پنجشان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترا عشق همچون خودی زآب و گل
رباید همی صبر و آرام دل
هوش مصنوعی: عشق تو را به گونه‌ای می‌رباید که مانند خودت بر آب و خاک حکمرانی می‌کند. همچنین، این عشق باعث می‌شود که صبر و آرامش دل از تو گرفته شود.
به بیداریش فتنه بر خط و خال
به خواب اندرش پایبند خیال
هوش مصنوعی: بیداری او موجب ایجاد آشفتگی در نشانه‌ها و زینت‌های چهره‌اش شده، در حالی که خوابش همچنان به خیال‌پردازی‌ها و توهمات وابسته است.
به صدق چنان سر نهی بر قدم
که بینی جهان بی وجودش عدم
هوش مصنوعی: وقتی با صداقت و خلوص نیّت تمام وجودت را در اختیار حق قرار دهی، متوجه می‌شوی که بدون او، جهان هیچ معنا و وجودی ندارد.
دگر با کست بر نیاید نفس
که با او نماند دگر جان کس
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توان با کسی نفس کشید، زیرا اگر با او باشی، دیگر هیچ‌کس جان نخواهد داشت.
تو گوئی به چشم اندرش منزل است
و گر دیده بر هم نهی بر دل است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در نگاه تو، چشمانت به گونه‌ای است که گویی در دل من خانه دارد، و اگر چشم‌هایت را ببندی، احساسات من در دلت جاری می‌شود.
نه اندیشه از کس که رسوا شوی
نه قوت که یک دم شکیبا شوی
هوش مصنوعی: نه به خاطر فکر دیگران نگران شو که رسوا می‌شوی، و نه به خاطر قدرت خودت که حتی برای یک لحظه هم صبور باشی.
و گر جان بخواهد به لب بر نهی
و گر تیغ بر سر نهد، سرنهی
هوش مصنوعی: اگر جان بخواهد که به انتها برسد، می‌توانی آن را بپذیری و اگر نیز شمشیر بر سرت باشد، باز هم سر را تقدیم می‌کنی.
چه عشقی که بنیاد آن بر هواست
چنین فتنه انگیز و فرمان رواست
هوش مصنوعی: این عشق که بر اساس هوا و هوس بنا شده، چقدر وسوسه‌انگیز و تسلط‌طلب است.
عجب داری از سالکان طریق
که باشند در بحر معنی غریق
هوش مصنوعی: تعجب نکن از افرادی که در مسیر سیر و سلوک هستند و در عمق معنا غرق شده‌اند.
زسودای جانان به جان مشتعل
بذکر حبیب از جهان مشتغل
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و شیدایی محبوب، جانم در آتش است و با یاد او از دنیا غافل شده‌ام.
بیاد حق از خلق بگریخته
چنان مست ساقی که می ریخته
هوش مصنوعی: به یاد خدا، از مردم فاصله گرفته است، مانند مستی که ساقی شراب را می‌ریزد.
نشاید به دارو، دواکردشان
که کس مطلع نیست بر دردشان
هوش مصنوعی: نمی‌توان به داروهای ناشناخته، درمانی برای آنها کرد؛ چون کسی از دردهایشان باخبر نیست.
الست از ازل همچنانشان بگوش
بفریاد قالوا بلی در خروش
هوش مصنوعی: آیا من از ابتدا، شنیدم که به صدا درآمده‌اند و گفته‌اند بله در پاسخ؟
گروهی عمل دار عزلت نشین
قدمهای خاکی دم آتشین
هوش مصنوعی: گروهی از انسان‌ها هستند که به دور از زندگی اجتماعات و در عزلت به سر می‌برند، در حالی که با وجود سادگی و خاکی بودن در عمل، روحی پرحرارت و آتشین دارند.
بیک نعره کوهی زجا برکنند
به یک ناله شهری بهم بر زنند
هوش مصنوعی: با یک فریاد، کوه را از جا می‌کنند و با یک ناله، شهر را به هم می‌زنند.
چو بادند پنهان و چالاک روی
چو سنگ اند خاموش و تسبیح گوی
هوش مصنوعی: آنها مانند بادها پنهان و چابک هستند، اما بر چهره‌شان مانند سنگ سکوت و آرامش است و در دل، ذکر و دعا می‌گویند.
سحرها بگریند چندانکه آب
فرو شوید از دیده شان کحل خواب
هوش مصنوعی: در صبحگاهان، آن‌چنان اشک می‌ریزند که آب چشمانشان مانند سرم خواب، خشک می‌شود.
فرس کشته از بس که شب رانده اند
سحرگه خروشان که وامانده اند
هوش مصنوعی: اسب بیچاره به خاطر اینکه شب‌ها او را به بیرون نرانده‌اند، اکنون صبح زود چنان خسته و ناتوان است که دیگر نمی‌تواند راه برود.
شب و روز در بحر سودا و سوز
ندانند زآشفتگی شب ز روز
هوش مصنوعی: در شب و روز، در دریای شوق و دلتنگی غرق هستند و اصلاً تفاوتی میان آشفتگی شب و روز نمی‌فهمند.
چنان فتنه بر حسن صورت نگار
که با حسن صورت ندارند کار
هوش مصنوعی: فتنه‌ای که در زیبایی صورت این نگار وجود دارد، به قدری است که هیچ زیبایی دیگری به پای آن نمی‌رسد و نمی‌تواند با آن رقابت کند.
نداند صاحبدلان دل به پوست
و گر ابهلی داد بی مغز اوست
هوش مصنوعی: آدم‌های با دانش و با دل نمی‌دانند که ارزش واقعی یک دل به ظاهر و پوسته‌اش نیست. اگر کسی بدون دانایی و فهم درست، نظرات بی‌پایه‌ای بدهد، مانند این است که از یک شخص بی‌مغز کمک طلبیده است.
می از جام وحدت کسی نوش کرد
که دنیا و عقبی فراموش کرد
هوش مصنوعی: کسی که از جام وحدت نوشید، به طور کامل دنیا و آخرت را فراموش کرد.
آن نوع زی که چون قفست بشکند اجل
تا روضه ی جان نکند روی باز پس
هوش مصنوعی: آن زندگی که اگر مرگ بر آن حاکم شود، و به ناگهان از دست برود، دیگر به باغ جان بازنگرداند.
شجاع امشب که وصل دوست داری جان سپردن به
علاج محنت هجران فردا مردن است امشب
هوش مصنوعی: شما امشب به عشق وصال دوست شجاعت نشان می‌دهید، اما باید بدانید که اگر بخواهید به خاطر رفع درد دوری فردا جان دهید، این کار امشب مردن است.
جهان متفق بر الهیتش
فرو مانده در کنه ماهیتش
هوش مصنوعی: جهان به وجود خدای خود اعتقاد دارد، اما در عمق ماهیت او هنوز به درک کاملی نرسیده است.
بشر ماورای جلالش نیافت
بصر منتهای کمالش نیافت
هوش مصنوعی: انسان نتوانسته است به دور از عظمت و جلال خداوند ببیند و به اوج کمال او دست یابد.
نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم
نه در ذیل وصفش رسد دست فهم
هوش مصنوعی: نه خیال انسان می‌تواند به عمق وجود او پی ببرد و نه توصیف‌های ما به درک واقعی او نزدیک می‌شود.
در این ورطه کشتی فرو شد هزار
که پیدا نشد تخته ای بر کنار
هوش مصنوعی: در این شرایط سخت و دشوار، هزاران کشتی در دریا غرق شدند و هیچ دلیلی برای نجات یا کمک پیدا نشد.
چه شب ها نشستم در این سیر گم
که دهشت گرفت آستینم که قم
هوش مصنوعی: ش nightsی شبا گاهي در اين جستجو نشستم و به قدري ترسيدم که دست‌هایم لرزید و به شدت نگران شدم.
محیط است علم ملک بر بسیط
قیاس تو بر وی نگردد محیط
هوش مصنوعی: علم مانند یک سرزمین وسیع است که در آن قلمروهای مختلفی وجود دارد. وقتی به آن سرزمین نگاه می‌کنی، نمی‌توانی تنها با استفاده از قضاوت‌های سطحی یا قیاس‌های ساده به عمق و گستردگی آن پی ببری.
نه ادراک بر کنه ذاتش رسد
نه فکرت به غور صفاتش رسد
هوش مصنوعی: نه عقل می‌تواند به عمق وجود او پی ببرد و نه فکر می‌تواند به بررسی ویژگی‌هایش بپردازد.
که خاصان درین ره فرس رانده اند
به لااحصی از تک فرومانده اند
هوش مصنوعی: افرادی خاص و برگزیده در این مسیر قدم گذاشته‌اند، ولی با وجود توانایی‌های خود، نتوانسته‌اند به نتایج قابل توجهی دست پیدا کنند.
نه هر جای مرکب توان تاختن
که جا، جا سپر باید انداختن
هوش مصنوعی: در هر مکان نمی‌توان با قدرت و سرعت حرکت کرد، بلکه برای هر جا باید بر اساس شرایط آن مکان خود را آماده کنیم و احتیاط لازم را به عمل آوریم.
اگر سالکی محرم راز گشت
ببندند بر وی در بازگشت
هوش مصنوعی: اگر کسی به مرحله‌ای از شناخت و تجربه برسد که به اسرار و حقایق پی ببرد، دیگر نمی‌تواند به زندگی و شرایط قبلی خود برگردد.
کسی را در این بزم ساغر دهند
که داروی بیهوشیش در دهند
هوش مصنوعی: در این جمع خوشگذرانی، کسی را می‌پذیرند که بتواند با نوشیدن شراب، سرخوشی و بی‌خیالی را تجربه کند و دلیلی برای غم و اندوه نداشته باشد.
کسی ره سوی گنج قانون نبرد
و گر برد، ره باز بیرون نبرد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به دنبال گنجینه‌های قانون نمی‌رود و اگر هم به آن برسد، نمی‌تواند از مسیر آن بیرون برود.
ندیدم در این موج دریای خون
کز او کس ببردست کشتی برون
هوش مصنوعی: در این دریای خونی که موج می‌زند هیچ‌کس را ندیدم که کشتی‌اش بتواند به سلامت بیرون بیاید.
اگر طالبی کاین زمین طی کنی
نخست اسب بازآمدن پی کنی
هوش مصنوعی: اگر خواهان رسیدن به هدفی هستی، ابتدا باید با احتیاط و هوشمندی شروع کنی و به دقت به مراحل آن توجه داشته باشی.
سخن ماند از عاقلان یادگار
ز سعدی همین یک سخن گوشدار
هوش مصنوعی: این جمله به ما می‌گوید که از اندیشمندان و خردمندان تنها یک جمله از سعدی باقی مانده که باید به آن توجه کنیم.
گنه کار اندیشه ناک از خدای
بسی بهتر از عابد خودنمای
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فکر کردن و تأمل در اعمال و نیت‌ها، حتی اگر گناهکارانه باشد، از صرفاً نمایش عبادت و خودنمایی بهتر است. در واقع، انسان باید به درون خودش نگاه کند و نیت‌هایش را بسنجید، نه اینکه تنها به ظواهر دینی و عبادات خود ببالد.
همه بضاعت خود عرضه می کنند آن جا
قبول حضرت حق تا کدام خواهد بود
هوش مصنوعی: همه افراد دارایی و توانایی‌های خود را در آنجا ارائه می‌کنند تا ببینند کدام یک مورد توجه و قبول خدا قرار می‌گیرد.
از نهج البلاغه: با مردمان چنان آمیزش کنید، که اگر میرید، بر شما بگریند، و اگر زنده مانید، بر شما مشتاق بوند.
هوش مصنوعی: با انسان‌ها به گونه‌ای رفتار کنید که اگر از دنیا رفتید، برای شما اشک بریزند و اگر زنده ماندید، دلتنگ شما شوند.
از گفتار بزرگان آن کس که با خدای سودا کند، زیان نبرد و درآمدش نقصان نپذیرد. شخص را بدانچه نزد خداوند است جز با چشمی شاهد و نفسی مجاهد نرسد. بزرگوار، آسان پذیر و فرومایه دیرپذیر باشد. وای بر آن کس که بین عزت نفس و ذلت خواهش مردد بود.
هوش مصنوعی: کسی که با خدا ارتباط برقرار کند، هیچ ضرری نخواهد دید و از نظر درآمد دچار نقصان نخواهد شد. برای دستیابی به آنچه که نزد خداوند است، تنها از طریق بصیرت و تلاش می‌توان به موفقیت رسید. فرد بزرگوار به راحتی چیزها را می‌پذیرد، در حالی که شخص بی‌ارزش دیر به نتیجه می‌رسد. افسوس بر کسی که در میان عزت نفس و ذلت‌خواهی در تردید است.
آرزوها در پی اموال آید. ادیب با غیر همگن خویش مجالست نکند. هرگاه مصیبتی بر تو وارد شود و ترا از آن چاره ای نبود، جزع مکن و اگر چاره ای دارد. اظهار عجز منما.
هوش مصنوعی: آرزوها معمولاً به دنبال ثروت و اموال هستند. یک فرد فرهیخته نباید با کسانی که از او متفاوت هستند، هم‌نشینی کند. زمانی که مصیبتی به سراغت می‌آید و راه حلی برای آن نداری، ناامید نشو و اگر راه حلی وجود دارد، از ناامیدی و ضعف خود سخن نگو.
داروهای دنیا پاسخگوی سمومش نیست و نسیم دنیاوی باد سمومش را تکافو نکند. بدترین مصائب آن است که از جائی آید که انتظار نمی رود.
هوش مصنوعی: داروها و درمان‌های موجود در دنیا نمی‌توانند به سموم آن پاسخ بدهند و مشکلات ناشی از این سموم نمی‌تواند با نسیم‌های دنیوی برطرف شود. بزرگ‌ترین بلاها از جایی به سراغ انسان می‌آید که هرگز انتظارش را ندارد.
حضور برخوان جز با بودن اخوان نیک نبود. بسا که یک وعده غذا مانع وعده های دیگر گردد. مردی بنزد زاهدی از زیادتی عیال خویش شکوه کرد. زاهد گفت: بنگر تا کدامشان را روزی برعهده ی خداوند نیست. آن را به خانه ی من فرست.
هوش مصنوعی: حضور برادران بدون وجود دوستان خوب معنایی ندارد. گاهی یک وعده غذا می‌تواند باعث شود که از وعده‌های دیگر غافل شویم. مردی نزد یک زاهد رفت و از داشتن خانواده زیاد شاکی بود. زاهد به او گفت: به این فکر کن که کدام یک از آنها روزی‌اش بر عهده‌ی خدا نیست. او را به خانه من بفرست.
انوشروان را پرسیدند: بزرگترین مصیبت چیست؟ گفت: آن که کاری نیک توانی کرد و آن را بجا نیاری تا فرصتش از دست رود.
هوش مصنوعی: انوشروان را پرسیدند که بزرگترین مصیبت چیست؟ او پاسخ داد: بزرگترین مصیبت، زمانی است که بتوانی کاری خوب انجام دهی اما آن را انجام ندهی و فرصت این کار از دست برود.
عمر بن عبدالعزیز، به روزگار خلافت سلیمان بن عبدالملک، روزی همراه وی ایستاده بود. ناگاه بانگ رعدی برخاست.
هوش مصنوعی: عمر بن عبدالعزیز در زمان خلافت سلیمان بن عبدالملک، یک روز در کنار او ایستاده بود که ناگهان صدای رعدی بلند شد.
سلیمان چنان بترسید که سینه ی خویش به رحل مرکب خویش تکیه بداد، عمر گفت: این که بانگ رحمت اوست، بانگ عذابش چون است؟
هوش مصنوعی: سلیمان آن‌قدر ترسید که به سینه‌ی مرکبش تکیه داد. عمر گفت: این صدای رحمت اوست، پس صدای عذابش چگونه است؟
عارفی را گفتند: هر گاه ترا پرسند که آیا از خدا بیمناکی؟ ساکت مان. زیرا اگر گوئی نه، کفر گفته باشی و اگر گوئی آری، دروغ گفته باشی.
هوش مصنوعی: به عارفی گفتند که وقتی از تو بپرسند آیا از خدا ترس داری، چه پاسخی باید بدهی؟ گفت: باید سکوت کنی، زیرا اگر بگویی نه، به نوعی کفر گفته‌ای و اگر بگویی بله، در واقع دروغ گفته‌ای.
ابوسلیمان داروانی گفت: من هر گاه لقمه ای بدهان دوست خویش نهم، مزه اش را در دهان خویش احساس کنم.
هوش مصنوعی: ابوسلیمان داروانی اظهار کرد که هر بار که لقمه‌ای به دهان دوستش می‌دهد، طعم آن را در دهان خودش حس می‌کند.
از خطبه ی پیامبر(ص): ای مردمان، روزها در هم پیچد و عمرها فنا پذیرد و جسم ها در خاک بفرساید. شبان و روزان چونان قاصدان روان است و هر بعیدی را نزدیک کند و هر تازه ای را خلق کند. با این همه بندگان از شهوتها بخود باز نیایند و به نیکوئی های پایدار نگروند.
هوش مصنوعی: ای مردم، روزها به هم می‌پیچند و عمرها به پایان می‌رسد و بدن‌ها در خاک فاسد می‌شوند. روز و شب مانند فرستادگانی هستند که به سوی ما می‌آیند و هر چیزی را که دور است، نزدیک می‌کنند و هر چیزی را که جدید است، به وجود می‌آورند. اما با این حال، بندگان باید از خواسته‌های نفسانی خود دور شوند و به خوبی‌های پایدار توجه کنند.
ابلیس بر عیسی(ع) آشکار شد و گفت: تو نبودی که میگفتی جز آنچه خداوند مقدرت کرده است بر تو نرسد؟ فرمود: بلی.
هوش مصنوعی: ابلیس به عیسی (ع) ظاهر شد و گفت: آیا تو همان کسی نیستی که می‌گفتی هیچ چیزی جز آنچه خداوند مقدر کرده باشد، برایت اتفاق نخواهد افتاد؟ عیسی پاسخ داد: بله.
گفت: پس خویشتن را از قله ی این کوه فرو انداز. اگر مقدر باشد که بسلامت مانی، بمانی. فرمود: ای طرد شده ی رحمت خداوند را رسد که بندگان را آزماید نه بندگان را که خداوند را آزمایند.
هوش مصنوعی: او گفت: پس خودت را از قله این کوه پرتاب کن. اگر مقدر باشد که زنده بمانی، زنده می‌مانی. فرمود: ای کسی که رحمت خداوند از تو دور شده، مناسب است که بندگان را امتحان کند نه اینکه بندگان خداوند را مورد آزمایش قرار دهند.
عارفی بر گروهی بگذشت. وی را گفتند: اینان زاهدان اند. عارف گفت: دنیا خود چه ارزد تا کسی که از آن پرهیزد در خور سپاس بود؟
هوش مصنوعی: عارفی از کنار گروهی گذشت و به او گفتند که این افراد زاهد هستند. عارف پاسخ داد: دنیا چه ارزشی دارد که کسی به خاطر پرهیز از آن شایسته‌ی سپاس باشد؟
هیچ چیز پیش از مرگ نیست که مرگ از آن بتر نیست. و پس از مرگ نیز هیچ نیست که بتر از مرگ نیست.
هوش مصنوعی: هیچ چیز در زندگی وجود ندارد که به اندازه مرگ ترسناک باشد و بعد از مرگ هم چیزی نیست که بتواند ترسناک‌تر از مرگ باشد.
حکیمی را گفتند: آن را که به مردمان شهر گفتی، نپذیرفتند. گفت: پذیرش سخنم را الزامی نیست. آنچه بدان ملزمم، درستی سخن من است.
هوش مصنوعی: حکیمی به او گفتند: چیزی که به مردم شهر گفتی، قبول نکردند. او پاسخ داد: لازم نیست که سخنان من مورد پذیرش قرار گیرد. چیزی که برای من الزامی است، درست بودن سخن من است.
اعرابئی را گفتند: شادمانی چیست؟ گفت: در میهن خویش رفاه داشتن و با یاران همنشینی کردن.
هوش مصنوعی: اعرابی را پرسیدند: شادمانی چیست؟ او پاسخ داد: شادمانی یعنی اینکه در سرزمین خود رفاه داشته باشی و با دوستانت دور هم باشی.
از سخن یکی از حکیمان: نفس خبیث حرام داند که پیش از خروج از دنیا بدان کس که به وی نیکی کرده است، بدی نکند.
هوش مصنوعی: نفس بد تصمیم می‌گیرد که قبل از رفتن از این دنیا، به کسی که به او خوبی کرده، بدی نکند.
حکایت کرده اند که ابراهیم بن ادهم از کوهی فرود آمد. ویرا گفتند: از کجا آئی؟ گفت: از انس یافتن به خدا.
هوش مصنوعی: نقل شده است که ابراهیم بن ادهم از بالای کوهی پایین آمد. از او پرسیدند: از کجا آمده‌ای؟ او پاسخ داد: از نزدیکی به خدا.
نیز روایت شده است که موسی (ع) زمانی که با خداوند تعالی و تقدس تکلم کرد، تا مدت ها سخن هر کس که می شنید، مدهوش همی افتاد.
هوش مصنوعی: روایت شده که زمانی که موسی (ع) با خداوند سخن گفت، به مدت طولانی پس از آن هر سخنی که می‌شنید او را متحیر و شگفت‌زده می‌کرد.
و این نیست مگر آن که عشق باعث آید که سخن معشوق بس خوش آیند بود و خوش آیندی سخن غیر او را از دل عاشق بیرون کند، و بالاتر از آن مورد نفرت قرار دهد.
هوش مصنوعی: عشق باعث می‌شود که حرف‌های معشوق برای عاشق بسیار دلپذیر به نظر برسد و صحبت‌های دیگران را از دل عاشق دور کند و حتی باعث نفرت او از آن صحبت‌ها شود.
انس به خداوند نیز با وحشت از غیر خدا ملازمه دارد و نیز هر چه که مانع از خلوت با دل شود، بر دل سخت سنگینی کند.
هوش مصنوعی: عشق به خداوند با ترس از غیر او همراه است و هر چیزی که مانع از آرامش دل شود، بر دل فشار سنگینی می‌آورد.
عبدالواحد گفت: راهبی را دیدم و گفتمش: تنهائی را خوش داری؟ گفت: ای فلان، اگر لذت تنهائی چشیده بودی، از جان خویش نیز بوحشت اندر بودی.
هوش مصنوعی: عبدالواحد گفت: من راهبی را ملاقات کردم و از او سؤال کردم که آیا تنهایی را دوست دارد؟ او پاسخ داد: ای فلانی، اگر واقعاً طعم لذت تنهایی را چشیده بودی، حتی از جان خود نیز برای آن دل کندی.
گفتمش: کمترین چیزی که در تنهائی یافتی چیست؟ گفت: رامش از مدارا با مردمان و سلامت از شر ایشان. گفتمش: بنده کی شیرینی انس به خدا را چشد؟ گفت: زمانی که دوستی را صافی کند و سودا خالص گرداند.
هوش مصنوعی: به او گفتم: در تنهایی چه چیزی را کمترین یافته‌ای؟ او پاسخ داد: آرامش از مدارا با مردم و سلامت از آزار آنان. سپس گفتم: چه زمانی انسان شیرینی دوستی با خدا را احساس می‌کند؟ او گفت: وقتی که دوستی را خالص و بدون آلودگی کند.
گفتمش: کی دوستی صافی شود؟ گفت زمانی که با غم گرد گردد و هر دو در طاعت خداوندی یکی گردد.
هوش مصنوعی: به او گفتم: چه زمانی دوستی خالص و صادقانه شکل می‌گیرد؟ او پاسخ داد: زمانی که با غم و اندوه به یکدیگر نزدیک شوند و هر دو در اطاعت از خدا یکی شوند.
امیر مومنان(ع) فرمود: از سلامت خویش بهر بیماریت و از جوانیت بهر پیریت اندکی برگیر. نیز از بیکاریت بهر اشتغالت و از زندگانیت بهر وفاتت چرا که ندانی فردا ترا چه نام است.
هوش مصنوعی: امام علی (ع) فرمود: از سلامتی خود برای بیماری‌های دیگران و از جوانی خود برای دوران پیری استفاده کن. همچنین از بیکاری‌ات برای مشغولیتی که داری و از زندگی‌ات برای زمانی که دیگر نیستی بهره ببر، زیرا نمی‌دانی فردا چه حوادثی برایت پیش خواهد آمد.
ابن عباس روایت کرد که رسول خدا(ص) فرمود: مرگ را بیش به خاطر آرید. چه اگر هنگامی تنگی به خاطرش آرید، آن تنگی بر شما فراخی دهد و بدان خشنودی یابید و اجر برید و اگر هنگام فراخی بیادش آرید، کرم ورزید و ثواب برید.
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر(ص) فرمود: بیشتر به یاد مرگ باشید. زیرا اگر در زمان سختی به یاد آن بیفتید، این یادآوری می‌تواند به شما آرامش بخشیده و به خوشنودی و پاداش شما منجر شود. و اگر در زمان راحتی به یاد مرگ بیفتید، می‌توانید با سخاوت عمل کنید و ثوابی به دست آورید.
چه مرگ برنده ی آرزوهاست و شبان نزدیک کننده ی آرزوها. و آدمی بین دو روز است که یکی از آن دو بگذشته و اعمال بد و نیک وی در آن روز شمارش گشته و مختوم گردیده و روزی دیگر که باقی است و نداند آیا بدان رسد یا نه.
هوش مصنوعی: مرگ، پایان دهنده آرزوها و شب، نزدیک کننده آن‌هاست. انسان در میان دو روز زندگی قرار دارد؛ یکی از آن روزها گذشته است و اعمال خوب و بد او در آن ثبت و بسته شده، و دیگری همچنان باقی مانده است که نمی‌داند آیا به آن خواهد رسید یا خیر.
بی تردید بنده هنگام خروج جان از تن و در شدن به سرای خویش جزای آنچه که پیش بفرستاده است و اندکی بی نیازی از آنچه باقی نهاده است بیند تا شاید که آنچه نهاده است به باطل جمع ساخته یا از ندادن حقی که بر گردن داشته.
هوش مصنوعی: بدون شک، زمانی که من جانم از بدن خارج می‌شود و به دنیای دیگر می‌روم، نتیجه اعمالی که پیش از این انجام داده‌ام و همچنین کمی بی‌نیازی از آنچه در این دنیا رها کرده‌ام را می‌بینم. امیدوارم که آنچه را که در این دنیا انباشته‌ام به بطالت نرفته باشد یا اینکه حقی را که به گردن داشته‌ام ضایع نکرده باشم.
روایت کرده اند که یکی از یاران علی(ع) که همام نام داشت، و زاهدی بود روزی گفت: ای امیرمؤمنان، بهر من پرهیزگاران را چنان وصف گوی که گوئی خود به چشمشان بینم.
هوش مصنوعی: یکی از یاران امام علی (ع) به نام همام، که فردی زاهد و پرهیزکار بود، روزی از امام خواست تا ویژگی‌های پرهیزگاران را به قدری زیبا و واضح توصیف کند که انگار خودش در حال دیدن آنها است.
علی (ع) در پاسخ وی درنگ کرد و سپس فرمود: ای همام، از خداوند بترس و نیکوئی کن چه «ان الله مع الذین اتقوا والذین هم محسنون » همام بدین گفته قانع نشد و وی را سوگند بداد.
هوش مصنوعی: علی (ع) مدتی فکر کرد و سپس به همام گفت: ای همام، از خداوند بترس و کارهای نیک انجام بده، زیرا خداوند با کسانی است که پرهیزگارند و نیکوکارند. اما همام قانع نشد و از او خواست که بیشتر توضیح بدهد.
امام آن گاه سپاس خداوند بگفت و بر پیامبر درود فرستاد و سپس بگفت: اما بعد خداوند سبحان خلقی پدید آورده است که از اطاعت ایشان بی نیاز است و از معصیتشان مأمون.
هوش مصنوعی: امام سپس خداوند را شکر گفت و بر پیامبر صلوات فرستاد و ادامه داد که خداوند موجوداتی خلق کرده است که به اطاعت از آن‌ها نیازی ندارد و از گناه آن‌ها در امان است.
چه سرکشی آن کس که نافرمانیش کند وی را زیان نرساند و فرمانبرداری آن که فرمان برد، وی را سودی ندهد. روزی ایشان بینشان پخش کرد و هر کدام را به دنیا جایگاهی داد.
هوش مصنوعی: چه نافرمانی عجیبی است که زیان آن به نافرمان نمی‌رسد و چه فرمانبرداری عجیبی است که سودی به فرمانبردار نمی‌رساند. یک روز خداوند بین آن‌ها تقسیم کرد و به هر کدام در دنیا جایگاهی عطا نمود.
پرهیزگاران در آن میان صاحبان فضایلی هستند که سخنان راست است و پوشش ایشان میانه روی است و روششان فروتنی.
هوش مصنوعی: پرهیزکاران افرادی هستند که دارای ویژگی‌های نیکویی هستند. آن‌ها همیشه راستگو هستند، لباس‌های متعارفی می‌پوشند و رفتارشان با تواضع و فروتنی همراه است.
چشم از آنچه خداوند حرام فرموده است برگیرند و گوش به دانش هائی دهند که بهرشان نافع بود. خویشتن را چنان در بلا افکنند که در آسایش.
هوش مصنوعی: باید از چیزهایی که خداوند منع کرده دوری کنند و به دانشی گوش دهند که برایشان مفید باشد. نباید خود را در مشکلات بیندازند بلکه باید به سوی آسایش بروند.
و اگر زمان مرگشان را قضای خداوندی تعیین فرموده بود، چشم به هم زدنی از فرط شوق به ثواب یابیم از جزای جانشان در کالبد دوام نمی آورد.
هوش مصنوعی: اگر زمان مرگ آنها به اراده خداوند مشخص شده باشد، به قدری شوق و اشتیاق به پاداش دارند که در لحظه‌ای از شدت خوشحالی و انتظار برای آن پاداش، توانایی تحمل جانشان را از دست می‌دهند.
خداوند در دلشان عظیم است و جز او در چشمشان خرد. بهشت را چنان اند که گوئی در آن نعمت یافته اند و دوزخ را چنان که گوئی در آن سختی برده اند.
هوش مصنوعی: خداوند در دل‌هایشان بزرگ و عظیم است و هیچ چیز دیگری در نظرشان کوچک و ناچیز به نظر می‌آید. بهشت را به گونه‌ای می‌بینند که گویی در آن نعمت‌ها را تجربه کرده‌اند و دوزخ را طوری تصور می‌کنند که انگار سختی‌ها و عذاب‌ها را در آن تحمل کرده‌اند.
دل هایشان غمگین است و مردمان از شرشان در مامن. جسمشان نحیف است و نیازشان اندک و نفسشان پاکدامن.
هوش مصنوعی: دل‌های آن‌ها پر از غم است و مردم از شر آن‌ها در امان‌اند. بدن‌هایشان ضعیف است و نیازهایشان کم بوده و نفس‌هایشان پاک و بی‌آلایش است.
روزگارانی کوتاه را بردباری پیشه کنند تا در پی آن رامشی دیرنده یابند. سودائی سودآور که خداوند بهر ایشان آسانش ساخته است. دنیا ایشان را خواهد اما ایشان آنرا نخواهند.
هوش مصنوعی: مدت زمان کوتاهی را با صبر و شکیبایی سپری کنند تا بعد از آن آرامش و آسایش ماندگاری به دست آورند. آرزویی پربازده که خداوند برای آنها آسان کرده است. دنیا به دنبال آنهاست، اما آنها دنیا را نمی‌خواهند.
ایشان را اسیر ساخته است اما نفس خویش فدیه کرده اند. به شبان بر پا ایستند و جزء جزء قرآن را نیک خوانند. و بدان محزون شوند و از آن حزن داروی درد خویش نوید گیرند.
هوش مصنوعی: ایشان به اسارت رفته‌اند اما جان خود را فدای آن کرده‌اند. بر پای شبان می‌ایستند و هر بخش از قرآن را با دقت می‌خوانند. از خواندن قرآن غمگین می‌شوند و به واسطه این غم، داروی درد خود را می‌یابند.
هر گاه آیه ای خوانند که در آن مژده ای بود، بدان تکیه کنند و جانهایشان به شوق در آن نگرند و پندارند که آن چه در آن آمده است، پیش رویشان ست.
هوش مصنوعی: هر زمان که آیه‌ای با مژده‌ای خوانده شود، باید به آن توجه کرده و با اشتیاق به آن نگاه کنند و باور داشته باشند که آنچه در آن ذکر شده، در مقابل آن‌هاست.
و زمانی که به آیه ای رسند که در آن وعیدی بود، با گوش دل بشنوند و پندارند که جوش و خروش جهنم است. ایشان پشت تاکنند و پیشانی و کف و زانوان و نوک انگشتان پا بر زمین نهند و از خداوند خواهند که از عذاب رستگاری و رهائی یابند.
هوش مصنوعی: زمانی که به آیه‌ای برخورد می‌کنند که در آن تهدیدی وجود دارد، با تمام وجود گوش می‌دهند و احساس می‌کنند که صدای جهنم را می‌شنوند. در این شرایط، بر زمین سجده می‌کنند و پیشانی، کف دست‌ها، زانوها و نوک انگشتان پا را به زمین می‌زنند و از خداوند درخواست می‌کنند که آن‌ها را از عذاب نجات دهد و رهایی بخشد.
به روزها، نیز دانشمندان و بردباران و پرهیزگارانند. ترس چونان تیری که بتراشند، ایشان را تراشیده است. چنان که ناظری که بیندشان پندارد بیمارانند در حالی که بیمارئی ندارند.
هوش مصنوعی: در طول روزها، دانشمندان، درستکاران و افرادی که از گناه پرهیز می‌کنند وجود دارند. ترس همچون تیری است که آن‌ها را فرم داده و شکل داده است. به گونه‌ای که اگر فردی آن‌ها را ببیند، ممکن است تصور کند که آن‌ها بیمار هستند در حالی که در واقع هیچ بیماری ندارند.
و یا گویند که شوریده اند و امری عظیم ایشان را شورانده. از کارهای نیک خویش جز اندکی خرسند نشوند و بسیاری کار نیک خویش را بسیار نشمرند.
هوش مصنوعی: برخی می‌گویند که این افراد دیوانه‌وار عاشق شدند و چیزی بزرگ آن‌ها را به وجد آورده است. آن‌ها در مورد کارهای خوب خود تنها به مقدار کمی راضی‌اند و بیشتر کارهای نیک خود را چندان شمارش نمی‌کنند.
نفس خویش را دائم در مظان تهمت نهند و به اعمال خود دل سوزانند و اگر کسی یکی از ایشان را پاک شمرد، از آن گفته بیمناک شود و گوید من خویشتن را بهتر از دیگری شناسم.
هوش مصنوعی: انسان باید همیشه به اعمال و رفتار خود توجه کند و از خیال تهمت به خود دوری کند. اگر کسی از او ستایش کند یا او را پاک و خوب بداند، نباید به این خاطر دچار نگرانی شود و این فکر را در سر بپروراند که دیگران او را بهتر از خودش می‌شناسند.
و خداوند من نیز مرا از خود بهتر شناسد. خداوند ایشان را به سبب آنچه گویند مؤاخذه مکن و مرا برتر از گمان ایشان بدار و گناهان مرا که ندانند بیامرز.
هوش مصنوعی: خداوند من به خوبی مرا می‌شناسد. از آنچه می‌گویند، آنها را مجازات نکن و مرا از تصورات نادرستشان بالاتر ببنف. همچنین، خطاهایم را که از آنها پنهان است، ببخش.
از نشانه های این پرهیزگاران آنکه هر یک از ایشان را در دین خود قوی بینی و نیز با نرمی و ایمان و یقین، حریص در علم، بردبار در عمل، میانه رو به توانگری، خاشع در عبادت، بردبار در تهیدستی، صبور در شدت، خواهان حلال، چست و چالاک در هدایت، بدور از از حرص و طمع است و کار نیکو همی کند و باز ترسان است.
هوش مصنوعی: یکی از نشانه‌های افرادی که پرهیزگارند این است که در دین خود استقامت دارند و با نرمی، ایمان و یقین، نسبت به علم حسرت دارند، در عمل بردبار هستند، در توانگری میانه‌رو می‌باشند، در عبادت خاشع و در زمان فقر صبورند. آنها در شرایط سختی تحمل و استقامت از خود نشان می‌دهند و به دنبال حلال هستند. همچنین آن‌ها در هدایت چابک و فعال هستند و از حرص و طمع دوری می‌کنند و به انجام کارهای نیک مشغولند، در حالی که همچنان از این که ممکن است دچار لغزش شوند، نگران هستند.
شب کند و همش سپاسگزاری بود و صبح کند و همش یاد خدا بود. شب از غفلت خویش بیمناک خسبد و صبح از فضلی که نصیبش شده است شادمان برخیزد. اگر نفس چیزی را که او خوش ندارد، خواهد، از او باز دارد. آنچه جاودان است چون مردمک چشم خویش دوست دارد. و از آنچه زوال یابد سخت پرهیز کند.
هوش مصنوعی: شب‌ها انسان باید با شکرگزاری سپری کند و صبح‌ها به یاد خدا باشد. در شب، از غفلت‌های خود نگران باشد و صبح، با خوشحالی به خاطر نعمت‌هایی که دریافت کرده است بیدار شود. اگر نفس او به چیزی که نمی‌خواهد تمایل نشان دهد، باید از آن دوری کند. آنچه پایدار و ارزشمند است باید مانند مردمک چشم برای او عزیز باشد و از چیزهایی که زودگذر و فانی هستند به شدت دوری کند.
بردباری را با دانش و گفتار را با کردار درآمیزد. آرزویش را نزدیک بینی و لغزشش را اندک. دلش خاشع، جانش خرسند، خوراکش اندک، کارش آسان و دینش محفوظ است.
هوش مصنوعی: بردباری را با علم و گفتار را با عمل ترکیب می‌کند. آرزویش را واقع‌بینانه انتخاب می‌کند و اشتباهاتش را کم می‌بیند. دلش تقدیس شده و جانش شاد است، غذایش کم و کارش ساده است و دینش در امان است.
نیز شهوتش کشته و خشمش فروخورده است. خیر او امید می رود و مردمان از شرش مأمون اند . . . اگر در جمع غافلان بود.
هوش مصنوعی: همچنین او از شهوت‌های خود کناره‌گیری کرده و خشمش را کنترل کرده است. از او خیر و نیکی انتظار می‌رود و مردم از شر او در امان هستند، البته اگر در میان نادانان قرار نگیرد.
نامش در صورت ذاکران است و اگر در جمع ذاکران بود، نامش در صورت غافلان نیاید. کسی را که ستمش کرده ببخشاید و کسی که محرومش داشته عطا کند و به کسی که از او ببریده بپیوندند.
هوش مصنوعی: نام او در دل یادکنندگان است و اگر در میان یادکنندگان باشد، نامش در دل غافلان نمی‌آید. به کسی که به او ظلم کرده، ببخشاید و به کسی که از او محروم بوده، عطا کند و با کسی که از او جدا شده، ارتباط برقرار کند.
ناسزا نگوید، سخنش نرم بود، کار زشت نکند، کار نیکش مدام باشد، خیرش زودآی است. و شرش دور. در حوادث تکان دهنده استوار است و در ناخوشایندها بردبار.
هوش مصنوعی: فردی که توهین نمی‌کند و صحبت‌هایش ملایم و نرم است، کارهای زشت انجام نمی‌دهد و به طور مداوم کارهای خوب انجام می‌دهد. او خیرش سریع به دیگران می‌رسد و بدی‌اش دور است. در شرایط سخت و چالش‌انگیز مقاوم است و در مواجهه با ناملایمات صبور و بردبار می‌ماند.
در آسایش سپاسگزار است. به دشمن نیز ستم نکند. و بهر کسی که دوست دارد دست به گناه نزند. پیش از آن که بهر او شاهد آرند، بر حق اعتراف کند.
هوش مصنوعی: در زمان راحتی و آرامش باید شکرگزار بود. نباید به دشمن نیز ظلم کرد و برای هیچ کس که دوستش داریم، نباید به گناه دست زد. قبل از اینکه برای کسی شاهد بیاورند، باید به حقایق اعتراف کرد.
آنچرا که بدو سپارند، تباه نسازد. آنچه را که بر خاطر سپرده فراموش نکند. نام زشت به کس ندهد و به همسایه زیان نرساند. مصائب را سرزنش نکند و پا در راه باطل ننهد. از حق پا فرا ننهد. اگر خامش ماند، خاموشی وی از اندوه نبود. و اگر خندد، به بانگ بلند نخندد. اگر به وی ستم کنند، بردباری کند تا خداوند از ستمکار انتقام کشد.
هوش مصنوعی: انسان باید امانت‌دار باشد و چیزهایی که به او سپرده شده را خراب نکند. هرگز چیزی را که یادش است، فراموش نکند و به دیگران بد نگوید یا آسیبی نزند. او نباید مشکلات را سرزنش کند و در کارهای اشتباه وارد نشود. باید به حق پایبند باشد و اگر سکوت کند، این به خاطر اندوهش نیست. همچنین، اگر بخندد، نباید با صدای بلند بخندد. اگر کسی به او ظلم کند، باید صبر کند تا خداوند از ظالم انتقام بگیرد.
نفس وی ازاو در رنج بود و مردمان از او در رامش. نفس خویش بهر آخرت تعب دهد و مردمان را از دست نفس خویش آسوده گذارد.
هوش مصنوعی: روح او در عذاب بود، اما مردم از حضور او شاد بودند. او خود را برای آخرت به زحمت می‌اندازد و به مردم اجازه می‌دهد که از دست نفس خود راحت باشند.
هر کس از پرهیزگاری دور بود، وی از او دوری کند و آنکس که پرهیز پیشه کند، وی بدو نزدیک شود. دوریش از کبر نیست و نزدیکیش نیز از مکر نه.
هوش مصنوعی: اگر کسی از پرهیزگاری غافل شود، باید از او فاصله گرفت و برعکس، کسانی که به پرهیزکاری ملتزم هستند باید به آن‌ها نزدیک شد. این فاصله گرفتن به خاطر تکبر نیست و نزدیک شدن نیز نتیجه فریبکاری نیست.
در این هنگام همام بانگی بزد و جان داد. امیر مؤمنان(ع) فرمود: بخدا سوگند از این سخنان بر او بیمناک بودم. سپس فرمود: اندرزهای بلیغ به اهل خویش چنین کند.
هوش مصنوعی: در آن لحظه همام صدایی از خود درآورد و جان سپرد. امیر مؤمنان(ع) گفت: به خدا قسم از شنیدن این حرف‌ها نگران بودم. سپس ادامه داد: باید نصایح روشنی به خانواده‌اش بگوید.
پیامبر (ص) فرمود: دنیا را سرزنش مکنید. چه نیک مرکبی است که مؤمن بدان به خیر رسد و بدان از شر رهائی یابد.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: دنیا را بد ندانید، زیرا دنیا وسیله‌ای خوب است که مؤمن از آن بهره‌مند می‌شود و به وسیله‌اش به خوبی‌ها می‌رسد و از بدی‌ها فاصله می‌گیرد.
چه زمانی که بنده ای گوید: خداوند دنیا را لعنت کند، دنیا گوید: خدا کسی را لعنت کند که ما را به عصیان خدا وامی دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی بگوید: خداوند دنیا را لعنت کند، دنیا پاسخ می‌دهد: خداوند به آن‌هایی لعنت کند که ما را به نافرمانی از خدا وادار می‌کنند.
تلخی دنیا، شیرینی عقبی است و شیرینی دنیا تلخی عقبی.
هوش مصنوعی: مشکلات و سختی‌های زندگی دنیا به نوعی موجب ایجاد لذت و خوشی در عاقبت انسانی می‌شود، در حالی که خوشی‌های زودگذر این دنیا می‌توانند به دشواری‌ها و تلخی‌هایی در آینده منجر شوند.
نظامی که استاد این فن وی است
در این بزمگه شمع روشن وی است
هوش مصنوعی: در این محفل، کسی که در این هنر بسیار ماهر است و مانند شمعی درخشان، روشنی بخش این جمع است.
ز ویرانه ی گنجه شد گنج سنج
رسانید گنج هنر را به پنج
هوش مصنوعی: از خرابه‌های گنجه، گنجی با ارزش پیدا شد و هنر به پنج قسمت رسید.
چو خسرو به آن پنج هم پنجه شد
وزان بازوی فکرتش رنجه شد
هوش مصنوعی: وقتی خسرو به پنج یار خود نزدیک شد و با آن‌ها به گفتگو نشست، از قدرت فکری خود دچار تردید و ناراحتی گردید.
کفش بود از آن گونه گوهر تهی
بنا ساخت لیک از زر ده دهی
هوش مصنوعی: کفشی که به ظاهر از سنگ و بی‌ارزش ساخته شده، ولی در واقع از طلا و با ارزش است.
زر از سیم هر چند بهتر بود
بسی کمتر از در و گوهر بود
هوش مصنوعی: طلا اگرچه از نقره ارزش بیشتری دارد، اما نسبت به سنگ‌های قیمتی و جواهرات ارزش کمتری دارد.
من مفلس عور دور از هنر
نه در حقه گوهر نه در صره زر
هوش مصنوعی: من آدمی فقیر و بی‌هنر هستم و نه در حقیقت این گونه می‌توانم گوهر ارزشمندی به دست بیاورم و نه می‌توانم از طلا بهره‌ای ببرم.
در این کارگاه فسون و فسوس
ز مس ساختم پنج گنج فلوس
هوش مصنوعی: در این کارگاه پر از جادو و فریب، من پنج گنج از مس ساخته‌ام.
من و شرمساری زده گنجشان
که این پنج من نیست ده پنجشان
هوش مصنوعی: من و شرمساری از این گنج زندگی‌ام، چرا که این پنج، مال من نیست و ده به تناسب آن‌ها است.