گنجور

بخش چهارم - قسمت دوم

عارفی فریاد و ضجه ی دعای مردمان در موقف حج بشنید. گفت: برآن شدم که سوگند خورم که خداوند ایشان را آمرزیده است. اما بخاطر آوردم که خود نیز بین ایشانم و نیارستم گفت.

مسیحیان اتفاق دارند که خداوند تعالی در ذات خویش یگانه است و مرادشان از اقانیم اتحاد صفات و ذات است که از آن ها به اب و ابن و روح القدس تعبیر همی کنند.

و مرادشان از «اب » ذات همراه با وجود است، و از «ابن » ذات همراه باعلم که بدان کلمه نیز گویند. و مرادشان از روح القدس ذات همراه با حیات است.

ایشان متفق اند که مسیح فرزند مریم است و مصلوب افتاد. و انجیل که در دست ایشان است سیرت عیسی(ع) است که چهار کس از یارانش متی، لوقا، ماریوس و یوحنا - آن را گرد کرده اند. معنای واژه ی انجیل مژده است.

ایشان را کتابهائی است که بزرگانشان بنوشته اند و در زمینه ی احکام عبادات و معاملات به آن رجوع همی کنند. و نماز به آهنگ مزامیر کنند.

از بین ایشان سه گروه نیک مشهود است: اول ملکانیان - که گویند جزئی از عالم لاهوت در عالم ناسوت فرود آمد و در جسم مسیح یگانه گشت.

و علم را پیش از این آمیختن «ابن » نام نهند. ایشان به صراحت به تثلیت معتقداند و مراد آیه ی شریفه ی «لقد کفرالذین قالوا ان الله ثالث ثلثه » هم ایشان است.

ایشان همی گویند که قتل و صلب بر جزء ناسوتی مسیح واقع گشته نه جزء لاهوتیش.

دوم - یعقوبیان: گفته اند که کلمه به صورت خون و گوشت درآمده صورت مسیح را یافته است که هم او خداست. و مراد آیه ی شریفه ی «لقد کفرالذین قالوا ان الله هو المسیح بن مریم » هم ایشان است.

سوم - نسطوریان: که گفته اند عالم لاهوت بر علم ناسوت چنان که آفتاب بر بلوری تابد، تافته است و قتل و صلب مسیح بر جزء ناسوتی او واقع شده نه جزء لاهوتیش. و مرادشان از ناسوت جسد است و از لاهوت روح.

بایزید بسطامی گفت: تمامی اسباب دنیاوی جمع کردم، به ریسمان قناعتشان بر بستم و در کفه ی منجنیق صدق نهادم و همه را به بحر یأس فکندم و رامش یافتم.

بسا که حسن خلق و کرم به سبب عوارض و پیشامدها به بدخوئی و بی شرمی بدل شود. چنان که آن پیشامدها، نرمی را خشونت و آسان گیری را سختی و گشادگی را عبوسی کند. این عوارض و پیشامدها را از روی استقرار می توان در هفت چیز خلاصه کرد:

اول - حکمروائی که در اخلاق و رفتار آدمی دگرگونی فراهم آورد و وی را به خطای پوشیده وادارد و این یا از پستی بود یا از کوتاه نظری.

دوم - معزولی از مقام.

سوم - توانگری که فرومایه را طغیان دهد و راهش را زیان بارتر کند.

شاعری در این معنی گوید: وانگری خلق و خوئی پست از تو آشکارا ساخت که پیشتر زیر پوشش فقر مستور بود.

چهارم - تهیدستی که شخص را گاه جهت گریز از خواری سرکشی دهد یا بر توانگری از دست شده فسوس خوارش کند.

از همین روست که صاحب شریعت که درود بر او بادا فرمود: نزدیک است که فقر به کفر انجامد. پاره ای از تهیدستان اما، تهیدستی را به آرزومندی تعدیل کنند. شاعری سروده است:

هنگامی که آرزوئی کرده ام، شب را شادمان بگذرانیده ام، آری آرزومندی سرمایه مفلسان است.

پنجم - غمانی که خرد را مبهوت کند و دل را مشغول چنان که نه توان صبرش بود نه یارای تحملش. ادیبی گفت: غم بیمارئی انباشته در دلی اندوهگین است.

ششم - بیماری که چنان که جسم با آن دگرگون شود، طبع را نیز دگرگونی دهد. و از این رو خلق و خوی با آن به اعتدال نماند و تحمل خویش از دست دهد.

هفتم - بالا رفتن بسال و فرا رسیدن پیری. که در این صورت نیز همچنان که جسم آدمی از تحمل بارهای سنگینی که می برد، ناتوان همی گردد، طبع وی نیز از تحمل نامهربانی ها و درد ناسازگاری ها درمی ماند.

یکی از بلیغان، نامه ای شیوا به منصور خلیفه نوشت و در آن از بدی حال خویش و فزونی نانخواران و دست تنگیش نالید.

منصور در پاسخ نوشت: بلاغت و توانگری اگر یک جا جمع شود، سرکشی آرد. امیرالمومنین، از آن جا که ترا سرکش نخواهد، یکی از آن دو را بهر تو کافی همی داند.

هنگامی که اسکندر سرزمین فارس را بگرفت، ارسطو را نوشت که تمامی مردمان شرق و غرب فرمانبردار خویش کردم.

ترسم از آن است که پس از من اما قصد سرزمین من کنند و قوم من را ایذا روا دارند. از این رو بر آن شدم که تمام فرزندان باقی مانده ی پادشاهان بقتل رسانم و ایشان را به پدران خویش ملحق دارم تامردم را سرمایه ای از این رهگذر نماند که بر او گرد شوند.

ارسطو در پاسخ نوشت: اگر شاهزادگان را بکشی، کار مملکت به دست فرومایگان افتد و ایشان اگر حکومت یابند، سرکشی کنند و ستم روا دارند.

نظرم آن است که هر یک از شاهزادگان را حکومت ناحیه ای بخشی تا هر یک در مقابل دیگری ایستد و به یکدیگر مشغول شوند و فراغت نیابند. اسکندر، سرزمین های مفتوح بدین سبب بین سرکردگان طوایف بخش کرد.

پاسخگو راست که هنگام پاسخ هر سؤال، تنها دنبال مصلحت پرسشگر بود و چیزی که وی را مناسب تر است. و نیز این که وی را به کاری رهنمائی کند که رستگاری وی در آن بود.

و گاه که مطلوب وی به حالش مناسب نبود، وی را به روشی مناسب و شیوه ای در خور پاسخ مخالف دهد چنان که طبع وی به جنبش درآورد و گوش وی به خود مشغول دارد.

چنان که اگر کسی که وی را سودا غالب است از طبیب خواهد که اجازت دهد پنیر خورد، وی را گوید که آب پنیر خور. یا اگر کسی که صفرایش غالب است، میل عسل کند، گویدش با اندکی سرکه تناول کند.

های و هوئی کن در این بستان که برخواهد پرید
مرغ روح از شاخسار عمر تا هی میکنی
خرامیدن لاجوردی سپهر
همی گرد برگشتن ماه و مهر
مپندار کز بهر بازیگری است
سراپرده ای این چنین سرسری است
در این پرده یک رشته بیکار نیست
سر رشته بر کس پدیدار نیست
نه زین رشته سر میتوان یافتن
نه سر رشته را میتوان یافتن

اعرابئی به پرده ی کعبه درآویخته بود که: خداوندا، گروهی که با زبانشان به تو ایمان آوردند تا خونشان محفوظ ماند، آنچه خواستند، به دست آوردند. و ما اما با دلهامان به تو ایمان آورده ایم که ما را از عذاب خویش پناه دهی، پس ما را نیز به آرزویمان برسان.

زاهدی گفت: اگر به روز رستاخیز بین بهشت و دوزخ مخیرم کنند، از شرم دخول به فردوس، دوزخ را بگزینم. این سخن به گوش جنید رسید، بگفت: بنده را کجا اختیار رسد؟

حکیمی گفت: مال از آن رو مال گویند که مردمان را از طاعت خداوند عز و جل به دیگر سو میل دهد.

معاویه مردی را پرسید: رهبر قوم تو کیست؟ گفت: من. گفت: اگر تو چنان بودی، گفتن نیارستی.

مردمان به نزد معاویه از یزید فرزندش - که لعنت خدا بر او باد - هنگامی که بهرش بیعت ستانده بود، سخن گفتند. احنف آن میان ساکت بود. معاویه گفت: ای ابوبحر، سخن بگو. گفت: اگر راست گویم از تو بیمناکم. و اگر دروغ گویم از خداوند بیمناکم.

واعظی خلیفه ای را گفت: اگر ترا از نوشیدن آب منع کنند و سخت تشنه گردی، جرعه ای آب به چند خریداری؟ گفت: به نیم ملک خویش.

گفت: اگر بول کردن نتوانی، توانستن آن را به چند خریداری؟ گفت به نیم دیگر ملکم. گفت: پس حکومتی که به بهای جرعه آبی و بولی ارزد، مفریبدت.

از سخنان بزرگان: دنیا به تو چیزی ندهد که مسرورت سازد، بل از آن دهد که بفریبدت. یحیی بن معاذ گفت: دنیا باده ی شیطانهاست. هر کس از آن نوشد، زمانی بخود آید که پشیمان و ناکام و زیان دیده بین مردگان بود.

هنگامی که هارون الرشید، در راه سفر حج، به کوفه رسید، مردمان برای دیدن وی که بر هودجی بلند نشسته بود، بیرون شدند.

بهلول از آن میان فریاد زد: هارون! خلیفه پرسید: کیست که باما گستاخی همی کند؟ گفتند: بهلول است. هارون پرده ی هودج به یکسو زد.

بهلول گفت: ای امیرالمومنین. به اسناد، ما را از قدامه بن عبدالله عامری روایت کرده اند که گفت: رسول خدا(ص) را دیدم که رمی جمره می کرد و وی را حاشیه ای نبود که کسی را بزنند و برانند و دور کنند. از این رو، فروتنی تو در این سفر نیک تر از تکبرت بود.

هارون چنان گریست که آب دیده اش بر زمین ریخت و گفت: ای بهلول، همچنین برگوی. گفت: آن مرد که خداوندش مال و جمال و قدرت دهد و وی آن مال انفاق کند و آن جمال را به عفت نگاه دارد، و در آن قدرت داد ورزد، در دیوان خداوندی نامش جزء ابرار نوشته آید.

رشید گفت: نیکو گفتی. و فرمان داد وی را جایزه ای دهند. بهلول گفت: مرا بدان نیازی نیست. آن را بدان کس ده که از او ستانده ای.

هارون گفت: پس برایت مقرری بنهم که کارت راست دارد؟ بهلول به آسمان نگاه کرد و گفت: ای امیرالمومنین، من وتو هر دو نانخوار خداوندیم. محال است که ترا به یاد آرد و مرا نیارد.

روایت شده است که اعرابئی را دیدند که حلقه ی در کعبه بگرفته و گوید: بنده ی تو بر درگاه تو ایستاده است، روزگارش بگذشته، گناهانش مانده، شهواتش بگسسته، و پیامدهای آن شهوات باقی مانده. از او خشنود شو یا عفوش کن. چه گاه شود که سروری بی آن که از برده اش راضی بود، وی را عفو کند.

در کتاب ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد آمده است: در حرمت جادوگری جای سخنی نیست. اما سخن بر سر حرمت مجرد علم جادوست. ظاهر آن است که مباح است.

پاره ای اما برآنند که مجرد آن علم را دانستن واجب کفائی است. چه ممکن است جادوگری به ادعای نبوت برخیزد. و رواست که در امت کسی بود که کار وی آشکارا سازد.

نیز می دانیم که در کار جادوگری اموری است که آدمیان را همی کشد و بدان رو جادوگر شایسته ی قصاص شود.

موسی - که بر پیامبر او و او درود بادا - گفت: سفر را مذمت مکنید، چه من به سفر چیزهائی حاصل کردم که هیچ کس آن را حاصل نکرده است. مراد آن حضرت آن بود که خداوند، وی را در سفر به پیامبری مبعوث فرمود و شرف همسخنی خویش داد.

در حدیث است: مردی که قدر خویش داند، هلاک نگردد.

حکیمی گفت: کسی که عیب های نهانی مردمان دنبال کند، از مهربانی ایشان محروم ماند.

از سخنان بزرگان: از بسیاری سخن پرهیز چه عیوب پوشیده ی تو آشکارا سازد و دشمنی خفته ی تو نزد این و آن بیدار سازد. کسی که در سخن افراط کند، لغزد و کسی که مردان را خوار شمرد، خوار گردد.

- خردمرد را از کم سخنی وی می توان دریافت و فضل وی را از بیشی تحملش.

خود را بر آتش گر زند
بهر تو کس پروا مکن
قربان تمکینت شوم
می بین و سر بالا مکن
والی مصر ولایت ذوالنون
آن به اسرار حقیقت مشحون
گفت در مکه مجاور بودم
در حرم حاضر و ناظر بودم
ناگه آشفته جوانی دیدم
چه جوان، سوخته جانی دیدم
لاغر و زرد شده همچو هلال
کردم از وی ز سر مهر سؤال
که مگر عاشقی ای شیفته مرد؟
که بدین گونه شدی لاغر و زرد؟
گفت: آری، به سرم شور کسی است
کش چو من عاشق رنجور بسی است
گفتمش: یار به تو نزدیک است؟
یا چو شب روزت از او تاریک است؟
گفت: در خانه ی اویم همه عمر
خاک کاشانه اویم همه عمر
گفتمش: یکدل و یکدوست به تو؟
یا ستمکار و جفا جوست به تو؟
گفت: هستیم به هر شام و سحر
به هم آمیخته چون شیر و شکر
گفتمش یار توی ای فرزانه
با تو همواره بود همخانه
سازگار تو بود در همه کار
بر مراد تو بود کارگزار
لاغر و زرد شده بهرچه ای؟
سر به سر درد شده بهرچه ای؟
گفت: رورو که عجب بی خبری!
به کزین گونه سخن در گذری
محنت قرب ز بعد افزون است
جگر از هیبت قربم خون است
هست در قرب همه بیم زوال
نیست در بعد جز امید وصال
آتش قرب دل و جان سوزد
شمع امید روان سوزد

آن گاه که هارون الرشید جعفر برمکی را بردار بکرد. فرمان داد تا چندی همچنانش به دار بگذارند. و از آن رو که مردمانش شبانه فرود نیاورند، کسانی را به پاسداریش گماشت. تا این که بشنید روزی، کسی، خطاب به جسد بردار وی شعر زیر را خواند، و ناگزیر فرمان داد فرودش آوردند:

اینک جعفر است که بر چوبه ی دار، وزش بادهای پرغبار زیبائی هایش را زایل ساخته، سوگند به خدا که اگر بیم سخن چینان نبودی و چشمانی که به جاسوسی بهر خلیفه نمی خوابد، گرد چوبه دارت طواف همی گردیم و همچنان که مردمان حجرالاسود را بوسند، و دست کشند، بر چوبه دارت بوسه همی زدیم.

کلینی از امام صادق(ع) روایت کرد که فرمود: تا آن زمان که به دنیا پرهیز پیشه نکنید، شیرینی جرعه ی ایمانتان حرام است.

هم او از پیامبر(ص) نقل کرده است. تا زمانی که مرد به خورش دنیائی بی اعتنائی نکند، شیرینی ایمان را درنیابد.

پیش عفوش قلت تقصیر ما تقصیر ماست
عفو بی اندازه می خواهد گناه بی حساب

در تفسیر نیشابوری، پیرامن آیه ی: «یاایها الانسان ماغرک بربک الکریم؟» از قول مؤلف کتاب آمده است که: در آغاز جوانی، چونان خفته ای دیدم که قیامت فرا رسیده است.

همان زمان بر دلم گذشت که اگر خداوند تعالی مرا پرسد که: «یا ایهاالانسان ماغرک بربک الکریم؟» پاسخ چه گویم؟ سپس خداوند در همان رؤیا الهامم کرد که گویم: خداوندا کرم تو مغرورم ساخت، بعدها همین معنی را در تفسیری دیدم.

شیخ طبرسی در تفسیرش بنام مجمع البیان، پس از نقل قول ابوبکر وراق در این باره که اگر پرسندت که: ماغرک بربک الکریم، بایستی گوئی: مرا کرم تو مغرور ساخت، گوید: خداوند از این رو صفت کریم را در این جا مذکور فرموده است و دیگر اوصاف را جانشین آن نساخته که، پاسخ هنگام پرسش تلقین مخاطب شود.

آشکار است که مراد فاضل محقق نظام الدین، از «تفسیری » که اشاره کرد، همین تفسیر است. چه تفسیر اخیر، پیش از زمان وی تصنیف گشته است. و او چنان که اهل تتبع آگاهند، از این تفسیر بسیاری را نقل کرده است. و خدا بهتر داند.

از کتاب تحصین و صفات العارفین: ابن مسعود گفت، رسول خدا که بروی و تبارش درود بادا فرمود: زمانی رسد که دین آدمی را در اختیارش ننهند مگر آن که چون روباه و بچگانش از کوهی به دیگر کوه و از لانه ای به دیگر لانه بگریزد.

پرسیدند: کی چنین شود؟. فرمود: زمانی که روزی را جز به معصیت خداوندی نتوان بدست آورد، آن گاه بی همسری رواج یابد.

گفتند: ای پیامبر خدا، مگر تو خود ما را به زناشوئی فرمان نداده ای؟ گفت: بلی اما در آن روزگار، هلاک آدمی به دست پدر و مادرش است و اگر نباشد، به دست همسر و کودکش و اگر همسر و کودکی وی را نبود، هلاکش به دست خویشان و همسایگان اوست.

گفتند: چگونه ای پیامبر خدا؟ گفت: وی را برتنگی معیشت سرزنش کنند و به کارهائی که توانش را ندارد آنقدر تکلیف کنند که به هلاکت اندر افتد.

منمای بدین خلق مجازی خود را
مشهور مکن به نکته سازی خود را
خود میدانی که اهل مجلس کوراند
ای شمع چه هرزه میگذاری خود را؟
با مردم چشم خود خطابت باید
با کس نه سؤال و نه جوابت باید
چشمی داری و عالمی در نظر است
دیگر چه معلم، چه کتابت باید

عارفی گفت: خداوند تعالی گنجینه های همت خویش را در دسترس آرزومندانش نهاده است. اما کلید آن گنجینه ها صدق نیت خواستار آن است.

ابن درید به خط خویش در دفترش نوشته است: گنجینه های آن کس که خزائنش در دسترس آرزومندان است و کلید آن را صحت خواست ایشان نهاده است، مرا کافی است.

حکیمی گفت: کسی که به پست ترین چیز راضی شود، از دنیا راضی گردد. کسی که خصومتی را رها کند، بر آن افسوس نخورد.

بر طول زمان دوستی تکیه مکن و هر زمان که شود، عهد دوستی نو کن. چرا که دوستی طولانی اگر نو نگردد. کهنگی و ژندگی گیرد. خردمند خودکامه را رایزنی نکند. عزت هم نشینی در کم گوئی است و زود برخاستن. آب رو را بهائی نیست.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عارفی فریاد و ضجه ی دعای مردمان در موقف حج بشنید. گفت: برآن شدم که سوگند خورم که خداوند ایشان را آمرزیده است. اما بخاطر آوردم که خود نیز بین ایشانم و نیارستم گفت.
هوش مصنوعی: عارفی در حین برگزاری حج صدای ناله و دعاهای مردم را شنید. او تصمیم گرفت سوگند یاد کند که خداوند این افراد را بخشیده است، اما به یاد آورد که خود نیز در میان آن‌ها است و نتوانست چنین سخنی را بگوید.
مسیحیان اتفاق دارند که خداوند تعالی در ذات خویش یگانه است و مرادشان از اقانیم اتحاد صفات و ذات است که از آن ها به اب و ابن و روح القدس تعبیر همی کنند.
هوش مصنوعی: مسیحیان بر این باورند که خداوند از نظر ذات تنها و یگانه است. منظور آن‌ها از اقانیم، اتحاد صفات و ذات خداست که معمولاً به عنوان پدر، پسر و روح القدس شناخته می‌شود.
و مرادشان از «اب » ذات همراه با وجود است، و از «ابن » ذات همراه باعلم که بدان کلمه نیز گویند. و مرادشان از روح القدس ذات همراه با حیات است.
هوش مصنوعی: مراد از «اب» ذات همراه با وجود است و «ابن» به معنای ذات همراه با علم است که به آن کلمه نیز گفته می‌شود. همچنین، روح القدس به معنای ذات همراه با حیات است.
ایشان متفق اند که مسیح فرزند مریم است و مصلوب افتاد. و انجیل که در دست ایشان است سیرت عیسی(ع) است که چهار کس از یارانش متی، لوقا، ماریوس و یوحنا - آن را گرد کرده اند. معنای واژه ی انجیل مژده است.
هوش مصنوعی: همه بر این باورند که عیسی فرزند مریم بوده و بر روی صلیب به شهادت رسیده است. انجیل که در اختیار آنهاست، زندگی عیسی (ع) را روایت می‌کند و توسط چهار نفر از یارانش به نام‌های متی، لوقا، ماریوس و یوحنا جمع‌آوری شده است. واژه "انجیل" به معنای مژده است.
ایشان را کتابهائی است که بزرگانشان بنوشته اند و در زمینه ی احکام عبادات و معاملات به آن رجوع همی کنند. و نماز به آهنگ مزامیر کنند.
هوش مصنوعی: ایشان دارای کتاب‌هایی هستند که توسط بزرگان نوشته شده و در زمینه احکام عبادات و معاملات به آن‌ها مراجعه می‌شود. همچنین نماز را با نغمه‌ها و آهنگ‌های زیبا می‌خوانند.
از بین ایشان سه گروه نیک مشهود است: اول ملکانیان - که گویند جزئی از عالم لاهوت در عالم ناسوت فرود آمد و در جسم مسیح یگانه گشت.
هوش مصنوعی: سه گروه برجسته میان آن‌ها وجود دارد: نخست، ملکانیان که معتقدند بخشی از عالم الهی به دنیای مادی نازل شده و در جسم مسیح یکی شده است.
و علم را پیش از این آمیختن «ابن » نام نهند. ایشان به صراحت به تثلیت معتقداند و مراد آیه ی شریفه ی «لقد کفرالذین قالوا ان الله ثالث ثلثه » هم ایشان است.
هوش مصنوعی: آمیختن علم با نام «ابن» به معنای آن است که این افراد به واضحی به عقیده تثلیت اعتقاد دارند و منظور از آیه شریفه «در حقیقت کسانی که گفتند خدا سومین سه است، کافر شده‌اند» نیز به همین اشخاص اشاره دارد.
ایشان همی گویند که قتل و صلب بر جزء ناسوتی مسیح واقع گشته نه جزء لاهوتیش.
هوش مصنوعی: آنها ادعا می‌کنند که قتل و صلیب بر جنبه انسانی مسیح اتفاق افتاده و نه بر جنبه الهی او.
دوم - یعقوبیان: گفته اند که کلمه به صورت خون و گوشت درآمده صورت مسیح را یافته است که هم او خداست. و مراد آیه ی شریفه ی «لقد کفرالذین قالوا ان الله هو المسیح بن مریم » هم ایشان است.
هوش مصنوعی: دوم - یعقوبیان: گفته‌اند که کلمه به شکل جسم و خون درآمده و به صورت مسیح تجلی کرده است که او همان الله است. همچنین منظور از آیه شریفه «کسانی که گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است، کافرند»، به همین مطلب اشاره دارد.
سوم - نسطوریان: که گفته اند عالم لاهوت بر علم ناسوت چنان که آفتاب بر بلوری تابد، تافته است و قتل و صلب مسیح بر جزء ناسوتی او واقع شده نه جزء لاهوتیش. و مرادشان از ناسوت جسد است و از لاهوت روح.
هوش مصنوعی: نسطوریان معتقدند که علم الهی مانند تابش آفتاب بر بلور است و بر علم انسانی تأثیر می‌گذارد. همچنین به این باورند که قتل و صلب مسیح تنها بر جنبه انسانی او رخ داده و نه بر جنبه الهی. در اینجا "ناسوت" به معنای جسم و "لاهوت" به معنای روح است.
بایزید بسطامی گفت: تمامی اسباب دنیاوی جمع کردم، به ریسمان قناعتشان بر بستم و در کفه ی منجنیق صدق نهادم و همه را به بحر یأس فکندم و رامش یافتم.
هوش مصنوعی: بایزید بسطامی بیان کرد که تمام وسایل و خواسته‌های دنیوی خود را جمع کرده و آنها را به ریسمان قناعت خود بسته است. سپس این همه را در منجنیق صدق قرار داده و به دریا و دریای ناامیدی انداخته و در نهایت به آرامش دست یافته است.
بسا که حسن خلق و کرم به سبب عوارض و پیشامدها به بدخوئی و بی شرمی بدل شود. چنان که آن پیشامدها، نرمی را خشونت و آسان گیری را سختی و گشادگی را عبوسی کند. این عوارض و پیشامدها را از روی استقرار می توان در هفت چیز خلاصه کرد:
هوش مصنوعی: بسیاری از اوقات، ویژگی‌های خوب مانند حسن خلق و سخاوت به دلیل شرایط و حوادث زندگی به بدخلقی و بی‌احترامی تبدیل می‌شوند. شرایط می‌تواند نرمی را به خشونت، آسان‌گیری را به سخت‌گیری و خوش‌رویی را به عبوس بودن تغییر دهد. این رویدادها و شرایط را می‌توان در هفت مورد خلاصه کرد.
اول - حکمروائی که در اخلاق و رفتار آدمی دگرگونی فراهم آورد و وی را به خطای پوشیده وادارد و این یا از پستی بود یا از کوتاه نظری.
هوش مصنوعی: در ابتدا، حکومتی که موجب تغییرات اخلاقی و رفتاری در انسان شود و او را به انجام اشتباهات پنهانی ترغیب کند، ممکن است ناشی از نادانی یا دیدگاه کم‌عمق باشد.
دوم - معزولی از مقام.
هوش مصنوعی: دومین نکته، برکناری از سمت است.
سوم - توانگری که فرومایه را طغیان دهد و راهش را زیان بارتر کند.
هوش مصنوعی: از ویژگی‌های شخص توانگر این است که می‌تواند فرد پست را به طغیانی وا دارد و راه او را خطرناک‌تر کند.
شاعری در این معنی گوید: وانگری خلق و خوئی پست از تو آشکارا ساخت که پیشتر زیر پوشش فقر مستور بود.
هوش مصنوعی: شاعری می‌گوید: شخصی جوانب منفی شخصیت تو را به وضوح نشان داده که قبلاً به خاطر فقر و تنگدستی پنهان شده بود.
چهارم - تهیدستی که شخص را گاه جهت گریز از خواری سرکشی دهد یا بر توانگری از دست شده فسوس خوارش کند.
هوش مصنوعی: چهارم - فقر می‌تواند زمانی سبب شود که فرد برای فرار از ذلت و خوار شدن، به خودکشی روی آورد یا بر توانگری از دست رفته‌اش حسرت بخورد.
از همین روست که صاحب شریعت که درود بر او بادا فرمود: نزدیک است که فقر به کفر انجامد. پاره ای از تهیدستان اما، تهیدستی را به آرزومندی تعدیل کنند. شاعری سروده است:
هوش مصنوعی: به همین دلیل، پیامبر (ص) فرموده‌اند که فقر ممکن است به کفر منجر شود. برخی از فقرا با امید و آرزو توانسته‌اند با فقر خود کنار بیایند. شاعری نیز در این مورد اشعاری سروده است.
هنگامی که آرزوئی کرده ام، شب را شادمان بگذرانیده ام، آری آرزومندی سرمایه مفلسان است.
هوش مصنوعی: زمانی که آرزویی کرده‌ام، شب را با شادی سپری کرده‌ام، بله، آرزو کردن یک ثروت برای انسان‌های فقیر است.
پنجم - غمانی که خرد را مبهوت کند و دل را مشغول چنان که نه توان صبرش بود نه یارای تحملش. ادیبی گفت: غم بیمارئی انباشته در دلی اندوهگین است.
هوش مصنوعی: پنجمین نوع غم، غمی است که انسان را دچار حیرت می‌کند و دلش را به شدت مشغول می‌سازد، به گونه‌ای که دیگر نه توان صبر کردن دارد و نه توان تحمل کردن آن وضع را. یک ادیب می‌گوید: غم، نوعی بیماری است که در دل‌های غمگین انباشته می‌شود.
ششم - بیماری که چنان که جسم با آن دگرگون شود، طبع را نیز دگرگونی دهد. و از این رو خلق و خوی با آن به اعتدال نماند و تحمل خویش از دست دهد.
هوش مصنوعی: ششم - بیماری‌ای که علاوه بر تغییرات جسمی، طبع و ویژگی‌های شخصیت فرد را نیز تغییر می‌دهد. در نتیجه، خلق و خوی فرد به حالت متعادل باقی نمی‌ماند و او نمی‌تواند خود را کنترل کند.
هفتم - بالا رفتن بسال و فرا رسیدن پیری. که در این صورت نیز همچنان که جسم آدمی از تحمل بارهای سنگینی که می برد، ناتوان همی گردد، طبع وی نیز از تحمل نامهربانی ها و درد ناسازگاری ها درمی ماند.
هوش مصنوعی: با بالا رفتن سن و ورود به دوران پیری، همانطور که بدن انسان نمی‌تواند بارهای سنگین را به خوبی تحمل کند، روح و شخصیت او نیز از تحمل ناملایمات و مشکلات زندگی ناتوان می‌شود.
یکی از بلیغان، نامه ای شیوا به منصور خلیفه نوشت و در آن از بدی حال خویش و فزونی نانخواران و دست تنگیش نالید.
هوش مصنوعی: یکی از واعظان نامه‌ای به منصور خلیفه نوشت و در آن از وضعیت بد خود، افزایش تعداد افرادی که نان می‌خوردند و کمبود مالی‌اش گلایه کرد.
منصور در پاسخ نوشت: بلاغت و توانگری اگر یک جا جمع شود، سرکشی آرد. امیرالمومنین، از آن جا که ترا سرکش نخواهد، یکی از آن دو را بهر تو کافی همی داند.
هوش مصنوعی: منصور در جواب نوشت: اگر بلاغت و قدرت در یک فرد جمع شوند، او به سرکشی دچار می‌شود. امیرالمومنین به این دلیل که نمی‌خواهد تو سرکش شوی، یکی از این دو ویژگی را برای تو کافی می‌داند.
هنگامی که اسکندر سرزمین فارس را بگرفت، ارسطو را نوشت که تمامی مردمان شرق و غرب فرمانبردار خویش کردم.
هوش مصنوعی: زمانی که اسکندر سرزمین فارس را تسخیر کرد، به ارسطو نوشت که تمامی مردم شرق و غرب تحت فرمان او درآمده‌اند.
ترسم از آن است که پس از من اما قصد سرزمین من کنند و قوم من را ایذا روا دارند. از این رو بر آن شدم که تمام فرزندان باقی مانده ی پادشاهان بقتل رسانم و ایشان را به پدران خویش ملحق دارم تامردم را سرمایه ای از این رهگذر نماند که بر او گرد شوند.
هوش مصنوعی: نگرانی من این است که بعد از من، دیگران به سرزمین من حمله کنند و به مردم قوم من آسیب برسانند. به همین دلیل تصمیم گرفتم که تمامی فرزندان باقی‌مانده‌ی پادشاهان را بکشم تا مردم دیگر هیچ گونه دارایی نداشته باشند که بتوانند به خاطر آن به من آسیب بزنند.
ارسطو در پاسخ نوشت: اگر شاهزادگان را بکشی، کار مملکت به دست فرومایگان افتد و ایشان اگر حکومت یابند، سرکشی کنند و ستم روا دارند.
هوش مصنوعی: ارسطو در پاسخ گفت: اگر شاهزادگان را به قتل برسانی، قدرت مملکت به دست افراد بی‌مایه و پست خواهد افتاد و اگر این افراد به حکومت برسند، از خود سرکشی نشان خواهند داد و ظلم و ستم خواهند کرد.
نظرم آن است که هر یک از شاهزادگان را حکومت ناحیه ای بخشی تا هر یک در مقابل دیگری ایستد و به یکدیگر مشغول شوند و فراغت نیابند. اسکندر، سرزمین های مفتوح بدین سبب بین سرکردگان طوایف بخش کرد.
هوش مصنوعی: به نظر من، بهتر است هر کدام از شاهزادگان مسئولیت یک ناحیه را بر عهده بگیرند تا بتوانند در برابر یکدیگر بایستند و مشغول کار شوند و هیچ کدام نتوانند آرام بگیرند. اسکندر هم به همین دلیل، سرزمین‌های فتح شده را میان سران طوایف تقسیم کرد.
پاسخگو راست که هنگام پاسخ هر سؤال، تنها دنبال مصلحت پرسشگر بود و چیزی که وی را مناسب تر است. و نیز این که وی را به کاری رهنمائی کند که رستگاری وی در آن بود.
هوش مصنوعی: پاسخگو به شکل دقیقی بر این نکته تأکید داشت که هنگام پاسخ دادن به هر سؤال، فقط به فکر مصلحت پرسشگر باشد و چیزی را مطرح کند که برای او مناسب‌تر است. همچنین او تلاش می‌کرد پرسشگر را به مسیری راهنمایی کند که باعث رستگاری‌اش شود.
و گاه که مطلوب وی به حالش مناسب نبود، وی را به روشی مناسب و شیوه ای در خور پاسخ مخالف دهد چنان که طبع وی به جنبش درآورد و گوش وی به خود مشغول دارد.
هوش مصنوعی: و زمانی که خواسته او با حالش سازگار نبود، او به شیوه‌ای مناسب و متناسب با شرایطش پاسخ می‌دهد که به نوعی توجه او را جلب کرده و افکارش را به حرکت درآورد.
چنان که اگر کسی که وی را سودا غالب است از طبیب خواهد که اجازت دهد پنیر خورد، وی را گوید که آب پنیر خور. یا اگر کسی که صفرایش غالب است، میل عسل کند، گویدش با اندکی سرکه تناول کند.
هوش مصنوعی: اگر شخصی که دچار سودا شده از پزشک بخواهد که اجازه دهد پنیر بخورد، پزشک به او می‌گوید که آب پنیر بنوشد. یا اگر کسی که دچار صفرا است بخواهد عسل بخورد، پزشک به او توصیه می‌کند که عسل را با کمی سرکه بچشد.
های و هوئی کن در این بستان که برخواهد پرید
مرغ روح از شاخسار عمر تا هی میکنی
هوش مصنوعی: در این باغ، شادی و سر و صدا کن، زیرا که روح تو مانند پرنده‌ای از درختان عمرت پر خواهد کشید و تا زمانی که مشغول شادی هستی، این لحظات را از دست نده.
خرامیدن لاجوردی سپهر
همی گرد برگشتن ماه و مهر
هوش مصنوعی: حرکت آرام و زیباي آسمان لاجوردی (آبی) نشانگر چرخش و بازگشت ماه و خورشید است.
مپندار کز بهر بازیگری است
سراپرده ای این چنین سرسری است
هوش مصنوعی: فراموش نکن که این نمایش و ظاهرسازی نیست که باعث پیدایش چنین صحنه‌ای شده است.
در این پرده یک رشته بیکار نیست
سر رشته بر کس پدیدار نیست
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ چیز بی‌فایده و بی‌هدف نیست و هیچ چیزی به‌طور واضح مشخص نیست که چه کسی آن را اداره می‌کند.
نه زین رشته سر میتوان یافتن
نه سر رشته را میتوان یافتن
هوش مصنوعی: نه می‌توان به انتهای این موضوع رسید، و نه می‌توان به منابع و دلایل آن دست یافت.
اعرابئی به پرده ی کعبه درآویخته بود که: خداوندا، گروهی که با زبانشان به تو ایمان آوردند تا خونشان محفوظ ماند، آنچه خواستند، به دست آوردند. و ما اما با دلهامان به تو ایمان آورده ایم که ما را از عذاب خویش پناه دهی، پس ما را نیز به آرزویمان برسان.
هوش مصنوعی: اعرابی به پرده کعبه چنگ زده و گفت: خدایا، گروهی از مردم با زبانشان به تو ایمان آوردند تا جانشان در امان بماند و آنچه می‌خواستند، به دست آوردند. اما ما با دل‌هایمان به تو ایمان آورده‌ایم تا ما را از عذاب خودت نجات دهی، پس ما را نیز به آرزوهایمان برسان.
زاهدی گفت: اگر به روز رستاخیز بین بهشت و دوزخ مخیرم کنند، از شرم دخول به فردوس، دوزخ را بگزینم. این سخن به گوش جنید رسید، بگفت: بنده را کجا اختیار رسد؟
هوش مصنوعی: زاهدی گفت: اگر در روز قیامت بین بهشت و جهنم به من انتخاب بدهند، به خاطر شرمی که از ورود به بهشت دارم، جهنم را انتخاب می‌کنم. این صحبت به جنید رسید و او گفت: بنده چه اختیاری دارد؟
حکیمی گفت: مال از آن رو مال گویند که مردمان را از طاعت خداوند عز و جل به دیگر سو میل دهد.
هوش مصنوعی: حکیمی می‌گوید که به پول و دارایی "مال" گفته می‌شود چون قادر است انسان‌ها را از اطاعت و فرمانبری خداوند به سمت چیزهای دیگر جذب کند.
معاویه مردی را پرسید: رهبر قوم تو کیست؟ گفت: من. گفت: اگر تو چنان بودی، گفتن نیارستی.
هوش مصنوعی: معاویه از مردی پرسید: رهبر قبله‌ات کیست؟ آن مرد پاسخ داد: من. معاویه گفت: اگر تو واقعاً چنین بودی، نمی‌توانستی این را بگویی.
مردمان به نزد معاویه از یزید فرزندش - که لعنت خدا بر او باد - هنگامی که بهرش بیعت ستانده بود، سخن گفتند. احنف آن میان ساکت بود. معاویه گفت: ای ابوبحر، سخن بگو. گفت: اگر راست گویم از تو بیمناکم. و اگر دروغ گویم از خداوند بیمناکم.
هوش مصنوعی: مردم به نزد معاویه رفتند و در مورد یزید، پسر او که خداوند لعنتش کند، صحبت کردند. در این میان، احنف سکوت کرده بود. معاویه به او گفت: ای ابوبحر، صحبت کن. احنف پاسخ داد: اگر واقعیت را بگویم از تو می‌ترسم و اگر دروغ بگویم از خداوند می‌ترسم.
واعظی خلیفه ای را گفت: اگر ترا از نوشیدن آب منع کنند و سخت تشنه گردی، جرعه ای آب به چند خریداری؟ گفت: به نیم ملک خویش.
هوش مصنوعی: واعظی به خلیفه گفت: اگر تو را از نوشیدن آب منع کنند و خیلی تشنه شوی، چه مقدار حاضر هستی برای یک جرعه آب بپردازی؟ خلیفه پاسخ داد: نیمی از ملک خود را.
گفت: اگر بول کردن نتوانی، توانستن آن را به چند خریداری؟ گفت به نیم دیگر ملکم. گفت: پس حکومتی که به بهای جرعه آبی و بولی ارزد، مفریبدت.
هوش مصنوعی: او گفت: اگر نتوانی بول کنی، ارزش آن را به چند می‌فروشی؟ پاسخ داد: به نیمی از دارایی‌ام. او گفت: پس حکومتی که چیزی بیشتر از بهای یک جرعه آب و نیاز طبیعی‌ات ارزش ندارد، تو را فریب می‌دهد.
از سخنان بزرگان: دنیا به تو چیزی ندهد که مسرورت سازد، بل از آن دهد که بفریبدت. یحیی بن معاذ گفت: دنیا باده ی شیطانهاست. هر کس از آن نوشد، زمانی بخود آید که پشیمان و ناکام و زیان دیده بین مردگان بود.
هوش مصنوعی: بزرگان گفته‌اند که دنیا چیزهایی را به ما نمی‌دهد که برایمان خوشحالی به ارمغان بیاورد، بلکه چیزهایی را ارائه می‌دهد که ما را فریب دهد. یحیی بن معاذ گفته است که دنیا مانند شراب شیطان است؛ هر کسی که از آن بنوشد، روزی به خود خواهد آمد و احساس پشیمانی و زیان از دست رفته خواهد کرد، در حالی که دیگران در حالتی مرده و ناامید به نظر می‌رسند.
هنگامی که هارون الرشید، در راه سفر حج، به کوفه رسید، مردمان برای دیدن وی که بر هودجی بلند نشسته بود، بیرون شدند.
هوش مصنوعی: وقتی هارون الرشید در مسیر سفر حج به کوفه رسید، مردم برای دیدن او که بر روی هودجی بلند نشسته بود، به بیرون آمدند.
بهلول از آن میان فریاد زد: هارون! خلیفه پرسید: کیست که باما گستاخی همی کند؟ گفتند: بهلول است. هارون پرده ی هودج به یکسو زد.
هوش مصنوعی: بهلول فریاد زد: هارون! خلیفه با تعجب پرسید: کیست که با ما جسارت می‌کند؟ وقتی گفتند که این بهلول است، هارون پرده هودج را کنار زد.
بهلول گفت: ای امیرالمومنین. به اسناد، ما را از قدامه بن عبدالله عامری روایت کرده اند که گفت: رسول خدا(ص) را دیدم که رمی جمره می کرد و وی را حاشیه ای نبود که کسی را بزنند و برانند و دور کنند. از این رو، فروتنی تو در این سفر نیک تر از تکبرت بود.
هوش مصنوعی: بهلول به امیرالمومنین گفت: ما از قدامه بن عبدالله عامری شنیده‌ایم که او از رسول خدا(ص) یاد کرده که در حال رمی جمره بود و هیچ حاشیه‌ای نداشت که کسی را بزند یا دور کند. بنابراین، ادب و فروتنی تو در این سفر بهتر از بزرگ‌منشی و تکبر توست.
هارون چنان گریست که آب دیده اش بر زمین ریخت و گفت: ای بهلول، همچنین برگوی. گفت: آن مرد که خداوندش مال و جمال و قدرت دهد و وی آن مال انفاق کند و آن جمال را به عفت نگاه دارد، و در آن قدرت داد ورزد، در دیوان خداوندی نامش جزء ابرار نوشته آید.
هوش مصنوعی: هارون آن‌قدر گریست که اشک‌هایش بر زمین چکید و گفت: ای بهلول، همچنان بگو. بهلول گفت: آن کسی که خداوند به او ثروت، زیبایی و قدرت بدهد و او در این زمینه‌ها دست به انفاق بزند، زیبایی‌اش را با حیا حفظ کند و با قدرتش به نیکی رفتار کند، در دفتر اعمال نیکان نامش ثبت خواهد شد.
رشید گفت: نیکو گفتی. و فرمان داد وی را جایزه ای دهند. بهلول گفت: مرا بدان نیازی نیست. آن را بدان کس ده که از او ستانده ای.
هوش مصنوعی: رشید گفت: خوب گفتی و دستور داد که برای او جایزه‌ای در نظر بگیرند. اما بهلول پاسخ داد: من نیازی به آن ندارم. آن را به کسی بده که از او گرفته‌ای.
هارون گفت: پس برایت مقرری بنهم که کارت راست دارد؟ بهلول به آسمان نگاه کرد و گفت: ای امیرالمومنین، من وتو هر دو نانخوار خداوندیم. محال است که ترا به یاد آرد و مرا نیارد.
هوش مصنوعی: هارون گفت: آیا برایت حقوقی تعیین کنم تا کارت درست شود؟ بهلول به آسمان نگاه کرد و پاسخ داد: ای امیرالمومنین، ما هر دو از نعمت‌های خداوند استفاده می‌کنیم. غیرممکن است که خداوند به تو توجه کند و به من توجه نکند.
روایت شده است که اعرابئی را دیدند که حلقه ی در کعبه بگرفته و گوید: بنده ی تو بر درگاه تو ایستاده است، روزگارش بگذشته، گناهانش مانده، شهواتش بگسسته، و پیامدهای آن شهوات باقی مانده. از او خشنود شو یا عفوش کن. چه گاه شود که سروری بی آن که از برده اش راضی بود، وی را عفو کند.
هوش مصنوعی: داستانی نقل شده که فردی عرب را دیده‌اند که به حلقه در کعبه چنگ زده و می‌گوید: «بنده‌ات در درگاه تو ایستاده است. زمانش گذشته، گناهانش باقی مانده و خواسته‌های دنیوی‌اش برآورده نشده، اما آثار آنها همچنان در زندگی‌اش وجود دارد. از او راضی باش یا او را ببخش. چگونه ممکن است سروری بدون اینکه از برده‌اش خرسند باشد، او را ببخشد؟»
در کتاب ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد آمده است: در حرمت جادوگری جای سخنی نیست. اما سخن بر سر حرمت مجرد علم جادوست. ظاهر آن است که مباح است.
هوش مصنوعی: در کتاب ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد ذکر شده است که جادوگری به طور قطع حرام است، اما بحث در مورد حالتی است که فقط علم جادو مطرح باشد. به نظر می‌رسد که صرف دانستن جادو جایز و مباح باشد.
پاره ای اما برآنند که مجرد آن علم را دانستن واجب کفائی است. چه ممکن است جادوگری به ادعای نبوت برخیزد. و رواست که در امت کسی بود که کار وی آشکارا سازد.
هوش مصنوعی: برخی بر این باورند که دانستن علم مجرد، واجب کفائی است. این بدان معناست که ممکن است فردی جادوگر به دروغ ادعای نبوت کند و در این صورت لازم است که در جامعه افرادی باشند که چنین چیزهایی را روشن کنند و حقیقت را آشکار سازند.
نیز می دانیم که در کار جادوگری اموری است که آدمیان را همی کشد و بدان رو جادوگر شایسته ی قصاص شود.
هوش مصنوعی: ما می‌دانیم که در جادوگری کارهایی وجود دارد که انسان‌ها را به خطر می‌اندازد و به همین دلیل جادوگر باید مجازات گردد.
موسی - که بر پیامبر او و او درود بادا - گفت: سفر را مذمت مکنید، چه من به سفر چیزهائی حاصل کردم که هیچ کس آن را حاصل نکرده است. مراد آن حضرت آن بود که خداوند، وی را در سفر به پیامبری مبعوث فرمود و شرف همسخنی خویش داد.
هوش مصنوعی: موسی گفت: سفر را نکوهش نکنید، زیرا من در سفر به دستاوردهایی رسیده‌ام که هیچ کس دیگر به آن‌ها دست نیافته است. منظور او این بود که خداوند او را در سفر به پیامبری منصوب کرد و او را به مقام همراهی با خود گرامی داشت.
در حدیث است: مردی که قدر خویش داند، هلاک نگردد.
هوش مصنوعی: در روایتی آمده است که کسی که به ارزش و جایگاه خود آگاه باشد، به هلاکت نمی‌رسد.
حکیمی گفت: کسی که عیب های نهانی مردمان دنبال کند، از مهربانی ایشان محروم ماند.
هوش مصنوعی: حکیمی گفته است که اگر کسی به دنبال عیب‌های پنهان دیگران باشد، از محبت و دوستی آن‌ها محروم خواهد شد.
از سخنان بزرگان: از بسیاری سخن پرهیز چه عیوب پوشیده ی تو آشکارا سازد و دشمنی خفته ی تو نزد این و آن بیدار سازد. کسی که در سخن افراط کند، لغزد و کسی که مردان را خوار شمرد، خوار گردد.
هوش مصنوعی: از گفته‌های بزرگان برمی‌آید که باید در صحبت کردن احتیاط کرد؛ زیرا ممکن است عیوبی که پنهان هستند را نمایان کند و دشمنی‌هایی که خوابیده‌اند را بیدار کند. کسی که در سخن گفتن زیاده‌روی کند، به اشتباه می‌افتد و کسی که به دیگران بی‌احترامی کند، خود به بی‌احترامی دچار می‌شود.
- خردمرد را از کم سخنی وی می توان دریافت و فضل وی را از بیشی تحملش.
هوش مصنوعی: می‌توان فهمید که انسان خردمند از کم گفتنش و انسان با فضیلت از تحمل زیادش مشخص می‌شود.
خود را بر آتش گر زند
بهر تو کس پروا مکن
هوش مصنوعی: اگر کسی برای تو جانش را هم به خطر بیندازد، نگران نباش.
قربان تمکینت شوم
می بین و سر بالا مکن
هوش مصنوعی: قربان تسلیم و تابعیت تو شوم، فقط نگذار که سر خود را بالا ببری.
والی مصر ولایت ذوالنون
آن به اسرار حقیقت مشحون
هوش مصنوعی: والی مصر، فرمانروای آن سرزمین، به دانش و اسرار عمیق حقیقت آگاه است و در وجودش پر از معنا و حکمت است.
گفت در مکه مجاور بودم
در حرم حاضر و ناظر بودم
هوش مصنوعی: می‌گوید که در مکه زندگی می‌کرده و در حرم کعبه حاضر بوده و نظاره‌گر اتفاقات آنجا بوده است.
ناگه آشفته جوانی دیدم
چه جوان، سوخته جانی دیدم
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی جوانی را دیدم که به شدت در حال آشفته‌گی بود و احساس می‌کردم که روح و جانش سوخته است.
لاغر و زرد شده همچو هلال
کردم از وی ز سر مهر سؤال
هوش مصنوعی: بسیار لاغر و رنگ پریده شده مثل ماه هلال. از او به خاطر محبت و عشقش پرسیدم.
که مگر عاشقی ای شیفته مرد؟
که بدین گونه شدی لاغر و زرد؟
هوش مصنوعی: آیا تو واقعاً عاشق شده‌ای، ای کسی که به شدت دلباخته‌ای؟ که چرا این گونه لاغر و رنگ پریده شده‌ای؟
گفت: آری، به سرم شور کسی است
کش چو من عاشق رنجور بسی است
هوش مصنوعی: او گفت: بله، در درونم احساس شور و شوقی وجود دارد، زیرا مانند من، عاشقان رنجیده و دلسوخته زیادی هستند.
گفتمش: یار به تو نزدیک است؟
یا چو شب روزت از او تاریک است؟
هوش مصنوعی: از او پرسیدم: آیا یار تو به تو نزدیک است؟ یا مانند شب، روزت را از او بی‌نور کرده است؟
گفت: در خانه ی اویم همه عمر
خاک کاشانه اویم همه عمر
هوش مصنوعی: او گفت: در تمام زندگی‌ام در خانه او هستم و همیشه به یاد او هستم.
گفتمش: یکدل و یکدوست به تو؟
یا ستمکار و جفا جوست به تو؟
هوش مصنوعی: به او گفتم: آیا کسی هست که با تمام وجودت او را دوست داشته باشی یا اینکه فقط کسی است که به تو ظلم می‌کند و با تو بدرفتاری می‌کند؟
گفت: هستیم به هر شام و سحر
به هم آمیخته چون شیر و شکر
هوش مصنوعی: او گفت: ما در هر شب و روز به هم پیوسته‌ایم، مانند ترکیب شیر و شکر.
گفتمش یار توی ای فرزانه
با تو همواره بود همخانه
هوش مصنوعی: به او گفتم: ای دانا، یارت همیشه با توست و در کنار تو زندگی می‌کند.
سازگار تو بود در همه کار
بر مراد تو بود کارگزار
هوش مصنوعی: هر کار و آرزویی که تو داشته‌ای، با همسویی و سازگاری تو پیش رفته است و کسی که در این زمینه به تو کمک کرده، همواره به خواسته‌هایت توجه کرده است.
لاغر و زرد شده بهرچه ای؟
سر به سر درد شده بهرچه ای؟
هوش مصنوعی: چرا اینقدر لاغر و رنگ به رو ندارید؟ چرا همه جا درد دارید و رنج می‌کشید؟
گفت: رورو که عجب بی خبری!
به کزین گونه سخن در گذری
هوش مصنوعی: او گفت: وای از این بی‌خبری تو! چقدر عجیب است که از این‌گونه صحبت‌ها بی‌خبر هستی!
محنت قرب ز بعد افزون است
جگر از هیبت قربم خون است
هوش مصنوعی: درد و رنج نزدیکی به محبوب بیشتر از دوری است و این حالت آنقدر برای من سخت است که از آن ترس دارم.
هست در قرب همه بیم زوال
نیست در بعد جز امید وصال
هوش مصنوعی: در نزدیکی معشوق، همیشه ترس از جدایی وجود دارد، اما در دوری تنها امید به رسیدن و وصال باقی می‌ماند.
آتش قرب دل و جان سوزد
شمع امید روان سوزد
هوش مصنوعی: شمع امید، دل و جان را می‌سوزاند و آتش عشق و احساسات ما را سوزانده و ویران می‌کند.
آن گاه که هارون الرشید جعفر برمکی را بردار بکرد. فرمان داد تا چندی همچنانش به دار بگذارند. و از آن رو که مردمانش شبانه فرود نیاورند، کسانی را به پاسداریش گماشت. تا این که بشنید روزی، کسی، خطاب به جسد بردار وی شعر زیر را خواند، و ناگزیر فرمان داد فرودش آوردند:
هوش مصنوعی: وقتی هارون الرشید جعفر برمکی را به دار آویخت، دستور داد تا مدتی او را همین‌طور بر دار نگه دارند. به خاطر اینکه مردم نتوانند شبانه او را پایین بیاورند، تعدادی فرد را برای نگهبانی از او تعیین کرد. تا اینکه روزی شنید شخصی به جسد جعفر شعری خوانده و به همین دلیل ناگزیر شد دستور دهد که او را پایین بیاورند.
اینک جعفر است که بر چوبه ی دار، وزش بادهای پرغبار زیبائی هایش را زایل ساخته، سوگند به خدا که اگر بیم سخن چینان نبودی و چشمانی که به جاسوسی بهر خلیفه نمی خوابد، گرد چوبه دارت طواف همی گردیم و همچنان که مردمان حجرالاسود را بوسند، و دست کشند، بر چوبه دارت بوسه همی زدیم.
هوش مصنوعی: جعفر حالا بر چوبه دار ایستاده است و وزش بادهای پرغبار زیبایی‌های او را از بین برده است. سوگند به خدا، اگر ترس از سخن‌چینان و چشمانی که به خاطر خلیفه مراقب هستند، نبود، ما گرد چوبه دار تو می‌چرخیدیم و همچنان که مردم سنگ سیاه (حجر الاسود) را می‌بوسند و به آن دست می‌کشند، بر چوبه دار تو نیز بوسه می‌زدیم.
کلینی از امام صادق(ع) روایت کرد که فرمود: تا آن زمان که به دنیا پرهیز پیشه نکنید، شیرینی جرعه ی ایمانتان حرام است.
هوش مصنوعی: امام صادق(ع) فرمودند: تا وقتی که دنیا را رها نکنید و از آن پرهیز نکنید، چشیدن شیرینی ایمان امکان‌پذیر نیست.
هم او از پیامبر(ص) نقل کرده است. تا زمانی که مرد به خورش دنیائی بی اعتنائی نکند، شیرینی ایمان را درنیابد.
هوش مصنوعی: او از پیامبر (ص) نقل کرده است که تا زمانی که انسان به نعمت‌های دنیوی بی‌توجه باشد، نمی‌تواند طعم شیرین ایمان را احساس کند.
پیش عفوش قلت تقصیر ما تقصیر ماست
عفو بی اندازه می خواهد گناه بی حساب
هوش مصنوعی: در برابر بزرگی و عظمت عفو، تقصیرات ما کوچک و ناچیز است. اما برای دریافت چنین بخششی باید عفو و گذشتی بی‌نهایت در دل داشته باشیم تا بتوانیم گناهان بی‌شمارمان را جبران کنیم.
در تفسیر نیشابوری، پیرامن آیه ی: «یاایها الانسان ماغرک بربک الکریم؟» از قول مؤلف کتاب آمده است که: در آغاز جوانی، چونان خفته ای دیدم که قیامت فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: در تفسیر نیشابوری، درباره آیه «ای انسان! چه چیزی تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده است؟» از نویسنده کتاب نقل شده که در دوران جوانی، خواب عجیبی دیده که قیامت برپا شده است.
همان زمان بر دلم گذشت که اگر خداوند تعالی مرا پرسد که: «یا ایهاالانسان ماغرک بربک الکریم؟» پاسخ چه گویم؟ سپس خداوند در همان رؤیا الهامم کرد که گویم: خداوندا کرم تو مغرورم ساخت، بعدها همین معنی را در تفسیری دیدم.
هوش مصنوعی: در زمانی که به یاد دارم، برایم این سؤال پیش آمد که اگر خداوند از من بپرسد: "ای انسان! چه چیزی تو را به خدایی کریم مغرور کرده است؟" چگونه پاسخ بدهم؟ سپس در همان خواب، الهامی دریافت کردم که بگویم: "خداوندا، کرم و kindness تو مرا مغرور ساخته است." بعدتر همین مضمون را در یک تفسیر نیز دیدم.
شیخ طبرسی در تفسیرش بنام مجمع البیان، پس از نقل قول ابوبکر وراق در این باره که اگر پرسندت که: ماغرک بربک الکریم، بایستی گوئی: مرا کرم تو مغرور ساخت، گوید: خداوند از این رو صفت کریم را در این جا مذکور فرموده است و دیگر اوصاف را جانشین آن نساخته که، پاسخ هنگام پرسش تلقین مخاطب شود.
هوش مصنوعی: شیخ طبرسی در تفسیر خود به نام مجمع البیان، از قول ابوبکر وراق نقل می‌کند که اگر از انسان بپرسند: «چه چیزی تو را به سوی پروردگار کریم کشاند؟»، باید بگوید: «کرم تو مرا فریب داد». او بیان می‌کند که خداوند به همین دلیل صفت کریم را در اینجا ذکر کرده و سایر اوصاف را به جای آن قرار نداده است تا جواب این پرسش به خوبی در ذهن شنونده جا بگیرد.
آشکار است که مراد فاضل محقق نظام الدین، از «تفسیری » که اشاره کرد، همین تفسیر است. چه تفسیر اخیر، پیش از زمان وی تصنیف گشته است. و او چنان که اهل تتبع آگاهند، از این تفسیر بسیاری را نقل کرده است. و خدا بهتر داند.
هوش مصنوعی: واضح است که منظور فاضل محقق نظام الدین از "تفسیری" که به آن اشاره کرده، همان تفسیر خاصی است. این تفسیر قبل از زمان او نوشته شده است و او همان‌طور که اهل تحقیق می‌دانند، از این تفسیر نقل قول‌های زیادی کرده است. و خداوند از همه چیز آگاه‌تر است.
از کتاب تحصین و صفات العارفین: ابن مسعود گفت، رسول خدا که بروی و تبارش درود بادا فرمود: زمانی رسد که دین آدمی را در اختیارش ننهند مگر آن که چون روباه و بچگانش از کوهی به دیگر کوه و از لانه ای به دیگر لانه بگریزد.
هوش مصنوعی: ابن مسعود روایت می‌کند که پیامبر خدا فرمود: زمانی فرا خواهد رسید که فرد نتواند دین خود را به راحتی نگه‌ دارد و برای حفظ آن مجبور خواهد بود مانند روباه و جوجه‌هایش از یک کوه به کوهی دیگر و از یک لانه به لانه‌ای دیگر فرار کند.
پرسیدند: کی چنین شود؟. فرمود: زمانی که روزی را جز به معصیت خداوندی نتوان بدست آورد، آن گاه بی همسری رواج یابد.
هوش مصنوعی: پرسیدند: این زمان چه موقع فرا می‌رسد؟ ایشان پاسخ دادند: زمانی که نتوان روزی را جز از راه نافرمانی خدا به دست آورد، در آن زمان بی‌همسری شیوع پیدا خواهد کرد.
گفتند: ای پیامبر خدا، مگر تو خود ما را به زناشوئی فرمان نداده ای؟ گفت: بلی اما در آن روزگار، هلاک آدمی به دست پدر و مادرش است و اگر نباشد، به دست همسر و کودکش و اگر همسر و کودکی وی را نبود، هلاکش به دست خویشان و همسایگان اوست.
هوش مصنوعی: گفتند: ای پیامبر خدا، آیا تو خود به ما دستور ندادی که ازدواج کنیم؟ او در پاسخ گفت: بله، اما در آن زمان، نابودی انسان به دست پدر و مادرش صورت می‌گیرد و اگر این نداشته باشد، به دست همسر و فرزندش از بین می‌رود و اگر همسر و فرزندی نداشته باشد، نابودیش به وسیله خویشان و همسایگانش خواهد بود.
گفتند: چگونه ای پیامبر خدا؟ گفت: وی را برتنگی معیشت سرزنش کنند و به کارهائی که توانش را ندارد آنقدر تکلیف کنند که به هلاکت اندر افتد.
هوش مصنوعی: گفتند: حال شما چگونه است ای پیامبر خدا؟ او پاسخ داد: مردم باید به خاطر تنگدستی و مشکلات زندگی کسی را سرزنش نکنند و نباید او را به انجام کارهایی وادار کنند که خارج از توانش باشد، زیرا این ممکن است به نابودی‌اش منجر شود.
منمای بدین خلق مجازی خود را
مشهور مکن به نکته سازی خود را
هوش مصنوعی: خود را با زیبایی‌ها و جذابیت‌های ظاهری به مردم نشان نده و در میان آنها معروف نکن. به جای این کار، به عبرت‌آموزی و نکته‌سنجی خود توجه کن.
خود میدانی که اهل مجلس کوراند
ای شمع چه هرزه میگذاری خود را؟
هوش مصنوعی: تو خودت می‌دانی که کسانی که در این جمع هستند، ناآگاه و کور هستند. پس چرا خودت را در معرض نمایش می‌گذاری و بیهوده خود را درگیر می‌کنی؟
با مردم چشم خود خطابت باید
با کس نه سؤال و نه جوابت باید
هوش مصنوعی: برای برقراری ارتباط با دیگران، لازم است به صورت مستقیم و بدون واسطه صحبت کنی و نه از طریق سوال پرسیدن یا انتظار جواب از دیگران.
چشمی داری و عالمی در نظر است
دیگر چه معلم، چه کتابت باید
هوش مصنوعی: تو چشمی داری که دنیایی در آن نمایان است، پس نیازی به معلم و کتاب برای یادگیری نیست.
عارفی گفت: خداوند تعالی گنجینه های همت خویش را در دسترس آرزومندانش نهاده است. اما کلید آن گنجینه ها صدق نیت خواستار آن است.
هوش مصنوعی: یک عارف می‌گوید که خداوند گنجینه‌های ارزشمند خود را در اختیار کسانی قرار داده است که آرزو دارند به آن‌ها دست یابند. اما برای ورود به این گنجینه‌ها، صداقت در نیت کسی که خواهان آن است، ضروری است.
ابن درید به خط خویش در دفترش نوشته است: گنجینه های آن کس که خزائنش در دسترس آرزومندان است و کلید آن را صحت خواست ایشان نهاده است، مرا کافی است.
هوش مصنوعی: ابن درید در دفتر خود نوشته است که برای او کافی است که گنجینه‌های کسی را داشته باشد که ثروتش در دسترس آرزومندان قرار دارد و کلید ورود به آن نیز به دست خودشان است.
حکیمی گفت: کسی که به پست ترین چیز راضی شود، از دنیا راضی گردد. کسی که خصومتی را رها کند، بر آن افسوس نخورد.
هوش مصنوعی: یک حکیم بیان کرد که اگر فردی به کمترین و بی‌ارزش‌ترین چیزها راضی شود، می‌تواند از زندگی خود راضی باشد. همچنین، اگر کسی از یک دشمنی و خصومت دست بردارد، نباید بر آن احساس تأسف کند.
بر طول زمان دوستی تکیه مکن و هر زمان که شود، عهد دوستی نو کن. چرا که دوستی طولانی اگر نو نگردد. کهنگی و ژندگی گیرد. خردمند خودکامه را رایزنی نکند. عزت هم نشینی در کم گوئی است و زود برخاستن. آب رو را بهائی نیست.
هوش مصنوعی: به مدت طولانی به دوستی‌ها تکیه نکن و هر زمان، دوستی‌های جدیدی برقرار کن. زیرا دوستی‌های قدیمی اگر تازه نشوند، کهنه و بی‌مزه می‌شوند. انسان‌های خردمند در امور خودکامه مشورت نمی‌کنند. احترام و ارادت در کم حرفی و زود ابزار بودن است. ارزش آبرو به اندازه‌ای نیست که نادیده گرفته شود.