از نهج البلاغه: بندگان خدا، پرهیز پیشه کنید و با کارهای خویش برمرگتان پیشی گیرید و آنچه باقی است به بهای آنچه فانی است خریداری کنید.
بار بر بارگی نهید چه سفرتان ناگزیر بود و مرگ بر سرتان سایه انداخته. از آن کسان باشید که چون بانگشان زدند، هشیار گشتند و دانستند که دنیا خانه ی ایشان نشود و آن را تعویض کردند.
چه خداوند شما را به عبث خلق نفرموده و بیهوده رهایتان نکند. بین شما و فردوس یا جهنم جز مرگ فاصله ای نیست و آنمدت گذشت هر لحظه کوتاه کند و گذشت هر ساعت به خرابش دچار کند. و از این رو بایدش کوتاه دانست.
بی شک آن غایب که هر روز و شبی تازه گامش را تیز کند، بسرعت باز خواهد آمد و آن رهرو که کامیابی یا ناکامی پیش آرد، شایسته ساز و برگ بود.
از این رو آنچه فردایتان حفظ کند، امروز از دنیا برگیرید. آن بنده را توان پرهیزگار شمرد که خدای خویش پرستد، نفس خویش پند دهد و توبه پیش آرد و بر شهواتش پیروز شود.
چه اجلش پنهان است و آرزویش حیله گر و شیطانش برگماشته است تا مرکب معصیت را چنان آراید که وی بر آن برنشیند.
و چنانش امید امکان توبه دهد که آدمی آن قدر به توبه تاخیر کند که مرگش در رسد در صورتی که بیش از هر چیز از آن غافل بوده است.
دریغ بر آن غافل که گذشت عمرش بر او حجت بود و روزگارش ویرا به بدختی کشاند. از خداوند همی خواهیم که ما و شما را از آن کسان کند که نه از نعمت وی مغرور شوند. و نه از اطاعت پروردگاری چیزی فروگذارند و نه پس از مرگ پشیمانی و اندوه بسراغشان آید.
خواجه نظام الملک پس از آن که غزالی زهد پیشه کرد و تدریس نظامیه بگذاشت، بوی نوشت و در آن ویرا خواند تا به بغداد آید و وعده ی مناصبی عالیش داد. آنچه می آید، عین پاسخ غزالی به خواجه است:
بسم الله الرحمن الرحیم: و لکل وجه هو مولیها فاسبقوا الخیرات
بدان که مردمان در رو کردن بدانچه شمایش پذیرفته اند، سه طایفه اند، طایفه ای عامه اند که دامنه ی دیدشان تا آنچه که زودتر از دنیا بدست آید، مقصور است.
و رسول خدا(ص) ایشان را از چنین روشی منع کرده و فرمود: زیان هیچ گرگ درنده ای در گله ی گوسفندی باندازه ی زیان مال دوستی و اسراف آدمی به دین وی نبود.
طایفه ی دیگر خواص اند که آخرت را راجح همی دانند و آگاه اند که آخرت نیک تر است و برای آن به دنیا به کردار نیک دست همی یازند. پیامبر خدا(ص) اینان را نیز به تقصیر منسوب دانسته و فرموده است:
دنیا به شایستگان آخرت حرام است و آخرت به شایستگان دنیا نیز حرام. و این هر دو بر اهل خداوند حرام است. طایفه ی سوم خواص ویژه اند که دانسته اند، بالای هر چیزی چیز دیگری است و خود ناپایدار است و خردمند ناپایدار را دوست ندارد.
ایشان به یقین دریافته اند که دنیا و آخرت، خود مخلوق خداست و مهم ترین امور دنیا دو امر میان تهی است، خوردن و درآمیختن.
و حیوانات نیز در این هر دو امر کم ارج با آدمی مشارک اند و از این رو از آن روی گردانده اند و به خالق و مالک و موجد آنها روی کرده اند.
بدین ترتیب معنی «والله خیروابقی » را نیک دانسته اند و معنی «لاالله الاالله » برایشان روشن گشته و نیز این که هر کس به جز خداوند رو کند، از شرک خالی نیست.
نزد اینان موجودات دوگونه است، خدا و غیر خدا. و آن دو را کفه های میزان خویش نهاده اند و دلشان زبانه ی آن میزان است.
و هر بار که بینند دلهایشان به کفه ی خداوند مایل است، به سنگینی کفه حسنات حکم کنند. و هر بار که آنها را به کفه ی غیرخداوند مایل بینند، به سنگینی آن حکم نمایند.
و همچنان که طایفه ی اول در قبال طایفه ی دوم عامی محسوب اند، طبقه ی دوم نیز در قابل طبقه ی سوم عامی بحساب آیند. و بدین گونه، این سه طایفه، دو طایفه گردند.
اکنون گویم که صدراعظم مرا از مرتبه ی بالا به مرتبه ی پائین خوانده است در حالی که من او را از مرتبه ی پائین به مرتبه ی بالا که اعلی علیین است خوان.
و راه خداوندی از بغداد و طوس و هر جای دیگر یکی است و هیچ یکشان نزدیک تر از دیگری نیست. از خداوند متعال همی خواهم که وی را از خواب غفلت برانگیزد تا پیش از آن که کار از دست بشود، امروز و فردای خویش را نیک نظر کند. والسلام.
نه از رحم است اگرتر ساخت جانان چشم فتان را
برای کشتن من آب داده تیغ مژگان را
ابو سعید اصفهانی شاعری ظریف طبع بود و گوشی سنگین داشت. و هر گاه کسی او را مخاطب می ساخت، می گفت: بلندتر بگوی، گوش من نیز مانند دل تست.
وی از جمله ی شاعران صاحب بن عباد است و ثعالبی در یتیمه الدهر از او ذکر بمیان آورده است. شعرش در نهایت زیبائی بود.
از ظرایف اعراب، اصمعی گفت: شنیدم اعرابئی میگفت: خداوندا مادرم را ببخشای.
گفتمش: چرا پدر را دعا نکنی؟ گفت: پدرم مردی است که برای خود چاره ای کند. اما مادرم زنی ضعیف است.
حکیمی را گفتند: زچه رو ترک دنیا بگفتی؟ گفت از آن رو که از نعمت های گوارایش محرومم و داده های تیره و مکدرش را نیز نخواهم.
عارفی را گفتند: نصیب خویش از دنیا بستان چرا که تو ناپایداری. گفت: اینک که ناپایدارم، بایسته است که نصیب خویش نستانم.
پندار که به هر چه خواهی رسیدی و بر زمانه حکومت یافتی مگر نه این است که زندگی را مرگ در انتهاست و هر چه بدست آید، سرانجام از آدمی همی گیرند؟
از سخنان اسکندر: فرمانروائی خرد بر خردمند، نیرومندتر از سلطه ی شمشیر بر احمق است.
برمیان بند قابوس وشمگیر پاره ی کاغذی یافند که به خط خود برآن نوشته بود: اگر مکر ورزی طبیعی آدمیان است، اطمینان کردن بدیگری عجز است اگر مرگ ناگزیر فرا خواهد رسید، تکیه کردن بر دنیا حمق است و اگر فضا حق بود، دوراندیشی بیهوده است.
حکیمی گفت: اگر عزت جوئی، به طاعت جوی، و اگر بی نیازی خواهی در قناعت خواه، چه هرکس طاعت خدا کند، پیروزیش بسیار شود و کسی که در شرح شهاب راوندی آمده است که:
در اخبار آمده است که خفتن در فاصله ی طلوع فجر و طلوع خورشید مکروه است. چرا که این وقت از آن بخش روزی مردمان است.
حکیمی گفت: دنیا سرای اندوه است. از این رو آن کس که در طلب دنیا شتاب کند، خویشتن را به رنج اندر انداخته است و آن کس که در طلبش درنگ روا دارد، یارانش را به رنج افکنده.
حکیمی گفت: آن کس که ترا برای کاری دوست بدارد، هنگامی که انجام شد، رهایت کند.
نیز حکیمان راست: انس به مجلس خواص شاید نه هر مجلس پرآمد و شد. نیز از هم ایشان است: انصاف نبود که آدمی از دوستان انصاف طلبد.
ای دنیا خواه، روزی دنیایت عاشق ساخته است. اما اگر رو گرداند پیشمان شوی.
از وصایای امیرمومنان(ع) به فرزندان: ای فرزندان، با مردمان چنان معاشرت کنید که اگر از ایشان غایب شدید، مشتاقتان شوند. و اگرتان از دست دادند، بر شما بگریند.
ای فرزندان، دلهای آدمیان چونان سپاهیانی اند پیوسته که بدوستی یکدیگر را بنگرند و بدان با هم نجوا کنند و به بغض نیز هنگام نفرت.
از این رو اگر کسی رابی آن که خیری از او به شما رسیده باشد، دوست داشتید، بدو امیدوار باشید و اگر کسی را پی آنکه شری از او به شما رسیده باشد، دشمن داشتید، از ان بر حذر باشید.
از کتاب الملل و النحل: ظابطه در تقسیم مردمان آن است که گوئی، پاره ای از مردم نه محسوسات را باور دارند نه معقولات را، اینان سوفسطائیان اند.
پاره ای دیگر محسوسات را باور دارند، اما معقولات را نه. اینان طبیعی مشرب اند. پاره ای اما محسوس و معقول را باور دارند اما حدود و احکام را نمی پذیرند. اینان فیلسوفان دهری اند.
جمعی نیز محسوسات و معقولات و حدود و احکام را باور دارند اما شریعت اسلام را نپذیرند. اینان صابئان اند.
گروهی دیگر تمامی آنها و شریعت اسلام را نیز پذیرفته اند اما شریعت پیامبر ما را(ص) نپذیرفته اند. اینان زردشتیان و یهودیان ونصرانیان اند. برخی نیز به تمام آنها اعتقاد دارند. ایشان مسلمان اند.
هر چیز که هست، آن چنان می باید
ابروی تو گر راست بدی، کج بودی
از کتاب عده الداعی و نجاح الساعی، ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق (ع) مفضل بن صالح را گفت: ای مفضل، خداوند را بندگانی است که به سر خالص وی بوی پردازند.
و او نیز سبحانه، با نیکوئی خالص خویش بدیشان پردازد. اینان همان کسانی اند که روز جزا، نامه کردارشان، از کار زشت خالی است و هنگامی که در قبال حضرت حق ایستند، ایشان را مملو از رازهائی همی کند که ایشان بر او داشته اند.
گفتم: سرورا، چرا چنین است؟ فرمود به سبب آن که راز میان خود و او را حفظ کرده اند.
پندارم بابا فغانی است که قریب همین مضمون را سروده است:
بیا که در دل تنگ من از خزینه ی عشقت
امانتی است که روح الامین نبوده امینش
عاصی اندر خواب نام توبه نتواند شنید
گر بداند عشقبازیهای عفوش با گناه
اعرابئی را گفتند: فرداست که خداوند به حسابت رسد. گفت: ای فلان، شادم کردی. چه، کریم هنگامی که حسابی کشد، بخشندگی کند.
حکایت کرده اند که عارفی جامه ای بدوخت و در آن نیک مهارت خویش به کار برد. اما هنگامی که آن را بفروخت، به سبب عیوبی که داشت، پسش آوردند. عارف بگریست.
مشتری گفت: ای فلان، گریه بگذار. من بدین جامه راضیم. گفت: گریه ام از آن نیست. بل از آن است که در کار این جامه تمامی کوشش و مهارت خویش بکار بردم و بسبب عیوبی که بر من پنهان بود، مرا پسش دادند. از این رو ترسم از آن است که کار چهل ساله من نیز بهمان سبب، مرا پس داده شود.
عارفی را پرسیدند: صبح چگونه برخاستی؟ گفت: تاسف خواران بر دیروز، نفرت داران بر امروز و امیدواران بر فردا.
کسی که به تو گمان خیری برد، با کردار خویش تصدیقش کن.
میان دو کاری که لذت یکی از آن دو بگذرد و پی آمدهایش ماند، و کاری که مصارفش بگذرد و اجرش بماند، تفاوت بسیار است.
یحیی بن معاذ در مناجاتش گفت: خداوندا، دور نیست که امید من به تو با همه گناهکاری، بر امید من به اعمال نیک خویش غالب شود.
چه من در کارهای خویش به خلوص خود معتمد بوده ام و با این همه بایستی از آن بترس اندر باشم چه به تباهی معروفم. و همی بینم که در گناهانم به عفو تو معتمدم و تو که به جود موصوفی چگونه ام نبخشائی.
از غررالحکم، از سخنان امیر مومنان(ع): دوست نیز انسانی است، و فرقش با تو این که جز تو است. زن سراپا فتنه است. و فتنه تر از آن این که آدمی از او ناگزیر است.
شرکت در مال برخورد پدید آورد. اما شرکت در رای به صواب انجامد. آنچه سبب می شود که ناتوان به خواست خود رسد، همان است که توانا را از طلب باز می دارد.
خدمتکار خویش را اگر نافرمانی خداوندی کرد، تنبیه کن و اگر نافرمانی تو کند، بر او ببخشای. از هر چیزی تازه اش را بگزین جز یاران که کهنشان به بود. کار نیک را با فراموش کردنش زنده نگاه دارد. چه منت، کار نیک را تباه می کند.
از کتاب ورام: دو فرشته بیکدیگر برخوردند و از کار یکدیگر پرسیدند. اولی گفت: به من دستور داده شد که ماهئی را که یهودئی خواسته است، بهرش برم. دیگری گفت: من اما مامورم که روغنی را که فلان زاهد آرزو کرده است، بریزم.
دیو جانوس روزی زنی را دید که سیلش می برد. گفت: این جا آن جاست که مثل گفته است، بگذار شر را شرهای دگر بشوید. نیز زنی را دید که آتش حمل می کرد. گفت: حامل شرتر از محمول است.
نیز زنی را دید که آراسته، روز عید بیرون گشته است. گفت: این زن برون آمده تا بینندش نه آن که بیند. دخترکی را دید که کتاب می آموخت، گفت: زهری است که زهر می نوشاند.
یکی از یاران اسکندر گفت: شبی وی یاران را خواند تا ستارگان را به ایشان نشان دهد و خواص و مسیرشان بنمایاند. همگی را به باغی برد و قدم زنان با دست ستارگان را می نمود تا این که به چاهی اندر افتاد. گفت: کسی که به دانش فوقانی پردازد، به بلای تحتانی گرفتار شود.
حسن بصری را گفتند: دنیا را چگونه بینی؟ گفت: توقع بلایش مرا از شادمانی به فراخیش بازداشته است.
از سخنان حسن: ای آدمیزاده، تو اسیر دنیائی و از لذایذش به چیزی که همی گذرد، خشنودی، و از نعمتهایش به آنچه شود و از فرمانروائیش بدانچه تمام گردد.
همواره گناه خویش و اموال اهلت افزون همی کنی. در صورتی که چون هلاک شوی گناهانت را با خود به گور خواهی برد و اموال را بهر نزدیکانت خواهی نهاد.
دعبل شاعر را گفتند: تنهائی چیست؟ گفت: مردمان را نگاه کردن و سپس سرود:
آدمیان چه فراوانند، نه اما چه اندکند! خداوند همی داند که من ناصوابی نگفته ام.
چرا که هنگامی که چشم باز همی کنم، بر بسیاری همی افتد. اما براستی برآدمئی نیفتد.
عمر بن عبدالعزیز بدعا همی گفت: خداوندا مرا به نیازمندی به خودت بی نیازی ده. و به بی نیازی از خودت فقیرم مگردان.
عمر بن عبدالعزیز به عدی بن ارطاه نوشت: از میان بکربن عبدالله و ایاس بن معاویه یک تن را به قضاوت بصره برگمار. هنگامی که عدی، نامه بدیشان نمود، آن دو از قبول منصب امتناع کردند.
وی اما آن دو را احضار کرد و اصرار فراوان نمود. بکر گفت: بخدائی که جز او پروردگاری نیست، من قضاوت نیک ندانم و ایاس از من بدان سزاوارتر است.
حال اگر من در این گفته صادقم، که قضاوت نیارم. و اگر کاذبم، چگونه کاذبی را قضاوت توانی داد؟ ایاس گفت: این مرد را بر لب جهنم آن قدر نگاه داشتید تا کفاره ی سوگندی فدیه ی خویش کرد. عدی گفت: حال که بدین نکته راه بردی، به قضاوت شایسته تری و وی را منصب قضا داد.
ایاس، به کودکی به شام آمد. خصمی پیر از وی به قاضی شکایت برد. ایاس، در محضر قاضی با سخن به وی حمله برد. قاضی گفت: آرام گیر که او شیخی کبیر است. ایاس گفت: حق از او کبیرتر است.
قاضی گفت: ساکت شو! گفت: اگر ساکت شوم چه کس حجت من بنماید؟ قاضی گفت: نمی بینمت که بر حق سخن گوئی؟ گفت: لاالله الا الله.
قاضی بنزد عبدالملک شد و آنچه بگذشته بود، بوی گفت. وی گفت: حاجتش بر آور و از شام بیرونش کن که مردم این سامان فاسد نکند.
برای آسان ساختن مصیبت و تخفیف سختی ها راههای گوناگونی است: اگر قرین دوراندیشی شوی و عزم کنی، مصیبت و سختی را ناچیز یابی و تاثیر و زیانشان اندک سازی.
نیز از همان راه هاست که: آنچه از فرا رسیدن فنا دانی، دل را نیز بیاموز و نیز آنچه از بگذشتنی که سرنوشت است. چرا که دنیا را حال یکسان نماند و هیچ مخلوقی را بقائی آشکارا نیست.
نیز این که احساس کنی که به هر روز از دنیا پاره ای همی گذرد و لختی تا آن که سرانجام تمام بگذرد و تو بر گذشتن غافل باشی. شاعر گفت:
غمان خویش را فراموش کن چرا که هیچ چیز در دنیا ماندنی نیست که غمان تو ماند.و شاید که خداوند پس از این با نظر بخشایش نیز بر تو بنگرد.
نیز این که دانی بسا در چیزی که از مصیبت مانع شود یا حوادث را کافی بود، چیزی عظیم تر از مصیبت و شدیدتر از بلا بود.
نیز این که دانی حوادثی که به سراغ آدمی همی آید، از دلایل فضل اوست و محنت هایش از نشانه های نجابت وی . . .
ترا تاهست ناهموارئی در خود غنیمت دان
درشتیهای دور چرخ را کان هست سوهانش
حسن بن علی (ع) را پرسیدند: قدر کدام کس بیش از دیگران است؟ گفت: آن کس که اعتنا نکند دنیا با کیست.
کسی گفت: مرگ، بر صاحبان نعمت، نعمتشان مکدر کند. از این رو نعمتی را جستجو کن که با وی مرگی نبود.
روایت است که هنگامی که ابراهیم (ع) را در منجنیق نهادند تا به آتش اندر فکنند، جبرئیل بنزد وی آمد و پرسیدش: حاجتی داری؟ گفت: آری، اما به تو نه.
یکی گفت: تفاوت میان هوی و شهوت با وجود مشارکتشان در علت و معلول و دلالت و مدلول آن است که هوی ویژه ی آراء و اعتقادات است. و شهوت ویژه ی جذب لذایذ. از این رو شهوت از نتایج هوی است و اخص از آن است و هوی گمراه کننده تر و اعم است.
یکی گفت: این دانش کسی را حاصل نشود مگر آن که دکان خویش خراب کند، یاران خویش بگذارد و از میهن خویش دور شود و آغاز دانش را غنیمت شمرد.
سیمیاء بر جادوگری غیرحقیقی اطلاق شود و حاصل آن ایجاد نمونه هائی خیالی است که وجود ندارد. گاه نیز به ایجاد نمونه ها و تصویرهائی به زیبائی و تکوین آنها در جوهر هواست.
و سبب سرعت زوال آن نمونه ها و تصویرها، سرعت دگرگونی جوهر هواست و این که جوهر، چیزی را که بزمانی دراز نیازمند بود، نپذیرد.
برگردان به زبان ساده
از نهج البلاغه: بندگان خدا، پرهیز پیشه کنید و با کارهای خویش برمرگتان پیشی گیرید و آنچه باقی است به بهای آنچه فانی است خریداری کنید.
هوش مصنوعی: از نهج البلاغه: ای بندگان خدا، از گناهان دوری کنید و با اعمال نیکو، برای مرگتان آمادگی پیدا کنید و چیزهای پایدار و جاودانه را با چیزهای زودگذر و فانی معامله کنید.
بار بر بارگی نهید چه سفرتان ناگزیر بود و مرگ بر سرتان سایه انداخته. از آن کسان باشید که چون بانگشان زدند، هشیار گشتند و دانستند که دنیا خانه ی ایشان نشود و آن را تعویض کردند.
هوش مصنوعی: بار خود را به دوش بگذارید زیرا سفر شما ناگزیر است و سایه مرگ بر سر شماست. از افرادی باشید که وقتی صدایشان زدند، بیدار شده و فهمیدند که دنیا جایگاه واقعیشان نیست و آن را رها کردند.
چه خداوند شما را به عبث خلق نفرموده و بیهوده رهایتان نکند. بین شما و فردوس یا جهنم جز مرگ فاصله ای نیست و آنمدت گذشت هر لحظه کوتاه کند و گذشت هر ساعت به خرابش دچار کند. و از این رو بایدش کوتاه دانست.
هوش مصنوعی: خداوند شما را بیهوده خلق نکرده و شما را رها نمیکند. بین شما و بهشت یا جهنم تنها مرگ وجود دارد و هر لحظهای که میگذرد، به زودی میگذرد و هر ساعت، شما را به نابودی نزدیکتر میکند. بنابراین، باید به این زمان محدود و کوتاه توجه کنید.
بی شک آن غایب که هر روز و شبی تازه گامش را تیز کند، بسرعت باز خواهد آمد و آن رهرو که کامیابی یا ناکامی پیش آرد، شایسته ساز و برگ بود.
هوش مصنوعی: بیتردید، آن کسی که هر روز و شب با سرعت بیشتری پیش میرود، به زودی باز خواهد گشت و کسی که در این مسیر به موفقیت یا شکست میرسد، شایسته تجهیزات و امکانات مناسب است.
از این رو آنچه فردایتان حفظ کند، امروز از دنیا برگیرید. آن بنده را توان پرهیزگار شمرد که خدای خویش پرستد، نفس خویش پند دهد و توبه پیش آرد و بر شهواتش پیروز شود.
هوش مصنوعی: بنابراین، هر چیزی که فردا برای شما مهم است، امروز باید به دست آورید. شخصی را میتوان دیندار و پرهیزکار دانست که خدای خود را عبادت کند، به خود نصیحت کند، توبه کند و بر خواستههای نفسش غلبه کند.
چه اجلش پنهان است و آرزویش حیله گر و شیطانش برگماشته است تا مرکب معصیت را چنان آراید که وی بر آن برنشیند.
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ او در پردهای از راز قرار دارد و آرزوهای او به گونهای فریبنده و شیطانی شکل گرفتهاند، شیطان نیز در این میان کار خود را انجام میدهد تا گناه را به نحوی تزئین کند که او بتواند بر آن سوار شود.
و چنانش امید امکان توبه دهد که آدمی آن قدر به توبه تاخیر کند که مرگش در رسد در صورتی که بیش از هر چیز از آن غافل بوده است.
هوش مصنوعی: افراد ممکن است آنقدر به توبه فکر کنند و آن را به تأخیر بیندازند که مرگشان فرا برسد، در حالی که هیچ توجهی به این موضوع نداشتهاند.
دریغ بر آن غافل که گذشت عمرش بر او حجت بود و روزگارش ویرا به بدختی کشاند. از خداوند همی خواهیم که ما و شما را از آن کسان کند که نه از نعمت وی مغرور شوند. و نه از اطاعت پروردگاری چیزی فروگذارند و نه پس از مرگ پشیمانی و اندوه بسراغشان آید.
هوش مصنوعی: چه تأسفبار است آن کسی که غافلانه عمرش سپری میشود و زندگیاش به مشکلات و سختیها میانجامد. از خداوند میخواهیم که ما و شما را از افرادی قرار دهد که نه به نعمتهای او مغرور شوند و نه در اطاعت از پروردگار کوتاهی کنند و نه پس از مرگ دچار پشیمانی و ناراحتی شوند.
خواجه نظام الملک پس از آن که غزالی زهد پیشه کرد و تدریس نظامیه بگذاشت، بوی نوشت و در آن ویرا خواند تا به بغداد آید و وعده ی مناصبی عالیش داد. آنچه می آید، عین پاسخ غزالی به خواجه است:
هوش مصنوعی: خواجه نظام الملک بعد از اینکه غزالی به زهد روی آورد و تدریس در نظامیه را ترک کرد، نامهای نوشت و از او خواست که به بغداد بیاید و به او وعده مناصب بلندپایهای داد. در ادامه، پاسخ غزالی به خواجه آورده میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم: و لکل وجه هو مولیها فاسبقوا الخیرات
هوش مصنوعی: به نام خداوند بخشنده مهربان: هر کس در هر مسیری که قدم میگذارد، به سوی آن متوجه است، پس در انجام کارهای خوب و نیکو پیشی بگیرید.
بدان که مردمان در رو کردن بدانچه شمایش پذیرفته اند، سه طایفه اند، طایفه ای عامه اند که دامنه ی دیدشان تا آنچه که زودتر از دنیا بدست آید، مقصور است.
هوش مصنوعی: مردم در مورد آنچه که به آن اعتقاد دارند، به سه دسته تقسیم میشوند. یکی از این دستهها، عدهای هستند که دیدشان محدود به آنچه سریعتر به دست میآید، است.
و رسول خدا(ص) ایشان را از چنین روشی منع کرده و فرمود: زیان هیچ گرگ درنده ای در گله ی گوسفندی باندازه ی زیان مال دوستی و اسراف آدمی به دین وی نبود.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) مردم را از این روش نهی کردند و فرمودند: آسیبی که یک گرگ درنده به گله گوسفندان میزند به اندازه آسیبی نیست که عشق به مال و اسراف انسان به دین او وارد میکند.
طایفه ی دیگر خواص اند که آخرت را راجح همی دانند و آگاه اند که آخرت نیک تر است و برای آن به دنیا به کردار نیک دست همی یازند. پیامبر خدا(ص) اینان را نیز به تقصیر منسوب دانسته و فرموده است:
هوش مصنوعی: گروه دیگری هستند که بر این باورند آخرت بر دنیا برتری دارد و میدانند که زندگی پس از مرگ بهتر است. به همین دلیل، در دنیا به انجام کارهای نیک مشغولند. پیامبر خدا (ص) نیز این افراد را به تقصیر متهم کرده و درباره آنان فرموده است:
دنیا به شایستگان آخرت حرام است و آخرت به شایستگان دنیا نیز حرام. و این هر دو بر اهل خداوند حرام است. طایفه ی سوم خواص ویژه اند که دانسته اند، بالای هر چیزی چیز دیگری است و خود ناپایدار است و خردمند ناپایدار را دوست ندارد.
هوش مصنوعی: دنیا برای کسانی که شایستگی آخرت را دارند، حرام است و همچنین آخرت برای کسانی که شایستگی دنیا را دارند، ممنوع است. هر دو این حالت برای اهل خداوند منع شده است. گروه سومی وجود دارد که از ویژهگیهای خاص برخوردارند و به این آگاهی رسیدهاند که بالای هر چیز، چیزی دیگر قرار دارد و خود این چیزها ناپایدار هستند و خردمندی که ناپایدار است را نمیپسندد.
ایشان به یقین دریافته اند که دنیا و آخرت، خود مخلوق خداست و مهم ترین امور دنیا دو امر میان تهی است، خوردن و درآمیختن.
هوش مصنوعی: آنها به طور قطع فهمیدهاند که دنیا و آخرت هر دو خلق خدا هستند و مهمترین مسائل دنیوی، تنها دو موضوع اصلی هستند: خوردن و ارتباط برقرار کردن.
و حیوانات نیز در این هر دو امر کم ارج با آدمی مشارک اند و از این رو از آن روی گردانده اند و به خالق و مالک و موجد آنها روی کرده اند.
هوش مصنوعی: حیوانات نیز در این دو زمینه، از ارزش کمتری نسبت به انسان برخوردارند و به همین دلیل از آنها فاصله گرفته و به خالق و مالک و منشاء خود روی آوردهاند.
بدین ترتیب معنی «والله خیروابقی » را نیک دانسته اند و معنی «لاالله الاالله » برایشان روشن گشته و نیز این که هر کس به جز خداوند رو کند، از شرک خالی نیست.
هوش مصنوعی: بنابراین، معنای «والله خیروابقی» را به خوبی درک کردهاند و مفهوم «لاالله الاالله» برایشان واضح شده است. همچنین متوجه شدهاند که هر کسی که غیر از خداوند را پرستش کند، نمیتواند از شرک خلاص باشد.
نزد اینان موجودات دوگونه است، خدا و غیر خدا. و آن دو را کفه های میزان خویش نهاده اند و دلشان زبانه ی آن میزان است.
هوش مصنوعی: در نظر این افراد، موجودات به دو دسته تقسیم میشوند: خدا و غیر خدا. آنها این دو دسته را در ترازویی قرار دادهاند و احساسات و اندیشههایشان به این ترازوی درونی مرتبط است.
و هر بار که بینند دلهایشان به کفه ی خداوند مایل است، به سنگینی کفه حسنات حکم کنند. و هر بار که آنها را به کفه ی غیرخداوند مایل بینند، به سنگینی آن حکم نمایند.
هوش مصنوعی: هر بار که ببینند دلهایشان به سمت خداوند گرایش دارد، به نیکیهایشان بها میدهند. و هر بار که احساس کنند به سمت غیر خدا متمایل هستند، به سنگینی آن مینگرند.
و همچنان که طایفه ی اول در قبال طایفه ی دوم عامی محسوب اند، طبقه ی دوم نیز در قابل طبقه ی سوم عامی بحساب آیند. و بدین گونه، این سه طایفه، دو طایفه گردند.
هوش مصنوعی: به همین شکل که گروه اول در برابر گروه دوم، عامی به حساب میآید، گروه دوم نیز در برابر گروه سوم، عامی محسوب میشود. بنابراین، این سه گروه در واقع به دو گروه تقسیم میشوند.
اکنون گویم که صدراعظم مرا از مرتبه ی بالا به مرتبه ی پائین خوانده است در حالی که من او را از مرتبه ی پائین به مرتبه ی بالا که اعلی علیین است خوان.
هوش مصنوعی: اکنون میگویم که صدراعظم مرا از جایگاه بالای خود به جایگاه پایینتری فراخوانده است، در حالی که من او را از جایگاه پایین به جایگاه بالای خود دعوت کردهام.
و راه خداوندی از بغداد و طوس و هر جای دیگر یکی است و هیچ یکشان نزدیک تر از دیگری نیست. از خداوند متعال همی خواهم که وی را از خواب غفلت برانگیزد تا پیش از آن که کار از دست بشود، امروز و فردای خویش را نیک نظر کند. والسلام.
هوش مصنوعی: راه خداوندی در همه جا، از بغداد و طوس گرفته تا سایر مکانها، یکی است و هیچ کدام به یکدیگر نزدیکتر نیستند. از خداوند بزرگ میخواهم که او را از خواب غفلت بیدار کند تا قبل از اینکه کار از دست برود، به آینده خود به خوبی فکر کند. والسلام.
نه از رحم است اگرتر ساخت جانان چشم فتان را
برای کشتن من آب داده تیغ مژگان را
هوش مصنوعی: اگر معشوق با چشمهای فریبندهاش برای کشتن من، تیغ مژگانش را آبیاری کند، این دیگر از روی رحمت نیست.
ابو سعید اصفهانی شاعری ظریف طبع بود و گوشی سنگین داشت. و هر گاه کسی او را مخاطب می ساخت، می گفت: بلندتر بگوی، گوش من نیز مانند دل تست.
هوش مصنوعی: ابو سعید اصفهانی شاعری حساس و با ذوق بود و شنوایی او ضعیف بود. هر وقت کسی با او سخن میگفت، میخواست که طرف مقابل صدایش را بلندتر کند و میگفت که گوشش هم به اندازه دلش حساس است.
وی از جمله ی شاعران صاحب بن عباد است و ثعالبی در یتیمه الدهر از او ذکر بمیان آورده است. شعرش در نهایت زیبائی بود.
هوش مصنوعی: او یکی از شاعران معروف به نام بن عباد است و ثعالبی در کتاب یتیمه الدهر به او اشاره کرده است. اشعار او از زیبایی فوقالعادهای برخوردار بود.
از ظرایف اعراب، اصمعی گفت: شنیدم اعرابئی میگفت: خداوندا مادرم را ببخشای.
هوش مصنوعی: اصمعی میگوید: از ریزهکاریهای زبان عربی، شنیدهام که عربی به درگاه خدا دعا میکند و از او درخواست دارد که مادرش را ببخشد.
گفتمش: چرا پدر را دعا نکنی؟ گفت: پدرم مردی است که برای خود چاره ای کند. اما مادرم زنی ضعیف است.
هوش مصنوعی: به او گفتم: چرا برای پدر دعا نمیکنی؟ پاسخ داد: پدرم مردی است که توانایی دارد خود را نجات دهد. اما مادرم زن ضعیفی است.
حکیمی را گفتند: زچه رو ترک دنیا بگفتی؟ گفت از آن رو که از نعمت های گوارایش محرومم و داده های تیره و مکدرش را نیز نخواهم.
هوش مصنوعی: حکیمی پرسیدند که چرا دنیا را ترک کرده است. او پاسخ داد که به این دلیل که از نعمتهای شیرین و خوشایند آن محروم است و نمیخواهد چیزی از چیزهای ناخوشایند و تلخ آن را هم داشته باشد.
عارفی را گفتند: نصیب خویش از دنیا بستان چرا که تو ناپایداری. گفت: اینک که ناپایدارم، بایسته است که نصیب خویش نستانم.
هوش مصنوعی: به یک عارف گفتند که چون تو ناپایدار هستی، باید از دنیا بهرهای ببری. او پاسخ داد: حالا که ناپایدارم، چرا باید از آن بهره ببرم؟
پندار که به هر چه خواهی رسیدی و بر زمانه حکومت یافتی مگر نه این است که زندگی را مرگ در انتهاست و هر چه بدست آید، سرانجام از آدمی همی گیرند؟
هوش مصنوعی: تصور کن که به هر آنچه میخواهی دست یافتهای و بر دنیا تسلط پیدا کردهای. اما آیا این حقیقت ندارد که در نهایت زندگی به مرگ ختم میشود و هر چیزی که به دست بیاوری، در نهایت از تو گرفته خواهد شد؟
از سخنان اسکندر: فرمانروائی خرد بر خردمند، نیرومندتر از سلطه ی شمشیر بر احمق است.
هوش مصنوعی: اسکندر گفته است که حکومت عقل بر انسانهای عاقل از قدرت شمشیر بر افراد نادان، قویتر است.
برمیان بند قابوس وشمگیر پاره ی کاغذی یافند که به خط خود برآن نوشته بود: اگر مکر ورزی طبیعی آدمیان است، اطمینان کردن بدیگری عجز است اگر مرگ ناگزیر فرا خواهد رسید، تکیه کردن بر دنیا حمق است و اگر فضا حق بود، دوراندیشی بیهوده است.
هوش مصنوعی: در میان بند قابوس و شمگیر، ورقهای کاغذی پیدا کردند که بر روی آن به خط خود نوشته بود: اگر فریب و نیرنگ بخشی از طبیعت انسانهاست، اعتماد کردن به دیگران ناتوانی است. اگر مرگ حتمی است، تکیه بر دنیا احمقانه است و اگر زمان حقیقت دارد، پیشبینی و دوراندیشی بیفایده خواهد بود.
حکیمی گفت: اگر عزت جوئی، به طاعت جوی، و اگر بی نیازی خواهی در قناعت خواه، چه هرکس طاعت خدا کند، پیروزیش بسیار شود و کسی که در شرح شهاب راوندی آمده است که:
هوش مصنوعی: اگر به دنبال عزت هستی، باید به اطاعت خداوند توجه کنی، و اگر بی نیازی میخواهی، باید قناعت را سرلوحه قرار دهی. چراکه هرکس که به بندگی خدا بپردازد، به موفقیتهای زیادی دست خواهد یافت.
در اخبار آمده است که خفتن در فاصله ی طلوع فجر و طلوع خورشید مکروه است. چرا که این وقت از آن بخش روزی مردمان است.
هوش مصنوعی: در اخبار گفته شده است که خوابیدن در ساعاتی که بین طلوع فجر و طلوع خورشید قرار دارد، عمل ناپسندی است. زیرا این زمان متعلق به فعالیتهای روزانه مردم است.
حکیمی گفت: دنیا سرای اندوه است. از این رو آن کس که در طلب دنیا شتاب کند، خویشتن را به رنج اندر انداخته است و آن کس که در طلبش درنگ روا دارد، یارانش را به رنج افکنده.
هوش مصنوعی: یکی از حکما گفت: دنیا مکانی پر از درد و غصه است. بنابراین، کسی که با سرعت برای به دست آوردن دنیا تلاش کند، خود را به زحمت میاندازد و کسی که در این مسیر دیرتر حرکت کند، دوستانش را در رنج میگذارد.
حکیمی گفت: آن کس که ترا برای کاری دوست بدارد، هنگامی که انجام شد، رهایت کند.
هوش مصنوعی: حکیمی بیان کرد که شخصی که به خاطر یک کار تو را دوست دارد، پس از انجام آن کار، تو را تنها خواهد گذاشت.
نیز حکیمان راست: انس به مجلس خواص شاید نه هر مجلس پرآمد و شد. نیز از هم ایشان است: انصاف نبود که آدمی از دوستان انصاف طلبد.
هوش مصنوعی: حکیمان درستی هم بر این باورند که آشنایی و دوستی با افراد خاص، شاید در هر مجلسی که شلوغ و پر رفت و آمد است، ایجاد نشود. همچنین، از آن جمله این است که ناپسند است که انسان از دوستانش توقع انصاف داشته باشد.
ای دنیا خواه، روزی دنیایت عاشق ساخته است. اما اگر رو گرداند پیشمان شوی.
هوش مصنوعی: ای عالم! روزی دنیای تو را عاشق خود کرده است، اما اگر او روی بگرداند، دلت خواهد شکست و پشیمان میشوی.
از وصایای امیرمومنان(ع) به فرزندان: ای فرزندان، با مردمان چنان معاشرت کنید که اگر از ایشان غایب شدید، مشتاقتان شوند. و اگرتان از دست دادند، بر شما بگریند.
هوش مصنوعی: ای فرزندان، با مردم به گونهای رفتار کنید که اگر شما را نبینند، دلتنگتان شوند و اگر شما را از دست دادند، برایتان گریه کنند.
ای فرزندان، دلهای آدمیان چونان سپاهیانی اند پیوسته که بدوستی یکدیگر را بنگرند و بدان با هم نجوا کنند و به بغض نیز هنگام نفرت.
هوش مصنوعی: ای فرزندان، دلهای انسانها مانند گروهی از سربازان هستند که همیشه به یکدیگر نگاه میکنند و با هم به گفتگو و نجوا میپردازند و در زمان نفرت نیز حس نفرت را با هم تجربه میکنند.
از این رو اگر کسی رابی آن که خیری از او به شما رسیده باشد، دوست داشتید، بدو امیدوار باشید و اگر کسی را پی آنکه شری از او به شما رسیده باشد، دشمن داشتید، از ان بر حذر باشید.
هوش مصنوعی: بنابراین، اگر کسی را به خاطر خوبیهایی که از او نصیب شما شده دوست دارید، به او امید داشته باشید. و اگر کسی را به خاطر بدیهایی که از او به شما رسیده دشمن داشتید، بهتر است از او دوری کنید.
از کتاب الملل و النحل: ظابطه در تقسیم مردمان آن است که گوئی، پاره ای از مردم نه محسوسات را باور دارند نه معقولات را، اینان سوفسطائیان اند.
هوش مصنوعی: بر اساس یک قاعده در تقسیم بندی مردم، برخی از افراد نه به امور محسوس و ملموس اعتماد دارند و نه به امور معقول و عقلانی. این دسته از افراد به سوفسطائیان معروف هستند.
پاره ای دیگر محسوسات را باور دارند، اما معقولات را نه. اینان طبیعی مشرب اند. پاره ای اما محسوس و معقول را باور دارند اما حدود و احکام را نمی پذیرند. اینان فیلسوفان دهری اند.
هوش مصنوعی: برخی افراد به چیزهایی که حس میشود ایمان دارند، ولی به چیزهایی که عقلانی است اعتقادی ندارند و از نظر فکری به طبیعت وابستهاند. گروهی دیگر هم به تجربههای حسی و هم به اصول منطقی اعتقاد دارند، اما قوانین و مقررات را نمیپذیرند و این افراد به نوعی فلسفه دهری اعتقاد دارند.
جمعی نیز محسوسات و معقولات و حدود و احکام را باور دارند اما شریعت اسلام را نپذیرند. اینان صابئان اند.
هوش مصنوعی: گروهی وجود دارند که به امور محسوس و معقول و قوانین و مقررات اعتقاد دارند، اما شریعت اسلام را قبول ندارند. این افراد صابئی هستند.
گروهی دیگر تمامی آنها و شریعت اسلام را نیز پذیرفته اند اما شریعت پیامبر ما را(ص) نپذیرفته اند. اینان زردشتیان و یهودیان ونصرانیان اند. برخی نیز به تمام آنها اعتقاد دارند. ایشان مسلمان اند.
هوش مصنوعی: گروهی دیگر به تمامی آموزهها و قوانین اسلام ایمان دارند، اما به شریعت پیامبر ما (ص) اعتقادی ندارند. این دسته شامل زردشتیها، یهودیان و مسیحیان میشود. همچنین برخی افراد به کلیه این اعتقادات باور دارند و آنها مسلمان هستند.
هر چیز که هست، آن چنان می باید
ابروی تو گر راست بدی، کج بودی
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، باید به گونهای باشد که ابروی تو درست و زیبا باشد؛ اگر درست بودی، باید کج میشدی.
از کتاب عده الداعی و نجاح الساعی، ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق (ع) مفضل بن صالح را گفت: ای مفضل، خداوند را بندگانی است که به سر خالص وی بوی پردازند.
هوش مصنوعی: ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (ع) به مفضل بن صالح گفت: ای مفضل، خداوند بندگانی دارد که به او به طور خالص و بدون هیچ شائبهای عشق میورزند.
و او نیز سبحانه، با نیکوئی خالص خویش بدیشان پردازد. اینان همان کسانی اند که روز جزا، نامه کردارشان، از کار زشت خالی است و هنگامی که در قبال حضرت حق ایستند، ایشان را مملو از رازهائی همی کند که ایشان بر او داشته اند.
هوش مصنوعی: و او نیز با مهربانی خالص خود به آنها رسیدگی میکند. این افراد همان کسانی هستند که در روز قیامت، پرونده اعمالشان خالی از کارهای ناپسند است و زمانی که در برابر خداوند قرار میگیرند، از رازو نیازهایی که با او داشتهاند، پر میشوند.
گفتم: سرورا، چرا چنین است؟ فرمود به سبب آن که راز میان خود و او را حفظ کرده اند.
هوش مصنوعی: گفتم: آقا، چرا اینطور است؟ فرمودند به این دلیل که آنها راز میان خود و او را نگه داشتهاند.
پندارم بابا فغانی است که قریب همین مضمون را سروده است:
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که بابا فغانی نیز در مورد همین موضوع شعرهایی سروده است.
بیا که در دل تنگ من از خزینه ی عشقت
امانتی است که روح الامین نبوده امینش
هوش مصنوعی: بیا که در دل کوچک و تنگ من، از گنجینه عشق تو، چیزی وجود دارد که من نتوانستهام به درستی از آن محافظت کنم.
عاصی اندر خواب نام توبه نتواند شنید
گر بداند عشقبازیهای عفوش با گناه
هوش مصنوعی: کسی که در خواب غفلت و نافرمانی است، نمیتواند نام توبه را بشنود؛ چرا که اگر به حقیقت عشق و عواطف پاک خود توجه کند، متوجه میشود که چگونه با گناهانش درگیر است.
اعرابئی را گفتند: فرداست که خداوند به حسابت رسد. گفت: ای فلان، شادم کردی. چه، کریم هنگامی که حسابی کشد، بخشندگی کند.
هوش مصنوعی: به یک عربی گفتند: فردا خداوند حساب تو را میکشد. او پاسخ داد: ای فلانی، مرا شاد کردی. زیرا وقتی که کریم حسابی بکشد، به بخشش و عطا روی میآورد.
حکایت کرده اند که عارفی جامه ای بدوخت و در آن نیک مهارت خویش به کار برد. اما هنگامی که آن را بفروخت، به سبب عیوبی که داشت، پسش آوردند. عارف بگریست.
هوش مصنوعی: روایت شده است که یک عارف، لباسی دوخته و در آن مهارت خود را به خوبی نشان داده است. اما وقتی آن لباس را فروخت، به دلیل اشکالاتی که داشت، خریدار آن را پس فرستاد. عارف از این موضوع بسیار ناراحت شد و گریه کرد.
مشتری گفت: ای فلان، گریه بگذار. من بدین جامه راضیم. گفت: گریه ام از آن نیست. بل از آن است که در کار این جامه تمامی کوشش و مهارت خویش بکار بردم و بسبب عیوبی که بر من پنهان بود، مرا پسش دادند. از این رو ترسم از آن است که کار چهل ساله من نیز بهمان سبب، مرا پس داده شود.
هوش مصنوعی: مشتری گفت: از این وضعیت ناراحت و افسردهام. من به این لباس رضایت دارم. فرد پاسخ داد: من از روی احساس غم نیستم. بلکه به این دلیل ناراحتم که تمام تلاش و مهارت خود را در تولید این لباس به کار بردم و به خاطر اشکالاتی که خودم از آنها بیخبر بودم، مرا رد کردند. به همین دلیل نگرانم که کار چهل سالهام نیز به همین علت مورد قبول واقع نشود و رد شود.
عارفی را پرسیدند: صبح چگونه برخاستی؟ گفت: تاسف خواران بر دیروز، نفرت داران بر امروز و امیدواران بر فردا.
هوش مصنوعی: عارفی را از حال و روزش در صبح پرسیدند. او پاسخ داد که خواران از دیروز ناراحتند، افرادی که نفرت دارند از امروز بیزارند و کسانی که امیدوارند به فردا نگاه مثبت دارند.
کسی که به تو گمان خیری برد، با کردار خویش تصدیقش کن.
هوش مصنوعی: کسی که به تو حسن نیت دارد، با رفتار و اعمال خود او را تأیید کن.
میان دو کاری که لذت یکی از آن دو بگذرد و پی آمدهایش ماند، و کاری که مصارفش بگذرد و اجرش بماند، تفاوت بسیار است.
هوش مصنوعی: بین دو نوع کار تفاوت زیادی وجود دارد: یکی کاری که لذت آن به پایان میرسد اما پیامدهای آن باقی میماند، و دیگری کاری که هزینههای آن تمام میشود اما پاداشش باقی میماند.
یحیی بن معاذ در مناجاتش گفت: خداوندا، دور نیست که امید من به تو با همه گناهکاری، بر امید من به اعمال نیک خویش غالب شود.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ در نیایش خود گفت: پروردگارا، بعید نیست که امید من به رحمت تو، با وجود تمام گناهانم، بیشتر از امیدم به کارهای نیک خودم باشد.
چه من در کارهای خویش به خلوص خود معتمد بوده ام و با این همه بایستی از آن بترس اندر باشم چه به تباهی معروفم. و همی بینم که در گناهانم به عفو تو معتمدم و تو که به جود موصوفی چگونه ام نبخشائی.
هوش مصنوعی: من همیشه به صداقت و خلوص خود در کارهایم اعتماد داشتهام، اما با این حال، باید از این موضوع بترسم، زیرا به بد نامی معروف شدم. همچنین میبینم که در برابر گناهانم به رحمت تو امید دارم. تو که به کرامت و generosity شناخته شدهای، چطور ممکن است که مرا نبخشی؟
از غررالحکم، از سخنان امیر مومنان(ع): دوست نیز انسانی است، و فرقش با تو این که جز تو است. زن سراپا فتنه است. و فتنه تر از آن این که آدمی از او ناگزیر است.
هوش مصنوعی: دوست نیز یک انسان است، با این تفاوت که او غیر از خود شما است. زن وجودی است که میتواند باعث آشفتگی و فتنه شود و این فتنه بیشتر از آنجاست که انسان میتواند از او فرار کند و ناچار به تعامل با اوست.
شرکت در مال برخورد پدید آورد. اما شرکت در رای به صواب انجامد. آنچه سبب می شود که ناتوان به خواست خود رسد، همان است که توانا را از طلب باز می دارد.
هوش مصنوعی: شراکت در اموال مشکلاتی را به وجود میآورد، اما اتحاد در تصمیمگیری میتواند به نتیجه مطلوبی منجر شود. عاملی که باعث میشود افراد ضعیف به خواستههاشان برسند، همان چیزی است که افراد قوی را از دستیابی به خواستههایشان بازمیدارد.
خدمتکار خویش را اگر نافرمانی خداوندی کرد، تنبیه کن و اگر نافرمانی تو کند، بر او ببخشای. از هر چیزی تازه اش را بگزین جز یاران که کهنشان به بود. کار نیک را با فراموش کردنش زنده نگاه دارد. چه منت، کار نیک را تباه می کند.
هوش مصنوعی: اگر خدمتکار تو نافرمانی خداوند را انجام داد، او را تنبیه کن، اما اگر از تو نافرمانی کرد، او را ببخش. از هر چیزی تازگی آن را انتخاب کن، مگر از یاران که باید با دوستان قدیمی خود باقی بمانی. کار نیک را با فراموشی آن زنده نگهدار، زیرا یادآوری نکردن کار نیک باعث تباهی آن میشود.
از کتاب ورام: دو فرشته بیکدیگر برخوردند و از کار یکدیگر پرسیدند. اولی گفت: به من دستور داده شد که ماهئی را که یهودئی خواسته است، بهرش برم. دیگری گفت: من اما مامورم که روغنی را که فلان زاهد آرزو کرده است، بریزم.
هوش مصنوعی: دو فرشته با هم ملاقات کردند و درباره کارهای یکدیگر سوال کردند. یکی از آنها گفت که به او دستور داده شده تا ماهی موردنظر یک یهودی را بیاورد. دیگری پاسخ داد که او مأمور است تا روغن موردنظر یک عابد را بریزد.
دیو جانوس روزی زنی را دید که سیلش می برد. گفت: این جا آن جاست که مثل گفته است، بگذار شر را شرهای دگر بشوید. نیز زنی را دید که آتش حمل می کرد. گفت: حامل شرتر از محمول است.
هوش مصنوعی: دیو جانوس روزی زنی را دید که در سیل گرفتار شده بود. او گفت: اینجا همان جایی است که مثل معروفی گفته شده است، بگذار زشتیها با زشتیهای دیگر شسته شوند. همچنین زنی را دید که آتش به دوش داشت. او گفت: کسی که آتش را حمل میکند، از آنچه که دارد، خطرناکتر است.
نیز زنی را دید که آراسته، روز عید بیرون گشته است. گفت: این زن برون آمده تا بینندش نه آن که بیند. دخترکی را دید که کتاب می آموخت، گفت: زهری است که زهر می نوشاند.
هوش مصنوعی: زن زیبا و آراستهای را دید که در روز عید بیرون آمده است. او گفت: این زن برای نمایش و جلب توجه دیگران بیرون آمده، نه اینکه بخواهد دیگران او را ببینند. همچنین دختری را مشاهده کرد که در حال یادگیری کتاب بود و گفت: این اشاره به موضوعی مهم و خطرناک دارد که ممکن است باعث آسیب و ضرر شود.
یکی از یاران اسکندر گفت: شبی وی یاران را خواند تا ستارگان را به ایشان نشان دهد و خواص و مسیرشان بنمایاند. همگی را به باغی برد و قدم زنان با دست ستارگان را می نمود تا این که به چاهی اندر افتاد. گفت: کسی که به دانش فوقانی پردازد، به بلای تحتانی گرفتار شود.
هوش مصنوعی: یکی از دوستان اسکندر گفت که او یک شب یارانش را دعوت کرد تا ستارهها را به آنها نشان بدهد و ویژگیها و مسیرهایشان را توضیح دهد. او همه را به یک باغ برد و در حالی که قدم میزد، با دست به سمت ستارهها اشاره میکرد. اما ناگهان به یک چاه افتاد. او گفت: کسی که به دانش و علوم بالاتر و عمیقتر بپردازد، ممکن است با خطرات و مشکلات جدی مواجه شود.
حسن بصری را گفتند: دنیا را چگونه بینی؟ گفت: توقع بلایش مرا از شادمانی به فراخیش بازداشته است.
هوش مصنوعی: از حسن بصری پرسیدند که دنیا را چگونه میبینی؟ او پاسخ داد که انتظار مشکلات و سختیها باعث شده است تا نتوانم از خوشیهای زندگی لذت ببرم.
از سخنان حسن: ای آدمیزاده، تو اسیر دنیائی و از لذایذش به چیزی که همی گذرد، خشنودی، و از نعمتهایش به آنچه شود و از فرمانروائیش بدانچه تمام گردد.
هوش مصنوعی: حسن میگوید: ای انسان، تو در دنیای مادی اسیر هستی و از لذتهای آن که زودگذرند، راضی میشوی. از نعمتهای دنیوی نیز به چیزهایی قناعت میکنی که سرانجام از بین میروند و به سلطهاش بر آنچه که روزی تمام میشود، مینگری.
همواره گناه خویش و اموال اهلت افزون همی کنی. در صورتی که چون هلاک شوی گناهانت را با خود به گور خواهی برد و اموال را بهر نزدیکانت خواهی نهاد.
هوش مصنوعی: تو همواره گناه خود را بیشتر میکنی و اموال خانوادهات را نیز افزایش میدهی. اما زمانی که بمیرى، گناهانت را با خود به قبر میبری و اموالت را برای نزدیکان خود باقی میگذاری.
دعبل شاعر را گفتند: تنهائی چیست؟ گفت: مردمان را نگاه کردن و سپس سرود:
هوش مصنوعی: دعبل شاعر درباره تنهایی گفت: تنهایی یعنی تماشای مردم.
آدمیان چه فراوانند، نه اما چه اندکند! خداوند همی داند که من ناصوابی نگفته ام.
هوش مصنوعی: آدمها بسیارند، اما در عین حال کم هستند! خداوند میداند که من واقعاً نادرستی نگفتهام.
چرا که هنگامی که چشم باز همی کنم، بر بسیاری همی افتد. اما براستی برآدمئی نیفتد.
هوش مصنوعی: زیرا وقتی چشمانم را باز میکنم، بر بسیاری چیزها میافتد. اما واقعاً بر هیچ انسانی نمیافتد.
عمر بن عبدالعزیز بدعا همی گفت: خداوندا مرا به نیازمندی به خودت بی نیازی ده. و به بی نیازی از خودت فقیرم مگردان.
هوش مصنوعی: عمر بن عبدالعزیز دعا میکرد: پروردگارا، مرا به گونهای بینیاز کن که تنها به تو نیازمند باشم و از خودم بینیازم نکن.
عمر بن عبدالعزیز به عدی بن ارطاه نوشت: از میان بکربن عبدالله و ایاس بن معاویه یک تن را به قضاوت بصره برگمار. هنگامی که عدی، نامه بدیشان نمود، آن دو از قبول منصب امتناع کردند.
هوش مصنوعی: عمر بن عبدالعزیز نامهای به عدی بن ارطاه نوشت و از او خواست که یکی از بکربن عبدالله یا ایاس بن معاویه را برای قضاوت در بصره انتخاب کند. وقتی عدی نامه را به آن دو نشان داد، هر دو از پذیرفتن این سمت خودداری کردند.
وی اما آن دو را احضار کرد و اصرار فراوان نمود. بکر گفت: بخدائی که جز او پروردگاری نیست، من قضاوت نیک ندانم و ایاس از من بدان سزاوارتر است.
هوش مصنوعی: او اما آن دو نفر را فراخواند و به شدت اصرار کرد. بکر گفت: به خدا که جز او خدای دیگری نیست، من نمیتوانم قضاوت درستی درباره این موضوع داشته باشم و ایاس از من برای این قضاوت شایستهتر است.
حال اگر من در این گفته صادقم، که قضاوت نیارم. و اگر کاذبم، چگونه کاذبی را قضاوت توانی داد؟ ایاس گفت: این مرد را بر لب جهنم آن قدر نگاه داشتید تا کفاره ی سوگندی فدیه ی خویش کرد. عدی گفت: حال که بدین نکته راه بردی، به قضاوت شایسته تری و وی را منصب قضا داد.
هوش مصنوعی: اگر من در آنچه میگویم صادق باشم، باید قضاوت را کنار بگذارم. و اگر دروغ میگویم، چگونه میتوان کسی را که دروغگو است، قضاوت کرد؟ ایاس گفت: این مرد را تا انتهای جهنم نگه داشتید تا بتواند با کفاره قسمش خودش را نجات دهد. عدی گفت: حال که به این نکته رسیدی، به قضاوت بهتری میرسیم و او را به مقام قضاوت منصوب کرد.
ایاس، به کودکی به شام آمد. خصمی پیر از وی به قاضی شکایت برد. ایاس، در محضر قاضی با سخن به وی حمله برد. قاضی گفت: آرام گیر که او شیخی کبیر است. ایاس گفت: حق از او کبیرتر است.
هوش مصنوعی: ایاس، که بچهای بود، به شهر شام آمد. مردی سالخورده از او شکایت کرد و به قاضی گفت. ایاس در حضور قاضی به او حمله کرد و قول زد. قاضی به ایاس گفت که آرام باشد چون این فرد شخصی بزرگ و محترم است. ایاس پاسخ داد که حق از سن او بزرگتر است.
قاضی گفت: ساکت شو! گفت: اگر ساکت شوم چه کس حجت من بنماید؟ قاضی گفت: نمی بینمت که بر حق سخن گوئی؟ گفت: لاالله الا الله.
هوش مصنوعی: قاضی به او گفت که ساکت باشد. او پاسخ داد که اگر ساکت شود، چه کسی از او دفاع خواهد کرد؟ قاضی گفت که نمیتواند ببیند که او در حال بیان حقیقت است. او در پاسخ گفت: «جز خدا، خدایی نیست.»
قاضی بنزد عبدالملک شد و آنچه بگذشته بود، بوی گفت. وی گفت: حاجتش بر آور و از شام بیرونش کن که مردم این سامان فاسد نکند.
هوش مصنوعی: قاضی به نزد عبدالملک رفت و آنچه را که گذشته بود، برای او گفت. او گفت: نیازش را برآورده کن و او را از شام بیرون ببر، زیرا مردم این منطقه او را فاسد نکنند.
برای آسان ساختن مصیبت و تخفیف سختی ها راههای گوناگونی است: اگر قرین دوراندیشی شوی و عزم کنی، مصیبت و سختی را ناچیز یابی و تاثیر و زیانشان اندک سازی.
هوش مصنوعی: برای کاهش درد و سختیها روشهای مختلفی وجود دارد: اگر با دوراندیشی برخورد کنی و ارادهات را قوی کنی، میتوانی سختیها را کوچک بشماری و تأثیر و آسیب آنها را کم کنی.
نیز از همان راه هاست که: آنچه از فرا رسیدن فنا دانی، دل را نیز بیاموز و نیز آنچه از بگذشتنی که سرنوشت است. چرا که دنیا را حال یکسان نماند و هیچ مخلوقی را بقائی آشکارا نیست.
هوش مصنوعی: همچنین از همان مسیرهاست که: آنچه را درباره آمدن پایان میدانی، به دل نیز بیاموز و از آنچه که گذرای است و سرنوشت نام دارد. زیرا وضعیت دنیا همیشه ثابت نمیماند و هیچ موجودی بهصورت آشکار از بقای همیشگی برخوردار نیست.
نیز این که احساس کنی که به هر روز از دنیا پاره ای همی گذرد و لختی تا آن که سرانجام تمام بگذرد و تو بر گذشتن غافل باشی. شاعر گفت:
هوش مصنوعی: احساس میکنی که هر روز از دنیا میگذرد و مدتی طول میکشد تا بالاخره همه چیز تمام شود، در حالی که تو غافل از گذر زمان هستی. شاعر گفته است:
غمان خویش را فراموش کن چرا که هیچ چیز در دنیا ماندنی نیست که غمان تو ماند.و شاید که خداوند پس از این با نظر بخشایش نیز بر تو بنگرد.
هوش مصنوعی: نگرانیها و غمهای خود را به فراموشی بسپار، زیرا هیچ چیز در این دنیا دائمی نیست و غمهای تو نیز نخواهند ماند. شاید خداوند بعد از این با نگاه رحمت و بخشش به تو بنگرد.
نیز این که دانی بسا در چیزی که از مصیبت مانع شود یا حوادث را کافی بود، چیزی عظیم تر از مصیبت و شدیدتر از بلا بود.
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است چیزی که مانع از بروز یک مصیبت یا حادثه شود، خود بزرگتر و شدیدتر از آن مصیبت باشد.
نیز این که دانی حوادثی که به سراغ آدمی همی آید، از دلایل فضل اوست و محنت هایش از نشانه های نجابت وی . . .
هوش مصنوعی: اینکه انسان با حوادثی روبرو میشود، نشانهای از فضیلت اوست و سختیها و چالشهایی که با آنها مواجه میشود، نمایانگر نجابت و شخصیت والای اوست.
ترا تاهست ناهموارئی در خود غنیمت دان
درشتیهای دور چرخ را کان هست سوهانش
هوش مصنوعی: تا زمانی که در وجود تو ناهماهنگی و درشتی وجود دارد، همین موارد را فرصتی مغتنم بدان و سختیها و دشواریهای زندگی را مثل سوهان در نظر بگیر که میتواند تو را تصفیه کند و به تو کمک کند.
حسن بن علی (ع) را پرسیدند: قدر کدام کس بیش از دیگران است؟ گفت: آن کس که اعتنا نکند دنیا با کیست.
هوش مصنوعی: حسن بن علی (ع) را سؤال کردند که ارزش کدام شخص از دیگران بیشتر است؟ ایشان پاسخ دادند: شخصی که به دنیا و داراییهای آن اهمیتی ندهد.
کسی گفت: مرگ، بر صاحبان نعمت، نعمتشان مکدر کند. از این رو نعمتی را جستجو کن که با وی مرگی نبود.
هوش مصنوعی: کسی گفت: مرگ باعث میشود که نعمتهای افرادی که از ثروت و رفاه برخوردارند، تحت تأثیر قرار گیرد و از شکوه آنها کاسته شود. بنابراین باید به دنبال نعمتی بگردی که همراه با آن، مرگ و فنا وجود نداشته باشد.
روایت است که هنگامی که ابراهیم (ع) را در منجنیق نهادند تا به آتش اندر فکنند، جبرئیل بنزد وی آمد و پرسیدش: حاجتی داری؟ گفت: آری، اما به تو نه.
هوش مصنوعی: روایت شده که زمانی که ابراهیم (ع) را در منجنیق گذاشتند تا به آتش بیندازند، جبرئیل به نزد او آمد و از او پرسید که آیا نیازی دارد؟ ابراهیم جواب داد: بله، اما نیازم به تو نیست.
یکی گفت: تفاوت میان هوی و شهوت با وجود مشارکتشان در علت و معلول و دلالت و مدلول آن است که هوی ویژه ی آراء و اعتقادات است. و شهوت ویژه ی جذب لذایذ. از این رو شهوت از نتایج هوی است و اخص از آن است و هوی گمراه کننده تر و اعم است.
هوش مصنوعی: یکی از افراد بیان کرد که تفاوت بین هوی و شهوت این است که هوی به ایدهها و باورها مربوط میشود، در حالی که شهوت به تمایل به لذتهای جسمی مربوط است. به همین دلیل، شهوت میتواند نتیجهای از هوی باشد و در واقع خاصتر از آن است، در حالی که هوی میتواند گمراهکنندهتر و کلیتر باشد.
یکی گفت: این دانش کسی را حاصل نشود مگر آن که دکان خویش خراب کند، یاران خویش بگذارد و از میهن خویش دور شود و آغاز دانش را غنیمت شمرد.
هوش مصنوعی: یکی گفت: هیچ کسی نمیتواند به دانش واقعی دست یابد مگر اینکه زندگی و شغفهای قبلی خود را کنار بگذارد، دوستانش را ترک کند و از سرزمین خود دور شود و به شروع یادگیری ارزش بگذارد.
سیمیاء بر جادوگری غیرحقیقی اطلاق شود و حاصل آن ایجاد نمونه هائی خیالی است که وجود ندارد. گاه نیز به ایجاد نمونه ها و تصویرهائی به زیبائی و تکوین آنها در جوهر هواست.
هوش مصنوعی: سیمیاء به نوعی جادوگری که واقعی نیست اشاره دارد و نتیجه آن خلق نمونههایی غیرواقعی و خیالی است که وجود ندارند. همچنین میتواند به خلق تصاویری زیبا و شکلگیری آنها در فضای هوا نیز اشاره کند.
و سبب سرعت زوال آن نمونه ها و تصویرها، سرعت دگرگونی جوهر هواست و این که جوهر، چیزی را که بزمانی دراز نیازمند بود، نپذیرد.
هوش مصنوعی: سرعت نابودی این نمونهها و تصاویر به خاطر سرعت تغییرات در ماهیت هواست و این که هوا، چیزهایی را که به زمان طولانیتری نیاز دارند، قبول نمیکند.