گنجور

بخش اول - قسمت دوم

صوفئی را گفتند: خرقه ی خویش نفروشی؟ گفت: اگر صیاد تور خویش بفروشد، به کدام وسیله به شکار نشیند؟

این که گویند فلان هراز بر تمیز نمی دهد بدان معنی است که کسی را که بوی نیکی می کند از کسی که بوی بدی روا می دارد، تشخیص نمی دهد.

در کتاب مستظهری آمده است: هارون الرشید، شبی همراه با عباس، عزم دیدار فضیل بن عیاض کرد. هنگامی که به در خانه ی وی رسیدند، شنیدندش که می خواند: «ام حسب الذین اجترحوا السیئات ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء مایعملون ».

رشید، عباس را گفت: اگر چیزی سودمان رساند همین بود. آن گاه عباس فضیل را خواند که: امیرالمومنین را اجابت کن. فضیل گفت: امیرالمومنین نزد من به چه کار است؟ آن گاه در بگشود و چراغ بکشت.

هارون گرد خانه می گشت تا دستش به دست فضیل خورد. وی گفت: آه چه دست نرمی است اگر از آتش دوزخ نجات یابد.

سپس گفت: برای پاسخ به روز رستاخیز آماده شو چرا که بایستی با هر مرد و زن مسلمانی به پیشگاه عدل خدا پیش روی. هارون را گریه سخت شد.

عباس گفت: ای فضیل، بس کن که امیر را بکشتی. گفت. ای هامان تو و یارانت وی را بکشتید. رشید گفت: با هامان نامیدن تو، مرا نیز فرعون شمرد.

سپس به وی گفت: این هزار دینار مهریه ی مادرم است. دلم می خواهد آن را از من بپذیری، گفت: نه، امید که خدا جزائی که به مادرت داد، ترا نیز نصیب کند. آن را از هر آن کس که ستانده ای به وی باز پس ده. پس رشید برخاست و بیرون شد.

از سخنان امیر مومنان علی (ع): هرگاه شکم انباشته از مباح شود، دل از شناخت صلاح کور گردد. اگر محنتی ترا روی کرد آرام بنشین چه برخاستن تو بهر تدارک آن بر آن فزون است.

اگر بینی که خداوند سبحانه، پی در پی بر تو بلا فرو بارد، بدان که بیدارت ساخته است. اگر خواهی که فرمانت برند، آن خواه که در توانائی بود.

اگر آنچه خواهی نبود، آن خواه که هست. اگر زاهدی از مردمان گریخت. در طلبش برخیز. از دشمنانت رایزنی کن تا میزان دشمنیشان و نیز مقصدشان را از رای ایشان بتوانی دانست.

پادشاهی گفت: آن کسان که ما را ولایت دادند، مالشان بستانیم و آن کسان که با ما دشمنی ورزند، سرشان برگیریم. پیرامن شاهان گفته اند که ایشان جماعتی اند که پاسخ سلام را در سخن بسیار می شمارند و بریدن گردن ها را به مجازات کوچک می دانند.

حکیمی فرزند را گفت: ای پسرکم، دانش را از گفتار مردمان بیاموز چه ایشان بهترین شنیده ها را نویسند و بهترین نوشته ها را حفظ کنند و بهترین حفظ شده ها را گویند.

جوان را بینی که فضل دیگری را تا زمانی که زنده است انکار همی کند. اما آن زمان که بمیرد کوشش دارد که نکته ای از او را به آب طلا برنویسد.

ما را دوستی است که ریش بلند بی فائده ای دارد، ریشش چونان شب های زمستانی دراز و سرد و غم آور است.

معشوق بدیدارآمد، دل من نیز بدو مایل بود، گفتمش بوسه ای بخش، گفت: بی واهمه بستان.

امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (ع) مردی را شنید که پیرامن چیزی که وی را سودی نمیداد سخن همی گفت. فرمود: ای فلان، با این کار خویش به فرشته ی کاتب اعمالت، نوشته ای املا همی کنی.

افلاطون گفت: اگر خواهی زندگیت گوارا باد، از این که مردم بجای آن که گویند بخرد است، بگویندت دیوانه است، خشنود شو.

ابو حازم به محضر عمر بن عبدالعزیز شد. عمر وی را گفت: مرا پندی ده. گفت: بخسب و پندار مرگ تو بس نزدیک است.

آن گاه بنگر در آن دم چه چیزی را دوست همی داری، آن را هم اکنون به اجرا درآور و نیز در آن دم چه چیزی را ناخوش داری، هم اکنونش رها کن. بسا که زمان مرگ سخت نزدیک بود.

صالح بن بشر زاهد، بنزد مهدی شد. مهدی ویرا گفت: مرا پندی ده. گفت: آیا پدر و عموی تو پیش از تو در این مجلس ننشسته اند؟ گفت: بلی.

گفت: آیا ایشان را کرداری نبود که بدان ها امید نجاتشان داری و کرداری که از آنها بدیشان همی ترسی؟ گفت: بلی.

گفت: پس آن کردار که امید نجات ایشان را بدان داری دست یاز و از آن کردار که از آنها بدیشان بیمناکی بپرهیز.

عبدالله بن مسلم را به محضر هارون الرشید آوردند. هارون را قصد کشتن وی بود. عبدالله وی را گفت: بدان کس سوگند که خواری تو در پیشگاهش از خواری من در مقابل تو بیش است و قدرت او بر کیفر تو از توانائی تو بر کیفر من نیز افزون است، مرا نخواهی بخشید؟ هارون وی را ببخشائید.

همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

آیه ی شریفه ی: «و لقد زینا السماء الدنیا بمصابیح » بدان معنی نیست که ستارگان در فلک قمر نشانده شده است. بلکه مفهوم آن است که فلک قمر بدانها آراسته است. و این به سبب شفافیت افلاک است.

آیه ی دیگر نیز «و جعلناها رجوما للشیاطین » اقتضا ندارد که ستاره خود منهدم شود چه از این اقتضا کسر شدن ستارگان طی روزگاران لازم می آید.

بلکه مراد آن است که شهاب ها چنان که نور از چراغ گرفته می شود، از ستارگان جدا می گردد. نیز هیچ برهانی برابن که عموم ستارگان در فلک هشتم برنشانده شده است. اقامه نشده است.

و فلک قمر، جز قمر را در خود ندارد. و شود که بیشتر ستارگان رصد نشده در آن برنشانده باشد و شهاب ها در آن منهدم می گردد.

در کتاب اعلام الدین تألیف ابو محمد حسن بن ابوالحسن دیلمی از مقداد بن شریح برهانی نقل است از قول پدرش که گفت: به روز جنگ جمل، مردی علی امیر مؤمنان(ع) را گفت: ای امیر مؤمنان، آیا همیگوئی که خداوند یکی است؟

مردم به وی حمله بردند و گفتند: مگر نمی بینی که امیر مؤمنان چگونه دل مشغول است؟ اما امیر(ع) فرمود: بگذاریدش. چه آنچه این اعرابی می خواهد، همان را ما از این مردم همی خواهیم.

پس فرمود: ای فلان، این که آدمی بگوید خداوند واحد است، چهارگونه است، دو گونه اش را نبایستی درباره ی خداوند به کار برد و دو گونه اش بر خداوند ثابت است.

اما آن دو گونه ای که نبایستی درباره ی خداوند بکار برد، یکی آن است که کسی گوید خدا یکی است و از آن یکی معنای عددیش را مراد کند.

و این جایز نیست چرا که چیزی که دومی ندارد در باب اعداد وارد نمی شود. ندیده ای که اگر کسی گوید خداوند سومین سه است، کفر گفته؟

نیز اگر کسی گوید او یکی است و از آن مراد نوع جنس کند، نیز جایز نیست. چه خداوند اجل از تشبیه است.

اما آن دو گونه که جایز است، همانند آن که کسی گوید خداوند یکی است و از این عبارت مراد کند که یگانه است و شبیهی ندارد، نیز آن که کسی گوید: او یکی است و مرادش آن بود که به معنی یگانه است یعنی در وجود و عقل و وهم متجسم نخواهد گردید.

از نوف بکائی نقل است که گفت: شبی امیرمؤمنان را دیدم که از بستر بیرون آمده به ستاره ها می نگرد. مرا گفت: ای نوف، خفته ای یا بیداری؟ گفتمش بیدارم ای امیر مومنان.

گفت: ای نوف خوشا بحال پرهیزکاران دنیا که به عقبی نظر دارند. اینان کسانی هستند که زمین را فرش خود و خاکش را بستر خود و آبش را بوی خوش خود و قرآن را شعار خویش و دعا را دثار خویش نهاده اند.

و دنیا را چونان مسیح(ع) به قرض الحسنه داده اند. ای نوف، داود پیامبر، به همین ساعت از شبی برخاست و گفت: در چنین ساعتی بنده، هر دعا که کند، مستجاب افتد. مگر آن که مأمور باج و تعقیب و شحنه بود یا به آلات لهو مشغول.

از امیرمومنان (ع): هلاکت خرد، بیشتر زیر برق طمع پدید آید. چهار چیز از صفات نادان است: این که برکسی خشمناک شود که خشنودش نساخته است.

و با کسی هم نشینی کند که او را بخود نزدیک نمی کند. نزد کسی که بی نیازش نمی کند، اظهار فقر کند و پیرامن چیزی که وی را نرسد، سخن گوید.

حکیمی گفت: خردمند را بایسته است که بداند در مردم خیری نیست. و با این همه او از ایشان ناگزیر است. و اگر این دو داند، با ایشان چنان رفتار کند. که شایسته ی چنین دانائی است.

مردی، حکیمی را ناسزا گفت: وی خود را به غفلت زد. دوباره گفت: بتو گفتم. حکیم پاسخ داد: و بر تو بخشیدم.

زبان عاقل در ورای دل اوست و دل احمق در ورای زبانش.

در احیاء از پیامبر(ص) روایت شده است که: ابلیس هیچ روزی رانده شده تر، کوچک تر و خشمناک تر از روز عرفه نیست.

نیز گویند، گناهانی است که جز ایستان در عرفه موجب بخشایششان نشود. این معنی را جعفر بن محمد الصادق(ع) از پیامبر خدا(ص) نقل کرده است.

حکیمی گفت: بردباری دو گونه است، بردباری بر آنچه ناخوش است و بردباری از آنچه خوشایند است. و این یک، بر آدمی سخت تر بود.

قطب در شرح شهاب گفته است: روایت شده است که دعای دو کس ناگزیر مستجاب است، مؤمن بود یا کافر، دعای ستمدیده و دعای مضطر. چرا که خداوند فرمود: «امن یجیب المضطر اذا دعاه ».

پیامبر (ص) فرمود: دعای ستمدیده مستجاب است. اگر گفته شود: مگر نه این است که خداوند می فرماید: «و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال » چگونه دعای هر ستمدیده ای مستجاب است، گوئیم: آیه به دعای کافران در جهنم راجع است. و در آن مقام نه اشک را سودی است نه دعا بخشایش آورد. و خبری که ذکر شد بدین دنیا راجع است.

صاحبدلی می گفت: مردمان گویند، چشم بگشائید تا ببینید. و من گویم، چشم برهم نهید تا ببینید.

در کتاب تهافت الفلاسفه آمده است که گفتار پیرامن این معاد پنج است و هر یکی را جمعی معتقدند.

اول - این که معاد، جسمانی است و جز بر این بدن واقع نشود. این گفته، از آن کسانی است که نفس ناطق مجرد را نفی می کنند. و اینان بیشتر، مسلمانند.

دوم - این که معاد تنها روحانی است. این گفته از آن فلاسفه ی الهی است که معتقدند انسان فقط نفسی ناطق است و بدن آلتی بیش نیست که نفس ناطق آن را به کار می برد و جهت تکامل جوهر خویش بکار می گیرد.

سوم - معاد روحانی و جسمانی با هم. این سخن از آن کسانی از مسلمانان چون امام غزالی و حکیم راغب و بسیاری دیگر از متصوفان است که وجود نفس ناطق مجرد را ثابت می دارند.

چهارم - عدم ثبوت هیچ یک از این آن دو که این گفته ی دانشمندان پیشین طبیعی است که در دین و فلسفه، رای و نظرشان مورد اعتنا نیست.

پنجم - توقف و تردی که از جالینوس منقول است. از وی نقل شده است که هنگام بیماری به مرضی که بدان مرد، گفت: ندانستم که نفس همان مزاج است که در این صورت هنگام مرگ معدود می شود و باز گرداندنش ممکن نیست. با این که جوهری است که پس از فساد بدن باقی می ماند و معادش ممکن است.

امید چنان داشتم که مرا به وصال بنوازید. اما زهجرتان آن کشیدم که کسی نکشیده. و نیک میدانستم که دوری شما، خون از چشمان من سرازیر خواهد کرد. و دریغا چنین شد.

فلسفه واژه ای یونانی است به معنای حکمت دوستی. و فیلسوف در اصل فیلا بمعنی دوستدار و سوفی بمعنی حکمت است.

رق الزجاج و رقت الخمر
و تشا کل فتشابه الامر
فکانما خمر و لا قدح
و کانما قدح و لاخمر
از صفای می و لطافت جام
درهم آمیخت رنگ جام و مدام
همه جام است و نیست گوئی می
یا مدام است و نیست گوئی جام

چه جامی بود آن که به لطفش نوشیدیم و پنداشتیم که بجای می در آن هوا ریخته اند. شرابی چنان سبک که وزن جام پر و خالی ما، یکسان می نمود.

جامهائی خالی پیشمان آوردند که بدستمان سنگینی می کرد. اما زمانی که از شرابشان پرساختیم، سبکی باده چنانشان سبک ساخت که ترسیدیم مبادا با یکدیگر به سبکی به هوا شوند.

امام فخرالدین رازی به مجلس درس بود که ناگاه کبوتری که بازی تعقیبش می کرد، به مجلس درآمد، گوئی به پناه آمده است. ابن عنین در این زمینه شعری سرود که ابیات زیر از آنهاست:

کبوتری به نزد سلیمان زمان آمد که پرتو مرگ از بالهای شکارچیش می تابید. راستی کدام کس این کبوتر را آموخته بود که خانه ی تو پناه هر ترسانی است؟

تمامی این شعر در تاریخ ذهبی مذکور است.

مامون هنگامی که قاصدی به نزد محبوبی فرستاد، چنین سرود:

به اشتیاق، ترا بپیام بردن گسیل کردم. و تو بدیدارش نائل شدی و من تو گمان بد بردم. چشمانت در زیبائی های سیمای وی گردید و گوشت نوازش صدایش یافت. چشمان ترا بیش از گذشته زیبا می بینم. گمانم از زیبائی دلدار چیزی دزدیده است.

سورچرانی پسر را گفت: ای پسرکم، اگر به مجلسی جایت تنگ بود، آن را که در کنار توست بگو، نکند جای شما را تنگ کرده باشیم؟ و او خواهد جنبید و جای تو باز خواهد شد.

تنم از ضعف چنان شد که اجل جست و نیافت
ناله هر چند نشان داد که در پیرهن است

روایت شده است که پیامبر خدا(ص) نزد جوانی شد که به حال نزع بود و او را پرسید: خود را چون بینی؟ گفت: به خداوند امیدوارم و از گناهان خویش ترسان.

پیامبر فرمود: این بیم و امید، به چنین وقتی در دل هر بنده گرد شود خداوندش امید برآورد و از بیم امنیت خاطر دهد.

دانش موسیقی دانشی است که نغمه و ایقاع و احوال آنها و چگونگی تالیف لحن ها و بگرفتن ادوات موسیقی را بدان شناسند و موضوعش صوت از آن دیدگاه است که به انتظام خویش در روح اثر می نهد.

نغمه اما صوتی است که مدتی از زمان طول کشد و چنان که حروف در الفاظ جریان یابد. لحن نیز در آن جریان یابد. ردیف هایش هفده و اوتارش هشتاد و چهار است. ایقاع نیز اندازه ی زمانی صوت است.

این دانش را شرعا مانعی برای آموختن نیست و بسیاری از فقیهان درآن سرآمد بوده اند. بلی شرع مطهر ما که بر قاضیانشان درود بادا، از اعمال آن مانع گشته است.

و کتبی که در این زمینه تصنیف گشته است، مفید امور علمی این دانش است نه بیش. و آن کس که موسیقی علمی را می داند، نغمه ها را بدان گونه که عموما و از هر آلت اتفاقی شنیده شود مورد بحث واقع می دارد.

و نیز عاملان آن، نغمه ها را بدان گونه که از آلات طبیعی چون گلوی آدمی یا ساخته چون وسائل موسیقی شنیده شود و مورد بحث دارند.

جز این، آنچه که میگویند الحان موسیقی اقتباسی از تناسب برخوردهای فلکی است نیز از جمله ی اسرار ایشان است. چه در افلاک نه برخوردی است نه صدا و فروکوبیدنی.

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صوفئی را گفتند: خرقه ی خویش نفروشی؟ گفت: اگر صیاد تور خویش بفروشد، به کدام وسیله به شکار نشیند؟
هوش مصنوعی: به یک صوفی گفتند: آیا نمی‌خواهی لباس روحانی‌ات را بفروشی؟ او پاسخ داد: اگر یک شکارچی تور خود را بفروشد، با چه وسیله‌ای می‌تواند به شکار برود؟
این که گویند فلان هراز بر تمیز نمی دهد بدان معنی است که کسی را که بوی نیکی می کند از کسی که بوی بدی روا می دارد، تشخیص نمی دهد.
هوش مصنوعی: زمانی که گفته می‌شود کسی توانایی تشخیص بوی خوب از بد را ندارد، به این معناست که او نمی‌تواند بین فردی که بوی خوشی دارد و کسی که بوی ناخوشایندی از او می‌آید، تفاوت قائل شود.
در کتاب مستظهری آمده است: هارون الرشید، شبی همراه با عباس، عزم دیدار فضیل بن عیاض کرد. هنگامی که به در خانه ی وی رسیدند، شنیدندش که می خواند: «ام حسب الذین اجترحوا السیئات ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء مایعملون ».
هوش مصنوعی: در کتاب مستظهری نوشته شده که هارون الرشید در شبی به همراه عباس تصمیم می‌گیرد فضیل بن عیاض را ملاقات کند. وقتی به در خانه‌اش رسیدند، صدای او را شنیدند که این آیه را می‌خواند: «آیا کسانی که کارهای بد انجام داده‌اند را مانند کسانی قرار دهیم که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند، در زندگی و مرگشان یکسانند؟ چقدر بد است که آنان عمل می‌کنند!»
رشید، عباس را گفت: اگر چیزی سودمان رساند همین بود. آن گاه عباس فضیل را خواند که: امیرالمومنین را اجابت کن. فضیل گفت: امیرالمومنین نزد من به چه کار است؟ آن گاه در بگشود و چراغ بکشت.
هوش مصنوعی: رشید به عباس گفت: اگر چیزی برای ما مفید باشد، همین مورد است. سپس عباس از فضیل خواسته که صدای امیرالمومنین را بشنود. فضیل پاسخ داد: امیرالمومنین برای من چه کار دارد؟ سپس در را باز کرد و چراغ را روشن کرد.
هارون گرد خانه می گشت تا دستش به دست فضیل خورد. وی گفت: آه چه دست نرمی است اگر از آتش دوزخ نجات یابد.
هوش مصنوعی: هارون در خانه قدم می‌زد تا اینکه دستش به دست فضیل برخورد. او گفت: "چه دست نرمی دارد! اگر از آتش جهنم نجات پیدا کند، واقعاً شایسته است."
سپس گفت: برای پاسخ به روز رستاخیز آماده شو چرا که بایستی با هر مرد و زن مسلمانی به پیشگاه عدل خدا پیش روی. هارون را گریه سخت شد.
هوش مصنوعی: سپس گفت: آماده باش تا به روز قیامت پاسخ بدهی، زیرا باید در برابر خداوند و عدالت او به حساب هر مرد و زن مسلمانی پاسخگو باشی. هارون بسیار گریه کرد.
عباس گفت: ای فضیل، بس کن که امیر را بکشتی. گفت. ای هامان تو و یارانت وی را بکشتید. رشید گفت: با هامان نامیدن تو، مرا نیز فرعون شمرد.
هوش مصنوعی: عباس گفت: ای فضیل، بس کن که امیر را کشتی. فضیل پاسخ داد: ای هامان، تو و دوستانت او را کشته‌اید. رشید گفت: وقتی تو مرا به هامان تشبیه می‌کنی، من هم احساس می‌کنم که مرا در کنار فرعون قرار می‌دهی.
سپس به وی گفت: این هزار دینار مهریه ی مادرم است. دلم می خواهد آن را از من بپذیری، گفت: نه، امید که خدا جزائی که به مادرت داد، ترا نیز نصیب کند. آن را از هر آن کس که ستانده ای به وی باز پس ده. پس رشید برخاست و بیرون شد.
هوش مصنوعی: سپس به او گفت: این هزار دینار مهریه مادر من است. دلم می‌خواهد که تو آن را از من بپذیری. او پاسخ داد: نه، امیدوارم خداوند پاداشی که به مادر تو عطا کرده، به تو هم بدهد. آن را به هر کسی که از او گرفته‌ای، بازپس بده. سپس رشید بلند شد و از آنجا خارج شد.
از سخنان امیر مومنان علی (ع): هرگاه شکم انباشته از مباح شود، دل از شناخت صلاح کور گردد. اگر محنتی ترا روی کرد آرام بنشین چه برخاستن تو بهر تدارک آن بر آن فزون است.
هوش مصنوعی: وقتی که شکم از چیزهای مجاز پر شد، دل در درک و شناخت برای خیر و نیکی ناتوان می‌شود. اگر به مشکلی برخورد کردی، آرامش خود را حفظ کن و بنشین؛ زیرا تلاش تو برای حل آن مشکل ممکن است اوضاع را بدتر کند.
اگر بینی که خداوند سبحانه، پی در پی بر تو بلا فرو بارد، بدان که بیدارت ساخته است. اگر خواهی که فرمانت برند، آن خواه که در توانائی بود.
هوش مصنوعی: اگر ببینی که خداوند مدام بر تو بلا نازل می‌کند، بدان که این بلا تو را بیدار کرده است. اگر می‌خواهی که دیگران از تو تبعیت کنند، باید خواسته‌ای از آن‌ها داشته باشی که در توانشان باشد.
اگر آنچه خواهی نبود، آن خواه که هست. اگر زاهدی از مردمان گریخت. در طلبش برخیز. از دشمنانت رایزنی کن تا میزان دشمنیشان و نیز مقصدشان را از رای ایشان بتوانی دانست.
هوش مصنوعی: اگر چیزی که می‌خواهی وجود ندارد، پس به آنچه که هست راضی باش. اگر زاهدی از میان مردم دوری می‌کند، برای یافتن او تلاش کن. با دشمنانت مشورت کن تا بتوانی میزان دشمنی آن‌ها و هدفشان از این مشورت را بشناسی.
پادشاهی گفت: آن کسان که ما را ولایت دادند، مالشان بستانیم و آن کسان که با ما دشمنی ورزند، سرشان برگیریم. پیرامن شاهان گفته اند که ایشان جماعتی اند که پاسخ سلام را در سخن بسیار می شمارند و بریدن گردن ها را به مجازات کوچک می دانند.
هوش مصنوعی: پادشاهی اعلام کرد که بر مالیات و دارایی کسانی که به ما خدمت کرده‌اند، تسلط خواهیم داشت و با کسانی که با ما دشمنی کنند، به شدت برخورد خواهیم کرد. گفته می‌شود که در محافل سلطنتی، این افراد افرادی هستند که منتظر پاسخ سلام هستند و به عقیده آنان، بریدن گردن‌ها مجازاتی ناچیز به شمار می‌آید.
حکیمی فرزند را گفت: ای پسرکم، دانش را از گفتار مردمان بیاموز چه ایشان بهترین شنیده ها را نویسند و بهترین نوشته ها را حفظ کنند و بهترین حفظ شده ها را گویند.
هوش مصنوعی: حکیمی به پسرش گفت: ای فرزند، دانش را از صحبت‌های مردم بیاموز زیرا آن‌ها بهترین چیزهایی را که شنیده‌اند می‌نویسند، بهترین نوشته‌ها را حفظ می‌کنند و بهترین مطالب را بیان می‌کنند.
جوان را بینی که فضل دیگری را تا زمانی که زنده است انکار همی کند. اما آن زمان که بمیرد کوشش دارد که نکته ای از او را به آب طلا برنویسد.
هوش مصنوعی: شخصی را می‌بینی که در طول زندگی‌اش دستاوردهای دیگران را نادیده می‌گیرد و انکار می‌کند. اما وقتی که او فوت کند، تلاش می‌کند تا نکته‌ای از آن فرد را با ارزش و اهمیت بسیار زیاد ثبت کند.
ما را دوستی است که ریش بلند بی فائده ای دارد، ریشش چونان شب های زمستانی دراز و سرد و غم آور است.
هوش مصنوعی: ما دوستی داریم که ریشش بلند و بی فایده است، ریش او مانند شب‌های بلند و سرد زمستانی است که حال و هوای دلگیری را القا می‌کند.
معشوق بدیدارآمد، دل من نیز بدو مایل بود، گفتمش بوسه ای بخش، گفت: بی واهمه بستان.
هوش مصنوعی: عاشق به دیدار معشوقش رسید، قلب من نیز به او تمایل داشت. به او گفتم که بوسه‌ای به من عطا کند، و او پاسخ داد: با خیال راحت، آن را بگیر.
امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (ع) مردی را شنید که پیرامن چیزی که وی را سودی نمیداد سخن همی گفت. فرمود: ای فلان، با این کار خویش به فرشته ی کاتب اعمالت، نوشته ای املا همی کنی.
هوش مصنوعی: امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب (ع) شخصی را دید که درباره موضوعاتی که برایش فایده‌ای نداشت، صحبت می‌کرد. ایشان فرمود: ای فلانی، با این کار خود به فرشته‌ای که اعمال تو را ثبت می‌کند، چیزی را می‌نویسی که ارزشی ندارد.
افلاطون گفت: اگر خواهی زندگیت گوارا باد، از این که مردم بجای آن که گویند بخرد است، بگویندت دیوانه است، خشنود شو.
هوش مصنوعی: افلاطون بیان می‌کند که اگر می‌خواهی زندگی‌ات خوشایند باشد، باید از این که مردم به جای این که بگویند خردمند هستی، بگویند دیوانه‌ای، رضایت داشته باشی.
ابو حازم به محضر عمر بن عبدالعزیز شد. عمر وی را گفت: مرا پندی ده. گفت: بخسب و پندار مرگ تو بس نزدیک است.
هوش مصنوعی: ابو حازم به نزد عمر بن عبدالعزیز رفت. عمر از او خواست که نصیحتی به او بکند. ابو حازم پاسخ داد: «به خودت برس و به خاطر داشته باش که مرگت بسیار نزدیک است.»
آن گاه بنگر در آن دم چه چیزی را دوست همی داری، آن را هم اکنون به اجرا درآور و نیز در آن دم چه چیزی را ناخوش داری، هم اکنونش رها کن. بسا که زمان مرگ سخت نزدیک بود.
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و ببین در این لحظه چه چیزهایی را دوست داری و آنها را انجام بده. همچنین، اگر در آن لحظه چیزی را ناخوشایند می‌بینی، از آن دوری کن. چه بسا زمان مرگ به شدت نزدیک باشد.
صالح بن بشر زاهد، بنزد مهدی شد. مهدی ویرا گفت: مرا پندی ده. گفت: آیا پدر و عموی تو پیش از تو در این مجلس ننشسته اند؟ گفت: بلی.
هوش مصنوعی: صالح بن بشر زاهد به ملاقات مهدی رفت. مهدی از او خواست که نصیحتی به او کند. صالح پرسید: آیا پدر و عموی تو پیش از این در این جلسه حضور نداشتند؟ مهدی پاسخ داد: بله.
گفت: آیا ایشان را کرداری نبود که بدان ها امید نجاتشان داری و کرداری که از آنها بدیشان همی ترسی؟ گفت: بلی.
هوش مصنوعی: گفت: آیا از آن‌ها کاری نیست که بتوانی به آن امید داشته باشی و از طرفی کاری نیست که به خاطر آن از آن‌ها بترسی؟ پاسخ داد: بله.
گفت: پس آن کردار که امید نجات ایشان را بدان داری دست یاز و از آن کردار که از آنها بدیشان بیمناکی بپرهیز.
هوش مصنوعی: او گفت: پس به کارهایی که از آن‌ها انتظار نجات را می‌کنی، بپرداز و از کارهایی که باعث ترس و نگرانی آن‌ها می‌شود، دوری کن.
عبدالله بن مسلم را به محضر هارون الرشید آوردند. هارون را قصد کشتن وی بود. عبدالله وی را گفت: بدان کس سوگند که خواری تو در پیشگاهش از خواری من در مقابل تو بیش است و قدرت او بر کیفر تو از توانائی تو بر کیفر من نیز افزون است، مرا نخواهی بخشید؟ هارون وی را ببخشائید.
هوش مصنوعی: عبدالله بن مسلم را به حضور هارون الرشید آوردند و هارون قصد داشت او را بکشد. عبدالله به هارون گفت: "به آن کسی که سوگند می‌خورم، humiliation تو در مقابل او از خفت من در برابر تو بیشتر است و قدرت او بر مجازات تو بیشتر از توانایی تو در مجازات من است. آیا مرا نخواهی بخشید؟" هارون در نتیجه، او را بخشید.
همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم
هوش مصنوعی: ای پرنده مقدس، مرا در مسیرم یاری کن؛ زیرا مسیر دستیابی به هدفم طولانی است و من تازه سفرم را آغاز کرده‌ام.
آیه ی شریفه ی: «و لقد زینا السماء الدنیا بمصابیح » بدان معنی نیست که ستارگان در فلک قمر نشانده شده است. بلکه مفهوم آن است که فلک قمر بدانها آراسته است. و این به سبب شفافیت افلاک است.
هوش مصنوعی: این آیه به این معنا نیست که ستارگان در آسمان به طور خاص مختص قمر قرار داده شده‌اند. بلکه به این اشاره دارد که قمر به زیبایی این ستارگان افزوده است. این زیبایی به دلیل روشنایی و شفافیت آسمان است.
آیه ی دیگر نیز «و جعلناها رجوما للشیاطین » اقتضا ندارد که ستاره خود منهدم شود چه از این اقتضا کسر شدن ستارگان طی روزگاران لازم می آید.
هوش مصنوعی: آیه دیگری وجود دارد که بیان می‌کند ستاره‌ها به عنوان ابزارهایی برای راندن شیاطین قرار داده شده‌اند، اما این بدان معنا نیست که ستاره‌ها خود به خود از بین می‌روند. بر اساس این تفکر، اگر ستاره‌ها می‌خواستند از بین بروند، باید به تدریج و در طول زمان این اتفاق می‌افتاد.
بلکه مراد آن است که شهاب ها چنان که نور از چراغ گرفته می شود، از ستارگان جدا می گردد. نیز هیچ برهانی برابن که عموم ستارگان در فلک هشتم برنشانده شده است. اقامه نشده است.
هوش مصنوعی: مراد این است که شهاب‌ها مانند نوری که از چراغ به دست می‌آید، از ستارگان جدا می‌شوند. همچنین، هیچ دلیلی برای اثبات این که همه ستارگان در آسمان هشتم قرار دارند، وجود ندارد.
و فلک قمر، جز قمر را در خود ندارد. و شود که بیشتر ستارگان رصد نشده در آن برنشانده باشد و شهاب ها در آن منهدم می گردد.
هوش مصنوعی: ماه در آسمان تنها قمر را در خود جای داده است. ممکن است هنوز ستاره‌های بیشتری وجود داشته باشند که مشاهد نشده‌اند و شهاب‌ها نیز در این فضا از بین می‌روند.
در کتاب اعلام الدین تألیف ابو محمد حسن بن ابوالحسن دیلمی از مقداد بن شریح برهانی نقل است از قول پدرش که گفت: به روز جنگ جمل، مردی علی امیر مؤمنان(ع) را گفت: ای امیر مؤمنان، آیا همیگوئی که خداوند یکی است؟
هوش مصنوعی: در کتاب اعلام الدین نوشته ابو محمد حسن بن ابوالحسن دیلمی، از مقداد بن شریح برهانی روایت شده است که پدرش در روز جنگ جمل به علی امیر مؤمنان(ع) گفت: ای امیر مؤمنان، آیا می‌گویی که خداوند واحد است؟
مردم به وی حمله بردند و گفتند: مگر نمی بینی که امیر مؤمنان چگونه دل مشغول است؟ اما امیر(ع) فرمود: بگذاریدش. چه آنچه این اعرابی می خواهد، همان را ما از این مردم همی خواهیم.
هوش مصنوعی: مردم به او حمله کردند و گفتند: آیا نمی‌بینی که امیر مؤمنان چقدر نگران است؟ اما امیر(ع) پاسخ داد: او را رها کنید. زیرا آنچه که این بدوی می‌خواهد، همان چیزی است که ما نیز از این مردم خواهانیم.
پس فرمود: ای فلان، این که آدمی بگوید خداوند واحد است، چهارگونه است، دو گونه اش را نبایستی درباره ی خداوند به کار برد و دو گونه اش بر خداوند ثابت است.
هوش مصنوعی: پس فرمود: ای فلانی، وقتی کسی می‌گوید خداوند یکی است، این بیان چهار حالت دارد. از این چهار حالت، دو حالت را نباید درباره خداوند به کار برد و دو حالت دیگر به خداوند نسبت داده می‌شود.
اما آن دو گونه ای که نبایستی درباره ی خداوند بکار برد، یکی آن است که کسی گوید خدا یکی است و از آن یکی معنای عددیش را مراد کند.
هوش مصنوعی: اما دو نوع گفتاری وجود دارد که نباید درباره خداوند استفاده شود؛ یکی این که کسی بگوید خدا یکی است و از این "یکی" معنا کند عددی.
و این جایز نیست چرا که چیزی که دومی ندارد در باب اعداد وارد نمی شود. ندیده ای که اگر کسی گوید خداوند سومین سه است، کفر گفته؟
هوش مصنوعی: این امر نادرست است زیرا چیزی که دومی ندارد، نمی‌تواند در موضوع اعداد قرار بگیرد. آیا ندیده‌ای که اگر کسی بگوید خداوند سومین عدد سه است، این یک کفر به حساب می‌آید؟
نیز اگر کسی گوید او یکی است و از آن مراد نوع جنس کند، نیز جایز نیست. چه خداوند اجل از تشبیه است.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید خداوند یکی است و بخواهد از این واژه به نوعی از جنس اشاره کند، این نیز درست نیست. زیرا خداوند از هر نوع تشبیهی فراتر و بالاتر است.
اما آن دو گونه که جایز است، همانند آن که کسی گوید خداوند یکی است و از این عبارت مراد کند که یگانه است و شبیهی ندارد، نیز آن که کسی گوید: او یکی است و مرادش آن بود که به معنی یگانه است یعنی در وجود و عقل و وهم متجسم نخواهد گردید.
هوش مصنوعی: دو نوع بیان وجود دارد که مجاز است. یکی این که فردی بگوید خداوند واحد است و از این عبارت این مفهوم را اراده کند که او یگانه و بی‌همتاست. دیگری این است که شخصی بیان کند: او یکی است و مقصودش از این سخن آن باشد که خداوند به گونه‌ای یگانه است که در وجود، عقل و تصور نمی‌تواند تجسم یابد.
از نوف بکائی نقل است که گفت: شبی امیرمؤمنان را دیدم که از بستر بیرون آمده به ستاره ها می نگرد. مرا گفت: ای نوف، خفته ای یا بیداری؟ گفتمش بیدارم ای امیر مومنان.
هوش مصنوعی: نوف بکائی می‌گوید: شبی امیر مؤمنان را دیدم که از خواب بلند شده و به ستاره‌ها نگاه می‌کند. او به من گفت: ای نوف، آیا خوابیده‌ای یا بیداری؟ من پاسخ دادم: بیدارم، ای امیر مؤمنان.
گفت: ای نوف خوشا بحال پرهیزکاران دنیا که به عقبی نظر دارند. اینان کسانی هستند که زمین را فرش خود و خاکش را بستر خود و آبش را بوی خوش خود و قرآن را شعار خویش و دعا را دثار خویش نهاده اند.
هوش مصنوعی: گفت: ای نوف، خوشا به حال پرهیزکاران در این دنیا که به زندگی پس از مرگ فکر می‌کنند. این افراد زمین را مانند فرشی زیر پای خود می‌نشانند، خاک را چون بستر خود انتخاب می‌کنند، آب را همچون بوی خوش خود می‌دانند و قرآن را به عنوان سرلوحه زندگی و دعا را چون لباس گرم خود می‌شناسند.
و دنیا را چونان مسیح(ع) به قرض الحسنه داده اند. ای نوف، داود پیامبر، به همین ساعت از شبی برخاست و گفت: در چنین ساعتی بنده، هر دعا که کند، مستجاب افتد. مگر آن که مأمور باج و تعقیب و شحنه بود یا به آلات لهو مشغول.
هوش مصنوعی: دنیا را مانند قرض حسنه به انسان‌ها داده‌اند. نوف، داوود پیامبر در این لحظه از خواب بیدار شد و گفت: در این ساعات خاص، اگر بندگان دعا کنند، دعایشان مستجاب می‌شود. به جز آنکه در حال جمع‌آوری مالیات یا پیگیری امور باشند، یا به کارهای بیهوده مشغول شوند.
از امیرمومنان (ع): هلاکت خرد، بیشتر زیر برق طمع پدید آید. چهار چیز از صفات نادان است: این که برکسی خشمناک شود که خشنودش نساخته است.
هوش مصنوعی: امام علی (ع) می‌فرمایند: تباهی عقل معمولاً در اثر طمع و اشتیاق زیاد به‌وجود می‌آید. همچنین چهار ویژگی وجود دارد که نشان‌دهنده نادانی فرد است: یکی از این ویژگی‌ها این است که به شخصی خشم بگیرد که هیچ‌گاه او را راضی نکرده است.
و با کسی هم نشینی کند که او را بخود نزدیک نمی کند. نزد کسی که بی نیازش نمی کند، اظهار فقر کند و پیرامن چیزی که وی را نرسد، سخن گوید.
هوش مصنوعی: با کسی دوست نشود که او را به خود نزدیک نمی‌کند. در کنار کسی که نیازی به او ندارد، از فقر و نیازمندی‌اش صحبت نکند و درباره مسائلی که به او مربوط نیست، سخن نگوید.
حکیمی گفت: خردمند را بایسته است که بداند در مردم خیری نیست. و با این همه او از ایشان ناگزیر است. و اگر این دو داند، با ایشان چنان رفتار کند. که شایسته ی چنین دانائی است.
هوش مصنوعی: یک حکیم می‌گوید: فرد خردمند باید بداند که در میان مردم نیکی چندانی وجود ندارد، اما در عین حال او ناگزیر است که با آن‌ها زندگی کند. اگر او به این دو نکته آگاه باشد، باید با مردم طوری رفتار کند که متناسب با این آگاهی باشد.
مردی، حکیمی را ناسزا گفت: وی خود را به غفلت زد. دوباره گفت: بتو گفتم. حکیم پاسخ داد: و بر تو بخشیدم.
هوش مصنوعی: مردی به یک حکیم بد و بی‌احترامی کرد و حکیم در برابر او بی‌اعتنایی نشان داد. آن مرد دوباره تکرار کرد که به او گفته بود. حکیم پاسخ داد که او را بخشیده است.
زبان عاقل در ورای دل اوست و دل احمق در ورای زبانش.
هوش مصنوعی: زبان انسان‌های باهوش از درک و خردی که در دلشان دارند، نشأت می‌گیرد، در حالی که دل افرادی که کم‌هوش‌تر هستند بیشتر تحت تاثیر کلمات و زبان‌شان قرار می‌گیرد.
در احیاء از پیامبر(ص) روایت شده است که: ابلیس هیچ روزی رانده شده تر، کوچک تر و خشمناک تر از روز عرفه نیست.
هوش مصنوعی: در روز عرفه، ابلیس به شدت خوار و خشمگین است و هیچ روزی به اندازه این روز برای او راندگی و حقارت وجود ندارد.
نیز گویند، گناهانی است که جز ایستان در عرفه موجب بخشایششان نشود. این معنی را جعفر بن محمد الصادق(ع) از پیامبر خدا(ص) نقل کرده است.
هوش مصنوعی: گناهان خاصی وجود دارند که تنها با ایستادن در روز عرفه قابل بخشش هستند و برای دیگر اعمال خلاف، راهی برای بخشش وجود ندارد. این مفهوم از پیامبر خدا(ص) نقل شده است.
حکیمی گفت: بردباری دو گونه است، بردباری بر آنچه ناخوش است و بردباری از آنچه خوشایند است. و این یک، بر آدمی سخت تر بود.
هوش مصنوعی: یک حکیم بیان کرد که بردباری به دو شکل تقسیم می‌شود: یکی تحمل کردن چیزهای ناخوشایند و دیگری تحمل کردن چیزهای خوشایند. او همچنین اشاره کرد که نوع اول یعنی تحمل کردن چیزهای ناخوشایند برای انسان دشوارتر است.
قطب در شرح شهاب گفته است: روایت شده است که دعای دو کس ناگزیر مستجاب است، مؤمن بود یا کافر، دعای ستمدیده و دعای مضطر. چرا که خداوند فرمود: «امن یجیب المضطر اذا دعاه ».
هوش مصنوعی: قطب در توضیحاتش می‌گوید که روایت شده است که دعای دو نوع انسان حتماً مستجاب می‌شود: یکی مؤمن و دیگری کافر، که این دو دعا شامل دعای ستمدیده و دعای کسی است که در مضیقه‌ است. زیرا خداوند گفته است: «کیست که در شرایط دشوار به او دعا کند و او پاسخ دهد؟».
پیامبر (ص) فرمود: دعای ستمدیده مستجاب است. اگر گفته شود: مگر نه این است که خداوند می فرماید: «و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال » چگونه دعای هر ستمدیده ای مستجاب است، گوئیم: آیه به دعای کافران در جهنم راجع است. و در آن مقام نه اشک را سودی است نه دعا بخشایش آورد. و خبری که ذکر شد بدین دنیا راجع است.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) بیان کردند که دعای افرادی که مورد ظلم واقع شده‌اند، پذیرفته می‌شود. اگر گفته شود که خداوند در آیه‌ای می‌فرماید: «و دعای کافران جز در گمراهی نیست»، باید گفت که این آیه به دعاهای کافران در جهنم مربوط می‌شود و در آنجا نه اشک به کار می‌آید و نه دعا می‌تواند سبب بخشش شود. اما حدیثی که ذکر شد، مربوط به زندگی دنیا است.
صاحبدلی می گفت: مردمان گویند، چشم بگشائید تا ببینید. و من گویم، چشم برهم نهید تا ببینید.
هوش مصنوعی: یک حکیم می‌گفت: مردم می‌گویند چشم‌هایتان را باز کنید تا ببینید، اما من می‌گویم چشم‌هایتان را ببندید تا بتوانید ببینید.
در کتاب تهافت الفلاسفه آمده است که گفتار پیرامن این معاد پنج است و هر یکی را جمعی معتقدند.
هوش مصنوعی: در کتاب تهافت الفلاسفه بیان شده که در مورد موضوع معاد پنج نظر وجود دارد و هر کدام از این نظرات گروهی از افراد به آن معتقد هستند.
اول - این که معاد، جسمانی است و جز بر این بدن واقع نشود. این گفته، از آن کسانی است که نفس ناطق مجرد را نفی می کنند. و اینان بیشتر، مسلمانند.
هوش مصنوعی: نخست - این دیدگاه وجود دارد که معاد جسمانی است و نمی‌تواند غیر از این بدن باشد. این نظر متعلق به افرادی است که وجود روح ناطق و مجرد را انکار می‌کنند، و این گروه بیشتر شامل مسلمانان می‌شود.
دوم - این که معاد تنها روحانی است. این گفته از آن فلاسفه ی الهی است که معتقدند انسان فقط نفسی ناطق است و بدن آلتی بیش نیست که نفس ناطق آن را به کار می برد و جهت تکامل جوهر خویش بکار می گیرد.
هوش مصنوعی: دومین نکته این است که معاد فقط جنبه روحانی دارد. این نظریه از سوی برخی فلاسفه الهی مطرح شده که بر این باورند انسان تنها دارای روحی ناطق است و بدن او صرفاً وسیله‌ای است که روح ناطق از آن استفاده می‌کند و برای پیشرفت و تکامل ذات خود از آن بهره می‌برد.
سوم - معاد روحانی و جسمانی با هم. این سخن از آن کسانی از مسلمانان چون امام غزالی و حکیم راغب و بسیاری دیگر از متصوفان است که وجود نفس ناطق مجرد را ثابت می دارند.
هوش مصنوعی: سومین نکته درباره معاد این است که روح و جسم با هم به زندگی بازمی‌گردند. این عقیده توسط افرادی از مسلمانان مانند امام غزالی و حکیم راغب و همچنین بسیاری از عارفان مطرح شده است که وجود نفس ناطق مستقل را اثبات می‌کنند.
چهارم - عدم ثبوت هیچ یک از این آن دو که این گفته ی دانشمندان پیشین طبیعی است که در دین و فلسفه، رای و نظرشان مورد اعتنا نیست.
هوش مصنوعی: در حالت چهارم، هیچ‌کدام از این دو موضوع که توسط دانشمندان قدیم بیان شده است، به اثبات نمی‌رسد و نظرات آنها در زمینه دین و فلسفه مورد توجه و اهمیت نیست.
پنجم - توقف و تردی که از جالینوس منقول است. از وی نقل شده است که هنگام بیماری به مرضی که بدان مرد، گفت: ندانستم که نفس همان مزاج است که در این صورت هنگام مرگ معدود می شود و باز گرداندنش ممکن نیست. با این که جوهری است که پس از فساد بدن باقی می ماند و معادش ممکن است.
هوش مصنوعی: پنجم - توقف و شک که از جالینوس نقل شده است. گفته شده که او در زمان بیماری و در شرایطی که به بیماری‌ای که منجر به مرگش شد، دچار بود، گفت: نمی‌دانستم که نفس همان مزاج است که در این حالت هنگام مرگ به تعداد معدودی می‌رسد و بازگرداندن آن ممکن نیست. با این حال، او اشاره کرده که جوهری وجود دارد که پس از فساد بدن باقی می‌ماند و امکان بازگشتش وجود دارد.
امید چنان داشتم که مرا به وصال بنوازید. اما زهجرتان آن کشیدم که کسی نکشیده. و نیک میدانستم که دوری شما، خون از چشمان من سرازیر خواهد کرد. و دریغا چنین شد.
هوش مصنوعی: امید داشتم که به وصل شما برسم. اما غم فراق شما بر دل من چنان سنگینی کرد که انگار کسی چنین درد و رنجی را تجربه نکرده است. خوب می‌دانستم که دوری شما چه اندازه باعث غم و اشک من خواهد شد، و متأسفانه دقیقاً همینطور شد.
فلسفه واژه ای یونانی است به معنای حکمت دوستی. و فیلسوف در اصل فیلا بمعنی دوستدار و سوفی بمعنی حکمت است.
هوش مصنوعی: فلسفه اصطلاحی یونانی است که به معنای دوستی با حکمت به کار می‌رود. در واقع، واژه فیلسوف از دو قسمت تشکیل شده است: "فیلا" به معنای دوستدار و "سوفی" به معنای حکمت.
رق الزجاج و رقت الخمر
و تشا کل فتشابه الامر
هوش مصنوعی: شراب در حال حرکت و زجاجی بودنش را نشان می‌دهد، همه چیز به یکدیگر شبیه شده و اوضاع پیچیده به نظر می‌رسد.
فکانما خمر و لا قدح
و کانما قدح و لاخمر
هوش مصنوعی: انگار که شرابی وجود دارد ولی جامی نیست و همچنین انگار جامی هست ولی شرابی در آن نیست.
از صفای می و لطافت جام
درهم آمیخت رنگ جام و مدام
هوش مصنوعی: از طراوت و خوشی شراب و نرمی جام، رنگ جام و محتوی آن به هم پیوند خورده است.
همه جام است و نیست گوئی می
یا مدام است و نیست گوئی جام
هوش مصنوعی: همه چیز به نظر می‌رسد که وجود دارد، ولی در واقع هیچ‌چیز نیست؛ مانند اینکه شراب همیشه حاضر است، اما در حقیقت وجود ندارد.
چه جامی بود آن که به لطفش نوشیدیم و پنداشتیم که بجای می در آن هوا ریخته اند. شرابی چنان سبک که وزن جام پر و خالی ما، یکسان می نمود.
هوش مصنوعی: چه جام عجیبی بود که با لطف آن نوشیدیم و فکر کردیم به جای شراب، در آن هوا ریخته‌اند. شرابی به قدری سبک بود که وزن جام، چه پر و چه خالی، یکسان به نظر می‌رسید.
جامهائی خالی پیشمان آوردند که بدستمان سنگینی می کرد. اما زمانی که از شرابشان پرساختیم، سبکی باده چنانشان سبک ساخت که ترسیدیم مبادا با یکدیگر به سبکی به هوا شوند.
هوش مصنوعی: لباس‌های خالی به ما دادند که به دستمان سنگین بود. اما وقتی که از شرابشان نوشیدیم، وزن باده آن‌قدر سبک شد که ترسیدیم مبادا با همدیگر سبکی کنیم و به هوا برویم.
امام فخرالدین رازی به مجلس درس بود که ناگاه کبوتری که بازی تعقیبش می کرد، به مجلس درآمد، گوئی به پناه آمده است. ابن عنین در این زمینه شعری سرود که ابیات زیر از آنهاست:
هوش مصنوعی: امام فخرالدین رازی در حال تدریس بود که ناگهان یک کبوتر که تحت تعقیب قرار گرفته بود، به کلاس درس وارد شد، به نظر می‌رسید که به دنبال پناهی آمده است. ابن عنین در این رابطه شعری سروده که اشعار زیر بخشی از آن است:
کبوتری به نزد سلیمان زمان آمد که پرتو مرگ از بالهای شکارچیش می تابید. راستی کدام کس این کبوتر را آموخته بود که خانه ی تو پناه هر ترسانی است؟
هوش مصنوعی: یک کبوتر به سلیمان زمان آمد و در بال‌های شکارچی‌اش نشانه‌هایی از مرگ دیده می‌شد. راستش را بخواهید، چه کسی به این کبوتر یاد داده بود که خانه تو مأمن هر ترسانی است؟
تمامی این شعر در تاریخ ذهبی مذکور است.
هوش مصنوعی: این شعر در زمان خاصی که به آن اشاره شده، به ثبت رسیده است.
مامون هنگامی که قاصدی به نزد محبوبی فرستاد، چنین سرود:
هوش مصنوعی: مامون وقتی که قاصدی را به سمت محبوبش فرستاد، این شعر را سرود:
به اشتیاق، ترا بپیام بردن گسیل کردم. و تو بدیدارش نائل شدی و من تو گمان بد بردم. چشمانت در زیبائی های سیمای وی گردید و گوشت نوازش صدایش یافت. چشمان ترا بیش از گذشته زیبا می بینم. گمانم از زیبائی دلدار چیزی دزدیده است.
هوش مصنوعی: با اشتیاق تو را به پیام رسانی فرستادم و تو به دیدار او رسیدی و من نسبت به تو بدگمان شدم. چشمانت به زیبایی‌های او خیره شده و صدایش برایت دلنواز شده است. حالا چشمانت را زیباتر از قبل می‌بینم و احساس می‌کنم که دلدار، چیزی از زیبایی‌ات را به سرقت برده است.
سورچرانی پسر را گفت: ای پسرکم، اگر به مجلسی جایت تنگ بود، آن را که در کنار توست بگو، نکند جای شما را تنگ کرده باشیم؟ و او خواهد جنبید و جای تو باز خواهد شد.
هوش مصنوعی: سورچرانی به پسر گفت: ای پسر کوچک، اگر در مجلسی احساس کردی جایت تنگ است، به کسی که کنار توست بگو، شاید ما باعث شده باشیم که جای تو تنگ شود. او هم حرکت می‌کند و جای تو باز می‌شود.
تنم از ضعف چنان شد که اجل جست و نیافت
ناله هر چند نشان داد که در پیرهن است
هوش مصنوعی: بدن من آن‌قدر ضعیف شده که مرگ به دنبال من می‌گردد و نمی‌تواند مرا پیدا کند، هرچند که من به وضوح درد و رنج خود را نشان می‌دهم.
روایت شده است که پیامبر خدا(ص) نزد جوانی شد که به حال نزع بود و او را پرسید: خود را چون بینی؟ گفت: به خداوند امیدوارم و از گناهان خویش ترسان.
هوش مصنوعی: روایت شده که پیامبر خدا(ص) به سراغ جوانی رفت که در حال احتضار بود و از او پرسید: حال خود را چگونه می‌بینی؟ جوان پاسخ داد: امیدوارم به خداوند و از گناهانم می‌ترسم.
پیامبر فرمود: این بیم و امید، به چنین وقتی در دل هر بنده گرد شود خداوندش امید برآورد و از بیم امنیت خاطر دهد.
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود: وقتی که بیم و امید در دل هر فردی ایجاد شود، خداوند به او امید می‌دهد و از نگرانی‌هایش آرامش خاطر می‌بخشد.
دانش موسیقی دانشی است که نغمه و ایقاع و احوال آنها و چگونگی تالیف لحن ها و بگرفتن ادوات موسیقی را بدان شناسند و موضوعش صوت از آن دیدگاه است که به انتظام خویش در روح اثر می نهد.
هوش مصنوعی: موسیقی یک دانش است که به بررسی ملودی، ریتم و حالت‌های مختلف آنها می‌پردازد و همچنین به چگونگی ساخت لحن‌ها و استفاده از ابزارهای موسیقی می‌پردازد. این دانش به صدا از این نظر توجه دارد که چگونه می‌تواند به صورت منظم بر روح تأثیر بگذارد.
نغمه اما صوتی است که مدتی از زمان طول کشد و چنان که حروف در الفاظ جریان یابد. لحن نیز در آن جریان یابد. ردیف هایش هفده و اوتارش هشتاد و چهار است. ایقاع نیز اندازه ی زمانی صوت است.
هوش مصنوعی: نغمه صدایی است که برای مدتی ادامه پیدا می‌کند و مانند حروف در کلمات جریان دارد. لحن نیز در این جریان وجود دارد. نغمه‌ها شامل ۱۷ ردیف و ۸۴ آواز هستند. ایقاع به اندازه‌گیری زمان صدای نغمه اشاره دارد.
این دانش را شرعا مانعی برای آموختن نیست و بسیاری از فقیهان درآن سرآمد بوده اند. بلی شرع مطهر ما که بر قاضیانشان درود بادا، از اعمال آن مانع گشته است.
هوش مصنوعی: این دانش از منظر شرعی مانع یادگیری نیست و بسیاری از فقها در این زمینه پیشتاز بوده‌اند. بله، شریعت ما که بر قاضیانش درود فرستاده می‌شود، از استفاده از آن جلوگیری کرده است.
و کتبی که در این زمینه تصنیف گشته است، مفید امور علمی این دانش است نه بیش. و آن کس که موسیقی علمی را می داند، نغمه ها را بدان گونه که عموما و از هر آلت اتفاقی شنیده شود مورد بحث واقع می دارد.
هوش مصنوعی: کتاب‌هایی که در این زمینه نوشته شده‌اند، تنها برای کمک به مسائل علمی این علم مفید هستند و نه چیز دیگری. فردی که به دانش موسیقی آگاه است، نغمه‌ها را به شیوه‌ای که معمولاً و از هر وسیله‌ای شنیده می‌شوند، مورد بررسی قرار می‌دهد.
و نیز عاملان آن، نغمه ها را بدان گونه که از آلات طبیعی چون گلوی آدمی یا ساخته چون وسائل موسیقی شنیده شود و مورد بحث دارند.
هوش مصنوعی: همچنین افرادی که در این زمینه فعالیت می‌کنند، نغمه‌ها را به شیوه‌ای بررسی می‌کنند که شبیه صداهایی است که از ابزارهای طبیعی مانند گلوی انسان یا ابزارهای موسیقی ساخته شده به گوش می‌رسد.
جز این، آنچه که میگویند الحان موسیقی اقتباسی از تناسب برخوردهای فلکی است نیز از جمله ی اسرار ایشان است. چه در افلاک نه برخوردی است نه صدا و فروکوبیدنی.
هوش مصنوعی: علاوه بر این، ادعای اینکه ملودی‌های موسیقی از تعادل حرکات فلکی الهام گرفته شده‌اند نیز یکی از رازهای آنهاست. زیرا در عالم آسمانی نه برخوردی وجود دارد و نه صدایی و نه چیزی می‌تواند به هم بکوبد.