گنجور

بخش اول - قسمت اول

بسم الله الرحمن الرحیم

سرور آدمیان و شفیع روز رستاخیز که درود خداوند بر او و تبارش باد گفت: دنیا خانه ی بلاست و منزلگه رنج و روزی اندک.

ارواح سعادتمندان از آن دل آکنده و خود از دست بدبختان، بی آنکه ایشان خواهند، کنده شود. خوشبخت‌ترین مردم دنیا آن کس است که از آن نفرت کند و آن کس به هوسش دچار شد، هلاک شود.

خوشا آن کس که به دنیا پرهیز پیشه کند و توبه پیش آورد، و پیش از آن که دنیایش به اخرت اندازد، و در دل تاریک زمین قرار گیرد و نه تواند به حسناتش افزاید نه از بدیهایش بکاهد، بر شهوات خویش پیروز شود، جائی که از آن جا یا به بهشت رود که نعمتش جاودانه بود یا به آتشی افتد که عذابش را پایانی نیست.

در حدیث از پیامبر(ص) آمده است که: خداوند فرمود: اگر آن کس که مرا شناسد، عصیانم کند، کسی را بروی قدرت دهم که مرا نشناسد.

ابوحمزه ثمالی گفت: علی بن حسین(ع) را دیدم که نماز میگزارد و ردایش از شانه اش بیفتاده بود و اصلاحش نمی کرد نمازش را که تمام کرد، بوی گفتم.

پاسخ داد: وای بر تو، ندانی در مقابل چه مقام ایستاده بودم؟ نماز بنده زمانی پذیرفته افتد که خود با تمام وجود در آن رو به پروردگار کند.

گفتم: فدایت شوم، بدین ترتیب ما هلاک خواهیم شد. فرمود: نه، چه خداوند کسری های نماز را با نوافل اتمام همی دارد.

به خط . . . از عنوان بصری که پیری نود و چهار ساله بود، حکایت شده است که گفت: چند سالی به محضر مالک بن انس آمد و شد همی کردم و هنگامی که جعفر بن محمد صادق(ع) بیامد، به محضر ایشان می رفتم و دوست می داشتم همچنان که از مالک چیزهائی آموخته بودم، از ایشان نیز بیاموزم.

روزی اما مرا گفت: من مردی ام که در جستجوی من اند. شب و روز نیزم دعاهائی است که بایدم خواند. از این رو مرا از دعاهایم بازمدار و همچنان که پیش از این از مالک همی آموختی و نزدش می رفتی، بنزدش رو.

من اندوهگین گشتم و از محضرش بیرون آمدم و بخود گفت: اگر نشانه ی صلاحی در من همی دید، مرا از رفتن به نزد خود و آموختن از او منع نمی کرد.

سپس به مسجد رسول (ص) شدم و بر او درود فرستادم. فردای آن روز نیز بدان روضه رفتم و در آن جای دو رکعت نماز بگزاردم و گفتم: الهی از تو همی خواهم که دل جعفر (ع) بر من مایل کنی و مرا از دانش او آن قدر نصیب دهی که با آن به راه راست توافتم.

سپس اندوهگین به خانه بازگشتم. و از آن جا که دل مرا شیفتگی جعفر بود. از آمد و شد بنزد مالک نیز خویشتن داری کردم و روزها جز برای انجام نماز واجب از خانه بدر نمی شدم.

تا سرانجام روزی بردباریم به انتها رسید. لباس بر تن و موزه به پا کردم و پس از نمازعصر، بعزم خانه ی جعفر(ع) از خانه بدر شدم. بدر خانه که رسیدم، اذن خواستم.

خادمی بیرون آمد و از کارم پرسید. گفتمش: میخواهم بدان بزرگوار سلام کنم. گفت: اکنون به نمازگاه خویش است. برابر در خانه بنشستم.

اندکی بعد، خادم بیرون آمد که خداوند برکتت دهد، برخیز و بدرون آی، بدرون رفتم و سلامش گفتم. پاسخ داد و گفت: خداوند بیامرزادتت، بنشین. بنشستم.

وی مدتی سرزیر بینداخته بود. سرانجام سر برکرد و گفت: کنیه ات چیست؟ گفتم: ابو عبدالله. گفت: خداوند این کنیه بهر تو حفظ کناد، بگو چه میخواهی؟

در دل گفتم اگر دیدار و سلام وی جز همین دعا را عاید من ندارد، باز بسی است. دیگر بار سربرداشت و پرسید: بگو چه میخواهی؟

گفتم: از خداوند خواسته ام که دل تو به من مایل سازد و از دانش تو مرا بهره ای دهد. و امید چندان دارم که آنچه از خدای تعالی از تو خواسته ام، اجابت دارد.

فرمود: ای ابوعبدالله، دانش به آموختن نیست. بل دانش نوری است که بدل کسانی افتد که خداوند متعال

همی خواهد هدایتشان فرماید. از این رو اگر در جستجوی دانشی، در آغاز، در درون خود حقیقت بندگی را جستجو کن و دانش را از عمل بطلب و از خداوند پرس تا ترا بفهماند.

گفتم: بزرگوارا! گفت بر گوی ای ابوعبدالله. گفت: ای ابوعبدالله حقیقت بندگی چیست؟

گفت: سه چیز است، این که آنچه خداوند به وی بخشیده است، مملوک خود نداند، چرا که بنده را نرسد که مالک بود.

و ایشان اموال را اموال خدا همی دانند و آنرا آن گونه که خداوند فرمان داده است بکار همی برند. دیگر این که بنده به تدبیر جهت خویش نپردازد. نیز این که بدان چه خداوند بدآنها امر و نهی فرموده است پردازد.

حال اگر بنده آنچه خداوند به وی بخشیده مملوک خود نداند، انفاقش در راههائی که ایزد فرموده است، بر وی آسان شود.

و اگر تدبیر خویش به دست مدبر خویش نهد، مصیبت های دنیا بر وی سهل و کوچک گردد و اگر بدانچه خداوند بدآنها امر و نهی فرموده است، پردازد، به جدل و فخر با مردمان نپردازد.

و اگر خداوند این سه نعمت نصیب بنده ای سازد، دنیا و ابلیس و مردمان بر وی کوچک شوند. در این صورت نه در دنیا زیادتی و فخر طلبد و نه عزت و علو مردمان را خواهد و نه روزگار خویش باطل گذارد.

و این ها اول مرتبه ی پرهیزگاری است. چه خداوند فرمود: تلک الدار الآخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض و لافسادا و العاقبه للمتقین ».

گفتم ای ابوعبدالله: مرا سفارشی فرمای. فرمود: ترا به نه چیز سفارش همی کنم که سفارش من به پیروانم است و از خداوند همی خواهم که ترا به کار برد آنهاموفق بدارد، سه سفارش از آنها در ریاضت نفس است و سه سفارش در بردباری و سه دیگر در دانش. آنها را حفظ کن و از سستی برآنها برحذر باش.

عنوان گفت: من بشنیدن آنها دل نهادم و او فرمود: اما آن سه که در ریاضت است، از خوردن چیزی که اشتهایش نداری بپرهیز چرا که حماقت و نادانی آرد.

و جز هنگام گرسنگی مخور و آن گاه نیز که خوری، حلال خور و نام خدا بر و حدیث پیامبر (ص) به خاطر آور که آدمی هیچ ظرفی را بدتر از شکم خویش نمی آکند و آن گاه که از آکندنش ناگزیر است ثلثش از آن طعام است و ثلثش از آن نوشیدنی و ثلثش از آن نفس.

اما آن سه که در بردباری است: اگر کسی ترا گوید، اگر یکی گوئی ده بشنوی، وی را بگوی: اگر ده گوئی یکی نیز نشنوی. کسی که دشنامت دهد، پاسخش ده: اگر تو در آنچه گوئی صادقی، از خداوند بخواه که مرا ببخشاید و اگر دروغگوئی، از خداوند بخواه که ترا ببخشاید. و آن گاه که کسی ترا به دشنام و بد سخنی بترساند، با نصیحت و دعا پاسخش گوی.

اما آن سه که در دانش است، آنچه نمیدانی از دانشمندان پرس و از این که به ریا یا جهت آزمودنشان از ایشان چیزی پرسی بپرهیز.

نیز از این که بر رای خویش عمل کنی بپرهیز و در هر چه بر تو پیش آید، راه احتیاط در پیش گیر. چنان که از شیر همی گریزی از حکم دادن بین مردمان بپرهیز و گردن خویش پل مردمان مکن.

اکنون ای ابوعبدالله برخیز. نصیحتت گفتم. تو نیز دعای مرا تباه مساز. چه من مردی ام که بر خویشتن حریصم. سلام بر آن کس بود که از راه راست پیروی همی کند.

در حدیث است که: آدمی چیزی از امور دینش را برای راست کردن کار دنیایش رها نمی کند مگر آن که خداوند چیزی بدتر بر او همی گشاید.

از کمیل بن زیاد نقل است که گفت: از امیر مومنان(ع) پرسیدم: ای امیر مومنان، میخواهم نفس مرا به من بازشناسانی. فرمود: کدام نفست را خواهی بتو بشناسانم؟

گفتم: سرورا! مگر آدمی را بیش از یک نفس است؟ فرمود: کمیل نفس آدمی چهار است: نامی نباتی، حسی حیوانی، ناطق قدسی و کلی الهی. و هر یک از این چهار را پنج قوه و دو خاصیت است:

- اما نامی نباتی را پنج قوه است: ماسکه، جاذبه، هاضمه، دافعه، مربیه و دو خاصیتش زیادت و نقصان است و از کبد سرچشمه همی گیرد.

- حسی حیوانی را نیز پنج قوه است: شنوائی، بینائی، بویائی، ذائقه و بساوائی. و دو خاصیتش خرسندی است و خشم و از قلب سرچشمه همی گیرد.

- ناطق قدسی را هم پنج قوه است: اندیشه، بخاطر آوردن، دانش، حلم و هشیاری و این نفس از چیزی سرچشمه نگیرد و بیش از دیگر به نفوس فرشتگان شبیه بود و خاصیتهایش عفت و حکمت است.

- اما نفس کلی الهی را این پنج قوه است، بقای در فنا، نعمت یافتن در سلامت، عزت یافتن در ذلت و فقر در غنا و صبر در بلا و خواصش رضایت وتسلیم است. مبداء آن از خداوند است و بدو نیز باز می گردد.

خداوند فرمود: «و نفخت فیه من روحی » و نیز فرمود: «یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه » و خرد در وسط این چهار است.

در نهج البلاغه آمده است که امیر مومنان(ع) را پرسیدند: قدر چیست؟ گفت: راهی تاریک است، مسپاریدش. دوباره اش پرسیدند، گفت: دریائی عظیم است در مغاکش فرونشوید. بار سومش پرسیدند، گفت: رازی خدائی است خود را به رنج گشودنش میفکنید.

آن عرابی بشتر قانع و شیر
در یکی بادیه بد مرحله گیر
ناگهان جمعی از ارباب قبول
شب در آن مرحله کردند نزول
خواست مردانه به مهمانیشان
شتری برد به قربانیشان
روز دیگر ره پیشینه سپرد
بهر ایشان شتر دیگر برد
عذر گفتند که باقی است هنوز
چیزی از داده دوشین امروز
گفت حاشا که ز پس مانده دوش
دیک جود آورم امروز به جوش
روز دیگر به کرم داری پشت
کرد محکم، شتری دیگر کشت
بعد از آن بر شتری راکب شد
بهر کاری زمیان غایب شد
قوم چون خوان نوالش خوردند
عزم رحلت زدیارش کردند
دست احسان وکرم بگشادند
بدره زر به عیالش دادند
دور نا گشته هنوز از دیده
میهمانان کرم ورزیده
آمد آن طرفه عرابی از راه
دید آن بدره در آن منزلگاه
گفت این چیست؟ زبان بگشودند
صورت حال بر او بنمودند
خاست نیزه به کف و بدره بدوش
از پی قوم برآورد خروش
کای سفیهان خطا اندیشه
وی لئیمان خساست پیشه
بود مهمانیم از محض کرم
نه چو بیع از پی دینار و درم
داده خویش ز من بستانید
پس رواحل به ره خود رانید
ورنه تا جان بود اندر تنتان
در تن از نیزه کنم روزنتان
داده خویش گرفتند و گذشت
و آن عرابی زقفاشان برگشت
تو چه دانی قدر آب دیدگان
عاشق نانی تو چون نادیدگان
گر تو این انبان زنان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
تا تو تاریک و ملول و تیره ای
دان که با دیو لعین همشیره ای

دو مرد، شنیدند که کسی کالائی همی فروشد. یکی از آن دو دیگری را گفت: اگر تو ثلث آنچه با خود داری بمن دهی و من آن را بر پول خود بیافزایم، بهای کالا را خواهم داشت.

دومی گفت: اگر تو ربع پول همراهت را بر پول من افزائی، مرا بهای کالا خواهد بود.

راه حل این مساله و نظایر آن این است که مخرج ثلث را در مخرج ربع ضرب کنند و از حاصل آنهایک واحد کسر نمایند باقی بهای کالا است. از حاصل اگر سه کم شود، باقیمانده پول یکی از آن دوست و اگر چهار کم شود، پول دیگری است.

امیر مومنان(ع) به مردی که از وی موعظت خواسته بود، گفت: از آن کسان مباش که بدون کردار نیکو، امید آخرت دادند و با آرزوهای دراز امید توبه در دل می پرورانند.

آن کسان که پیرامن دنیا سخن زاهدان همی گویند ودر آن کار مشتاقانش همی کنند. اگر از آن بدیشان چیزی بخشند سیر نشوند و اگر منعشان کنند، قانع نگردند.

نهی همی کنند اما نهی نپذیرند و بدانچه خود بدان عمل نکنند، دیگران را فرمان دهند. درستکاران را دوست می دارند اما کردار ایشان را نمی کنند و گناهکاران را ناخوش دارند و خود از آنانند.

مرگ را به سبب بسیاری از گناه دشمن همی دارند. و بدانچه ایشان را از مرگ ناخشنودمی کند، استقامت می ورزند. اگر بیمار شوند، پشیمان گردند و هنگام بهبودی بی پروا به لهو پردازند.

اگر در آسایش بوند، به خود مغرور شوند و اگر به بلا اندر افتند، مایوس گردند. آن گاه که بلائی در رسد، به ناچاری دست به دعا بردارند و اگر آسایشی فراهم شود، به غرور از منعم اعراض کنند.

گمان و تردید برایشان چیره است و آنچه یقینی است بر نفسشان چیره نگردد. به گناه دیگری که از گناه ایشان بس کوچک تر است، بر او ترسند و بهر خویشتن بیش از لازمه ی کردار خویش آرزومنداند.

اگر بی نیاز شوند، گردنکشی کنند و فتنه بپا دارند. و اگر تهیدست گردند، مایوس و خوار شوند. اگر به کار پردازند، کوتاهی همی کنند و اگر چیزی خواهند مبالغت ورزند.

هنگامی که شهوت به ایشان عارض شود، معصیت را پیش اندازند و توبه را پس. اگر محنتی پیششان آید، از شرایط دین پافرا نهند. عبرتهای زمانه را وصف گویند اما عبرت نگیرند.

در موعظت مبالغه ورزند و موعظه نپذیرند. در گفتار راهنمایند و در کردار اندک اند. در مورد آنچه فناپذیرد، با دیگران هم چشمی کنند و در آنچه باقی می ماند، آسان گیری کنند.

غنیمت را غرامت و غرامت را غنیمت دانند. از مرگ بیم دارند اما به چاره نپردازند. گناه دیگری را که بزرگتر از آن را برخویش کوچک شمارند، بر وی بزرگ دانند.

و طاعت خویش را که بزرگتر از آن را بردیگری کوچک دانند، برخود بزرگ شمرند. مردمان را طعنه زنند و برخویشتن عیب پوشی کنند.

لهو با توانگران به نزد ایشان به که ذکر با تهیدستان، بسود خود بر دیگری چنان حکم می کنند که بسود دیگری بر خود چنان حکم نکنند. دیگران را ره می نمایند و خویشتن را گمراه می سازند.

اطاعتشان که کنند، سرکشی همی کنند. نصیب خویش به تمام گیرند و نصیب دیگران ندهند. و بر مردم به چیزی جز خدای ترسند. و از خدای بر مردمان نترسند.

جامع نهج البلاغه گفت: همین مختصر، موعظتی گوارا و حکمتی بالغ و بصیرتی بهر بیننده و عبرتی بیننده ی متفکر را کافی است.

نیز از فرموده های امیر مومنان(ع) است: برادرت را با نیکوکاری به وی سرزنش کن. بدیش را با انعام به وی بازگردان.

یونس نحوی گفت: ید سه گونه است، ید بیضاء، ید خضراء و ید سوداء اما ید بیضاء آغاز کردن به کار نیک است. و ید خضراء، پاداش دادن به نیکی دیگری و ید سوداء منت نهادن همراه با نیکی کردن است.

یکی گفت: دو اسم متضاد به معنائی یگانه دیده می شود: فروتنی و شرف. بدکار را با پاداش نیک نیکوکار زجر ده. گناه دو گونه است، گناه عملی که شده است و گناه رضایت از آن.

کسی که راز خویش پوشانده، اختیار آن در دست دارد. موعظتی که ترا گفته شد، چیزی از مالت نبرد.

اگر مخرج کسرهائی را که در آنها حرف «عین » باشد، (ربع، سبع، تسع، عشر) در یکدیگر ضرب کنی، عدد حاصل مخرج مشترک کسرهای نه گانه است، یعنی دو هزار و پانصد و بیست.

گویند از علی(ع) مخرج مشترک کسرهای نه گانه را پرسیدند، فرمود: روزهای سال را در روزهای هفته ضرب کن.

مربع هر عدد یک واحد از حاصل ضرب جذر مربع دو عدد بالا و پائین خود بیشتر است.

از نهج البلاغه: دل را رو کردن و روی گرداندنی است. از این رو هر گاه دل روی کند، ویرا به نوافل و مستحبات وادار و اگر روی گرداند به اجرای واجبات کفایت کن.

اگر خداوند سبحانه بر معصیت وعید نداده بود، شایسته بود که آدمی شکرانه ی نعمت از معصیت دوری کند.

از نهج البلاغه: به گذشته مرا برادری دینی بود که کوچکی دنیا در چشمش، وی را در چشم من بزرگ ساخته بود، از فرمانروائی شکم بیرون بود و آنچه را که نمی یافت، اشتها نمی آورد و آن گاه که می یافت، بیش از اندازه نمی خورد.

کسی را سرزنش نمی کرد تا در وجود او برای خویش عذری یابد. از بیماری جز پس از بهبودی شکوه نمی کرد. و هر چه می گفت انجام همی داد و آن نمی گفت که انجام نمی داد.

و با آن که بر سخن گفتن چیره بود، بر شکستن سکوت چیره نبود. بر شنیدن بیش از گفتن حریص بود. و آن زمان که دو امر به خاطرش می آمد، می نگریست تا کدام یک از آن دو به هوس نزدیک تر است تا از آن دوری کند.

این گونه خلق و خوی را التزام کنید،و در آنها با یکدیگر همچشمی ورزید. و اگر این نتوانستید، بدانید که اندک گرفتن از بسیار، نیک تر از رها ساختن بسیار است.

اگر در هر امری، دوست خویش سرزنش کنی، دیگر کسی که سرزنشش نکرده باشی نخواهی یافت.

و اگر بارها آب پرخاشاک ننوشی، تشنه مانی. مگر کدامین کسی را همیشه سرچشمه ای گواراست؟

از این رو یا تنهامان یا بدوست خویش پیوند. چه دوست گاه خطا کند و گاه از خطا دوری ورزد.

حکیمی گفت: برای بوزینه ی بد نیز به هنگامش برقص پرداز. این عبارت را قصه ای مشهور است که در «المخلاه » آن را آورده ام.

بخت آنم کو که خواب آلوده برخیزی شبی
ناله ام بشناسی و گوشی به فریادم کنی

در عیون الاخبار مذکور است که سه بیت زیر از جمله اشعاری است که علی بن موسی الرضا(ع) بر مامون فروخواند:

اگر آن کس که به نادانیش دچار شوم، از من فرودتر بود، از مقابله با نادانیش خودداری کنم.

و اگر در خرد چون من بود، بردباری پیشه کنم تا بزرگوارتر از همگن خویش باشم.

اما اگر در فضل و خرد از او فروتر باشم، حق تقدم و فضل وی را خواهم شناخت.

در کتاب ادب الکاتب آمده است که: طرب آن سبکی است که مرد را هنگام سرور بسیار یا اندوه فراوان دست دهد. و برخلاف آن که مردمان پندارند تنها هنگام شادی پیش نیاید.

نابغه در این معنی گفته است:

مرا پس از سفر ایشان بطرب آمده بینند. به طرب آمده ای چون و الهی یا دیوانه ای.

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرور آدمیان و شفیع روز رستاخیز که درود خداوند بر او و تبارش باد گفت: دنیا خانه ی بلاست و منزلگه رنج و روزی اندک.
هوش مصنوعی: سرور انسان‌ها و شفیع روز قیامت که درود خداوند بر او و نسلش باد، بیان کرد: دنیا مکانی پر از آزمون و مشکلات است و زندگی در آن دارای چالش‌ها و امکانات محدود است.
ارواح سعادتمندان از آن دل آکنده و خود از دست بدبختان، بی آنکه ایشان خواهند، کنده شود. خوشبخت‌ترین مردم دنیا آن کس است که از آن نفرت کند و آن کس به هوسش دچار شد، هلاک شود.
هوش مصنوعی: ارواح افرادی که خوشبخت هستند، از دل‌های پر از درد و غم افراد بدبخت جدا می‌شوند، حتی بدون اینکه آن‌ها بخواهند. خوشبخت‌ترین افراد دنیا، کسانی هستند که از این ناخوشایندی‌ها و مشکلات دوری می‌کنند، در حالی که کسانی که به خواسته‌ها و هوس‌های خود رو می‌آورند، متأسفانه به نابودی می‌رسند.
خوشا آن کس که به دنیا پرهیز پیشه کند و توبه پیش آورد، و پیش از آن که دنیایش به اخرت اندازد، و در دل تاریک زمین قرار گیرد و نه تواند به حسناتش افزاید نه از بدیهایش بکاهد، بر شهوات خویش پیروز شود، جائی که از آن جا یا به بهشت رود که نعمتش جاودانه بود یا به آتشی افتد که عذابش را پایانی نیست.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که از دنیا پرهیز کند و توبه نماید، قبل از آنکه دنیا او را به آخرت بکشاند و در دل تاریکی زمین قرار گیرد. در آنجا نمی‌تواند بر کارهای نیک خود بیفزاید یا از بدی‌هایش بکاهد. او باید بر شهوات خود غلبه کند، زیرا ممکن است به بهشت برود که نعمت‌هایش جاودانه است یا در آتش عذابی بی‌پایان گرفتار شود.
در حدیث از پیامبر(ص) آمده است که: خداوند فرمود: اگر آن کس که مرا شناسد، عصیانم کند، کسی را بروی قدرت دهم که مرا نشناسد.
هوش مصنوعی: در روایت‌ای از پیامبر(ص) نقل شده است که خداوند می‌فرماید: اگر کسی که مرا می‌شناسد، نافرمانی کند، من قدرت را به کسی می‌دهم که مرا نمی‌شناسد.
ابوحمزه ثمالی گفت: علی بن حسین(ع) را دیدم که نماز میگزارد و ردایش از شانه اش بیفتاده بود و اصلاحش نمی کرد نمازش را که تمام کرد، بوی گفتم.
هوش مصنوعی: ابوحمزه ثمالی می‌گوید: علی بن حسین (ع) را دیدم که در حال نماز بود و ردای او از شانه‌اش افتاده بود و او به آن توجهی نمی‌کرد. وقتی نمازش تمام شد، به او گفتم.
پاسخ داد: وای بر تو، ندانی در مقابل چه مقام ایستاده بودم؟ نماز بنده زمانی پذیرفته افتد که خود با تمام وجود در آن رو به پروردگار کند.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد: وای بر تو! نمی‌دانی در مقابل چه جایگاهی ایستاده بودم؟ نماز بنده زمانی مورد قبول قرار می‌گیرد که او با تمام وجود به پروردگار خود رو کند.
گفتم: فدایت شوم، بدین ترتیب ما هلاک خواهیم شد. فرمود: نه، چه خداوند کسری های نماز را با نوافل اتمام همی دارد.
هوش مصنوعی: گفتم: قربانت بروم، به این شیوه ما نابود خواهیم شد. ایشان فرمودند: نه، خداوند کمبودهای نماز را با نمازهای نفل جبران می‌کند.
به خط . . . از عنوان بصری که پیری نود و چهار ساله بود، حکایت شده است که گفت: چند سالی به محضر مالک بن انس آمد و شد همی کردم و هنگامی که جعفر بن محمد صادق(ع) بیامد، به محضر ایشان می رفتم و دوست می داشتم همچنان که از مالک چیزهائی آموخته بودم، از ایشان نیز بیاموزم.
هوش مصنوعی: شخصی از نسل نود و چهار ساله به یاد می‌آورد که چند سال به دیدار مالک بن انس می‌رفته و در آن زمان که جعفر بن محمد صادق(ع) به محفل می‌آمد، به دیدار ایشان نیز می‌رفته و علاقه‌مند بوده که از ایشان یاد بگیرد، درست مانند آنچه که از مالک آموخته بود.
روزی اما مرا گفت: من مردی ام که در جستجوی من اند. شب و روز نیزم دعاهائی است که بایدم خواند. از این رو مرا از دعاهایم بازمدار و همچنان که پیش از این از مالک همی آموختی و نزدش می رفتی، بنزدش رو.
هوش مصنوعی: روزی او به من گفت: من مردی هستم که دیگران به دنبال من هستند. شب و روز دعای من این است که باید آن را بخوانم. به همین دلیل، مرا از دعاهایم باز ندار و همچنان که قبلاً از مالک یاد می‌گرفتی و به نزد او می‌رفتی، به نزد من هم بیا.
من اندوهگین گشتم و از محضرش بیرون آمدم و بخود گفت: اگر نشانه ی صلاحی در من همی دید، مرا از رفتن به نزد خود و آموختن از او منع نمی کرد.
هوش مصنوعی: من ناراحت شدم و از حضور او خارج شدم و به خودم گفتم: اگر او در من نشانه‌ای از شایستگی می‌دید، مانع از رفتن من به نزد خود و یادگیری از او نمی‌شد.
سپس به مسجد رسول (ص) شدم و بر او درود فرستادم. فردای آن روز نیز بدان روضه رفتم و در آن جای دو رکعت نماز بگزاردم و گفتم: الهی از تو همی خواهم که دل جعفر (ع) بر من مایل کنی و مرا از دانش او آن قدر نصیب دهی که با آن به راه راست توافتم.
هوش مصنوعی: سپس به مسجد پیامبر (ص) رفتم و بر او درود فرستادم. روز بعد نیز به آن مکان رفتم و در آنجا دو رکعت نماز خواندم و از خداوند خواستم که دل جعفر (ع) را به من متمایل کند و به من از دانش او آنقدر عطا کند که با آن به مسیر درست هدایت شوم.
سپس اندوهگین به خانه بازگشتم. و از آن جا که دل مرا شیفتگی جعفر بود. از آمد و شد بنزد مالک نیز خویشتن داری کردم و روزها جز برای انجام نماز واجب از خانه بدر نمی شدم.
هوش مصنوعی: سپس با دلی غمگین به خانه برگشتم. چون عشق جعفر در دلم بود، از رفت و آمد به نزد مالک خودداری کردم و روزها جز برای انجام نمازهای واجب، از خانه خارج نمی‌شدم.
تا سرانجام روزی بردباریم به انتها رسید. لباس بر تن و موزه به پا کردم و پس از نمازعصر، بعزم خانه ی جعفر(ع) از خانه بدر شدم. بدر خانه که رسیدم، اذن خواستم.
هوش مصنوعی: پس از مدتی انتظار و صبر، بالاخره روزی رسید که تصمیم گرفتم به خانه جعفر(ع) بروم. لباس پوشیدم و کفشهایم را هم داشتم. بعد از اینکه نماز عصر را خواندم، از خانه خارج شدم و به سمت خانه جعفر(ع) راهی شدم. وقتی به در خانه رسیدم، از او اجازه خواستم.
خادمی بیرون آمد و از کارم پرسید. گفتمش: میخواهم بدان بزرگوار سلام کنم. گفت: اکنون به نمازگاه خویش است. برابر در خانه بنشستم.
هوش مصنوعی: خادمی بیرون آمد و از من پرسید که چه کاری دارم. به او گفتم که می‌خواهم به آن بزرگوار سلام کنم. او پاسخ داد که آن شخص در حال حاضر در محل نماز خود است. من در برابر در خانه نشستم.
اندکی بعد، خادم بیرون آمد که خداوند برکتت دهد، برخیز و بدرون آی، بدرون رفتم و سلامش گفتم. پاسخ داد و گفت: خداوند بیامرزادتت، بنشین. بنشستم.
هوش مصنوعی: مدتی بعد، خادم بیرون آمد و گفت: "خداوند برکتت دهد، بفرما وارد شو." من وارد شدم و سلام کردم. او پاسخ داد: "خداوند تو را بیامرزد، بنشین." من هم نشستم.
وی مدتی سرزیر بینداخته بود. سرانجام سر برکرد و گفت: کنیه ات چیست؟ گفتم: ابو عبدالله. گفت: خداوند این کنیه بهر تو حفظ کناد، بگو چه میخواهی؟
هوش مصنوعی: او مدتی سرش را پایین انداخته بود. در نهایت سرش را بالا آورد و پرسید: کنیه‌ات چیست؟ گفتم: ابو عبدالله. او گفت: خداوند این کنیه را برای تو حفظ کند. حالا بگو چه چیزی می‌خواهی؟
در دل گفتم اگر دیدار و سلام وی جز همین دعا را عاید من ندارد، باز بسی است. دیگر بار سربرداشت و پرسید: بگو چه میخواهی؟
هوش مصنوعی: در دل خود گفتم که اگر دیدار و سلام او فقط همین دعا را برای من به ارمغان آورد، همین هم کافی است. دوباره سرش را بالا آورد و پرسید: بگو چه می‌خواهی؟
گفتم: از خداوند خواسته ام که دل تو به من مایل سازد و از دانش تو مرا بهره ای دهد. و امید چندان دارم که آنچه از خدای تعالی از تو خواسته ام، اجابت دارد.
هوش مصنوعی: گفتم: از خداوند درخواست کرده‌ام که دلت به من نزدیک شود و از دانش تو به من بهره‌ای عطا کند. و به شدت امیدوارم که آنچه از خداوند از تو خواسته‌ام، مورد قبول قرار گیرد.
فرمود: ای ابوعبدالله، دانش به آموختن نیست. بل دانش نوری است که بدل کسانی افتد که خداوند متعال
هوش مصنوعی: حضرت فرمودند: ای ابوعبدالله، علم تنها از طریق یادگیری به دست نمی‌آید. بلکه علم نوری است که بر دل افراد منتظر از سوی خداوند نازل می‌شود.
همی خواهد هدایتشان فرماید. از این رو اگر در جستجوی دانشی، در آغاز، در درون خود حقیقت بندگی را جستجو کن و دانش را از عمل بطلب و از خداوند پرس تا ترا بفهماند.
هوش مصنوعی: او خواهان راهنمایی شماست. بنابراین اگر به دنبال دانشی هستید، در ابتدا باید حقیقت بندگی را در وجود خود بیابید و دانش را از طریق عمل کسب کنید و از خداوند درخواست کنید تا شما را درک کند.
گفتم: بزرگوارا! گفت بر گوی ای ابوعبدالله. گفت: ای ابوعبدالله حقیقت بندگی چیست؟
هوش مصنوعی: گفتم: بزرگواری! او پاسخ داد: بگو ای ابوعبدالله. سپس سوال کرد: ای ابوعبدالله، حقیقت بندگی چیست؟
گفت: سه چیز است، این که آنچه خداوند به وی بخشیده است، مملوک خود نداند، چرا که بنده را نرسد که مالک بود.
هوش مصنوعی: او گفت: سه نکته وجود دارد. اول این که انسان نباید آنچه را که خداوند به او عطا کرده، متعلق به خود بپندارد؛ زیرا بنده نمی‌تواند مالک چیزی باشد.
و ایشان اموال را اموال خدا همی دانند و آنرا آن گونه که خداوند فرمان داده است بکار همی برند. دیگر این که بنده به تدبیر جهت خویش نپردازد. نیز این که بدان چه خداوند بدآنها امر و نهی فرموده است پردازد.
هوش مصنوعی: آنها اموال را متعلق به خداوند می‌دانند و بر اساس دستورات الهی از آنها استفاده می‌کنند. همچنین، افراد نباید تنها به فکر تدبیر اموال خود باشند و باید به دستورات و نهی‌های خداوند توجه کنند و به آنها عمل نمایند.
حال اگر بنده آنچه خداوند به وی بخشیده مملوک خود نداند، انفاقش در راههائی که ایزد فرموده است، بر وی آسان شود.
هوش مصنوعی: اگر من آنچه را که خداوند به من داده است، متعلق به خودم ندانم، بخشیدن آن در راه‌هایی که خداوند دستور داده، برایم آسان خواهد بود.
و اگر تدبیر خویش به دست مدبر خویش نهد، مصیبت های دنیا بر وی سهل و کوچک گردد و اگر بدانچه خداوند بدآنها امر و نهی فرموده است، پردازد، به جدل و فخر با مردمان نپردازد.
هوش مصنوعی: اگر کسی امور خود را به تدبیر شخص شایسته‌ای بسپارد، مشکلات دنیا بر او آسان و ناچیز می‌شود. همچنین، اگر به دستورات و نهی‌های خداوند عمل کند، از منازعه و فخرفروشی با دیگران دوری خواهد کرد.
و اگر خداوند این سه نعمت نصیب بنده ای سازد، دنیا و ابلیس و مردمان بر وی کوچک شوند. در این صورت نه در دنیا زیادتی و فخر طلبد و نه عزت و علو مردمان را خواهد و نه روزگار خویش باطل گذارد.
هوش مصنوعی: اگر خداوند به یک بنده سه نعمت بدهد، دنیا، ابلیس و دیگران برای او کوچک می‌شوند. در این حالت، او نه به دنبال ثروت و فخر در دنیا خواهد بود و نه به عزت و مقام دیگران اهمیت خواهد داد، و همچنین وقت خود را بیهوده تلف نخواهد کرد.
و این ها اول مرتبه ی پرهیزگاری است. چه خداوند فرمود: تلک الدار الآخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض و لافسادا و العاقبه للمتقین ».
هوش مصنوعی: اینها نخستین مراحل پرهیزگاری هستند. زیرا خداوند فرموده است: «این سرای آخرت را برای کسانی قرار می‌دهیم که در زمین نه خواهان برتری هستند و نه فساد، و عاقبت از آن پرهیزگاران است».
گفتم ای ابوعبدالله: مرا سفارشی فرمای. فرمود: ترا به نه چیز سفارش همی کنم که سفارش من به پیروانم است و از خداوند همی خواهم که ترا به کار برد آنهاموفق بدارد، سه سفارش از آنها در ریاضت نفس است و سه سفارش در بردباری و سه دیگر در دانش. آنها را حفظ کن و از سستی برآنها برحذر باش.
هوش مصنوعی: به ابوعبدالله گفتم که مرا نصیحت کن. او فرمود: به نه نکته تو را نصیحت می‌کنم که اینها نصایح من به پیروانم است و از خداوند می‌طلبم که تو را در انجام آنها موفق گرداند. سه نکته مربوط به ریاضت نفس است، سه نکته در ارتباط با بردباری و سه نکته دیگر در زمینه دانش. این نکات را حفظ کن و از سستی در انجام آنها دوری کن.
عنوان گفت: من بشنیدن آنها دل نهادم و او فرمود: اما آن سه که در ریاضت است، از خوردن چیزی که اشتهایش نداری بپرهیز چرا که حماقت و نادانی آرد.
هوش مصنوعی: او گفت: من به شنیدن آنها توجه کردم و او ادامه داد: اما آن سه چیزی که در راه زحمت و تمرین وجود دارد، از خوردن چیزی که به آن علاقه نداری، خودداری کن؛ زیرا این کار باعث حماقت و نادانی می‌شود.
و جز هنگام گرسنگی مخور و آن گاه نیز که خوری، حلال خور و نام خدا بر و حدیث پیامبر (ص) به خاطر آور که آدمی هیچ ظرفی را بدتر از شکم خویش نمی آکند و آن گاه که از آکندنش ناگزیر است ثلثش از آن طعام است و ثلثش از آن نوشیدنی و ثلثش از آن نفس.
هوش مصنوعی: فقط در زمان گرسنگی غذا بخور و حتی در آن زمان هم حیا کن و غذاهای حلال مصرف کن. نام خدا را بر زبان آور و به احادیث پیامبر (ص) فکر کن. انسان هیچ ظرفی را بدتر از شکم خود پر نمی‌کند و زمانی که ناچار به پر کردن آن باشد، یک سوم آن باید غذا، یک سوم آن نوشیدنی و یک سوم دیگر باید برای نفس کشیدن باشد.
اما آن سه که در بردباری است: اگر کسی ترا گوید، اگر یکی گوئی ده بشنوی، وی را بگوی: اگر ده گوئی یکی نیز نشنوی. کسی که دشنامت دهد، پاسخش ده: اگر تو در آنچه گوئی صادقی، از خداوند بخواه که مرا ببخشاید و اگر دروغگوئی، از خداوند بخواه که ترا ببخشاید. و آن گاه که کسی ترا به دشنام و بد سخنی بترساند، با نصیحت و دعا پاسخش گوی.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو توهین کند، به او بگو اگر تو ده بار حرف زدی، من هم یکی می‌زنم. اگر کسی به تو ناسزا می‌گوید، دو جواب می‌توانی بدهی: یکی اینکه از خدا بخواه که تو را ببخشد، اگر تو راست می‌گویی، و دیگری اینکه از خدا بخواه تو را ببخشد، اگر او دروغ می‌گوید. وقتی کسی با ناسزا و بدگوئی تو را تهدید می‌کند، بهتر است با نصیحت و دعای خیر به او پاسخ دهی.
اما آن سه که در دانش است، آنچه نمیدانی از دانشمندان پرس و از این که به ریا یا جهت آزمودنشان از ایشان چیزی پرسی بپرهیز.
هوش مصنوعی: اما در مورد دانشی که داری، اگر چیزی نمی‌دانی، از دانشمندان بپرس. ولی از پرسیدن چیزی که ممکن است باعث ریا یا آزمایش آن‌ها شود، خودداری کن.
نیز از این که بر رای خویش عمل کنی بپرهیز و در هر چه بر تو پیش آید، راه احتیاط در پیش گیر. چنان که از شیر همی گریزی از حکم دادن بین مردمان بپرهیز و گردن خویش پل مردمان مکن.
هوش مصنوعی: از این که بر نظر خود به طور قطع عمل کنی، خودداری کن و در هر چیزی که برایت پیش می‌آید، احتیاط را در نظر بگیر. همان‌طور که از شیر فاصله می‌گیری، از قضاوت میان مردم هم دوری کن و خودت را وسیله‌ای برای ایجاد تنش بین دیگران نکن.
اکنون ای ابوعبدالله برخیز. نصیحتت گفتم. تو نیز دعای مرا تباه مساز. چه من مردی ام که بر خویشتن حریصم. سلام بر آن کس بود که از راه راست پیروی همی کند.
هوش مصنوعی: اکنون ای ابوعبدالله، حرکت کن. نصیحت مرا شنیدی. تو هم دعای مرا هدر نده. من مردی هستم که بسیار بر خودم حریص هستم. سلام بر کسی که از راه راست پیروی می‌کند.
در حدیث است که: آدمی چیزی از امور دینش را برای راست کردن کار دنیایش رها نمی کند مگر آن که خداوند چیزی بدتر بر او همی گشاید.
هوش مصنوعی: در یک روایت آمده است که فردی وقتی چیزی از مسائل دینی‌اش را به خاطر بهبود اوضاع دنیایی‌اش کنار می‌گذارد، خداوند به او مصیبت یا مشکل بزرگتری می‌فرستد.
از کمیل بن زیاد نقل است که گفت: از امیر مومنان(ع) پرسیدم: ای امیر مومنان، میخواهم نفس مرا به من بازشناسانی. فرمود: کدام نفست را خواهی بتو بشناسانم؟
هوش مصنوعی: کمیل بن زیاد نقل کرده که از امیر مومنان پرسید: ای امیر مومنان، می‌خواهم خودم را بهتر بشناسم. امیر مومنان پاسخ داد: کدام جنبه از خودت را می‌خواهی بشناسی؟
گفتم: سرورا! مگر آدمی را بیش از یک نفس است؟ فرمود: کمیل نفس آدمی چهار است: نامی نباتی، حسی حیوانی، ناطق قدسی و کلی الهی. و هر یک از این چهار را پنج قوه و دو خاصیت است:
هوش مصنوعی: گفتم: آقای من! آیا انسان بیش از یک نفس دارد؟ او فرمود: کمیل، نفس انسان چهار نوع است: نفس نباتی که به رشد و نمو مربوط می‌شود، نفس حیوانی که به حس و احساسات مربوط است، نفس ناطق که مربوط به عقل و تفکر است، و نفس کلی که به وجود خداوندی مرتبط می‌شود. هر یک از این چهار نوع نفس، پنج قوه و دو خاصیت دارد.
- اما نامی نباتی را پنج قوه است: ماسکه، جاذبه، هاضمه، دافعه، مربیه و دو خاصیتش زیادت و نقصان است و از کبد سرچشمه همی گیرد.
هوش مصنوعی: اما یک گیاه پنج خاصیت دارد: خاصیت ماسکه (پوشاندن)، جاذبه (جذب)، هاضمه (گوارش)، دافعه (مانع شدن) و مربیه (غذا دادن یا پرورش دادن). همچنین دو ویژگی اضافی و کاهنده نیز دارد که این خواص از کبد منشا می‌گیرد.
- حسی حیوانی را نیز پنج قوه است: شنوائی، بینائی، بویائی، ذائقه و بساوائی. و دو خاصیتش خرسندی است و خشم و از قلب سرچشمه همی گیرد.
هوش مصنوعی: حس‌های حیوانات شامل پنج حس اصلی است: شنوایی، بینایی، بویایی، چشایی و لامسه. همچنین، این حس‌ها به دو حالت خاص مربوط می‌شوند: رضایت و خشم که هر دو از دل ناشی می‌شوند.
- ناطق قدسی را هم پنج قوه است: اندیشه، بخاطر آوردن، دانش، حلم و هشیاری و این نفس از چیزی سرچشمه نگیرد و بیش از دیگر به نفوس فرشتگان شبیه بود و خاصیتهایش عفت و حکمت است.
هوش مصنوعی: ناطق قدسی دارای پنج نیروی اصلی است: فکر، یادآوری، علم، خونسردی و بیداری. این نفس از هیچ چیز دیگری نشأت نمی‌گیرد و به طور خاص، به نفوس فرشتگان مشابه است. ویژگی‌های آن شامل متانت و حکمت می‌باشد.
- اما نفس کلی الهی را این پنج قوه است، بقای در فنا، نعمت یافتن در سلامت، عزت یافتن در ذلت و فقر در غنا و صبر در بلا و خواصش رضایت وتسلیم است. مبداء آن از خداوند است و بدو نیز باز می گردد.
هوش مصنوعی: نفس عمومی الهی شامل پنج نیرو است: ماندن در شرایط نامطلوب، کسب نعمت در سلامت، دستیابی به Honor در زمان ذلت، تجربه فقیر بودن در ثروت و صبر در مشکلات. ویژگی‌های این نیروها شامل رضایت و تسلیم است. منبع آن از خداوند نشأت می‌گیرد و به سوی او بازمی‌گردد.
خداوند فرمود: «و نفخت فیه من روحی » و نیز فرمود: «یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه » و خرد در وسط این چهار است.
هوش مصنوعی: خداوند گفت: "من از روح خود در او دمیدم" و همچنین فرمود: "ای نفس آرام، به سوی پروردگارت برگرد، در حالی که راضی و مورد رضایت هستی." و در این چهار عبارت، عقل در وسط قرار دارد.
در نهج البلاغه آمده است که امیر مومنان(ع) را پرسیدند: قدر چیست؟ گفت: راهی تاریک است، مسپاریدش. دوباره اش پرسیدند، گفت: دریائی عظیم است در مغاکش فرونشوید. بار سومش پرسیدند، گفت: رازی خدائی است خود را به رنج گشودنش میفکنید.
هوش مصنوعی: در نهج البلاغه، امیر مومنان (ع) در پاسخ به سوالاتی درباره‌ی قدر، آن را به شکل‌های مختلف توصیف کرده است. وی اشاره کرده که قدر مانند یک راه تاریک است که نباید در آن قدم گذاشت. بار دیگر بیان کرده که قدر مانند یک دریای عمیق است که باید با احتیاط از غرق شدن در آن پرهیز کرد. و در آخر، وی قدر را به عنوان رازی الهی معرفی کرده که نباید برای درک آن خود را به زحمت بیندازید.
آن عرابی بشتر قانع و شیر
در یکی بادیه بد مرحله گیر
هوش مصنوعی: درود بر تو! این شعر به یک تمثیل اشاره دارد. منظور از "عرابی" شخصی است که به طور طبیعی و ساده زندگی می‌کند و در زندگی‌اش راضی‌تر است. "شیر" به نوعی نماد قدرت و bravado است که ممکن است در معرض خطر و مشکلات باشد. بنابراین، این بیت به ما می‌گوید که شخصی که به زندگی ساده و بدون دغدغه قانع است، می‌تواند در مراحل سخت زندگی به موفقیت و آرامش بیشتری دست یابد نسبت به کسی که به دنبال قدرت و افتخار است، ولی در معرض مشکلات و چالش‌ها قرار دارد.
ناگهان جمعی از ارباب قبول
شب در آن مرحله کردند نزول
هوش مصنوعی: ناگهان گروهی از بزرگان و اهل فضل در آن شب به آن مکان آمدند.
خواست مردانه به مهمانیشان
شتری برد به قربانیشان
هوش مصنوعی: مردی که به مهمانی آنها رفته بود، شتری را به عنوان قربانی برای آنها هدیه آورد.
روز دیگر ره پیشینه سپرد
بهر ایشان شتر دیگر برد
هوش مصنوعی: در روز بعد، گذشته را فراموش کرد و برای آنها شتر دیگری آورد.
عذر گفتند که باقی است هنوز
چیزی از داده دوشین امروز
هوش مصنوعی: ایشان گفتند که هنوز چیزی از آنچه در روز گذشته به شما داده شده باقی مانده است.
گفت حاشا که ز پس مانده دوش
دیک جود آورم امروز به جوش
هوش مصنوعی: گفت که نمی‌توانم از آنچه شب گذشته باقی مانده، امروز نتیجه خوبی بگیرم و به شدت تلاش کنم.
روز دیگر به کرم داری پشت
کرد محکم، شتری دیگر کشت
هوش مصنوعی: روز بعد، کرم به طریق استواری بی‌اعتنایی کرد و شتر دیگری را از پای درآورد.
بعد از آن بر شتری راکب شد
بهر کاری زمیان غایب شد
هوش مصنوعی: سپس او سوار بر شتر شد و برای انجام کاری از جمعیت دور شد.
قوم چون خوان نوالش خوردند
عزم رحلت زدیارش کردند
هوش مصنوعی: وقتی که مردم از نعمت و نیکی که به آنها رسیده بهره‌مند شدند، تصمیم به ترک دیار و محل زندگی خود گرفتند.
دست احسان وکرم بگشادند
بدره زر به عیالش دادند
هوش مصنوعی: دست بخشش و کرم را گشودند و کیسه‌ی طلا را به خانواده‌اش دادند.
دور نا گشته هنوز از دیده
میهمانان کرم ورزیده
هوش مصنوعی: هنوز از نظر مهمانان با لطافت و بخشندگی دور نشده است.
آمد آن طرفه عرابی از راه
دید آن بدره در آن منزلگاه
هوش مصنوعی: یک عرابی از راه رسید و وقتی به آن منزلگاه رسید، آن بدره را دید.
گفت این چیست؟ زبان بگشودند
صورت حال بر او بنمودند
هوش مصنوعی: گفت: این چه چیزی است؟ زبان باز کردند و وضعیت را به او نشان دادند.
خاست نیزه به کف و بدره بدوش
از پی قوم برآورد خروش
هوش مصنوعی: با نیزه در دست و کیف بر دوش، برای پیروزی بر قوم خود فریاد برآورد.
کای سفیهان خطا اندیشه
وی لئیمان خساست پیشه
هوش مصنوعی: ای نادانان، به فکر ناپاک شما که به بخیلان وابسته‌اید، نگاه کنید.
بود مهمانیم از محض کرم
نه چو بیع از پی دینار و درم
هوش مصنوعی: ما به خاطر لطف و مهربانی مهمان هستیم، نه به خاطر خرید و فروش و دنبال پول و دارایی.
داده خویش ز من بستانید
پس رواحل به ره خود رانید
هوش مصنوعی: من چیزی را که به من بخشیده‌اید، از شما پس می‌گیرم و شما می‌توانید مسیر خود را ادامه دهید.
ورنه تا جان بود اندر تنتان
در تن از نیزه کنم روزنتان
هوش مصنوعی: اگر جان در تن شما باشد، از نیزه برای روزی شما استفاده می‌کنم.
داده خویش گرفتند و گذشت
و آن عرابی زقفاشان برگشت
هوش مصنوعی: آن عراقی که از قافله جدا شده بود، به دنبال چیزی که از دست داده بود، برگشت و با دست خالی از آنجا گذشت.
تو چه دانی قدر آب دیدگان
عاشق نانی تو چون نادیدگان
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی که عشق چقدر ارزش اشک‌هایش را دارد، همان‌طور که کسی که چیزی را نمی‌بیند، ارزش نان را نمی‌شناسد.
گر تو این انبان زنان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
هوش مصنوعی: اگر این کیسه را از زنان خالی کنی، آن‌گاه پر از گوهرهای ارزشمند خواهی کرد.
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
هوش مصنوعی: کودک درون خود را از تاثیرات منفی و وسوسه‌های شیطانی رها کن، و سپس هم‌نشینی با فرشتگان و نیروهای نیکو را در زندگی‌ات تجربه کن.
تا تو تاریک و ملول و تیره ای
دان که با دیو لعین همشیره ای
هوش مصنوعی: اگر تو در حالتی غمگین و تیره به سر می‌بری، بدان که به مانند دیو بدسیرت و شوم هستی.
دو مرد، شنیدند که کسی کالائی همی فروشد. یکی از آن دو دیگری را گفت: اگر تو ثلث آنچه با خود داری بمن دهی و من آن را بر پول خود بیافزایم، بهای کالا را خواهم داشت.
هوش مصنوعی: دو مرد متوجه شدند که کسی چیزی را می‌فروشد. یکی از آن‌ها به دیگری گفت: اگر تو یک سوم از دارایی‌ات را به من بدهی، من می‌توانم آن را به پول خود اضافه کنم و به اندازه کافی برای خرید آن کالا پول داشته باشم.
دومی گفت: اگر تو ربع پول همراهت را بر پول من افزائی، مرا بهای کالا خواهد بود.
هوش مصنوعی: دومی گفت: اگر تو یک چهارم پولی را که همراه داری به پول من اضافه کنی، آن مبلغ می‌شود بهای کالا.
راه حل این مساله و نظایر آن این است که مخرج ثلث را در مخرج ربع ضرب کنند و از حاصل آنهایک واحد کسر نمایند باقی بهای کالا است. از حاصل اگر سه کم شود، باقیمانده پول یکی از آن دوست و اگر چهار کم شود، پول دیگری است.
هوش مصنوعی: برای حل این مسئله و موارد مشابه، کافی است مخرج کسر یک سوم را در مخرج کسر یک چهارم ضرب کنید و از حاصل این ضرب یک واحد کسر کنید. عدد باقی‌مانده نشان‌دهنده بهای کالا است. اگر از این عدد سه واحد کم کنید، باقی‌مانده پول متعلق به یکی از دو دوست خواهد بود و اگر چهار واحد کم کنید، باقی‌مانده پول برای دوست دیگری است.
امیر مومنان(ع) به مردی که از وی موعظت خواسته بود، گفت: از آن کسان مباش که بدون کردار نیکو، امید آخرت دادند و با آرزوهای دراز امید توبه در دل می پرورانند.
هوش مصنوعی: امام علی (ع) به مردی که از او نصیحت خواسته بود، گفت: از آن دسته افرادی نباش که بدون انجام کارهای نیک، به فکر آخرت باشند و با آرزوهای دور و دراز، دل خود را به امید توبه فریب دهند.
آن کسان که پیرامن دنیا سخن زاهدان همی گویند ودر آن کار مشتاقانش همی کنند. اگر از آن بدیشان چیزی بخشند سیر نشوند و اگر منعشان کنند، قانع نگردند.
هوش مصنوعی: افرادی که درباره دنیا به نوعی سخنرانی می‌کنند و حالت زاهدانه دارند، در واقع به امور آن مشتاق هستند. اگر چیزی به آنها داده شود، هرگز راضی و سیر نمی‌شوند و اگر از آنها گرفته شود، باز هم قانع نخواهند بود.
نهی همی کنند اما نهی نپذیرند و بدانچه خود بدان عمل نکنند، دیگران را فرمان دهند. درستکاران را دوست می دارند اما کردار ایشان را نمی کنند و گناهکاران را ناخوش دارند و خود از آنانند.
هوش مصنوعی: آنها دیگران را از کارهایی نهی می‌کنند، اما خودشان به آن نهی عمل نمی‌کنند و دست به کارهایی می‌زنند که خودشان آنها را نهی کرده‌اند. آنها از درستکاران خوششان می‌آید، اما هیچ وقت رفتار آنها را دنبال نمی‌کنند و از گناهکاران بیزارند، در حالی که خودشان هم از آنها هستند.
مرگ را به سبب بسیاری از گناه دشمن همی دارند. و بدانچه ایشان را از مرگ ناخشنودمی کند، استقامت می ورزند. اگر بیمار شوند، پشیمان گردند و هنگام بهبودی بی پروا به لهو پردازند.
هوش مصنوعی: مرگ را به دلیل بسیاری از گناهانشان نمی‌پذیرد و از آن می‌ترسند. آنچه آن‌ها را از مرگ نگران می‌کند، باعث می‌شود که در برابر مشکلات مقاوم باشند. وقتی بیمار می‌شوند، احساس پشیمانی می‌کنند و وقتی بهبود پیدا می‌کنند، بی‌پروا به شادی و لذت‌جویی مشغول می‌شوند.
اگر در آسایش بوند، به خود مغرور شوند و اگر به بلا اندر افتند، مایوس گردند. آن گاه که بلائی در رسد، به ناچاری دست به دعا بردارند و اگر آسایشی فراهم شود، به غرور از منعم اعراض کنند.
هوش مصنوعی: اگر مردم در راحتی و آسایش باشند، به خودشان مغرور می‌شوند و اگر دچار مشکلات و مصائب شوند، ناامید می‌گردند. هنگامی که بلایی بر آن‌ها نازل می‌شود، ناچار به دعا و نیایش روی می‌آورند و اگر شرایط آسایش برایشان فراهم شود، به خاطر غرور از منبع نعمت دور می‌شوند.
گمان و تردید برایشان چیره است و آنچه یقینی است بر نفسشان چیره نگردد. به گناه دیگری که از گناه ایشان بس کوچک تر است، بر او ترسند و بهر خویشتن بیش از لازمه ی کردار خویش آرزومنداند.
هوش مصنوعی: آن‌ها همیشه در حال شک و تردید هستند و نمی‌توانند به چیزهایی که یقین دارند اعتقاد داشته باشند. از گناهانی که مرتکب شده‌اند، به گناهی که بسیار کوچک‌تر است، می‌ترسند و برای خود بیش از آنچه که لازم است، آرزو می‌کنند.
اگر بی نیاز شوند، گردنکشی کنند و فتنه بپا دارند. و اگر تهیدست گردند، مایوس و خوار شوند. اگر به کار پردازند، کوتاهی همی کنند و اگر چیزی خواهند مبالغت ورزند.
هوش مصنوعی: اگر احساس بی نیازی کنند، بداخلاقی می‌کنند و آشوب به پا می‌کنند. اما اگر وضع مالی‌شان بد شود، ناامید و خوار می‌شوند. اگر مشغول به کار شوند، کوتاهی می‌کنند و اگر خواسته‌ای داشته باشند، زیاده‌روی می‌کنند.
هنگامی که شهوت به ایشان عارض شود، معصیت را پیش اندازند و توبه را پس. اگر محنتی پیششان آید، از شرایط دین پافرا نهند. عبرتهای زمانه را وصف گویند اما عبرت نگیرند.
هوش مصنوعی: وقتی به آن‌ها هوس و شهوتی دست می‌دهد، به گناه روی می‌آورند و توبه را به تأخیر می‌اندازند. وقتی با مصیبتی روبه‌رو می‌شوند، از اصول دینی خود منحرف می‌شوند. اگر چه درباره درس‌هایی که زندگی به آن‌ها می‌آموزد صحبت می‌کنند، اما هیچگاه از آن عبرت نمی‌گیرند.
در موعظت مبالغه ورزند و موعظه نپذیرند. در گفتار راهنمایند و در کردار اندک اند. در مورد آنچه فناپذیرد، با دیگران هم چشمی کنند و در آنچه باقی می ماند، آسان گیری کنند.
هوش مصنوعی: گاه اوقات در نصیحت کردن زیاده‌روی می‌کنند و خودشان از پند و اندرز بهره‌ای نمی‌برند. در گفتار دیگران را راهنمایی می‌کنند، اما در عمل به ندرت اقدام می‌کنند. در مورد مسائلی که زودگذر هستند، با دیگران به رقابت می‌پردازند، و در مورد چیزهایی که باقی می‌مانند، بسیار ساده‌لوح و راحت‌گیرند.
غنیمت را غرامت و غرامت را غنیمت دانند. از مرگ بیم دارند اما به چاره نپردازند. گناه دیگری را که بزرگتر از آن را برخویش کوچک شمارند، بر وی بزرگ دانند.
هوش مصنوعی: افراد گاهی چیزهایی را که به نفعشان است، بی‌اهمیت می‌شمارند و در عوض، چیزهایی را که باید در نظر بگیرند، مهم‌تر از آنچه هستند، تصور می‌کنند. از مرگ و نابودی می‌ترسند اما به دنبال راه‌حل نمی‌گردند. همچنین، افراد گناهان خود را کم‌اهمیت‌تر از آنچه هستند، می‌دانند، در حالی که گناهان دیگران را بزرگ‌تر و غیرقابل بخشش تلقی می‌کنند.
و طاعت خویش را که بزرگتر از آن را بردیگری کوچک دانند، برخود بزرگ شمرند. مردمان را طعنه زنند و برخویشتن عیب پوشی کنند.
هوش مصنوعی: آنها طاعت و فرمانبری خود را که در نزد دیگران کوچک و بی‌ارزش است، برای خود بزرگ و مهم می‌شمارند. به دیگران طعنه می‌زنند و سعی می‌کنند عیوب خود را پنهان کنند.
لهو با توانگران به نزد ایشان به که ذکر با تهیدستان، بسود خود بر دیگری چنان حکم می کنند که بسود دیگری بر خود چنان حکم نکنند. دیگران را ره می نمایند و خویشتن را گمراه می سازند.
هوش مصنوعی: تفریح و خوش‌گذرانی با ثروتمندان بهتر از یاد خدا با بی‌نوایان است. آن‌ها به نفع خود به دیگران حکم می‌کنند، در حالی که به نفع دیگران بر خود حکم نمی‌کنند. به دیگران راه نشان می‌دهند ولی خودشان را به بی‌راهه می‌برند.
اطاعتشان که کنند، سرکشی همی کنند. نصیب خویش به تمام گیرند و نصیب دیگران ندهند. و بر مردم به چیزی جز خدای ترسند. و از خدای بر مردمان نترسند.
هوش مصنوعی: وقتی از دیگران اطاعت می‌کنند، در همان حال تمرد هم می‌کنند. همه چیز را برای خود می‌خواهند و چیزی به دیگران نمی‌دهند. به هیچ چیز جز خدا از مردم نمی‌ترسند و از خدا نیز بر مردم هراسی ندارند.
جامع نهج البلاغه گفت: همین مختصر، موعظتی گوارا و حکمتی بالغ و بصیرتی بهر بیننده و عبرتی بیننده ی متفکر را کافی است.
هوش مصنوعی: کتاب جامع نهج البلاغه بیان می‌کند که این متن کوتاه، به عنوان یک موعظه دلنشین و حکمت عمیق، می‌تواند بینش و بصیرت خوبی به خواننده بدهد و درس عبرتی برای اندیشمندان باشد.
نیز از فرموده های امیر مومنان(ع) است: برادرت را با نیکوکاری به وی سرزنش کن. بدیش را با انعام به وی بازگردان.
هوش مصنوعی: از سخنان امام علی (ع) این چنین برمی‌آید که باید برادر خود را به نیکی وادار کرده و در عوض بدی‌هایش را با لطف و احسان جبران کنیم.
یونس نحوی گفت: ید سه گونه است، ید بیضاء، ید خضراء و ید سوداء اما ید بیضاء آغاز کردن به کار نیک است. و ید خضراء، پاداش دادن به نیکی دیگری و ید سوداء منت نهادن همراه با نیکی کردن است.
هوش مصنوعی: یونس نحوی می‌گوید که ید به سه نوع تقسیم می‌شود: ید بیضاء، ید خضراء و ید سوداء. ید بیضاء به معنای شروع کردن کارهای خوب است. ید خضراء به معنای پاداش دادن به نیکی‌های دیگران و ید سوداء به معنای این است که هنگام انجام کار نیک، فردی دیگر را نیز مورد لطف قرار دهیم.
یکی گفت: دو اسم متضاد به معنائی یگانه دیده می شود: فروتنی و شرف. بدکار را با پاداش نیک نیکوکار زجر ده. گناه دو گونه است، گناه عملی که شده است و گناه رضایت از آن.
هوش مصنوعی: یک نفر گفت: دو واژه متضاد وجود دارد که معنایی یکسان دارند: فروتنی و شرافت. ممکن است بدکار را با پاداش نیکوکار مجازات کرد. دو نوع گناه وجود دارد: یکی گناهی که انجام شده و دیگری گناهی که به آن رضایت داده شده است.
کسی که راز خویش پوشانده، اختیار آن در دست دارد. موعظتی که ترا گفته شد، چیزی از مالت نبرد.
هوش مصنوعی: کسی که رازهایش را پنهان نگه می‌دارد، بر آن کنترل دارد. نصیحتی که به تو گفته شده، چیزی از دارایی‌ات کم نمی‌کند.
اگر مخرج کسرهائی را که در آنها حرف «عین » باشد، (ربع، سبع، تسع، عشر) در یکدیگر ضرب کنی، عدد حاصل مخرج مشترک کسرهای نه گانه است، یعنی دو هزار و پانصد و بیست.
هوش مصنوعی: اگر مخرج کسرهایی که در آن‌ها حرف «عین» وجود دارد (مثل ربع، سبع، تسع، عشر) را در هم ضرب کنیم، عددی که به دست می‌آید، مخرج مشترک کسرهای نه‌گانه خواهد بود، که برابر با دو هزار و پانصد و بیست است.
گویند از علی(ع) مخرج مشترک کسرهای نه گانه را پرسیدند، فرمود: روزهای سال را در روزهای هفته ضرب کن.
هوش مصنوعی: می‌گویند از علی(ع) دربارهٔ مخرج مشترک کسرهای نه‌گانه سؤال کردند، و او فرمود: روزهای سال را در تعداد روزهای هفته ضرب کن.
مربع هر عدد یک واحد از حاصل ضرب جذر مربع دو عدد بالا و پائین خود بیشتر است.
هوش مصنوعی: مربع هر عدد یک واحد بیشتر از حاصل ضرب جذر مربع دو عددی است که بالاتر و پایین‌تر از آن عدد قرار دارند.
از نهج البلاغه: دل را رو کردن و روی گرداندنی است. از این رو هر گاه دل روی کند، ویرا به نوافل و مستحبات وادار و اگر روی گرداند به اجرای واجبات کفایت کن.
هوش مصنوعی: دل انسان ممکن است گاهی به کارهایی رغبت پیدا کند یا از آنها دوری کند. به همین دلیل، وقتی که دل به چیزی تمایل نشان می‌دهد، می‌توان آن را به انجام کارهای خوب و مستحب ترغیب کرد. اما اگر دل از چیزی روی گرداند، باید به انجام واجبات و وظایف اصلی بسنده کرد.
اگر خداوند سبحانه بر معصیت وعید نداده بود، شایسته بود که آدمی شکرانه ی نعمت از معصیت دوری کند.
هوش مصنوعی: اگر خداوند بر انجام گناهان عذاب و تنبیه تعیین نمی‌کرد، انسان باید به خاطر نعمت‌هایی که دارد، از ارتکاب گناهان پرهیز می‌کرد.
از نهج البلاغه: به گذشته مرا برادری دینی بود که کوچکی دنیا در چشمش، وی را در چشم من بزرگ ساخته بود، از فرمانروائی شکم بیرون بود و آنچه را که نمی یافت، اشتها نمی آورد و آن گاه که می یافت، بیش از اندازه نمی خورد.
هوش مصنوعی: در گذشته، برادری دینی داشتم که دنیاست کوچک در نظرش، اما برای من بزرگ و پرمعنا بود. او از حاکمیت بر خواسته‌های دنیوی فاصله گرفته بود و تنها زمانی که چیزی را پیدا می‌کرد، به آن تمایل نشان می‌داد و هرگز بیش از حد نمی‌خورد.
کسی را سرزنش نمی کرد تا در وجود او برای خویش عذری یابد. از بیماری جز پس از بهبودی شکوه نمی کرد. و هر چه می گفت انجام همی داد و آن نمی گفت که انجام نمی داد.
هوش مصنوعی: هیچ‌کس را سرزنش نمی‌کرد تا دلیلی برای توجیه رفتار خود پیدا کند. بعد از اینکه بهبود می‌یافت، از بیماری شکایت نمی‌کرد. هر چه می‌گفت انجام می‌داد و آنچه را که نمی‌توانست انجام دهد، هرگز مطرح نمی‌کرد.
و با آن که بر سخن گفتن چیره بود، بر شکستن سکوت چیره نبود. بر شنیدن بیش از گفتن حریص بود. و آن زمان که دو امر به خاطرش می آمد، می نگریست تا کدام یک از آن دو به هوس نزدیک تر است تا از آن دوری کند.
هوش مصنوعی: با وجودی که در صحبت کردن مهارت داشت، در شکستن سکوت چندان موفق نبود. او بیشتر از گفتن به شنیدن علاقه‌مند بود. زمانی که دو موضوع به فکرش می‌رسید، به آن‌ها نگاه می‌کرد تا ببیند کدامیک به هوس او نزدیک‌تر است و از آن دوری کند.
این گونه خلق و خوی را التزام کنید،و در آنها با یکدیگر همچشمی ورزید. و اگر این نتوانستید، بدانید که اندک گرفتن از بسیار، نیک تر از رها ساختن بسیار است.
هوش مصنوعی: این نوع رفتار را در پیش بگیرید و در آن زمینه با یکدیگر رقابت کنید. و اگر نتوانستید این کار را انجام دهید، به یاد داشته باشید که گرفتن کم از زیاد بهتر از این است که خیلی بزرگ را بدون استفاده رها کنید.
اگر در هر امری، دوست خویش سرزنش کنی، دیگر کسی که سرزنشش نکرده باشی نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: اگر همیشه دوستانت را سرزنش کنی، دیگر کسی نخواهی داشت که او را نکوهش نکرده باشی.
و اگر بارها آب پرخاشاک ننوشی، تشنه مانی. مگر کدامین کسی را همیشه سرچشمه ای گواراست؟
هوش مصنوعی: اگر بارها از منابع ناپاک یا بی‌کیفیت استفاده کنی، همیشه تشنه خواهی ماند. آیا کسی پیدا می‌شود که همواره از آبی شیرین و دلپذیر بهره‌مند باشد؟
از این رو یا تنهامان یا بدوست خویش پیوند. چه دوست گاه خطا کند و گاه از خطا دوری ورزد.
هوش مصنوعی: بنابراین یا به تنهایی زندگی کن یا با دوست خود ارتباط برقرار کن. چرا که ممکن است دوست گاهی اشتباه کند و گاهی نیز از اشتباه اجتناب ورزد.
حکیمی گفت: برای بوزینه ی بد نیز به هنگامش برقص پرداز. این عبارت را قصه ای مشهور است که در «المخلاه » آن را آورده ام.
هوش مصنوعی: حکیمی بیان کرده که حتی برای بوزینه‌ای نادرست نیز در زمان مناسب باید رقصید. این جمله همراه با یک داستان معروف در کتابی به نام «المخلاه» ذکر شده است.
بخت آنم کو که خواب آلوده برخیزی شبی
ناله ام بشناسی و گوشی به فریادم کنی
هوش مصنوعی: شانس من این است که تو را شب خواب‌آلود پیدا کنم و وقتی ناله‌ام را می‌شنوی، به فریاد من جواب دهی.
در عیون الاخبار مذکور است که سه بیت زیر از جمله اشعاری است که علی بن موسی الرضا(ع) بر مامون فروخواند:
هوش مصنوعی: در کتاب عیون الاخبار آمده است که علی بن موسی الرضا(ع) سه بیت زیر را برای مامون خواند.
اگر آن کس که به نادانیش دچار شوم، از من فرودتر بود، از مقابله با نادانیش خودداری کنم.
هوش مصنوعی: اگر کسی که به دلیل نادانی‌اش به من آسیب می‌زند، از من در جایگاه پایین‌تری قرار دارد، بهتر است از درگیری یا مواجهه با نادانی او پرهیز کنم.
و اگر در خرد چون من بود، بردباری پیشه کنم تا بزرگوارتر از همگن خویش باشم.
هوش مصنوعی: اگر در خرد و درختی مانند من باشی، باید بردباری را در پیش بگیری تا از همسایگان و هم‌نوعان خود بزرگ‌تر و والاتر باشی.
اما اگر در فضل و خرد از او فروتر باشم، حق تقدم و فضل وی را خواهم شناخت.
هوش مصنوعی: اما اگر من از نظر دانش و هوش از او پایین‌تر باشم، این واقعیت را در نظر می‌گیرم و به برتری و مزیت او اذعان می‌کنم.
در کتاب ادب الکاتب آمده است که: طرب آن سبکی است که مرد را هنگام سرور بسیار یا اندوه فراوان دست دهد. و برخلاف آن که مردمان پندارند تنها هنگام شادی پیش نیاید.
هوش مصنوعی: در کتاب ادب الکاتب اشاره شده است که طرب حالتی است که فرد در زمان خوشحالی زیاد یا ناراحتی شدید به آن دچار می‌شود. برخلاف تصور عموم، این حالت تنها در زمان شادی به وجود نمی‌آید.
مرا پس از سفر ایشان بطرب آمده بینند. به طرب آمده ای چون و الهی یا دیوانه ای.
هوش مصنوعی: پس از سفر آنها، مرا با شادی و نشاط دیدند. آیا تو هم شاد و خوشحالی یا اینکه به نوعی دیوانه شده‌ای؟