گنجور

بخش دوم - قسمت دوم

مرا در عشق تو نکوهش کردند و ندانستند که شوق موجب سعادت من است.

چرا که اگرش حاصل وصل بود، عین آرزو است. و اگر هجر بود که بشهادت انجامد.

نیمی از عمر خویش صرف مدح شما کردم و پنداشتم شایسته ی آنید. و دوباره باقی عمر صرف هجوتان ساختم، بدین ترتیب تمامی عمر من تباه کار شما شد.

لبت به خنده مرا می کشد چه بدبختم
که داده خوی اجل بخت من مسیحا را

عارفی یکی از توانگران را گفت: دنیا را چگونه به طلب همی کنی؟ گفت: سخت. پرسید: آیا آنچه از آن خواستی بدست آوردی؟ گفت: نه. گفت: چیزی را که در طلبش عمری سخت کوشیدی، تمام بدست نیاوردی، در حصول آنچه طلبش نکردی چونی؟

مولف گوید: من این حکایت را در کتاب موسوم بسوانح سفر حجاز بفارسی چنین سروده ام :

عارفی از منعمی کرد این سوال
کای ترا دل در پی مال و منال
سعی تو از بهر دنیای دنی
تا چه مقدار است ای مرد غنی؟
گفت افزون است از عدو شمار
کار من آن است در لیل و نهار
عارفش گفت این که بهرش در تکی
حاصلت زان چیست؟ گفتا اندکی
آنچه مقصود است ای روش ضمیر
بر نیامد زان مگر عشر عشیر
گفت عارف این که هستی روز و شب
از پی تحصیل آن در تاب و تب
شغل آن را قبله ی خود ساختی
عمر خود را بهر آن در باختی
آنچه زان میخواستی واصل نشد
مدعای تو از آن حاصل نشد
دار عقبی کو زدنیا برتر است
و ز پی آن سعی خواجه کمتر است
چون شود چیزی ترا حاصل از او؟
خود بگو ای مرد دانا خود بگو

این ابیات، هنگامی که با خاطری پریش، دلی شکسته، اشکی ریزان، زمانی نامساعد و روزگاری دور از یاران به سبب منع عبور حاکمان در جهت ستاندن مالی اندک از ما، در شهر آمد اقامت داشتم سروده شد

بدوازده روزی که ناگزیر آنجا ماندم و در آن خور و خواب نمیارستم تا آن که حق سبحانه، پیش از آن که جان از تن رود، راحت و آسایش پدید آورد.

هنگامی که سلمان - خدایش خشنود باد - را مرگ فرا رسید، اندوهگین شد. وی را پرسیدند. از چه اندوهناکی ای ابوعبدالله؟ گفت: بر دنیا فسوسی ندارم.

دریغ من از این است که پیامبر خدا (ص) از ما پیمان گرفت و فرمود: «توشه ی زندگانی شما، بایستی همچون توشه ی رهگذر باشد» و ترسم از آن است که از حدود دستور وی پا فرا نهاده باشم. چرا که در اطرافم این چیزهاست. و بدانچه در خانه بود اشارت کرد، شمشیری و بستری و کاسه ای.

هنگامی که بلال از سرزمین حبشه بخدمت پیامبر(ص) رسید، بزبان آن سامان چنین خواند:

اره بره کنکره
کراکری مندره

پیامبر (ص) حسان را فرمود: معنای آن شعر بعربی بسرای. وی که خدا از او راضی باد سرود.

آن هنگام که به سرزمین های ما از مکارم یادی بمیان آید نام تو ضرب المثل ماست.

پیری، ترا برحذر داشت، نصیحتش بپذیر، چه پیری همیشه پندگوی است.

بویژ که پیری آن بیماری است که اگر گریبان گیرد، پزشک اگر مسیح نیز بود، از پا افکند.

هر گاه خواب بر من چیره شود، بیدارم سازید، عمر حیف است که صرف خواب شود.

هرگاه نیز پر گوئی بر من چیره شود، ساکتم کنید چرا که سخن بسیار، بوقت ستم همی کند.

عارفی هنگام تلاوت این آیه «و جعلنا بن ایدیهم سدا» گفت: آن سد طول آرزو و طمع زندگانی است و هنگام تلاوت («و من خلفهم سدا» گفت، این سد غفلت از گناهان گذشته و اندکی پشیمانی برآنها و استغفار از آنهاست.

زاهدی شنید کسی می گوید: کجایند آن کسان که از دنیا بپرهیزند و به آخرت رو کنند؟ پاسخ داد: ای فلان، جمله ی خویش برگردان و برهر کس خواهی دست بگذار، همان است.

به حساب هر روز زندگانی بنده در این دنیا، بروز قیامت بیست و چهار خزانه مطابق ساعات شبانه روز بهرش بگشایند. پس پاره ای از آن خزانه ها را سرشار از نور و سرور یابد.

و بمشاهده ی آن چنان خوشحالی فراهمش شود که اگرش بر مردمان جهنم بخش کنند، رنج آتش از یادشان برد. این خزانه ها، ویژه ی ساعاتی است که در آن به طاعت خداوند مشغول بوده است.

سپس خزانه های دیگرش بگشاید بدبوی و ترس آور. و هنگام دیدن آنها چنان به جزع افتد که اگرش بین بهشتیان بخش کنند، نعمت های بهشتی برایشان مکدر کند. این خزانه ها ویژه ی ساعاتی است که در آن به معصیت خداوند مشغول بوده است.

سپس خزانه های دیگری بهرش بگشایند که آنها را از بد و خوب خالی یابد. آنها ویژه ی ساعاتی است که در آن ها خفته یا بکاری از جمله ی مباحات دنیا مشغول بوده است.

و با دیدن آنها به دریغ و افسوسی وصف نشدنی دچار شود که چرا با وجود توانائی از انباشتن آنها از حسنات، غفلت کرده است. و از این روست که خداوند فرموده است «ذلک یوم التغابن ».

در سوره ی اعراف فرموده است، «انه یریکم هو و قبیله من حیث لاترونهم ». در تفسیر کشاف در این باره آمده است که: در این آیه دلیلی است که جن دیده نمی شود و بر آدمی آشکارا نمی گردد چه آشکار شدن در توانائیشان نیست. و از این رو هر کس مدعی دیدنشان شود، یا تزویر کند یا خرافه گوید.

اما امام در تفسیر کبیر گوید: در این آیه دلالتی که صاحب کشاف پنداشته است، موجود نیست. و جن را بسیاری از مردم همی بینند و رسول خدا(ص) نیز ایشان را دیده است و نیز اولیاء دیگری پس از وی.

شاگردان افلاطون: شاگردان افلاطون پس از وی سه فرقه گشتند: اشراقیان، رواقیان و مشائیان.

اشراقیان اما آن کسان اند که آینه ی ضمیر از هر نقش چنان زدوده داشتند که انوار حکمت از لوح جان استاد بدون دخالت عبارات و اشارات بجان ایشان میتافت.

رواقیان اما آن کسان اند که در رواق خانه ی وی همی نشسته و از خلال عبارتها و اشارات وی حکمت می آموختند.

مشائیان هم آن کسان اند که همراه با وی براه همی افتادند و در همان حال ظرایف حکمت را از او می آموختند و ارسطو از ایشان است و بسا که گفته شود مشائیان کسانی اند که در رکاب ارسطو همی رفتند نه افلاطون.

در نهایه، پیرامن حدیثی از علی (ع) گفته است: از ابدال شام، عابدان و اولیاء منظور است. و ابدال یا جمع بدل - بکسر باء و سکون دال است یا جمع بدل - با فتح باء و دال - و از آن رو ایشان را ابدال خوانده اند که هرگاه یکی از ایشان میرد، دیگری جانشین و بدل وی همی گردد.

از شرح دیوان، حکماء گفته اند: هر چه موجود است، خیر محض است یا خیر او غالب است بر شر او. و ترک خیر کثیر برای شر قلیل، شر کثیر است.

گاه باشد که انگشت مارگزیده باید برید تا باقی اعضا سالم ماند، و در این صورت سلامت مراد است و مرضی - و قطع انگشت مراد است و غیر مرضی. و اگر گوئیم شر قلیل برای خیر کثیر، خیر کثیر است هم راست باشد.

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
بر صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست

و تحقیق مقام آنکه خدای حکیم است، پس میداند که احسن نظام و اصلح اوضاع در آفریدن عالم چیست. و قادر است، پس میتواند که بر طبق علم خود عالم را خلق کند. و فیاض مطلق است، و هیچ بخل در او نیست.

پس آنچه داند و تواند بجای آورد. اکنون میسر نیست که هر جزء از اجزاء عالم در حد ذات خود براحسن اوضاع باشد. و ملاحظه کل انسب است از ملاحظه جزء.

بنابراین کل باحسن اوضاع مخلوق شده و نزد ایشان قضا و عنایت علم حق است باحسن اوضاع کل. و اگر چنین نماید که وضع جزوی از اجزاء بهتر از آن که هست. می تواند بود، نه محل مناقشه است. و خواجه نصیرالدین گوید:

بر حق حکمی که ملک را شاید نیست
حکمی که زحکم او فزون اید نیست
هر چیز که هست آن چنان می باید
آن چیز که چنان نمیباید، نیست

معمار که طرح خانه میکند، شاید که بعضی اجزاء را بهتر از آن که هست، طرح تواند. اما طرح کلی مقتضی آن باشد که جز بر آن طرح واقع نشود که هست.

احمقی دید کافری قتال
کرد از خیر او زپیر سوال
گفت هست اندر آن دو چیز نهان
که نبی و ولی ندارد آن
قاتلش غازی است در ره دین
باز مقتول او شهید گزین
نظر پاک این چنین بیند
نازنین جمله نازنین بیند

از غزالی نظم بفارسی اتفاق افتاده، این رباعی از آن جمله است:

ای عین بقا درچه بقائی که نئی
در جای نئی کدام جائی که نئی
ای ذات تو از جا و جهت مستغنی
آخر تو کجائی و کجائی که نئی

امام فخرالدین رازی در آغاز السرالمکتوم حکایت کرده گفت: ثابت بن قره در زمینه ی سرمه گفت: حکیمی، سرمه ای را ذکر کرد که چشم را آن قدر قدرت دید می دهد که چیزهای بس دور را چنان می بیند که مقابل اوست. وی افزود، یکی از اهالی بابل آن را بکار برد، و سپس حکایت کرد که تمام ثوابت و سیارات را بجای خویش در آسمان دیده است. و حتی نگاهش از اجسام متراکم نیز عبور می کرده است و ماورای آنها را می دیده. من و قسطابن لوقاوی را آزمودیم، بدین شکل که بخانه ای شدیم و بنوشتن نامه ای پرداختیم. و وی آن را بر ما میخواند و آغاز و انجام هر سطر را نیز چنان میگفت که گوئی با ماست. ما کاغذ همی گرفتیم و در حالی که بین ما و او دیواری محکم حائل بود، مینوشتیم. و او نیز کاغذ همی گرفت و نوشته ی ما را چنان همی نوشت که گوئی بنوشته ی ما مینگرد.

امام فخرالدین رازی در بعضی اعتقادات خود، موافقت معتزله نموده، چنانکه در کتاب معالم میگوید: عندی ان الملک افضل من البشر و بر این مطلب وجهی ذکر می کند، آنکه سماوات نسبت بملائک چون بدن اند و کواکب چون قلب.

و نسبت بدن ببدن، چون نسبت روح به روح است. چون اجسام سماوی اشرف اند از اجسام عنصری و ابدان بشری. ارواح سماوی که ملائک باشند، اشرف است از نفوس انسانی.

و فاضل مذکور در این کتاب، اجزای برهانی بر نبوت رسول، نزدیک بمذاق حکماء فلاسفه نموده است باین عبارت: آدمی یا ناقص و در فرودترین پایه هاست. یا این که بذات خویش کامل است اما تکمیل دیگری را نمیارد.

که اولیاء از این زمره اند. یا این که بذات خویش کامل است و تکمیل دیگری را نیز از عهده می آید. که انبیاء از این زمره و در والاترین پایه اند.

از سوی دیگر بکمال بودن و بکمال رساندن را دو پایه ی نظری و عملی است، و برترین کمال قابل تصور در پایه ی نظری، شناخت خداوند تعالی است.

و برترین کمال قابل تصور در پایه ی عملی طاعت پروردگار متعال است. حال هر کس که بکمال بودنش در بالاترین درجه ی این پایه ها بود. درجه ی ولایتش بکمال است و اگر بکمال رساندنش چنان باشد، درجه ی نبوتش بکمال است. حال که این نکته دانستی، گوئیم: هنگام تولد محمد (ص) دنیا از کفر و شرک و بدکاری پر بود. یهودیان در امر بهتان بر پیمبران و تحریف تورات و تشبیه. کار را به نهایت رسانده بودند.

نصرانیان نیز در اثبات تثلیث و تحریف انجیل به غایت رسیده بودند. زردشتیان نیز در کار اثبات وجود دو خداوند و ستیز آن دو و روا دانستن پاره ای منهیات به غایت رسیده بودند.

اعراب ما نیز در پرستش بتان و غارت و کشتار باوج رسیده بودند و دنیا، هنگام بعثت محمد(ص) از این تباهی ها پر بود.

هنگامی که خداوند محمد(ص) را برانگیخت و وی بدعوت مردمان بدین حق برخاست، دنیا از باطل بسوی حق و از دروغ بسوی راست و از ستم بسوی نور عدالت متمایل شد و آن تباهی ها از میان رفت و آن نادانی ها از بیشتر سرزمینهای دنیا رخت بربست.

زبانها به گفتن توحید خداوند باز شد، خردها به شناخت خداوند فروغ گرفت و مردمان تا حد توانائی از عشق دنیا به عشق مولی گرائیدند.

و اگر نبوت را جز بکمال رساندن ناقصان در پایه ی نظری و عملی معنائی نبود، و چنانکه مشاهده کردیم این معنی با آمدن محمد (ص) بیش تر و بکمال تر از آمدن موسی (ع) و عیسی (ع) حاصل آمد، دانسته می آید که محمد (ص) سرور انبیاء و مقتدای برگزیدگان است.

گاه چیزی از مشابه خود سخت دور است. چنانکه بینی آسمان نیز چون آب آبی است.

گل گرچه کشد سرزنش از خار درشت
رو با تو وبر درخت خود دارد پشت
با قد تو شاخ گل مگر دعوی کرد
کش گل بطپانچه میزند غنچه به مشت
به محشر گر بپرسندت که خسرو را چرا کشتی
سرت گردم چه خواهی گفت تا منهم همان گویم؟

از شرح لامیه العجم: معتزله گروهی از مسلمانان که برآنند که افعال نیک آدمی از خداوند است و افعال زشت آدمی از خود اوست.

نیز اینکه بایسته است که پروردگار متعال در حال بنده رعایت بصلاح ترین وضعیت کند. نیز این که قرآن مخلوق و حادث است و قدیم نیست. و خداوند نیز بروز رستخیز دیده نخواهد شد.

و این که مومن اگر گناهانی چون زنا یا شرب خمر مرتکب شود، منزلتی بین دو منزلت خواهد داشت یعنی در آن صورت نه مسلمان خواهد بود نه کافر.

و این که کسی که به آتش وارد شد، دیگر از آن خارج نخواهد شد. و این که ایمان بگفتار، کردار و پندار است. و این که معدوم خود چیزی است.

و این که زشتی و زیبائی به عقل دریافته آید. نیز خداوند بذات خویش حی است نه به حیات و بذات خویش عالم است نه به علم و بذات خویش قادر است نه بقدرت.

صفدی گفته است: گروهی در پاره ای امور سعادت پیشی و بیشی چنان یافتند که کسی پس از ایشان بدان درجات نرسید، از ایشان میتوان این کسان را نام برد.

علی بن ابی طالب(ع) در قضاوت، ابوعبیده در امانت داری، ابوذر در راستگوئی، ابی بن کعب در یادگیری قرآن، زیدبن ثابت در فرائض، ابن عباس در تفسیر.

حسن بصری در ذکر، وهب بن منبه در قصص، ابن سیرین در تعبیر، نافع در قرائت، ابوحنیفه در فقه قیاسی، مقاتل در تاویل، کلبی در قصص قرآن

ابن کلبی صغیر در نسب، ابوالحسن مداینی در اخبار، محمد بن جریر طبری در دانش آثار، خلیل در عروض، فضیل بن عیاض در عبادت، مالک بن انس در علم

شافعی در فقه حدیث، ابوعبیده در غریب، علی بن مدینی در علل حدیث، یحیی بن معین در رجال، احمد بن حنبل در سنت، بخاری در نقد حدیث، جنید در تصوف، محمد بن نصر مروزی در اختلاف

جبائی در اعتزال، اشعری در کلام، ابوالقاسم طبرانی در عوالی، عبدالرزاق در دیدار مردمان از او، ابن منده در وسعت سفر، ابوبکر خطیب در سرعت خطابت، سیبویه در نحو

ابوالحسن بکری در دروغ، ایاس در فراست، عبدالحمید در کتابت، ابومسلم خراسانی در علو همت و دوراندیشی، موصلی ندیم در غنا، ابوالفرج اصفهانی صاحب اغانی در محاضرت

ابومعشر در نجوم رازی در طب، فضل بن یحیی در بخشش، جعفر بن یحیی در توقیع، ابن زیدون در فراخی عبارت، ابن قریه در بلاغت جاحظ در ادبیات و بیان

حریری در مقامات، بدیع الزمان همدانی در حفظ، ابونواس در مطایبه و هزل، ابن حجاج در کاربرد واژه های سخیف، متنبی در حکم و امثال شعر، زمخشری در آموختن عربی، نسفی در جدل، جریر در هجو زشت.

حماد راویه در شعر عربی، معاویه در بردباری، مامون در عشق به عفو. عمروبن عاص در زیرکی، ولید در شرابخواری، ابوموسی اشعری در سلامت باطن، عطاء سلمی در خوف خدا

ابن بواب در کتابت، قاضی فاضل در نامه نگاری، عماد کاتب در جناس، ابن جوزی در وعظ، اشعب در طمع، ابونصر فارابی در نقل سخن پیشینیان و فهم و تفسیر آن

حنین بن اسحاق در ترجمه یونانی به عربی، ثابت بن قره در پیرایش آنچه از ریاضیات بعربی نقل کرده است، ابن سینا در فلسفه و علوم قدماء امام فخرالدین در اطلاع بر علوم، سیف آمدی در تحقیق، نصیر طوسی در مجسطی.

ابن هیثم در ریاضی، نجم الدین کاتبی در منطق، ابوالعلاء معری در اطلاعات زبان عربی، ابوالعیناء در پاسخ های قانع کننده، زید در بخل.

قاضی احمد بن ابی داود در مروت و حسن ترافع، ابن معتز در تشبیه، ابن رومی در نظیر، صولی در شطرنج، ابو محمد غزالی در جمع بین علوم منقول و معقول، ابو ولیدبن رشید در تلخیص کتب طبی و فلسفی پیشینیان

محی الدین بن عربی در تصوف که خداوند از آن دسته از ایشان که براه راست رفته و پیروی از سرور آدمیان و نیک ترین ثقلین(ص) را پیشه کرده اند، خشنود بادا.

از نوادر اندیشه: حکایت شده است که کسی به زنی که وی را آرزومند بود، نوشت: خیالت را فرمان ده که در خواب برمن گذرد. زن پاسخ نوشت: دیناری بفرست تا خود به بیداری بنزدت آیم.

قوه ی خیال در خواب دیدن به تنهائی عمل نمی کند. بلکه این قوه برای خواب دیدن نیازمند قوه ی تفکر، حافظه و دیگر قوای عقلی است.

از این رو کسی که در خواب بیند که شیری بسوی او چابک می آید تا بدردش، در آن خواب، قوه ی تفکر ماهیت زیانمند آن درنده را درمی یابد، قوه ی ذاکره درندگی آن جانور را درک همی کند، حافظه حرکات و صورت ظاهر آن را درک می کند و سرانجام مخیله تمامی آنها را درک کرده و شیر را بخیال اندر همی آورد.

خداوندا، ترا سپاسی شایسته ی تو بر آن نعمت هائی که شایسته اش نبودم و ارزانیم داشتی.

هر زمان که بر تقصیر خویش همی افزایم، به بخشش خویش همی افزائی، گوئی تقصیرات من مستوجب زیادتی بخشش تو است.

دلارام، هنگامی که روز هجران حال پریشان و اشگ مرا دید، بگریست.

اشک من چون یاقوتی بر طلا همی بارید و اشک وی اما چون قطرات دری بر یاقوتی همی چکید.

می گویند: اشعب روزی میگذشت و کودکان مسخره اش همی کردند. ایشان را گفت: وای بر شما، سالم بن عبدالله بصدقه ی عمر خرما همی دهد. کودکان بسوی خانه سالم دویدند. اشعب نیز بدنبالشان افتاد که، چه مرا آگاه کند، شاید راست گفته باشم.

گفتاری، آهوئی را بر پشت خری دید. گفت: مرا بر ترک خویش سوار نمی کنی؟

سوارش کرد و کفتار گفت: خرت چقدر چابک است! کمی که رفتند گفت: خرمان چه چابک است! آهو گفت: پیش از آن که بگوئی: خرم چه چابک است، پیاده شود! من حریص تر از تو هرگز ندیده ام.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا در عشق تو نکوهش کردند و ندانستند که شوق موجب سعادت من است.
هوش مصنوعی: مرا به خاطر عشق تو سرزنش کردند و ندانستند که این اشتیاق، موجب خوشبختی من است.
چرا که اگرش حاصل وصل بود، عین آرزو است. و اگر هجر بود که بشهادت انجامد.
هوش مصنوعی: زیرا اگر به وصل دست یابی، همانند آرزوست. و اگر جدایی باشد، به یقین به نتیجه‌ای دردناک منتهی می‌شود.
نیمی از عمر خویش صرف مدح شما کردم و پنداشتم شایسته ی آنید. و دوباره باقی عمر صرف هجوتان ساختم، بدین ترتیب تمامی عمر من تباه کار شما شد.
هوش مصنوعی: نیمی از عمرم را به ستایش شما گذراندم و فکر می‌کردم که شایسته‌اش هستید. سپس باقی عمرم را صرف نکوهش شما کردم، بنابراین تمام عمرم به خاطر شما هدر رفت.
لبت به خنده مرا می کشد چه بدبختم
که داده خوی اجل بخت من مسیحا را
هوش مصنوعی: لبخند تو باعث می‌شود که من در پی تو بیفتم، چه بد شانس هستم که سرنوشت من، روح شفا دهنده را به من بخشیده است.
عارفی یکی از توانگران را گفت: دنیا را چگونه به طلب همی کنی؟ گفت: سخت. پرسید: آیا آنچه از آن خواستی بدست آوردی؟ گفت: نه. گفت: چیزی را که در طلبش عمری سخت کوشیدی، تمام بدست نیاوردی، در حصول آنچه طلبش نکردی چونی؟
هوش مصنوعی: یک عارف از مرد ثروتمندی پرسید: چگونه برای به دست آوردن دنیای مادی تلاش می‌کنی؟ او پاسخ داد: با زحمت بسیار. عارف ادامه داد: آیا آنچه را که خواستی توانستی به دست آوری؟ مرد ثروتمند گفت: نه. عارف سپس گفت: اگر چیزی را که برای به دست آوردنش سال‌ها تلاش کردی، نتوانستی به دست آوری، پس در مورد چیزهایی که هرگز از آن‌ها خواسته‌ای، وضعیتت چگونه است؟
مولف گوید: من این حکایت را در کتاب موسوم بسوانح سفر حجاز بفارسی چنین سروده ام :
هوش مصنوعی: نویسنده می‌گوید: من این داستان را در کتابی به نام "سوانح سفر حجاز" به زبان فارسی به این شکل نوشته‌ام:
عارفی از منعمی کرد این سوال
کای ترا دل در پی مال و منال
هوش مصنوعی: عارفی از دلی پرسید: ای کسی که دلت به دنبال ثروت و مادیات است، چرا به این امور وابسته‌ای؟
سعی تو از بهر دنیای دنی
تا چه مقدار است ای مرد غنی؟
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش تو برای دنیا و مسائل زودگذر آن تا چه حد است ای مرد ثروتمند؟
گفت افزون است از عدو شمار
کار من آن است در لیل و نهار
هوش مصنوعی: می‌گوید که کارهای من در طول شب و روز بیشتر از آن است که دشمنانم بتوانند شمارش کنند.
عارفش گفت این که بهرش در تکی
حاصلت زان چیست؟ گفتا اندکی
هوش مصنوعی: عارف از او پرسید که چرا نتیجه‌ات در کارهای خودت کم است؟ او پاسخ داد که فقط در مقدار کم حاصل شده است.
آنچه مقصود است ای روش ضمیر
بر نیامد زان مگر عشر عشیر
هوش مصنوعی: آنچه مدنظر است، ای روشنایی ضمیر، به جز ده درصد از نزدیکان، به دست نیامد.
گفت عارف این که هستی روز و شب
از پی تحصیل آن در تاب و تب
هوش مصنوعی: عارف می‌گوید که وجود تو در طول روز و شب، در تلاش و تکاپو است تا به هدف خود دست یابد و از این جستجو دچار تلاطم و هیجان است.
شغل آن را قبله ی خود ساختی
عمر خود را بهر آن در باختی
هوش مصنوعی: تو تمام عمرت را صرفی کرده‌ای و شغلت را مانند قبله‌ای برای خود قرار داده‌ای.
آنچه زان میخواستی واصل نشد
مدعای تو از آن حاصل نشد
هوش مصنوعی: آنچه که در پی‌اش بودی به دست نیامد و خواسته‌ات از آن به نتیجه نرسید.
دار عقبی کو زدنیا برتر است
و ز پی آن سعی خواجه کمتر است
هوش مصنوعی: عالم ورزش و علمای دینی به اهمیت زندگی پس از مرگ تأکید دارند و می‌گویند که باید بیشتر به فکر آن بود. در این راستا، تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف‌های دنیوی کم اهمیت‌تر است.
چون شود چیزی ترا حاصل از او؟
خود بگو ای مرد دانا خود بگو
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی از او به دست می‌آوری، خودت بگو ای مرد آگاه، خودت بگو.
این ابیات، هنگامی که با خاطری پریش، دلی شکسته، اشکی ریزان، زمانی نامساعد و روزگاری دور از یاران به سبب منع عبور حاکمان در جهت ستاندن مالی اندک از ما، در شهر آمد اقامت داشتم سروده شد
هوش مصنوعی: این اشعار زمانی سروده شد که من با دل‌آشفتگی، دل‌شکستگی و اشک‌های ناتوانی در روزهای بد و دور از دوستان به خاطر محدودیت‌هایی که حاکمان برای جمع‌آوری مالیات‌ها ایجاد کرده بودند، در شهر زندگی می‌کردم.
بدوازده روزی که ناگزیر آنجا ماندم و در آن خور و خواب نمیارستم تا آن که حق سبحانه، پیش از آن که جان از تن رود، راحت و آسایش پدید آورد.
هوش مصنوعی: به مدت دوازده روز مجبور بودم آنجا بمانم و نتوانستم به خواب و خوراک اهمیت دهم، تا اینکه خداوند قبل از اینکه جانم از بدنم جدا شود، آرامش و راحتی را برایم فراهم کرد.
هنگامی که سلمان - خدایش خشنود باد - را مرگ فرا رسید، اندوهگین شد. وی را پرسیدند. از چه اندوهناکی ای ابوعبدالله؟ گفت: بر دنیا فسوسی ندارم.
هوش مصنوعی: زمانی که سلمان از دنیا رفت، او غمگین بود. از او پرسیدند که علت غمش چیست. سلمان پاسخ داد: من به دنیا هیچ دلبستگی ندارم.
دریغ من از این است که پیامبر خدا (ص) از ما پیمان گرفت و فرمود: «توشه ی زندگانی شما، بایستی همچون توشه ی رهگذر باشد» و ترسم از آن است که از حدود دستور وی پا فرا نهاده باشم. چرا که در اطرافم این چیزهاست. و بدانچه در خانه بود اشارت کرد، شمشیری و بستری و کاسه ای.
هوش مصنوعی: افسوس می‌خورم که پیامبر خدا (ص) از ما خواست تا زندگی‌مان را شبیه به زندگی مسافران بسازیم و من نگرانم که ممکن است از دستورات او تجاوز کرده باشم. زیرا در اطرافم چیزهایی وجود دارد که مرا به سوی زندگی مرفه‌تری سوق می‌دهد. او همچنین به وسایل موجود در خانه اشاره کرد، از جمله شمشیری، بستری و یک کاسه.
هنگامی که بلال از سرزمین حبشه بخدمت پیامبر(ص) رسید، بزبان آن سامان چنین خواند:
هوش مصنوعی: زمانی که بلال از سرزمین حبشه به خدمت پیامبر اسلام رسید، با زبان خود آن منطقه این گونه خواند:
اره بره کنکره
کراکری مندره
هوش مصنوعی: کسی که به راحتی می‌تواند با دیگران ارتباط برقرار کند و به او کمک کند، همیشه در مرکز توجه و مورد استقبال قرار می‌گیرد.
پیامبر (ص) حسان را فرمود: معنای آن شعر بعربی بسرای. وی که خدا از او راضی باد سرود.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) به حسان گفت: معنای آن شعر را به عربی بگویید. حسان که خداوند از او راضی است، این شعر را سرود.
آن هنگام که به سرزمین های ما از مکارم یادی بمیان آید نام تو ضرب المثل ماست.
هوش مصنوعی: زمانی که سخن از ویژگی‌های خوب و نیکو به میان می‌آید، نام تو به عنوان نمونه‌ای از آن در سرزمین‌های ما مطرح می‌شود.
پیری، ترا برحذر داشت، نصیحتش بپذیر، چه پیری همیشه پندگوی است.
هوش مصنوعی: پیری تو را از اشتباهات و آسیب‌ها آگاه می‌کند، پس به توصیه‌های او گوش بده، زیرا افراد پیر همیشه تجربیات ارزشمندی را منتقل می‌کنند.
بویژ که پیری آن بیماری است که اگر گریبان گیرد، پزشک اگر مسیح نیز بود، از پا افکند.
هوش مصنوعی: بیماری پیری به قدری سخت و کشنده است که حتی اگر بهترین پزشکان هم به درمان آن بپردازند، ممکن است نتوانند فرد را نجات دهند.
هر گاه خواب بر من چیره شود، بیدارم سازید، عمر حیف است که صرف خواب شود.
هوش مصنوعی: هر وقت خواب به سراغم آمد، مرا بیدار کنید، زیرا عمر زیاد ارزش دارد و نباید صرف خوابیدن شود.
هرگاه نیز پر گوئی بر من چیره شود، ساکتم کنید چرا که سخن بسیار، بوقت ستم همی کند.
هوش مصنوعی: هر زمان که احساس کردم زیاد دارم صحبت می‌کنم، لطفاً مرا ساکت کنید؛ زیرا زیاد حرف زدن در مواقعی که شرایط مناسب نیست، مشکل‌ساز می‌شود.
عارفی هنگام تلاوت این آیه «و جعلنا بن ایدیهم سدا» گفت: آن سد طول آرزو و طمع زندگانی است و هنگام تلاوت («و من خلفهم سدا» گفت، این سد غفلت از گناهان گذشته و اندکی پشیمانی برآنها و استغفار از آنهاست.
هوش مصنوعی: یک عارف در حین خواندن یک آیه به مفهوم آن اشاره کرد و گفت که سد نخست به معنای موانع آرزوها و تمایلات دنیوی است. سپس در تلاوت آیه دیگری، توضیح داد که آن سد، نماد غفلت از گناهان گذشته و نداشتن پشیمانی و استغفار از آن‌هاست.
زاهدی شنید کسی می گوید: کجایند آن کسان که از دنیا بپرهیزند و به آخرت رو کنند؟ پاسخ داد: ای فلان، جمله ی خویش برگردان و برهر کس خواهی دست بگذار، همان است.
هوش مصنوعی: زاهدی شنید که کسی می‌گوید: آن کسانی که از دنیا دوری می‌کنند و به آخرت توجه دارند کجا هستند؟ او پاسخ داد: ای فلانی، جمله‌ات را تغییر ده و به هر کسی که می‌خواهی اشاره کن، همان خواهد بود.
به حساب هر روز زندگانی بنده در این دنیا، بروز قیامت بیست و چهار خزانه مطابق ساعات شبانه روز بهرش بگشایند. پس پاره ای از آن خزانه ها را سرشار از نور و سرور یابد.
هوش مصنوعی: در زندگی روزمره‌ام در این دنیا، با رسیدن قیامت، بیست و چهار خزانه به تعداد ساعات شبانه‌روز به روی من باز می‌شود. در نتیجه، برخی از این خزانه‌ها پر از نور و شادی خواهد بود.
و بمشاهده ی آن چنان خوشحالی فراهمش شود که اگرش بر مردمان جهنم بخش کنند، رنج آتش از یادشان برد. این خزانه ها، ویژه ی ساعاتی است که در آن به طاعت خداوند مشغول بوده است.
هوش مصنوعی: و وقتی که خوشحالی عمیقی برای او فراهم شود، به گونه‌ای که اگر به او بگویند که در آتش جهنم باشد، باز هم رنج آن را فراموش می‌کند. این لحظات خوش، مخصوص زمانی است که او در حال برطرف کردن و انجام طاعات و عبادت‌های خداوند بوده است.
سپس خزانه های دیگرش بگشاید بدبوی و ترس آور. و هنگام دیدن آنها چنان به جزع افتد که اگرش بین بهشتیان بخش کنند، نعمت های بهشتی برایشان مکدر کند. این خزانه ها ویژه ی ساعاتی است که در آن به معصیت خداوند مشغول بوده است.
هوش مصنوعی: سپس خزانه‌های دیگری برایش باز می‌شود که بوی بد و ترسناکی دارند. وقتی آنها را می‌بیند، چنان به وحشت می‌افتد که حتی اگر به او نعمت‌های بهشتی بدهند، او را ناراحت می‌کند. این خزانه‌ها مخصوص لحظاتی است که او در حال ارتکاب گناه بوده است.
سپس خزانه های دیگری بهرش بگشایند که آنها را از بد و خوب خالی یابد. آنها ویژه ی ساعاتی است که در آن ها خفته یا بکاری از جمله ی مباحات دنیا مشغول بوده است.
هوش مصنوعی: سپس دیگر خزانه‌هایی را باز می‌کند که از خوبی‌ها و بدی‌ها خالی است. این خزانه‌ها مخصوص لحظاتی هستند که فرد در خواب بوده یا مشغول کارهایی از جمله امور مجاز دنیوی بوده است.
و با دیدن آنها به دریغ و افسوسی وصف نشدنی دچار شود که چرا با وجود توانائی از انباشتن آنها از حسنات، غفلت کرده است. و از این روست که خداوند فرموده است «ذلک یوم التغابن ».
هوش مصنوعی: با دیدن آن ها، فرد به حسرت و اندوهی عمیق می‌افتد که چرا با وجود توانایی، از جمع آوری خوبی‌ها و نیکی‌ها غفلت کرده است. از همین رو، خداوند گفته است: «این روز، روز غفلت و پشیمانی است».
در سوره ی اعراف فرموده است، «انه یریکم هو و قبیله من حیث لاترونهم ». در تفسیر کشاف در این باره آمده است که: در این آیه دلیلی است که جن دیده نمی شود و بر آدمی آشکارا نمی گردد چه آشکار شدن در توانائیشان نیست. و از این رو هر کس مدعی دیدنشان شود، یا تزویر کند یا خرافه گوید.
هوش مصنوعی: در سوره اعراف بیان شده که خداوند جن را به انسان‌ها نشان نمی‌دهد و نمی‌توان آنها را به وضوح دید. در تفسیر این آیه ذکر شده که دلیل بر اینست که جن قابلیت آشکار شدن ندارد و اگر کسی ادعای دیدن آنها را بکند، یا دروغ می‌گوید یا به خرافات متوسل می‌شود.
اما امام در تفسیر کبیر گوید: در این آیه دلالتی که صاحب کشاف پنداشته است، موجود نیست. و جن را بسیاری از مردم همی بینند و رسول خدا(ص) نیز ایشان را دیده است و نیز اولیاء دیگری پس از وی.
هوش مصنوعی: امام در تفسیر کبیر بیان می‌کند که در این آیه، دلیلی که صاحب کشاف به آن اشاره کرده، وجود ندارد. بسیاری از مردم جن را می‌بینند و رسول خدا(ص) نیز آنان را دیده است و همچنین برخی دیگر از اولیاء الهی پس از او.
شاگردان افلاطون: شاگردان افلاطون پس از وی سه فرقه گشتند: اشراقیان، رواقیان و مشائیان.
هوش مصنوعی: شاگردان افلاطون بعد از او به سه دسته تقسیم شدند: اشراقیان، رواقیان و مشائیان.
اشراقیان اما آن کسان اند که آینه ی ضمیر از هر نقش چنان زدوده داشتند که انوار حکمت از لوح جان استاد بدون دخالت عبارات و اشارات بجان ایشان میتافت.
هوش مصنوعی: اشراقیان افرادی هستند که چنان صفای باطن یافته‌اند که هر گونه تصوری را از ذهن خود زدوده‌اند. به همین دلیل، نور حکمت به طور مستقیم و بدون نیاز به کلمات و نشانه‌ها به روح آن‌ها سرازیر می‌شود.
رواقیان اما آن کسان اند که در رواق خانه ی وی همی نشسته و از خلال عبارتها و اشارات وی حکمت می آموختند.
هوش مصنوعی: رواقیان افرادی هستند که در محیط آرام و بی‌هیاهوی خانه او حضور دارند و از طریق کلمات و نشانه‌های او، علم و دانش حکمت را یاد می‌گیرند.
مشائیان هم آن کسان اند که همراه با وی براه همی افتادند و در همان حال ظرایف حکمت را از او می آموختند و ارسطو از ایشان است و بسا که گفته شود مشائیان کسانی اند که در رکاب ارسطو همی رفتند نه افلاطون.
هوش مصنوعی: مشائیان افرادی هستند که به همراه او به سفر می‌رفتند و در این حین، نکات و ظرایف حکمت را از او یاد می‌گرفتند. ارسطو نیز از این گروه است. برخی بر این باورند که مشائیان افرادی هستند که در پی ارسطو حرکت می‌کردند و نه در کنار افلاطون.
در نهایه، پیرامن حدیثی از علی (ع) گفته است: از ابدال شام، عابدان و اولیاء منظور است. و ابدال یا جمع بدل - بکسر باء و سکون دال است یا جمع بدل - با فتح باء و دال - و از آن رو ایشان را ابدال خوانده اند که هرگاه یکی از ایشان میرد، دیگری جانشین و بدل وی همی گردد.
هوش مصنوعی: در نهایت، درباره حدیثی از علی (ع) بیان شده که منظور از ابدال در شام، عابدان و ولیان خداوند است. ابدال به معنی افرادی است که به جای یکدیگر می‌آیند و به این دلیل به این نام معروف شده‌اند که هرگاه یکی از آنان فوت کند، دیگری جای او را می‌گیرد.
از شرح دیوان، حکماء گفته اند: هر چه موجود است، خیر محض است یا خیر او غالب است بر شر او. و ترک خیر کثیر برای شر قلیل، شر کثیر است.
هوش مصنوعی: حکما بر این باورند که هر چیزی که وجود دارد، به نوعی خوب است یا اینکه خوبی آن بر بدی آن غالب است. اگر کسی از خوبی فراوان صرف‌نظر کند و به خاطر کمی بدی به آن نپردازد، در واقع این عمل به نوعی بدی بزرگ محسوب می‌شود.
گاه باشد که انگشت مارگزیده باید برید تا باقی اعضا سالم ماند، و در این صورت سلامت مراد است و مرضی - و قطع انگشت مراد است و غیر مرضی. و اگر گوئیم شر قلیل برای خیر کثیر، خیر کثیر است هم راست باشد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات ممکن است نیاز باشد که برای حفظ سلامت بقیه اعضای بدن، انگشتی که مار گزیده را قطع کنیم. در این حالت، هدف حفظ سلامتی است و این اقدامی قابل قبول به شمار می‌رود. همچنین اگر بگوییم که انجام یک کار کم‌ضرر می‌تواند به دست آوردن منفعت زیادی منجر شود، این نیز درست است.
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
بر صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست
هوش مصنوعی: در مسیر سیر و سلوک، هر چیزی که بر سر راهمان بیفتد به نفع ماست. بر راه درست و راست، هیچ فردی در بی‌راهی نیست.
و تحقیق مقام آنکه خدای حکیم است، پس میداند که احسن نظام و اصلح اوضاع در آفریدن عالم چیست. و قادر است، پس میتواند که بر طبق علم خود عالم را خلق کند. و فیاض مطلق است، و هیچ بخل در او نیست.
هوش مصنوعی: خداوند حکیم و داناست و به بهترین شکل ممکن می‌داند که چه چیزی برای ساختن جهان مناسب‌تر است. او قادر است که وفق علم و دانش خود، جهان را خلق کند و همچنین کاملاً بخشنده است و هیچ‌گونه تنگنایی در او وجود ندارد.
پس آنچه داند و تواند بجای آورد. اکنون میسر نیست که هر جزء از اجزاء عالم در حد ذات خود براحسن اوضاع باشد. و ملاحظه کل انسب است از ملاحظه جزء.
هوش مصنوعی: بنابراین، آنچه که او می‌داند و می‌تواند انجام دهد، در حال حاضر امکان‌پذیر نیست که هر یک از اجزای جهان به‌تنهایی در بهترین وضعیت خود باشد. همچنین، توجه به کل بهتر از توجه به جزئیات است.
بنابراین کل باحسن اوضاع مخلوق شده و نزد ایشان قضا و عنایت علم حق است باحسن اوضاع کل. و اگر چنین نماید که وضع جزوی از اجزاء بهتر از آن که هست. می تواند بود، نه محل مناقشه است. و خواجه نصیرالدین گوید:
هوش مصنوعی: بنابراین همه چیز به بهترین شکل آفریده شده و نزد آن‌ها قضا و توجه علم الهی به بهترین وضعیت کلی است. اگر فرض کنیم که وضعیت جزئی از اجزاء می‌تواند بهتر از آنچه که هست، باشد، این موضوع محل بحث نیست. خواجه نصیرالدین نیز این را بیان کرده است.
بر حق حکمی که ملک را شاید نیست
حکمی که زحکم او فزون اید نیست
هوش مصنوعی: اگر حکمی باشد که شایسته‌ی سلطنت است، به یقین این حکم نمی‌تواند از آن حکمی که بر اساس آن قرار است بیشتر باشد.
هر چیز که هست آن چنان می باید
آن چیز که چنان نمیباید، نیست
هوش مصنوعی: هر چیزی باید به همان شکل که هست، وجود داشته باشد و اگر چیزی به آن شکل نیست، وجود ندارد.
معمار که طرح خانه میکند، شاید که بعضی اجزاء را بهتر از آن که هست، طرح تواند. اما طرح کلی مقتضی آن باشد که جز بر آن طرح واقع نشود که هست.
هوش مصنوعی: معماری که نقشه خانه را طراحی می‌کند، ممکن است برخی از اجزا را بهتر از آنچه که هستند، طراحی کند. اما طرح کلی باید به گونه‌ای باشد که تنها بر اساس همان ویژگی‌هایی که در واقعیت وجود دارد، طراحی شود.
احمقی دید کافری قتال
کرد از خیر او زپیر سوال
هوش مصنوعی: احمق به کافری که در جنگ می‌جنگید، نگاه کرد و از پیرمردی پرسید که آیا می‌توان از او سودی برد؟
گفت هست اندر آن دو چیز نهان
که نبی و ولی ندارد آن
هوش مصنوعی: در این دو چیز، موضوعات و نکات پنهانی وجود دارند که نه نبی دارد و نه ولی.
قاتلش غازی است در ره دین
باز مقتول او شهید گزین
هوش مصنوعی: قاتل او یک مجاهد است که در راه دین می‌جنگد و تمام تلاشش برای این است که قربانی‌اش را به مقام شهید برساند.
نظر پاک این چنین بیند
نازنین جمله نازنین بیند
هوش مصنوعی: نظری که از دل پاک ناشی می‌شود، به زیبایی‌های عالم توجه می‌کند و همه چیز را زیبا می‌بیند.
از غزالی نظم بفارسی اتفاق افتاده، این رباعی از آن جمله است:
هوش مصنوعی: شاعر بیان می‌کند که از غزالی شعری به زبان فارسی به وجود آمده است و این رباعی یکی از آن آثار است.
ای عین بقا درچه بقائی که نئی
در جای نئی کدام جائی که نئی
هوش مصنوعی: ای تجسم جاودانگی، در کدام بقا هستی که خودت در آن نیستی؟ کجا می‌توان تو را یافت که تو در آنجا حضور نداشته باشی؟
ای ذات تو از جا و جهت مستغنی
آخر تو کجائی و کجائی که نئی
هوش مصنوعی: ای حقیقت تو از مکان و موقعیت بی‌نیاز هستی، پس تو در کجا هستی و کجا را می‌توانی پیدا کرد که نباشی؟
امام فخرالدین رازی در آغاز السرالمکتوم حکایت کرده گفت: ثابت بن قره در زمینه ی سرمه گفت: حکیمی، سرمه ای را ذکر کرد که چشم را آن قدر قدرت دید می دهد که چیزهای بس دور را چنان می بیند که مقابل اوست. وی افزود، یکی از اهالی بابل آن را بکار برد، و سپس حکایت کرد که تمام ثوابت و سیارات را بجای خویش در آسمان دیده است. و حتی نگاهش از اجسام متراکم نیز عبور می کرده است و ماورای آنها را می دیده. من و قسطابن لوقاوی را آزمودیم، بدین شکل که بخانه ای شدیم و بنوشتن نامه ای پرداختیم. و وی آن را بر ما میخواند و آغاز و انجام هر سطر را نیز چنان میگفت که گوئی با ماست. ما کاغذ همی گرفتیم و در حالی که بین ما و او دیواری محکم حائل بود، مینوشتیم. و او نیز کاغذ همی گرفت و نوشته ی ما را چنان همی نوشت که گوئی بنوشته ی ما مینگرد.
هوش مصنوعی: امام فخرالدین رازی در ابتدای کتابش روایت می‌کند که ثابت بن قره درباره سرمه می‌گوید: حکیمی نوعی سرمه را معرفی کرده که به چشم قدرت دیدی می‌دهد که می‌تواند اشیاء را از فاصله‌های بسیار دور مشاهده کند، به طوری که گویی آن اشیاء در مقابل او هستند. او همچنین اشاره می‌کند که یکی از ساکنان بابل از این سرمه استفاده کرده و ادعا کرده که تمام ستاره‌ها و سیارات را در جای خود در آسمان دیده است. حتی گفته شده که دید او می‌توانسته از موانع فیزیکی نیز عبور کند و آنچه را که پشت آنها است ببیند. من و قسطابن لوقاوی در یک خانه آزمایشی انجام دادیم، به این صورت که شروع به نوشتن نامه‌ای کردیم. او آنچه که ما نوشتیم را برای ما می‌خواند و به شکلی هر سطر را بیان می‌کرد که انگار در کنار ما نشسته است. ما در حالی که بین ما و او دیواری محکم قرار داشت، کاغذ را در دست داشتیم و او هم کاغذ را می‌گرفت و نوشته‌های ما را به‌گونه‌ای می‌نوشت که انگار مستقیماً به نوشته‌های ما نگاه می‌کند.
امام فخرالدین رازی در بعضی اعتقادات خود، موافقت معتزله نموده، چنانکه در کتاب معالم میگوید: عندی ان الملک افضل من البشر و بر این مطلب وجهی ذکر می کند، آنکه سماوات نسبت بملائک چون بدن اند و کواکب چون قلب.
هوش مصنوعی: امام فخرالدین رازی در برخی از باورهای خود با معتزله هم‌نظر است. در کتاب معالم بیان می‌کند که به نظر او، ملائکه برتر از انسان‌ها هستند و برای این نظر دلیلی می‌آورد که آسمان‌ها نسبت به ملائکه مانند بدن هستند و سیارات مانند قلب.
و نسبت بدن ببدن، چون نسبت روح به روح است. چون اجسام سماوی اشرف اند از اجسام عنصری و ابدان بشری. ارواح سماوی که ملائک باشند، اشرف است از نفوس انسانی.
هوش مصنوعی: نسبت بدن‌ها به یکدیگر مانند نسبت ارواح به یکدیگر است. زیرا اجسام آسمانی از اجسام زمینی و بدن‌های انسانی برتر و والاترند. ارواح آسمانی که همان ملایکه هستند نیز از نفس‌های انسان برتر و شریف‌ترند.
و فاضل مذکور در این کتاب، اجزای برهانی بر نبوت رسول، نزدیک بمذاق حکماء فلاسفه نموده است باین عبارت: آدمی یا ناقص و در فرودترین پایه هاست. یا این که بذات خویش کامل است اما تکمیل دیگری را نمیارد.
هوش مصنوعی: در این کتاب، نویسنده به بررسی دلیلی بر نبوت پیامبر پرداخته و به نظر حکما و فلاسفه نزدیک شده است. او بیان می‌کند که انسان یا ناقص است و در پایین‌ترین سطح وجود قرار دارد، یا به ذات خود کامل است اما نمی‌تواند کمالی از نوع دیگر را به ارمغان آورد.
که اولیاء از این زمره اند. یا این که بذات خویش کامل است و تکمیل دیگری را نیز از عهده می آید. که انبیاء از این زمره و در والاترین پایه اند.
هوش مصنوعی: اولیاء نیز از جمله کسانی هستند که به خودی خود کاملند و قادر به کمال بخشیدن به دیگران نیز هستند. انبیاء از جمله این افراد بوده و در بالاترین مرتبه قرار دارند.
از سوی دیگر بکمال بودن و بکمال رساندن را دو پایه ی نظری و عملی است، و برترین کمال قابل تصور در پایه ی نظری، شناخت خداوند تعالی است.
هوش مصنوعی: از سوی دیگر، کمال و انجام دادن آن دو اصل اساسی هستند. در بعد نظری، برترین کمالی که می‌توان تصور کرد، شناخت خداوند بلندمرتبه است.
و برترین کمال قابل تصور در پایه ی عملی طاعت پروردگار متعال است. حال هر کس که بکمال بودنش در بالاترین درجه ی این پایه ها بود. درجه ی ولایتش بکمال است و اگر بکمال رساندنش چنان باشد، درجه ی نبوتش بکمال است. حال که این نکته دانستی، گوئیم: هنگام تولد محمد (ص) دنیا از کفر و شرک و بدکاری پر بود. یهودیان در امر بهتان بر پیمبران و تحریف تورات و تشبیه. کار را به نهایت رسانده بودند.
هوش مصنوعی: برترین و کامل‌ترین حالت ممکن در زمینه‌ی اطاعت از خداوند متعال وجود دارد. هر کسی که در بالاترین سطح این حالت قرار داشته باشد، از نظر ولایت نیز در کمال است و اگر توانسته باشد به این کمال دست پیدا کند، در مرتبه‌ی نبوت نیز به کمال رسیده است. حال که این نکته را دریافتیم، باید بگوییم که در زمان تولد پیامبر محمد (ص)، دنیا پر از کفر، شرک و بدکاری بود. یهودیان به حدی در تهمت زدن به پیامبران و تحریف تورات و نسبت دادن ویژگی‌های نادرست به آن‌ها پیش رفته بودند که کار به اوج خود رسیده بود.
نصرانیان نیز در اثبات تثلیث و تحریف انجیل به غایت رسیده بودند. زردشتیان نیز در کار اثبات وجود دو خداوند و ستیز آن دو و روا دانستن پاره ای منهیات به غایت رسیده بودند.
هوش مصنوعی: نصرانیان به شدت در تلاش بودند تا نظریه تثلیث را ثابت کنند و همچنین تحریفاتی که در انجیل به وجود آمده بود را توجیه کنند. از سوی دیگر، زردشتیان هم در کوشش برای اثبات وجود دو خداوند و جنگ میان آنها و همچنین مجاز دانستن برخی از ممنوعیت‌ها به اوج خود رسیده بودند.
اعراب ما نیز در پرستش بتان و غارت و کشتار باوج رسیده بودند و دنیا، هنگام بعثت محمد(ص) از این تباهی ها پر بود.
هوش مصنوعی: اعراب در زمان بعثت محمد (ص) به حدی در پرستش بت‌ها و انجام غارت و کشتار پیشرفت کرده بودند که دنیا پر از نابسامانی‌ها و فساد بود.
هنگامی که خداوند محمد(ص) را برانگیخت و وی بدعوت مردمان بدین حق برخاست، دنیا از باطل بسوی حق و از دروغ بسوی راست و از ستم بسوی نور عدالت متمایل شد و آن تباهی ها از میان رفت و آن نادانی ها از بیشتر سرزمینهای دنیا رخت بربست.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند پیامبر محمد(ص) را به رسالت فرستاد و او مردم را به سوی حق فراخواند، جهان از ظلمت و دروغ به سمت نور و حقیقت حرکت کرد. در نتیجه، فسادها از بین رفت و جهل و نادانی از بیشتر مناطق دنیا رخت بست.
زبانها به گفتن توحید خداوند باز شد، خردها به شناخت خداوند فروغ گرفت و مردمان تا حد توانائی از عشق دنیا به عشق مولی گرائیدند.
هوش مصنوعی: زبان‌ها برای بیان توحید خداوند گویا شدند، تفکرها برای درک خداوند نورانی شدند و مردم تا جایی که می‌توانستند از عشق به دنیا به عشق به سرپرست خود روی آوردند.
و اگر نبوت را جز بکمال رساندن ناقصان در پایه ی نظری و عملی معنائی نبود، و چنانکه مشاهده کردیم این معنی با آمدن محمد (ص) بیش تر و بکمال تر از آمدن موسی (ع) و عیسی (ع) حاصل آمد، دانسته می آید که محمد (ص) سرور انبیاء و مقتدای برگزیدگان است.
هوش مصنوعی: اگر هدف نبوت تنها تکمیل و راهنمایی افرادی که دارای نواقص هستند در زمینه‌های نظری و عملی باشد، و با توجه به اینکه این هدف با ظهور پیامبر اسلام (ص) به بهترین شکل نسبت به پیامبران گذشته نظیر موسی (ع) و عیسی (ع) تحقق یافته، می‌توان نتیجه گرفت که پیامبر اسلام (ص) بهترین و بزرگ‌ترین پیامبرانی است که انتخاب شده‌اند.
گاه چیزی از مشابه خود سخت دور است. چنانکه بینی آسمان نیز چون آب آبی است.
هوش مصنوعی: گاهی چیزهایی که به نظر می‌رسند مشابه هستند، از همدیگر بسیار دورند. به عنوان مثال، آسمان که به رنگ آبی است، می‌تواند شباهت زیادی به رنگ آب داشته باشد، اما در واقع این دو از یکدیگر متفاوت‌اند.
گل گرچه کشد سرزنش از خار درشت
رو با تو وبر درخت خود دارد پشت
هوش مصنوعی: اگرچه گل مورد سرزنش و اذیت خارهای تیز قرار می‌گیرد، اما با این حال، به تو و درخت خود پشت‌گرمی و پشتیبانی دارد.
با قد تو شاخ گل مگر دعوی کرد
کش گل بطپانچه میزند غنچه به مشت
هوش مصنوعی: قد زیبایت مانند شاخ گل است و با این زیبایی، گل به چالش می‌پردازد؛ زیرا غنچه با مشت خود می‌کوشد تا به آن زیبا برسد.
به محشر گر بپرسندت که خسرو را چرا کشتی
سرت گردم چه خواهی گفت تا منهم همان گویم؟
هوش مصنوعی: اگر در روز قیامت از تو بپرسند که چرا خسرو را کشتی، چه جوابی خواهی داد؟ من هم همین را می‌خواهم بگویم.
از شرح لامیه العجم: معتزله گروهی از مسلمانان که برآنند که افعال نیک آدمی از خداوند است و افعال زشت آدمی از خود اوست.
هوش مصنوعی: معتزله یک گروه از مسلمانان هستند که باور دارند اعمال خوب انسان از سوی خداوند نشأت می‌گیرد، در حالی که اعمال بد او نتیجه تصمیمات و انتخاب‌های خود اوست.
نیز اینکه بایسته است که پروردگار متعال در حال بنده رعایت بصلاح ترین وضعیت کند. نیز این که قرآن مخلوق و حادث است و قدیم نیست. و خداوند نیز بروز رستخیز دیده نخواهد شد.
هوش مصنوعی: همچنین لازم است که خداوند در وضعیت بندگان بهترین حالت را در نظر بگیرد. این نکته هم مهم است که قرآن آفریده شده و جدید است و قدیم نیست. همچنین خداوند در روز قیامت خود را آشکار نخواهد کرد.
و این که مومن اگر گناهانی چون زنا یا شرب خمر مرتکب شود، منزلتی بین دو منزلت خواهد داشت یعنی در آن صورت نه مسلمان خواهد بود نه کافر.
هوش مصنوعی: اگر مؤمنی به گناهانی مانند زنا یا نوشیدن مشروبات الکلی اقدام کند، در وضعیتی قرار می‌گیرد که نه می‌توان او را به‌طور کامل مسلمان دانست و نه به عنوان کافر شناخت.
و این که کسی که به آتش وارد شد، دیگر از آن خارج نخواهد شد. و این که ایمان بگفتار، کردار و پندار است. و این که معدوم خود چیزی است.
هوش مصنوعی: کسی که به آتش بیفتد دیگر نمی‌تواند از آن خارج شود. همچنین، ایمان به گفتار، کردار و پندار وابسته است. در نهایت، عدم وجود، خود به نوعی واقعیت محسوب نمی‌شود.
و این که زشتی و زیبائی به عقل دریافته آید. نیز خداوند بذات خویش حی است نه به حیات و بذات خویش عالم است نه به علم و بذات خویش قادر است نه بقدرت.
هوش مصنوعی: زشتی و زیبایی درک می‌شود و خداوند به ذات خود زنده است نه به حیات خاصی، و به ذات خود داناست نه به علم خاصی، و به ذات خود تواناست نه به قدرت خاصی.
صفدی گفته است: گروهی در پاره ای امور سعادت پیشی و بیشی چنان یافتند که کسی پس از ایشان بدان درجات نرسید، از ایشان میتوان این کسان را نام برد.
هوش مصنوعی: صفدی بیان کرده است که برخی افراد در برخی زمینه‌ها به مقامات و درجات بالایی در سعادت دست یافته‌اند به گونه‌ای که هیچ کس دیگری نتوانسته به آن سطح برسد. او به ذکر نام این افراد پرداخته است.
علی بن ابی طالب(ع) در قضاوت، ابوعبیده در امانت داری، ابوذر در راستگوئی، ابی بن کعب در یادگیری قرآن، زیدبن ثابت در فرائض، ابن عباس در تفسیر.
هوش مصنوعی: علی بن ابی طالب (ع) در زمینه قضاوت، ابوعبیده در حفظ امانت، ابوذر در صداقت، ابی بن کعب در یادگیری قرآن، زید بن ثابت در مسائل شرعی و ابن عباس در تفسیر قرآن شناخته شده‌اند.
حسن بصری در ذکر، وهب بن منبه در قصص، ابن سیرین در تعبیر، نافع در قرائت، ابوحنیفه در فقه قیاسی، مقاتل در تاویل، کلبی در قصص قرآن
هوش مصنوعی: حسن بصری در زمینه ذکر و یاد خدا شهرت دارد، وهب بن منبه در داستان‌ها و قصص معروف است، ابن سیرین در تعبیر خواب شناخته می‌شود، نافع به خاطر قرائت قرآن مطرح است، ابوحنیفه در فقه قیاسی معروف است، مقاتل در تاویل به ویژه در معانی آیات قرآن کار می‌کند و کلبی در قصص قرآن شناخته شده است.
ابن کلبی صغیر در نسب، ابوالحسن مداینی در اخبار، محمد بن جریر طبری در دانش آثار، خلیل در عروض، فضیل بن عیاض در عبادت، مالک بن انس در علم
هوش مصنوعی: ابن کلبی صغیر در نسب‌شناسی، ابوالحسن مداینی در تاریخ‌نگاری، محمد بن جریر طبری در علم تاریخ، خلیل در علم وزن شعر، فضیل بن عیاض در عبادت و مالک بن انس در علم مشهور و معتبر هستند.
شافعی در فقه حدیث، ابوعبیده در غریب، علی بن مدینی در علل حدیث، یحیی بن معین در رجال، احمد بن حنبل در سنت، بخاری در نقد حدیث، جنید در تصوف، محمد بن نصر مروزی در اختلاف
هوش مصنوعی: شافعی در فقه حدیث، ابوعبیده در لغت‌شناسی حدیث، علی بن مدینی در علل حدیث، یحیی بن معین در دانش رجال، احمد بن حنبل در سنت‌گرایی، بخاری در نقد و بررسی احادیث، جنید در تصوف و محمد بن نصر مروزی در بحث‌های مختلف مشهور هستند.
جبائی در اعتزال، اشعری در کلام، ابوالقاسم طبرانی در عوالی، عبدالرزاق در دیدار مردمان از او، ابن منده در وسعت سفر، ابوبکر خطیب در سرعت خطابت، سیبویه در نحو
هوش مصنوعی: جبائی در زمینه اعتزال، اشعری در علم کلام، ابوالقاسم طبرانی در کتاب "عوالی"، عبدالرزاق در ارتباط با ملاقات با مردم، ابن منده در گستردگی سفرها، ابوبکر خطیب در مهارت در خطابت و سیبویه در قواعد زبان و نحو شناخته شده‌اند.
ابوالحسن بکری در دروغ، ایاس در فراست، عبدالحمید در کتابت، ابومسلم خراسانی در علو همت و دوراندیشی، موصلی ندیم در غنا، ابوالفرج اصفهانی صاحب اغانی در محاضرت
هوش مصنوعی: ابوالحسن بکری در هنر دروغ‌گویی، ایاس در بصیرت و خرد، عبدالحمید در نویسندگی، ابومسلم خراسانی در بلندپروازی و دوراندیشی، موصلی در موسیقی و غنا و ابوالفرج اصفهانی صاحب اثر "اغانی" در مجالس و محافل مشهور بودند.
ابومعشر در نجوم رازی در طب، فضل بن یحیی در بخشش، جعفر بن یحیی در توقیع، ابن زیدون در فراخی عبارت، ابن قریه در بلاغت جاحظ در ادبیات و بیان
هوش مصنوعی: ابومعشر در نجوم، رازی در پزشکی، فضل بن یحیی در بخشش، جعفر بن یحیی در امضا و توقیع، ابن زیدون در جامع‌گویی و بلاغت، و جاحظ در ادبیات و بیان به شهرت رسیده‌اند.
حریری در مقامات، بدیع الزمان همدانی در حفظ، ابونواس در مطایبه و هزل، ابن حجاج در کاربرد واژه های سخیف، متنبی در حکم و امثال شعر، زمخشری در آموختن عربی، نسفی در جدل، جریر در هجو زشت.
هوش مصنوعی: حریری در نوشتن مقامات مهارت دارد، بدیع الزمان همدانی در حفظ شعرها توانایی دارد، ابونواس در شوخی‌ها و لطیفه‌هایش مشهور است، ابن حجاج در به کار بردن واژه‌های زشت و جنجالی شناخته شده است، متنبی در ارائه نظرات و مثل‌های شاعرانه معروف است، زمخشری در تدریس زبان عربی فعالیت می‌کند، نسفی در مباحثات و جدل‌ها برجسته است و جریر در هجو و satire زشت به شهرت رسیده است.
حماد راویه در شعر عربی، معاویه در بردباری، مامون در عشق به عفو. عمروبن عاص در زیرکی، ولید در شرابخواری، ابوموسی اشعری در سلامت باطن، عطاء سلمی در خوف خدا
هوش مصنوعی: حماد در شعر عربی مهارت دارد، معاویه شخصی با بردباری است، مامون به خاطر عشقش به بخشش شناخته می‌شود. عمرو بن عاص در زیرکی و هوش برتر است، ولید معروف به شرابخواری است، ابوموسی اشعری از نظر باطن پاکدامن است و عطاء سلمی از خوف و ترس از خداوند برخوردار است.
ابن بواب در کتابت، قاضی فاضل در نامه نگاری، عماد کاتب در جناس، ابن جوزی در وعظ، اشعب در طمع، ابونصر فارابی در نقل سخن پیشینیان و فهم و تفسیر آن
هوش مصنوعی: ابن بواب در نوشتن آثار خود مهارت داشت، قاضی فاضل در نوشتن نامه‌ها توانایی خاصی داشت، عماد کاتب در استفاده از تشابه صوتی واژه‌ها برجسته بود، ابن جوزی در فن وعظ و نصیحت معروف بود، اشعب در نشان دادن طمع و بخیل بودن شهره بود و ابونصر فارابی در نقل سخنان گذشتگان و درک و تفسیر آن‌ها مهارت داشت.
حنین بن اسحاق در ترجمه یونانی به عربی، ثابت بن قره در پیرایش آنچه از ریاضیات بعربی نقل کرده است، ابن سینا در فلسفه و علوم قدماء امام فخرالدین در اطلاع بر علوم، سیف آمدی در تحقیق، نصیر طوسی در مجسطی.
هوش مصنوعی: حنین بن اسحاق در ترجمه متون یونانی به عربی فعالیت می کرد. ثابت بن قره در اصلاح و بهبود متون ریاضی عربی نقش داشت. ابن سینا در زمینه فلسفه و علوم قدیمی شناخته شده است. امام فخرالدین در آگاهی و تسلط بر علوم مختلف معروف بود. سیف آمدی در تحقیقات علمی تخصص داشت و نصیر طوسی نیز در زمینه اثر معروف مجسطی معروف است.
ابن هیثم در ریاضی، نجم الدین کاتبی در منطق، ابوالعلاء معری در اطلاعات زبان عربی، ابوالعیناء در پاسخ های قانع کننده، زید در بخل.
هوش مصنوعی: ابن هیثم در ریاضیات شناخته شده است، نجم الدين کاتبي در زمینه منطق مشهور است، ابوالعلا معری در دانش زبان عربی مهارت دارد، ابوالعیناء در ارائه پاسخ‌های منطقی و قانع‌کننده معروف است و زید به خاطر بخلش شناخته شده است.
قاضی احمد بن ابی داود در مروت و حسن ترافع، ابن معتز در تشبیه، ابن رومی در نظیر، صولی در شطرنج، ابو محمد غزالی در جمع بین علوم منقول و معقول، ابو ولیدبن رشید در تلخیص کتب طبی و فلسفی پیشینیان
هوش مصنوعی: قاضی احمد بن ابی داود در جوانمردی و حسن رفتار شناخته شده است، ابن معتز در تشبیه‌سازی، ابن رومی در ایجاد نظایر، صولی در شطرنج، ابو محمد غزالی در ترکیب علوم نقلی و عقلی، و ابو ولید بن رشید در خلاصه‌سازی کتاب‌های پزشکی و فلسفی گذشتگان مهارت دارد.
محی الدین بن عربی در تصوف که خداوند از آن دسته از ایشان که براه راست رفته و پیروی از سرور آدمیان و نیک ترین ثقلین(ص) را پیشه کرده اند، خشنود بادا.
هوش مصنوعی: خداوند از کسانی که در مسیر راست و درست حرکت کرده و از پیامبر بزرگوار اسلام و بهترین انسان‌ها پیروی می‌کنند، راضی و خشنود باشد.
از نوادر اندیشه: حکایت شده است که کسی به زنی که وی را آرزومند بود، نوشت: خیالت را فرمان ده که در خواب برمن گذرد. زن پاسخ نوشت: دیناری بفرست تا خود به بیداری بنزدت آیم.
هوش مصنوعی: روزی شخصی به زنی که به او علاقه‌مند بود نامه نوشت و از او خواست که در خواب به سراغش بیاید. زن در جواب نوشت که اگر می‌خواهد به ملاقاتش بیاید، باید برایش یک دینار بفرستد تا خودش به نزد او بیاید.
قوه ی خیال در خواب دیدن به تنهائی عمل نمی کند. بلکه این قوه برای خواب دیدن نیازمند قوه ی تفکر، حافظه و دیگر قوای عقلی است.
هوش مصنوعی: توانایی خیال در خواب دیدن به تنهایی کافی نیست. بلکه برای خواب دیدن، این توانایی نیاز به تفکر، حافظه و سایر قابلیت‌های عقلانی دارد.
از این رو کسی که در خواب بیند که شیری بسوی او چابک می آید تا بدردش، در آن خواب، قوه ی تفکر ماهیت زیانمند آن درنده را درمی یابد، قوه ی ذاکره درندگی آن جانور را درک همی کند، حافظه حرکات و صورت ظاهر آن را درک می کند و سرانجام مخیله تمامی آنها را درک کرده و شیر را بخیال اندر همی آورد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در خواب ببیند که یک شیر به سمت او به‌سرعت نزدیک می‌شود تا به او آسیب برساند، در این خواب توانایی فکر کردن به ماهیت زیان‌بار آن شیر را دارد. او می‌تواند ویژگی‌های درندگی آن حیوان را به یاد آورد، حرکات و ظاهر آن را به خاطر می‌سپارد و در نهایت، تمامی این تصورات را در ذهن خود شکل می‌دهد و تصویر شیر را در خیال خود تداعی می‌کند.
خداوندا، ترا سپاسی شایسته ی تو بر آن نعمت هائی که شایسته اش نبودم و ارزانیم داشتی.
هوش مصنوعی: خداوندا، برای نعمت‌هایی که به من عطا کردی با اینکه لایقشان نبودم، از تو سپاسگزارم.
هر زمان که بر تقصیر خویش همی افزایم، به بخشش خویش همی افزائی، گوئی تقصیرات من مستوجب زیادتی بخشش تو است.
هوش مصنوعی: هر بار که بر گناهانم می‌افزایم، گویی تو هم بر بخششت می‌افزایی؛ انگار که خطاهای من باعث افزایش بخشش تو می‌شود.
دلارام، هنگامی که روز هجران حال پریشان و اشگ مرا دید، بگریست.
هوش مصنوعی: دلارام وقتی دید که در روز جدایی، حال من خراب و اشک‌هایم جاری است، شروع به گریه کرد.
اشک من چون یاقوتی بر طلا همی بارید و اشک وی اما چون قطرات دری بر یاقوتی همی چکید.
هوش مصنوعی: اشک من مانند یاقوتی بر روی طلا می‌ریخت و اما اشک او مانند قطرات باران بر یاقوت می‌چکید.
می گویند: اشعب روزی میگذشت و کودکان مسخره اش همی کردند. ایشان را گفت: وای بر شما، سالم بن عبدالله بصدقه ی عمر خرما همی دهد. کودکان بسوی خانه سالم دویدند. اشعب نیز بدنبالشان افتاد که، چه مرا آگاه کند، شاید راست گفته باشم.
هوش مصنوعی: روزی اشعب در حال عبور بود که بچه‌ها به او مسخره کردند. او به بچه‌ها گفت: "وای بر شما، سالم بن عبدالله برای صدقه عمر خرما می‌دهد." بچه‌ها به سوی خانه سالم دویدند و اشعب نیز به دنبال آن‌ها رفت تا ببیند آیا واقعاً چیزی که گفته شده درست است یا نه.
گفتاری، آهوئی را بر پشت خری دید. گفت: مرا بر ترک خویش سوار نمی کنی؟
هوش مصنوعی: آهوئی را بر روی پشت یک خر دید و از او پرسید: آیا مرا سوار بر خودت نمی‌کنی؟
سوارش کرد و کفتار گفت: خرت چقدر چابک است! کمی که رفتند گفت: خرمان چه چابک است! آهو گفت: پیش از آن که بگوئی: خرم چه چابک است، پیاده شود! من حریص تر از تو هرگز ندیده ام.
هوش مصنوعی: کفتار سوار خر شد و با تعجب گفت: "چقدر این خر چابک است!" کمی که جلوتر رفتند، دوباره گفت: "خر ما چه چابکی دارد!" آهو در پاسخ به او گفت: "قبل از اینکه بگویی خر چقدر چابک است، بهتر است پیاده شوی! من هرگز کسی را حریص‌تر از تو ندیده‌ام."