رباعی شمارهٔ ۴
دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب
سیرش نه بدیدیم و روان شد به شتاب
گفتم که : دگر کِیَت بخواهم دیدن؟
گفتا که: به وقت سحر، اما در خواب
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب
سیرش نه بدیدیم و روان شد به شتاب
هوش مصنوعی: دیروز شب، آن چهره زیبا و دلنشین از در وارد شد، ولی ما نتوانستیم به خوبی او را ببینیم و خیلی زود رفت.
گفتم که : دگر کِیَت بخواهم دیدن؟
گفتا که: به وقت سحر، اما در خواب
هوش مصنوعی: به کسی گفتم: چه زمانی دوباره تو را میتوانم ببینم؟ او پاسخ داد: صبح زود، اما فقط در خواب.
حاشیه ها
1400/06/04 15:09
هیوا
میشه بیت دوم رو معنا کنید
1400/06/04 18:09
ملیکا رضایی
هیوا عزیز ؛
بیت دوم عاشق به معشوق میگوید که چه زمان تو را دوباره خواهم دید ؟
ومعوشق میگوید هنگام سحر اما در خواب ...
در واقع این شعر عرفانی ست و از عشق به خدای میگوید ؛و وجود کلمه سحر نیز میتواند این را تصدیق کند ؛چرا که اذان صبح هم در این فاصله زمانی خواهد بود ...
البته که خدای دیدنی نیست ولی بودند عرفایی که اله ای از سوی خدا دیدند و یا در خوابهاشان پری ای دیدند که آن پری در خواب همان نقش خیال خدا در ذهن عاشق است و البته معشوق هزار شکل دارد و عاشق در سراب او تشنه و سیراب شده و در امواج رخسارهای شکل و بی شکل او غرقه ست ...
درود
1400/06/14 19:09
هیوا
سپاس