رباعی شمارهٔ ۱۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
البته به نظرم «تراوش» در این رباعی معنایی گسترده و آشکار دارد و نیازی به این همه نکتهسنجی شیمیایی نیست. اتفاقن اگر نیک بنگریم، هر یک از ما کوزهای هستیم که از ظاهرمان نمیتوان به باطنمان پی برد و باید تراوشی کنیم، یعنی حرفی بزنیم یا رفتاری کنیم که دیگران دریابند ما کوزۀ عسل هستیم یا شوکران.
به نام او
سلام. به قول حاشیه قبل، نیازی به این نکته سنجی شیمیایی نیست:
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
مقصود از این مصرع (از کوزه همان برون تراود که در اوست) که به صوت مثل درآمده، ارتباط مستقیم، طبیعی و ناگزیر میان اثر و صاحب اثر، خالق و مخلوق، سازنده و ساخته شده است.
به عنوان مثال چنانکه مصرع اول بیت نیز می گوید، سخنان فرد خبر از حال درونی اش می دهد؛ همه اعمال دیگر و آثار دیگر ما نیز مصداق این حرفند. مثال دیگر در خوشنویسی است. شنیده اید که می گویند خط هر کس نشان دهنده شخصیت اوست و روانشناسان امروز برای فهم بسیاری از خصوصیات شخصیتی به امضا یا دستخط افراد می نگرند. به قول قدما:
صفای خط از صفای دل است
و بسیار مصادیق دیگر که خبر از همین امر می دهد:
از کوزه همان برون تراود که در اوست
درود و عرض ادب ،
البته خط نشانهی شخصیت است ولی صفای خط ربطی به آن ندارد ، از نحوهی نوشتار حروف ، فشار وارد شده بر قلم ، و نوع شکستگی حروف میشود تکههایی از شخصیت یک فرد را نه با قطعیت شناخت
(وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست)
در این مصراع واژه " خود " وزن شعر را شکسته است،بایست " خویش " بیاید تا شعر وزن خود را حفط وشیوایی مصراع حفظ گردد.
وان کس که مرا گفت نکو خویش نکوست.
با درود...
ابدال ، یکی از اختیارات وزنی است که به جای دو هجای کوتاه میتوان یک هجای بلند گذاشت و میبینید که همین قانون استفاده شده است و شعر همچنان وزن خود را حفظ کرده و از زیبایی آن کم نشده است.
آقای روحی درست می گویند اما از قدیم گفته اگد در مثل مناقشه نیست به مثل ها همانگونه بوید نگرزیست که عموم مروم به آن می نگرند البته عنصر زمان را هم باید در نظر گرفت هر چیز را که از زمان ومکان خودش دور کنی مفهومش از بین می رود. کوزه ای که شاعر مثال آورده است خاص آب بوده بعدها اشکال دیگری از آن برای چیزهای دیگر ساخته اند وشاید امروزه برای بنزین و سنگ خاک و...... ساخته باشند !!! که آن بندگان خدا نیستند که مثل خود را تغییر بدهن!
البته از مصرع دوم می توان اینگونه برداشت کرد و به مساله بِرند سازی اشاره کرد، ادبیات ما از این دست زیاد دارد.
سلام
کلام تو ، حال تو ، وضعیت مالی تو ، شادی یا افسردگی ، نوع نگاه تو به دیگران و جهان ، ارتباط تو چه با همسر با فرزند با همکار و ...، همه اینها نتیجه درون توست نتیجه افکار و احساس توست
به نظر من همین دوبیت کافی است برای اثبات بزرگی شیخ بهایی
بسیار آموزنده و زیباست
روحی جان احتمالا از تلامیذ رازی نبودی؟
دوست عزیز شما سر کلاس ادبیات اگه با خودت کاغذ تورنسل، ارلن ؛ پی پت یا چراغ الکلی ببری،به همان اندازه غیر متعارفه که کلام شعری را از دیدگاه علم شیمی ارزیابی و بررسی کنی. این گونه ای؛ از نگاه تک بعدی به مسائل هست، بیان اینکه مکغب تنها یک سطح دارد و همان است که من میبینم.
------------------
آقای شفیغ عزیز:
طبق همون فرمایش خودتون شاعر گفته واین وزن رو نمیشکنه . اگه میگفت گفته شما صدق داشت و ارجحتر به آن بود.
هم که کلا وزن و آهنگ و...همه رو میریزه به هم.
با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
تراویدن یا تراوش کردن به معنای رفتن آب به پالا و به نرمی و آهستگی است. منظور همان چکه کردن است. و پالا از مصدر پالاییدن, به معنای صاف شدن آمده است.
در قدیم شراب و گاهن آب را برای نوشیدن می پالاییدند. آب را در کوزه ای می ریختند, در کوزه را با کلاهکی از حصیر یا ابریشم می پوشاندند و کوزه را در ظرفی دیگر قرار میدادند. آب به نرمی و آهستگی از درپوش عبور میکرد و در ظرف دیگر ریخته می شد. در این روش معمولا کوزه و درپوش هر بو و طعمی که داشتند به آب منتقل میکردند. در اینگونه مواقع می گفتند؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست.
آقای روحی زحمت کشیدید متن ده خطی نوشتید اما
در مثل مناقشه نیست
بسیار عالی گعته اند