رباعی شمارهٔ ۱۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
برای رسیدن به تو به تعداد همه ی انسانها راه است
با عرض سلام بعید میدونم این شعر از ذهن فقیه عارفی مثل شیخ بهایی صادر شده باشه چرا که مسیرناحق هیچ وقت به حق ختم نمیشه.
من با شما موافقم آقا مهدی
ضمن درود به شما عزیزان خواستم به آقای مهدی عرض کنم که این بیت زیبا از حضرت شیخ بهایی میباشد اما متاسفانه ایشان معنی میکده وجام وشراب و.... را که منظور نظر عارفان میباشد درک نکرده اند بامید روزی که همه ما از قید وبند ظاهرها آزاد شویم
با سلام
به نظر من ؛ منظور"شیخ بهایی" از "میکده"و"مستی" همان میکده یا معنی همیشگی اش بوده و شیخ خواسته تشخیص حق و نا حق را به صاحبش واگذاریم .چرا که به نظر زاهد قطعا" بین میکده و حق راهی نیست و از دید عارف؛هست!
سلام . وقتی میریم تو بحث عرفان دیگه ظاهر کار دیگه مهم نیست مهم مفهوم شعره و هرکس به اندازه ضمی که داره برداشت میکنه از شعر خدا خیلی دور نیست از ما خیلی هم مراحل پیچیده ای نداره که بخواد بهش برسی هرجاکه یه لبخند از روی عشق دیدی هرجا که یه مهربونی دیدی هرجا که یه نیت خیر دیدی بدون خدا همونجاست یکی راه ارتباطش باخدا تو مسجده یکی تو کارشه یکی تو فکرشه یکی میخونه مثل داستان موسی و شبان پس شیخ حرف بدی نزده ولی مطمءن باشید پیام درستی را در نظر گرفته و این شعر رو گفته
میکده در این جا همان خانقاه است جایی که دراویش در آن به سیر و سلوک می پردازند ولی در دید دراویش زاهد نقطه مقابل وملامتگر آنان است جایش در خانقاه نیست از این از بودن او در این مکان تعجب شده و گویی زاهد که عمری درمقابل عارف بوده واو را به داشتن این مسلک ملامت می کرده حالا به خانقاه آمده وآن می مدهوش کننده خدایی را نوشیده وچشم حقیقت باز کرده که راه های منتهی به خدا یکی نیست در این راه نباید تنگ نظری وتحجر به خرج داد و دیگران را محکوم کرد در تاریخ می خوانیم که فقها در زمانی فردی مانند ملا صدرا یا امام خمینی را محکوم به مرگ یا تخطئه کردند ولی گذشت زمان اثبات کرد که اینان بر حق بودند.در قاموس عرفا می و مستی سنبل عشق به حصرت حق است چرا که عشق به خدا انسان را نه تنها از دنیا و ما فیها که از خودش هم بیخود می کند.
میکده در اینجا بیشتر منطقی است که به معنای اولیه و اصلی به کار رفته باشد نه معنوی ثانویه .
بنابراین با جناب شروین پاداش پور موافقم.
آن کلمه "هم" در مصرع آخر این احتمال را تقویت میکند
دوشدی گووزریم دونن گجه میخانادان
گوردووم قوجا بیر مست آغی سچمز قاردان
شرم ایله ددیم بو کوپ نءدیر چینینده
ایچ باده ددی باغیشلایان دیر یارادان
این ترجمه ترکی همین شعره تقدیم به همه ترک زبانان عزیز و مردم هنر دوست ایران عزیز . البته این ترجمه آقای علی پولاد میباشد مال من نیست
سپاس از شما جناب"بنازاده" .
اینکه صراحی در دست ، به یاد حق بنوشد ، تا به حق برسد ، جز لقلقه ی زبان چیزی هست؟
قاآنی هم لواط می کرده وگفته ازین راه به خدا می رسم.
آ حسین -1
این جناب تنها نبوده است بسیاری از به اصطلاح عارفان همین راه صعب العبور را برای رسیدن به حق پیموده اند .
داستان چوب علی موجود را شنیده اید؟؟
گمنام -1 گرامی
چوب علی موجود؟
چگونه بوده است آن حکایت ؟
گمنام-1 گرامی
به اصطلاح عارفان را خوب آمدید
من ابداً به آنان که ادعای عرفان دارند اعتقاد ندارم ، این لقبی هم که دیگران به آنان می دهند ، جوگیر شدن است،
عالم هپروت و خیالبافی را عرفان نامیده اند.
به نظر من عارف آن است که شناختی واقعی از همین زندگی داشته باشد ، نه سردر گم در رویا
زنده باشید
آ حسین جان،
جوینده یابنده است
گمنام - 1 جان
جُستیم، نجُستیم
به هر حال عزیزی
دقیقا همینطوره ، از میکده هم به سوی حق راهی هست اینو من شخصا تجربه کردم ،منظور شاعر از میکده همون میکده است من حدود 12 سال به الکل اعتیاد داشتم وزندگیم خالی از خدا بود نه دین نه طریقه و نه هیچ روشی که به خدا منتهی میشه برای من معنی و مفهوم خاصی نداشت تنها پناهگاه من الکل بود ولی الکل بسشتر برام یک مرگ فرسایشی بود تا زندگی و این قضیه به جایی رسید که من دو راه بیشتر نداشتم یا باید مرگ رو انتخاب میکردم چون با ادامه مصرف کبدم داشت از کار میفتاد و یا باید زندگی رو انتخاب میکردم که این هم به سادگی امکان پذیر نبود و خودم هم به تنهایی قادر نبودم به زندگی معمولی که قبل از اعتباد داشتم برگردم در اون لحظه من هیچ کسی و هیچ چیزی جز خدا برام باقی نمونده بود و من با درخواست از خدا و به لطف او تونستم دوباره به زندگی برگردم . این موضوع شخصی رو عنوان کردم که تا بلکه بتونم منظور شاعر رو با توجه به درک و برداشت خودم برسونم .
از میکده هم به سوی حق راهی هست ولی این راه یکی از پر پیچ خم ترین و خطرناک ترین راه هاست . . .
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر میزدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی
سلام
بنظر من منظور شاعر همان میکده و همان شراب و همان مستی بوده.
دقت کنید این سخن (از میکده هم بسوی حق راهی هست) از زبان یک زاهد یک عارف گفته شده نه یک شخص عادی.
شخصی که شاید تمام مراحل سیر و سلوک عرفان و عبادت را گذرانده باشه. پس میتوان نتیجه گرفت شرابی که شاید خداوند در این دنیا بخاطر صدماتی که به خودمون و اطرافیانمون ممکنه وارد کنه ممنوع کرده ولی در آن دنیا که دیگر اسیر این جسم نیستیم را بشارت داده.
همانطور که در بهشت هم میوه ای زمینی وجود داشت در اینجا هم نشانه هایی از بهشت وجود دارد
پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیست
من یقین دارم که در پیشگاه بیکران او نه مسلمان معنی دارد نه ترسا .
و نه یهود و بودا. ماییم که غرقه در افرینش مذهب ها و «...ایسم» ها غرقه
شدیم و فراموشمان شده امده ایم که چه بکنیم. بر خلاف حضرت مولانا چراغ
در دست گرفتیم تا منصور حلاجی بیابیم و بر دار کنیم.