شمارهٔ ۳
دلم از قال و قیل گشته ملول
ای خوشا خرقه و خوشا کشکول
لوحش الله، ز سینهجوشیها
یاد ایام خرقهپوشیها
ای خوش ایام شام و مصر و حجاز
فارغ از فکرهای دور و دراز
باز گیرم شهنشهی از سر
و ز کلاه نمد کنم افسر
شود آن پوست تخته، تختم باز
گردد از خواب، چشم بختم باز
خاک بر فرق اعتبار کنم
خنده بر وضع روزگار کنم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم از قال و قیل گشته ملول
ای خوشا خرقه و خوشا کشکول
هوش مصنوعی: دل من از حرفها و شایعات خسته شده است. چه خوب است که پوششی داشته باشم که به من آرامش بدهد و یا کاسهای پر از نعمت، که سرگرم آن شوم و از دغدغهها دور بمانم.
لوحش الله، ز سینهجوشیها
یاد ایام خرقهپوشیها
هوش مصنوعی: کتاب زندگیاش، به خاطر یادآوری احساسات و خاطرات گذشته، پر شده است از لحظات مهم و نیکویی که در دوران زهد و پارسایی خود داشته است.
ای خوش ایام شام و مصر و حجاز
فارغ از فکرهای دور و دراز
هوش مصنوعی: چه روزهای خوشی که در شام، مصر و حجاز سپری میشود؛ بیآنکه دغدغههای دور و دراز ذهن را داشته باشیم.
باز گیرم شهنشهی از سر
و ز کلاه نمد کنم افسر
هوش مصنوعی: من دوباره تاجشاهی را از سر میزنم و از کلاهم افسر درست میکنم.
شود آن پوست تخته، تختم باز
گردد از خواب، چشم بختم باز
هوش مصنوعی: وقتی که آن فقر و سختی به پایان برسد و وضعیت بهتر شود، من نیز از خواب غفلت بیدار میشوم و به آیندهام امیدوار میشوم.
خاک بر فرق اعتبار کنم
خنده بر وضع روزگار کنم
هوش مصنوعی: برایم بیاهمیت است که به اعتبار و مقام خود اهمیت بدهم، و فقط به وضع و حال موجود در زندگیام بخندم.