گنجور

غزل شمارهٔ ۸

یک گل ز باغ دوست، کسی بو نمی‌کند
تا هرچه غیر اوست، به یک سو نمی‌کند
روشن نمی‌شود ز رمد، چشم سالکی
تا از غبار میکده، دارو نمی‌کند
گفتم: ز شیخ صومعه، کارم شود درست
گفتند: او به دردکشان خو نمی‌کند
گفتم: روم به میکده، گفتند: پیر ما
خوش می‌کشد پیاله و خوش بو نمی‌کند
رفتم به سوی مدرسه، پیری به طنز گفت:
تب را کسی علاج، به طنزو نمی‌کند
آن را که پیر عشق، به ماهی کند تمام
در صد هزار سال، ارسطو نمی‌کند
کرد اکتفا به دنیی دون خواجه، کاین عروس
هیچ اکتفا، به شوهری او نمی‌کند
آن کو نوید آیهٔ «لا تقنطوا» شنید
گوشی به حرف واعظ پرگو نمی‌کند
زرق و ریاست زهد بهائی، وگرنه او
کاری کند که کافر هندو نمی‌کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک گل ز باغ دوست، کسی بو نمی‌کند
تا هرچه غیر اوست، به یک سو نمی‌کند
هوش مصنوعی: یک گل از باغ دوست، هیچ‌کس بوی آن را نمی‌گیرد، مگر اینکه هر چیز دیگری را کنار بگذارد و فقط به او توجه کند.
روشن نمی‌شود ز رمد، چشم سالکی
تا از غبار میکده، دارو نمی‌کند
هوش مصنوعی: چشم مسافر در جستجوی حقیقت نمی‌تواند به روشنی برسد تا زمانی که از غبار و آلودگی‌های دنیای مادی رهایی نیابد.
گفتم: ز شیخ صومعه، کارم شود درست
گفتند: او به دردکشان خو نمی‌کند
هوش مصنوعی: من به کسی گفتم که راز و مشکل خود را از یک مشاور دینی بپرسم تا درست شود. اما دیگران گفتند که او به افراد درمانده و نیازمند توجهی نمی‌کند و نمی‌تواند به آن‌ها کمک کند.
گفتم: روم به میکده، گفتند: پیر ما
خوش می‌کشد پیاله و خوش بو نمی‌کند
هوش مصنوعی: گفتم به سمت میکده می‌روم، آن‌ها گفتند که استاد ما خود به خوبی جام را پر می‌کند و عطر دلنشینی ندارد.
رفتم به سوی مدرسه، پیری به طنز گفت:
تب را کسی علاج، به طنزو نمی‌کند
هوش مصنوعی: به مدرسه راه افتادم که ناگهان یک پیرمرد با شوخی گفت: هیچ‌کس با شوخی نمی‌تواند تب را درمان کند.
آن را که پیر عشق، به ماهی کند تمام
در صد هزار سال، ارسطو نمی‌کند
هوش مصنوعی: آنچه که یک عاشق باتجربه و با دانش در طول زمان و با تلاش بسیار به دست می‌آورد، حتی بزرگترین فلاسفه و دانشمندان مانند ارسطو نیز نمی‌توانند آن را به دست آورند.
کرد اکتفا به دنیی دون خواجه، کاین عروس
هیچ اکتفا، به شوهری او نمی‌کند
هوش مصنوعی: خود را به داشته‌های ناچیز دنیا راضی کرده‌ای، در حالی که این دختر زیبا هیچگاه به همسری تو راضی نمی‌شود.
آن کو نوید آیهٔ «لا تقنطوا» شنید
گوشی به حرف واعظ پرگو نمی‌کند
هوش مصنوعی: کسی که بشارت آیه «ناامید نشوید» را دریافت کرده است، دیگر به سخنان طولانی واعظ که مدام صحبت می‌کند، توجهی نمی‌کند.
زرق و ریاست زهد بهائی، وگرنه او
کاری کند که کافر هندو نمی‌کند
هوش مصنوعی: زرق و زرق و برق ریاست و ظاهر مذهب ارزش خاصی ندارد، زیرا او (خدا) می‌تواند کاری انجام دهد که حتی کافرترین افراد هم از انجام آن ناتوان باشند.

حاشیه ها

1391/09/27 15:11
امین کیخا

عروس در واقع اروس باید نوشته شود و در اصل به معنی سپید است و اروشا هم همین لغت است

1392/09/08 00:12
آفتاب

رَمَد : درد چشم

1393/09/19 17:12
رضا

بسیار زیبا

1394/12/27 12:02
علی

دوستان منظور مصرع دوم از بیت پنجم چیه؟ اونجا که میگه تب را کسی علاج، به طنزو نمی‌کند؟ معنی کلمه طنزو چیه؟

1395/02/20 22:05
ایرج دریکوند

طنزو : گمان میرود همان طنز باشد 0واژه ی عربی طنز معانی زیادی دارد0یکی از آنها سخن رمز آلود است 0 با توجه به این نکته که بسیاری از انسانها برای درمان بیماری خود سراغ دعا و رمالی و کف بینی می رفتند شاید اشاره ی شیخ بهایی هم به این نکته بوده 0 یعنی تب با جادو و دعا و 000 بر طرف نمیشود و باید توسط دانش پزشکی دلیل تب را پیدا کرد0

1396/07/01 18:10

ایرج ،
تنزو (طنزو) نام حشره خردی است که جوشانده آنرا در گذشته برای آرام کردن تب و سرفه به بیماران می خورانده اند.

1397/08/01 00:11
سعید۱۴۰۰

آن را که پیر عشق به ماهی (به یک شب)کند تمام/در صد هزار سال ارسطو نمی کند،،،خیلی زیبا وجالبه،جالب از این جهت که شیخی عالم حتی درعلوم طبیعی و مهندسی ،ایجوری تقابل عشق و عقل رو مطرح میکنه و تمام قد از عشق دفاع میکنه،،،قابل توجه دانشمندان به اصطلاح روشنفکر امروز

1398/01/02 22:04

سلام و وقت بخیر
اگر
تنزو (طنزو) نام حشره خردی است که جوشانده آنرا در گذشته برای آرام کردن تب و سرفه به بیماران می خورانده اند.
پس چرا جناب شیخ می‌گه
تب را کسی علاج، به طنزو نمی‌کند
؟

1398/08/08 11:11
موثق

سلام دوستان
منظور از طنزو جراحی است منظور شیخ بهایی اینکه که کسی که تب دارد نباید جراحی کرد. باتشکر یاحق

1399/07/10 02:10
مهدی محبوبی

بعد از بیت هفتم ( کرد اکتفا به دنیی دون خواجه ، کاین عروس )
و قبل از بیت ِ ( آن کو نوید آیه ی لا تقنطو شنید )
بیت ِ هشتم از متن اصلی ِ این شعر از شیخ بهایی در این پیج از گنجور نوشته نشده است و جا افتاده است .
لطفا در این صفحه ببت ِ زیر را اضافه کنید .
بیت ِ زیر باید بعد از بیت ِ هفتم‌ نوشته شود :
تا پشت ِ خود به گنج ِ ازل داده ایم ما
ملک ِ ابد به جانب ِ ما رو نمی کند

با تشکر