گنجور

غزل شمارهٔ ۴

بگذر ز علم رسمی، که تمام قیل و قال است
من و درس عشق ای دل! که تمام وجد و حال است
ز مراحم الهی، نتوان برید امید
مشنو حدیث زاهد، که شنیدنش وبال است
طمع وصال گفتی که به کیش ما حرام است
تو بگو که خون عاشق، به کدام دین حلال است؟
به جواب دردمندان، بگشا لب ای شکرخا!
به کرشمه کن حواله، که جواب صد سوال است
غم هجر را بهائی، به تو ای بت ستمگر
به زبان حال گوید که زبان قال لال است

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگذر ز علم رسمی، که تمام قیل و قال است
من و درس عشق ای دل! که تمام وجد و حال است
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که به دانش رسمی اعتماد نکن، زیرا پر از بحث و مجادله است. بلکه به عشق بپرداز، چرا که این همان حالت و شوری است که ارزشی واقعی دارد.
ز مراحم الهی، نتوان برید امید
مشنو حدیث زاهد، که شنیدنش وبال است
هوش مصنوعی: از رحمت‌های خداوند، هرگز امیدتان را قطع نکنید. به سخنان زاهدان گوش ندهید، زیرا شنیدن آن‌ها ممکن است برای شما ضرر داشته باشد.
طمع وصال گفتی که به کیش ما حرام است
تو بگو که خون عاشق، به کدام دین حلال است؟
هوش مصنوعی: تو می‌گویی که آرزوی رسیدن به محبوب در دین ما ممنوع است، اما بگو که جان دادن و رنج کشیدن عاشق در کدام آیین مجاز است؟
به جواب دردمندان، بگشا لب ای شکرخا!
به کرشمه کن حواله، که جواب صد سوال است
هوش مصنوعی: ای شکرین سخن، لب خود را به روی دردکشیدگان بگشای و با ناز و کرشمه، پاسخ آن‌ها را بده که جوابی برای صد سوال در دل دارد.
غم هجر را بهائی، به تو ای بت ستمگر
به زبان حال گوید که زبان قال لال است
هوش مصنوعی: غم جدایی از تو، ای معشوق ستمگر، به گونه‌ای راحت ابراز می‌شود که زبان من برای گفتن این درد خاموش است.

حاشیه ها

1394/04/09 14:07
سعید

بی نظیره این غزل.
مثل خود جناب شیخ ...