گنجور

غزل شمارهٔ ۲

ای خاک درت سرمهٔ ارباب بصارت
در تأدیت مدح تو خم، پشت عبارت
گرد قدم زائرت، از غایت رفعت
بر فرق فریدون ننشیند ز حقارت
در روضهٔ تو خیل ملایک، ز مهابت
گویند به هم مطلب خود را به اشارت
هر صبح که روح القدس آید به طوافت
در چشمهٔ خورشید کند غسل زیارت
در حشر، به فریاد بهائی برس از لطف
کز عمر، نشد حاصل او غیر خسارت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1392/09/29 21:11
ناشناس

این شعر در مدح حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام است که شیخ بهایی در جوارش آرمیده است.
و الحق شعری وزین و زیباست

1392/11/17 20:02
ناشناس

شیخ بهایی این شعر را از عشق و علاقه اش به امام رضا (ع) سروده است

1395/06/23 09:08
ارین

خودش گفته بهتون!!؟

1395/06/23 20:08
گمنام-۱

همینطور است جناب آرین
خود شاعر و در همین غزل گفته است

1395/08/11 20:11
سارینا نصیری

شعر زیبا یی بود.اما من فکر می کنم خیلی اینتر نت بده .هه هه آخه فضولا واقعا که.

1397/06/06 10:09
سید مرتضی حسینی

آرین خان گفته آیا خود شیخ بهایی گفته که این ابیات در مدح امام رضا ع است؟
بله اگر اهل تحقیق باشیم و جستجو کنیم به سایتهای متعددی برمی خوریم که این ابیات را بر اساس نسخه خطی به قلم شیخ بهایی آورده اند. شیخ در نسخه به عربی نوشته: فی مدح الامام الثامن سلام الله علیه
اینم یکی از اون سایتها:
پیوند به وبگاه بیرونی

1399/11/11 12:02
رضا

سلام
در این غزل کوتاه می بینم که شیخ بهایی برای توصیف بزرگی یک شخص بزرگ
اقدام کرده به حقیر کردن یک شخصیت اساطیری و بزرگ ایران
در بیت دوم غزل منظورم هست
خوب البته که اصلا جای تعجب نداره
وقتی یک شخصی از لبنان به ایران میاد و در دم و دستگاه صفویان به مقام وزارت ارشد می رسه هرگز جای تعجب نداره که با نام دین در نوشته ها و اشعارش به فرهنگ بزرگ مردم ایران حمله کنه و هرجور شده هرچند کوچک و اندک زخمی بر پیکره ی فرهنگ این مرز و بوم بزنه
چیزی که در زمان صفویان بسترش فراهم شد و حدود 400 سال بعد از او منجر به این شد که امروز شاهدش هستیم .

1400/08/21 09:11
امیرالملک

سلام به رضای عزیز

دوست من رضا، فریدون در اینجا اصطلاحی مربوط به هیئت قدیم است و رابطه‌ای با آن چهره ندارد که نامش افریدون است و در روزگار پیشدادیان ضحاک را در بند کرده و بر ایران پادشاهی کرده. 

در فلسفه ایرانی، چه مشائیان و چه اشراقیان و چه فلسفه روزگار شیخ بهایی، باور براین بوده که عالمی است به نام عالم عقل که این عالم جسمانی صادره آن است. حال، هر فلکی از افلاک منطبق با یکی از عقول است در عالم بالا. مثلاً فلک نهم که فلک اطلس است تصویری است از عقل اول. همچنین فلک هشتم که فلک‌ ثابت است تصویری است از عقلی در عالم عقول که نامش عقل فریدون است.

پس منظور از بیت 

گرد قدم زائرت، از غایت رفعت

بر فرق فریدون ننشیند ز حقارت

آنست که زائر تو تا تا سرحد فلک هشتم عروج می‌کند و در جانب فلک نهم که فلک‌الافلاک است هم جای می‌گیرد.