غزل شمارهٔ ۱۱
نگشود مرا ز یاریت کار
دست از دلم ای رفیق! بردار
گرد رخ من، ز خاک آن کوست
ناشسته مرا به خاک بسپار
رندیست ره سلامت ای دل!
من کردهام استخاره، صد بار
سجادهٔ زهد من، که آمد
خالی از عیب و عاری از عار
پودش، همگی ز تار چنگ است
تارش، همگی ز پود زنار
خالی شده کوی دوست از دوست
از بام و درش، چه پرسی اخبار؟
کز غیر صدا جواب ناید
هرچند کنی سؤال تکرار
گر میپرسی: کجاست دلدار؟
آید ز صدا: کجاست دلدار؟
از بهر فریب خلق، دامی است
هان! تا نشوی بدان گرفتار
افسوس که تقوی بهائی
شد شهره به رندی آخر کار
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1391/08/06 21:11
سجادهٔ زهد من، که آمد
خالی از عیب و عاری از عار
مصراع دوم بهتر است خالی زعیب و عاری ازعار تصحیح گردد تا وزن درست شود .
1396/03/15 14:06
پوریا
به نظرم " خالی ز عیوب و عاری از عار" وزن رو درست میکنه