گنجور

فصل ۹

در وقت ذکر اللّه و سبحانک گفتن، باید که از تن خود یاد نکنم؛ زیرا که صفات اللّه، از رحمت و قدرت و علم و جمال و پاکی و ارادت و غیرها، به صفاتِ محدثات نماند، که اگر بدان مانند بودی، از صفات اللّه رحمت و قدرت و ارادتِ مخلوق پدید نیامدی، چنانکه از صفات محدثات نمی‌آید. و هرچند که این صفات محدثات نیست نمی‌شود، ذکر پدید نمی‌آید از صفات اللّه. پس در وقت سبحانک گفتن باید که به جز از وجهِ اللّه نیندیشم تا اللّه را بینم و به مشاهدهٔ اللّه مشغول شوم که معنیِ «فَاخْلَعْ نعَلَیْکَ» این است. که هرچند از تن مردار بیش اندیشم، رنج بیش می‌بینم.

باز چون اللّه را می‌بینم، همه جهان را می‌بینم که پیش اللّه از حال به حال می‌گردد و همه جزو خود را می‌بینم بضروری که مر اللّه را تعظیم می‌کنند، که احسان کردن آن است و معنی احسان آن است که «ان تعبد اللّه کانّک تراه فان لم تکن تراه فانّه یراک».

اکنون از نماز است و از ذکر است و از دعاست که طایفه به مشاهدهٔ اللّه مشغول گشته اند. اکنون چون از اللّه یاد می‌کنم، سر و پای خود را و رگ و پی و عقل و تمیز خود را فرومی‌ریزانم و از اللّه نوع وجود دیگر و عمر دیگر می‌خواهم لا الی نهایة.

و می‌بینم که آب عمر از دریای غیب می‌آید و هم به دریای غیب باز می‌رود، همچنانکه این معانیِ من از عدم به وجود می‌آید و از وجود به عدم می‌رود؛ و از وجود تا به عدم یک گام بیش نمی‌بینم، اما چون به معنی رسیدم ایمن شدم یعنی به معنی چون رسیدم، به اللّه رسیدم و مراد خود یافتم.

این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت
نی رنگ توان نمود نه بوی نهفت

یعنی نه رنگ اللّه را توان دیدن و نه بوی محبت او را توان نهفتن.

***

اللّه را گفتم که دلم، گفت: کبابی باید.

گفتم که چشمم، گفت: سحابی باید.

گفتم که تنم، گفت: خرابی باید.

باز اللّه را گفتم که دلم نماند، گفت: کبابی کم گیر!

گفتم که چشمم نماند، گفت: سحابی کم گیر!

گفتم که تنم نماند، گفت: خرابی کم گیر!

گفتم که ای اللّه! هرگز تا یکیِ تو را با صفات تو نبینم، در خود و در هیچ کاری جمع نیایم، از آنکه درد وی تفرقه بود لا محالة.

***

حاصل، در سحرگاه نظر می‌کردم که هرکسی یکی اللّه را چگونه می‌بیند؟ دیدم که بعضی به نظر فقر و عدم دیدند الله را، و بعضی به نظر صورت دیدند، و بعضی به نظر جهة دیدند، و بعضی به نظر هیولی و طبع و کواکب دیدند، و اللّه از این بیرون نیست.

گفتم ای اللّه! گاهی به نظر مشبَّه بینمت، گاهی به نظر فقر و فنا بینمت، و گاهی به نظر جبر و گاهی به نظر عاشقان و گاهی به نظر محبان. و ای اللّه! هرکه را به خود نظر دادی، هم بر آن وجه او خلقتی و طبعی یافت، لاجرم افعال او و حرکات او هم بر آن منوال آمد، چون متفاوت بیند اللّه را هم متفاوت آید حال او.

باز نظر به خود می‌کردم تا خود را هر ساعتی بر چه رنگ بینم و از اللّه چه عجایب‌ها بینم که بیشتر از عجایب دنیا باشد، و بیرون از عجایب عالم بود.

خود را همچون وعایی دیدم که در مشام من آثار معرفت اللّه فرونشسته است بر زبر یکدیگر، و عجایب‌های دیگر که در گفت نیاید. و من دست بر وی می‌زنم و آن همه در جنبش می‌آیند لونالون، همچنانکه آب زره پوشد به وقت باد، و من در خود آن همه را نظاره می‌کنم و می‌بینم

و اللّه اعلم.

فصل ۸: «سبحانک» می‌گفتم در رؤیت اللّه، و در آثار عجایب‌ها و پاکی‌های اللّه نظر می‌کردم. گفتم چون اللّه را با همه پاکی‌ها و عجایب‌ها در آن سبحانک گفتن بدیدم، گفتم: «و بحمدک»؛ یعنی خواهم تا اوصاف ستودهٔ اللّه را و جمال‌ها و انعامات اللّه را ببینم، و می‌خواهم که در همه نغزی‌ها و نیکویی‌ها نظر کنم تا اللّه را به صفت نغزی و نیکوکاری ببینم، و این جمال اللّه را و نیکوکاریِ اللّه را می‌دیدم که بی نهایت است، ولیکن به اندازهٔ اثر می‌بینم، و هرچند اثر زیاده می‌شود بهتر می‌بینم.فصل ۱۰: اللّه اکبر گفتم، دیدم که اندیشه‌های فاسد و هر اندیشه که غیر اندیشه اللّه بود همه منهزم شدند. به دل آمد که تا صورتی پیش خاطر نمی‌آید، اخلاص عبادت ظاهر نمی‌شود و تا کلمهٔ لفظة «اللّه» پدید نمی‌آید، از فساد به صلاح نمی‌آیند و تا تصوری نمی‌کنم از صفات اللّه و تا نظر نمی‌کنم در صفات مخلوق، وجد و رقت و عبودیت ظاهر نمی‌شود. پس گویی که معبود مصور آمد.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: منبع معارف بهاء ولد

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در وقت ذکر اللّه و سبحانک گفتن، باید که از تن خود یاد نکنم؛ زیرا که صفات اللّه، از رحمت و قدرت و علم و جمال و پاکی و ارادت و غیرها، به صفاتِ محدثات نماند، که اگر بدان مانند بودی، از صفات اللّه رحمت و قدرت و ارادتِ مخلوق پدید نیامدی، چنانکه از صفات محدثات نمی‌آید. و هرچند که این صفات محدثات نیست نمی‌شود، ذکر پدید نمی‌آید از صفات اللّه. پس در وقت سبحانک گفتن باید که به جز از وجهِ اللّه نیندیشم تا اللّه را بینم و به مشاهدهٔ اللّه مشغول شوم که معنیِ «فَاخْلَعْ نعَلَیْکَ» این است. که هرچند از تن مردار بیش اندیشم، رنج بیش می‌بینم.
هوش مصنوعی: در هنگام یادآوری نام خدا و گفتن "سبحانک"، باید همه چیزهای دنیوی را فراموش کنم. زیرا ویژگی‌های خداوند مانند رحمت، قدرت، علم، زیبایی و پاکی با ویژگی‌های مخلوقات متفاوت است. اگر این صفات، به مانند ویژگی‌های مخلوقات بودند، هرگز رحمت و قدرت خداوند به وجود نمی‌آمد. به هر حال، این صفات مخلوقات نمی‌توانند صفات خداوند را منعکس کنند. بنابراین، زمانی که "سبحانک" می‌گویم، باید فقط به خدا فکر کنم تا او را ببینم و در مشاهدۀ او غرق شوم. این همان معنای "نعله‌ات را درآور" است. هر چقدر بیشتر به امور دنیوی فکر کنم، بیشتر دچار درد و رنج می‌شوم.
باز چون اللّه را می‌بینم، همه جهان را می‌بینم که پیش اللّه از حال به حال می‌گردد و همه جزو خود را می‌بینم بضروری که مر اللّه را تعظیم می‌کنند، که احسان کردن آن است و معنی احسان آن است که «ان تعبد اللّه کانّک تراه فان لم تکن تراه فانّه یراک».
هوش مصنوعی: وقتی به خداوند نگاه می‌کنم، احساس می‌کنم که همه جهان در حال تغییر و تحول است و همه موجودات در برابر خداوند تعظیم می‌کنند. این عمل نشان‌دهنده نیکی و احسان است، و مفهوم احسان این است که «چنان‌که خدا را می‌بینی او را عبادت کن و اگر او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند».
اکنون از نماز است و از ذکر است و از دعاست که طایفه به مشاهدهٔ اللّه مشغول گشته اند. اکنون چون از اللّه یاد می‌کنم، سر و پای خود را و رگ و پی و عقل و تمیز خود را فرومی‌ریزانم و از اللّه نوع وجود دیگر و عمر دیگر می‌خواهم لا الی نهایة.
هوش مصنوعی: اکنون در حال نماز و یاد خدا و دعا هستیم و گروهی مشغول مشاهدهٔ خداوند هستند. وقتی که از خدا یاد می‌کنم، تمام وجود خود را رها می‌کنم و از او نوعی وجود جدید و عمر تازه می‌طلبم، بی‌نهایت.
و می‌بینم که آب عمر از دریای غیب می‌آید و هم به دریای غیب باز می‌رود، همچنانکه این معانیِ من از عدم به وجود می‌آید و از وجود به عدم می‌رود؛ و از وجود تا به عدم یک گام بیش نمی‌بینم، اما چون به معنی رسیدم ایمن شدم یعنی به معنی چون رسیدم، به اللّه رسیدم و مراد خود یافتم.
هوش مصنوعی: من مشاهده می‌کنم که زندگی مثل آبی است که از دریای ناپیدا به وجود می‌آید و دوباره به آن دریای ناپیدا برمی‌گردد. این الگو در مورد معانی هم صادق است؛ آنها از عدم به وجود می‌آیند و سپس به عدم بازمی‌گردند. من فقط یک قدم بین وجود و عدم می‌بینم. اما وقتی به معنی واقعی رسیدم، حس امنیت و آرامش پیدا کردم. به عبارت دیگر، وقتی به معنا رسیدم، به خداوند نزدیک شدم و به هدفم دست یافتم.
این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت
نی رنگ توان نمود نه بوی نهفت
هوش مصنوعی: به این گل زیبا نگاه کن که در دلمان شکفته است. نه رنگش نمایان است و نه بویش پنهان.
یعنی نه رنگ اللّه را توان دیدن و نه بوی محبت او را توان نهفتن.
هوش مصنوعی: به این معناست که نه می‌توان رنگ الهی را مشاهده کرد و نه می‌توان عطر محبت او را پنهان کرد.
اللّه را گفتم که دلم، گفت: کبابی باید.
هوش مصنوعی: به خدا گفتم که دلم پر از نگرانی است، او پاسخ داد که باید دلت را آرام کنی.
گفتم که چشمم، گفت: سحابی باید.
هوش مصنوعی: گفتم که چشمانم زیباست، او پاسخ داد: باید به اندازه یک سحابی باشد.
گفتم که تنم، گفت: خرابی باید.
هوش مصنوعی: من گفتم که وضع من بد است، او گفت: باید درست شود.
باز اللّه را گفتم که دلم نماند، گفت: کبابی کم گیر!
هوش مصنوعی: وقتی گفتم که دلم دیگر طاقت ندارد، او replied کرد که کبابی کمتر پیدا می‌شود!
گفتم که چشمم نماند، گفت: سحابی کم گیر!
هوش مصنوعی: گفتم که دیگر توانایی دیدن ندارم، او جواب داد: حواست را بیشتر جمع کن!
گفتم که تنم نماند، گفت: خرابی کم گیر!
هوش مصنوعی: گفتم که دیگر نمی‌توانم تحمل کنم، او پاسخ داد: نگرانی نداشته باش، اوضاع بهتر خواهد شد!
گفتم که ای اللّه! هرگز تا یکیِ تو را با صفات تو نبینم، در خود و در هیچ کاری جمع نیایم، از آنکه درد وی تفرقه بود لا محالة.
هوش مصنوعی: گفتم ای خدایا! تا زمانی که یکی از تو را با صفاتت نبینم، نه در خودم و نه در هیچ کار دیگری نمی‌توانم جمع شوم، زیرا درد من در این است که تفرقه و جدایی وجود دارد.
حاصل، در سحرگاه نظر می‌کردم که هرکسی یکی اللّه را چگونه می‌بیند؟ دیدم که بعضی به نظر فقر و عدم دیدند الله را، و بعضی به نظر صورت دیدند، و بعضی به نظر جهة دیدند، و بعضی به نظر هیولی و طبع و کواکب دیدند، و اللّه از این بیرون نیست.
هوش مصنوعی: در صبح زود به این فکر افتادم که هرکس خدا را چطور می‌بیند. متوجه شدم که برخی او را به عنوان فقر و عدم می‌شناسند، عده‌ای از روی شکل او را درک می‌کنند، گروهی او را به عنوان جهتی خاص می‌بینند، و برخی دیگر هم او را در عناصر طبیعی و اجرام آسمانی می‌یابند. در حالی که خداوند خارج از این تعابیر و تصورات نیست.
گفتم ای اللّه! گاهی به نظر مشبَّه بینمت، گاهی به نظر فقر و فنا بینمت، و گاهی به نظر جبر و گاهی به نظر عاشقان و گاهی به نظر محبان. و ای اللّه! هرکه را به خود نظر دادی، هم بر آن وجه او خلقتی و طبعی یافت، لاجرم افعال او و حرکات او هم بر آن منوال آمد، چون متفاوت بیند اللّه را هم متفاوت آید حال او.
هوش مصنوعی: ای خدا! گاهی تو را شبیه به چیزی می‌بینم، گاهی تو را در حالت فقر و فنا می‌یابم، و بعضی اوقات تو را به صورت اجبار می‌نگرم و گاهی هم عاشقان و محبان را می‌بینم که تو را به گونه‌ای متفاوت درک می‌کنند. ای خدا! هرکسی که به تو نظر کند، بر اساس آن دیدگاه خویش، خلق و طبع متفاوتی پیدا می‌کند، و در نتیجه اعمال و حرکاتش نیز بر همان اساس شکل می‌گیرد. پس اگر کسی به تو به شکل متفاوتی نگاه کند، حال او هم متفاوت خواهد بود.
باز نظر به خود می‌کردم تا خود را هر ساعتی بر چه رنگ بینم و از اللّه چه عجایب‌ها بینم که بیشتر از عجایب دنیا باشد، و بیرون از عجایب عالم بود.
هوش مصنوعی: به خودم می‌نگریستم و هر ساعت خود را با رنگ‌های مختلف می‌دیدم و شگفتی‌هایی از خداوند را مشاهده می‌کردم که از شگفتی‌های دنیا فراتر بود و به طور کلی، خارج از عجایب این عالم بود.
خود را همچون وعایی دیدم که در مشام من آثار معرفت اللّه فرونشسته است بر زبر یکدیگر، و عجایب‌های دیگر که در گفت نیاید. و من دست بر وی می‌زنم و آن همه در جنبش می‌آیند لونالون، همچنانکه آب زره پوشد به وقت باد، و من در خود آن همه را نظاره می‌کنم و می‌بینم
هوش مصنوعی: خود را مانند ظرفی تصور کردم که در درونم نشانه‌های شناخت خداوند به صورت طبقه طبقه قرار گرفته است، همراه با شگفتی‌های دیگری که قابل بیان نیستند. هرگاه به این نشانه‌ها دست می‌زنم، همه آنها به حرکت درمی‌آیند، مانند آبی که در زمان باد به لرزه درمی‌آید، و من در درون خودم همه اینها را تماشا می‌کنم و می‌بینم.
و اللّه اعلم.
هوش مصنوعی: و خدا بهتر می‌داند.