اللّه اکبر گفتم، دیدم که اندیشههای فاسد و هر اندیشه که غیر اندیشه اللّه بود همه منهزم شدند. به دل آمد که تا صورتی پیش خاطر نمیآید، اخلاص عبادت ظاهر نمیشود و تا کلمهٔ لفظة «اللّه» پدید نمیآید، از فساد به صلاح نمیآیند و تا تصوری نمیکنم از صفات اللّه و تا نظر نمیکنم در صفات مخلوق، وجد و رقت و عبودیت ظاهر نمیشود. پس گویی که معبود مصور آمد.
و گویی که اللّه، لفظ «اللّه» را و اسامی صفات را چنان آفریده است تا چون پیدا آید خلق در عبادت آیند و توحید را سبب قطع ترددها کرده است، و اشتراک را سبب پریشانی کرده است، و هر حروف و اندیشه را مدار کرده است.
چو اینها را نظر کردم، گفتم بیا تا هرچه فانی است و مقهور است همه را از نظر محو کنم و دور کنم، تا چون بنگرم قاهر را و باقی را توانم دیدن. و خواهم که چندانی محو کنم که نظر من بر صفت قاهری اللّه و صفت بقای اللّه و کمال حقیقی اللّه قرار گیرد.
و هرچند محو میکردم، خود را محبوس مقهورات و محدثات مییافتم، گویی که اللّه محدثات را برمیگرداند.
و من در این میان میدیدم که بر دوش اللّهام. باز میدیدم که هم من و هم چرخ و هم افلاک و خاک و عرش همه بر دوش اللّهایم، تا کجامان خواهد انداختن. تا همه فریاد عاشقانه برآوردیم که ای اللّه! ما چنگال در تو زدهایم و بر دوش تو چسبیدهایم و دست از تو نمیداریم از آنکه عاشق زار توایم. اکنون ای اللّه! چو یکدم چشم و نظر در تو می نهیم و عظمت و حُسن تو را میبینیم، میآساییم و دمِ خوش میزنیم، و دمی دیگر نالهٔ عاشقانه میزنیم، و به وقت خواب نیز همچنانیم. اکنون چو دیدم که ما همه بر دوش اللّهایم و اللّه ما را میجنباند و شربتها و خوشیهای گوناگون در ما میفرستد و ما از خوشیهای آن مست میشویم و فریاد میکنیم و اللّه ادراکات ما هموار میکند و در اندرون گردشهای دیگر و عجایبهای دیگر روان میکند و مینماید، تا من آن همه را میبینم و مستغرق میشوم در زمره، آن چنانکه اللّه روح هر کسی را در عالمی میگرداند و ملکوت خود را بدیشان مینماید تا بدانی که ملکوت اللّه بی نهایت است
و الله اعلم.
اطلاعات
منبع اولیه: منبع معارف بهاء ولد
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اللّه اکبر گفتم، دیدم که اندیشههای فاسد و هر اندیشه که غیر اندیشه اللّه بود همه منهزم شدند. به دل آمد که تا صورتی پیش خاطر نمیآید، اخلاص عبادت ظاهر نمیشود و تا کلمهٔ لفظة «اللّه» پدید نمیآید، از فساد به صلاح نمیآیند و تا تصوری نمیکنم از صفات اللّه و تا نظر نمیکنم در صفات مخلوق، وجد و رقت و عبودیت ظاهر نمیشود. پس گویی که معبود مصور آمد.
هوش مصنوعی: وقتی گفتم "الله اکبر"، متوجه شدم که تمام افکار ناپاک و هر اندیشهای که غیر از اندیشهٔ خداوند باشد، از بین رفتند. به ذهنم خطور کرد که تا زمانی که تصوری در ذهنم نباشد، اخلاص در عبادت نمیتواند نمایان شود و تا کلمهٔ «الله» به زبان نیاید، به سمت صلاح نخواهم رفت. همچنین تا زمانی که به صفات خداوند فکر نکنم و به صفات مخلوقات توجه نکنم، عشق و خضوع در من بروز نخواهد کرد. به نظر میرسد که معبود به صورت تصوری در ذهنم جلوهگر شده است.
و گویی که اللّه، لفظ «اللّه» را و اسامی صفات را چنان آفریده است تا چون پیدا آید خلق در عبادت آیند و توحید را سبب قطع ترددها کرده است، و اشتراک را سبب پریشانی کرده است، و هر حروف و اندیشه را مدار کرده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد خداوند نام «اللّه» و صفات او را به گونهای آفریده است که با ظهور این نامها، مردم به عبادت وادار شوند و توحید، مانع از ایجاد تردید و شک گردد. همچنین، وجود اشتراک در برخی معانی موجب ایجاد سردرگمی میشود و هر حرف و اندیشهای حول این مفاهیم شکل میگیرد.
چو اینها را نظر کردم، گفتم بیا تا هرچه فانی است و مقهور است همه را از نظر محو کنم و دور کنم، تا چون بنگرم قاهر را و باقی را توانم دیدن. و خواهم که چندانی محو کنم که نظر من بر صفت قاهری اللّه و صفت بقای اللّه و کمال حقیقی اللّه قرار گیرد.
هوش مصنوعی: وقتی به این مسائل فکر کردم، تصمیم گرفتم همه چیزهایی که زودگذر و تحت تسلط هستند را از دید خودم دور کنم، تا بتوانم قاهر و باقی را ببینم. میخواهم آنقدر این چیزها را از نظر محو کنم که تنها صفات قاهری و باقی و کمال حقیقی خداوند در ذهنم بماند.
و هرچند محو میکردم، خود را محبوس مقهورات و محدثات مییافتم، گویی که اللّه محدثات را برمیگرداند.
هوش مصنوعی: با اینکه تلاش میکردم خود را از جهان اطراف جدا کنم، احساس میکردم که همچنان در دام اتفاقات و حوادث گرفتار ماندهام، به گونهای که انگار خداوند این حوادث را دائم به یادم میآورد.
و من در این میان میدیدم که بر دوش اللّهام. باز میدیدم که هم من و هم چرخ و هم افلاک و خاک و عرش همه بر دوش اللّهایم، تا کجامان خواهد انداختن. تا همه فریاد عاشقانه برآوردیم که ای اللّه! ما چنگال در تو زدهایم و بر دوش تو چسبیدهایم و دست از تو نمیداریم از آنکه عاشق زار توایم. اکنون ای اللّه! چو یکدم چشم و نظر در تو می نهیم و عظمت و حُسن تو را میبینیم، میآساییم و دمِ خوش میزنیم، و دمی دیگر نالهٔ عاشقانه میزنیم، و به وقت خواب نیز همچنانیم. اکنون چو دیدم که ما همه بر دوش اللّهایم و اللّه ما را میجنباند و شربتها و خوشیهای گوناگون در ما میفرستد و ما از خوشیهای آن مست میشویم و فریاد میکنیم و اللّه ادراکات ما هموار میکند و در اندرون گردشهای دیگر و عجایبهای دیگر روان میکند و مینماید، تا من آن همه را میبینم و مستغرق میشوم در زمره، آن چنانکه اللّه روح هر کسی را در عالمی میگرداند و ملکوت خود را بدیشان مینماید تا بدانی که ملکوت اللّه بی نهایت است
هوش مصنوعی: من در اینجا احساس میکردم که همه چیز بر دوش خداوند است و خودم نیز در همین حال با بقیه موجودات مانند زمین و آسمان و عرش به یکدیگر متصلیم. همه ما با عشق به خدا فریاد بر میآوریم که به او چنگ زدهایم و هیچگاه از او جدا نخواهیم شد. وقتی یک لحظه به خدا مینگریم و زیبایی و عظمت او را میبینیم، آرامش میگیریم و خوشحال میشویم. حتی در خواب هم این عشق و اشتیاق ادامه دارد. من متوجه شدم که خداوند ما را به حرکت درمیآورد و لذتها و شادیهای مختلفی را به ما عطا میکند که ما را سرمست میسازد. در این حال، خداوند به ما درک و فهمی میدهد و ما را در دنیای شگفتانگیز خویش جا به جا میکند، تا بدانیم که ملکوت خداوند بیپایان است.
و الله اعلم.
هوش مصنوعی: و خدا بهتر میداند.