گنجور

فصل ۱۱

گفتم عجب نیست عرضه کردنِ اعمال امّت بر نبی علیه السلام. بنگر که چون پاره راست می‌روم به سوی اللّه و نزدیک‌تر می‌شوم به حضرت اللّه، کارهای مریدان مرا و کسان مرا بر من عرض می‌کنند، و دوستان و دشمنان مرا بر من عرض می‌کنند تا جمله سرایر ایشان را و اعطاف صدور ایشان را می‌دانم، و چون خیال در دل ایشان می‌روم. اگر این محل صفای مرا اللّه از کالبد من جدا کند و از استخوان و گوشت من جدا کند تا همه را بی‌این‌ها در اللّه بینم چه عجب باشد؟

اکنون گفتم که در موضع جست‌وجوی دل خود نظر کنم و آن را به اللّه بپیوندانم تا ببینم که الله هر چیزی را چگونه مصوّر می‌کند و برمی‌آرد، و گوش آن مصور را گرفته باشد و برمی‌کشد تا من آن برکشیدنِ اللّه را نظاره می‌کنم و خویشتن را بیندازم کاهل‌وار، و هرچه اللّه برمی‌کشد می‌بینم برکشیدنِ اللّه را، و از خود هیچ صورت نگیرم. هماره دست اللّه را نظر کنم که چگونه مرا از چاه مدرکم و غیر برمی‌کشد، و همین برکشیدنِ اللّه را نظر کنم، چیزی دیگر را نظر نکنم. به دلم آمد که اللّه گویم، به آن معنی که ای هست‌کنندهٔ همه چیزها! همه را تو هست می‌کنی و مکرّر می‌کنی.

و نظر می‌کنم به جمله هست‌شده‌ها که همه عاجزوارک پیش اللّه ایستاده‌اند و من می‌نگرم که هست‌کننده ایشان را به رحمت هست می‌کند و یا به عقوبت هست می‌کند؛ یا بهشت هست می‌کند و یا دوزخ و رنج هست می‌کند. و می‌گویم که ای اللّه! چو ادراک من هست‌کردهٔ توست، کجا باشد جز به پیش تو؟ که هست‌کننده تویی. ای اللّه! از همه چیزها گزیر باشد هست شده را، اما از هست‌کننده هیچ گزیر نباشد. یعنی همه را عبد و مملوک حقیقی و مطیع هست‌کرده است مر هست‌کننده را.

اما گاهی که کسی‌که غافل شود از هست‌کننده، می‌بینم که صورت و خیال جمع می‌شود و تن ضعیف می‌شود یعنی تن و دماغ که موضع ذکر هست‌کننده است، چو به غیر مشغول شود می‌بینم که حق تعالی او را درد می‌فرستد که ای تن! بر ما بَدَل گزیدی؟ که کسی که از لطافت ذکر ما بازماند، لاجرم به درد کثافت غیر ما مبتلا شود

و اللّه اعلم.

اطلاعات

منبع اولیه: منبع معارف بهاء ولد

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم عجب نیست عرضه کردنِ اعمال امّت بر نبی علیه السلام. بنگر که چون پاره راست می‌روم به سوی اللّه و نزدیک‌تر می‌شوم به حضرت اللّه، کارهای مریدان مرا و کسان مرا بر من عرض می‌کنند، و دوستان و دشمنان مرا بر من عرض می‌کنند تا جمله سرایر ایشان را و اعطاف صدور ایشان را می‌دانم، و چون خیال در دل ایشان می‌روم. اگر این محل صفای مرا اللّه از کالبد من جدا کند و از استخوان و گوشت من جدا کند تا همه را بی‌این‌ها در اللّه بینم چه عجب باشد؟
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که اعمال امت بر پیامبر عرضه می‌شود. وقتی به سوی خداوند می‌روم و به او نزدیک‌تر می‌شوم، عمل‌های مریدان و مردم را به من نشان می‌دهند؛ دوستان و دشمنانم را به من معرفی می‌کنند تا همه جوانب و حالاتشان معلوم شود. من می‌توانم به افکار و خیالاتشان نفوذ کنم. اگر خداوند این حالت پاک و دلنشین مرا از جسم و وجودم جدا کند و بتوانم همه چیز را بدون قید و شرط در خدا ببینم، این چه شگفتی‌ای خواهد داشت؟
اکنون گفتم که در موضع جست‌وجوی دل خود نظر کنم و آن را به اللّه بپیوندانم تا ببینم که الله هر چیزی را چگونه مصوّر می‌کند و برمی‌آرد، و گوش آن مصور را گرفته باشد و برمی‌کشد تا من آن برکشیدنِ اللّه را نظاره می‌کنم و خویشتن را بیندازم کاهل‌وار، و هرچه اللّه برمی‌کشد می‌بینم برکشیدنِ اللّه را، و از خود هیچ صورت نگیرم. هماره دست اللّه را نظر کنم که چگونه مرا از چاه مدرکم و غیر برمی‌کشد، و همین برکشیدنِ اللّه را نظر کنم، چیزی دیگر را نظر نکنم. به دلم آمد که اللّه گویم، به آن معنی که ای هست‌کنندهٔ همه چیزها! همه را تو هست می‌کنی و مکرّر می‌کنی.
هوش مصنوعی: به خودم گفتم که باید به درون دل خود نگاه کنم و آن را به خداوند متصل کنم تا ببینم خداوند چگونه هر چیزی را شکل می‌دهد و به وجود می‌آورد. گوشم را به آن تصویر می‌سپارم و منتظر می‌مانم تا ببینم چگونه خداوند آن را به نمایش می‌گذارد. باید خود را بدون هیچ تلاشی رها کنم و هر چیزی که خداوند به وجود می‌آورد را ببینم و به آن توجه کنم. در این حالت، تنها به دست خداوند که مرا از عمیق‌ترین چاه‌ها بیرون می‌آورد نگاه می‌کنم و به هیچ چیز دیگر توجه نمی‌کنم. در دلم به خداوند می‌گویم که تو خالق و هست‌کنندهٔ تمام چیزها هستی و همه چیز را به وجود می‌آوری و دوباره می‌سازیش.
و نظر می‌کنم به جمله هست‌شده‌ها که همه عاجزوارک پیش اللّه ایستاده‌اند و من می‌نگرم که هست‌کننده ایشان را به رحمت هست می‌کند و یا به عقوبت هست می‌کند؛ یا بهشت هست می‌کند و یا دوزخ و رنج هست می‌کند. و می‌گویم که ای اللّه! چو ادراک من هست‌کردهٔ توست، کجا باشد جز به پیش تو؟ که هست‌کننده تویی. ای اللّه! از همه چیزها گزیر باشد هست شده را، اما از هست‌کننده هیچ گزیر نباشد. یعنی همه را عبد و مملوک حقیقی و مطیع هست‌کرده است مر هست‌کننده را.
هوش مصنوعی: من به افرادی که وجودشان به وجود خداوند وابسته است نگاه می‌کنم و می‌بینم که او چگونه برخی از آن‌ها را با رحمتش مورد لطف قرار می‌دهد و برخی دیگر را مجازات می‌کند؛ یا آن‌ها را به بهشت می‌برد و یا به دوزخ و عذاب می‌فرستد. سپس به خداوند می‌گویم: ای خدا! اگر فهم من درک از وجود توست، چگونه می‌تواند جز پیش تو باشد؟ تو هستی که همه چیز را به وجود می‌آوری. ای خدا! موجودات از هر چیز دیگری می‌توانند فرار کنند، اما از وجود تو هرگز نمی‌توانند دور شوند. زیرا تو هستی که حقیقتاً همه را بندگان و زیر دستان خود قرار داده‌ای و آن‌ها همواره مطیع تو هستند.
اما گاهی که کسی‌که غافل شود از هست‌کننده، می‌بینم که صورت و خیال جمع می‌شود و تن ضعیف می‌شود یعنی تن و دماغ که موضع ذکر هست‌کننده است، چو به غیر مشغول شود می‌بینم که حق تعالی او را درد می‌فرستد که ای تن! بر ما بَدَل گزیدی؟ که کسی که از لطافت ذکر ما بازماند، لاجرم به درد کثافت غیر ما مبتلا شود
هوش مصنوعی: گاهی اوقات وقتی کسی از یاد خدا غفلت می‌کند، می‌بینم که ذهنش مشغول مسائلی غیر از او می‌شود و بدنش ضعیف می‌شود. به عبارتی، وقتی انسان به غیر خدا توجه می‌کند، خداوند او را با درد و رنج آزمون می‌کند تا برای او یادآوری کند که اگر از لطافت ذکر و یاد ما دور شود، حتمی‌ به درد و رنج چیزهایی برمی‌خورد که ذات خداوند نیستند.
و اللّه اعلم.
هوش مصنوعی: و خداوند بهتر می‌داند.