گنجور

فصل ۳۳

یومَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحمْنِ وَفْداً. وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلی جَهَنَّمَ وِرْدا

گفتم متّقی آن باشد که گردن نهاده باشد مر تصرّف اللّه را از بلا و عنا و زیان مال و مرگ فرزندان. و تو باید که بر حذر باشی از منازعت اللّه چو اینها بیاید، که حقیقت بنده این است. اکنون باید که از اینها تو را نه خشمی‌ و نه اندوهی تاختن نیارد که آن منازعت ایجاد اللّه باشد، و منتظر می‌باش که اللّه از اندرونت کدام دریچه بگشاید که تو را از آن هیبت و شکوه پدید آید.

اهل دنیا در کوی تحصیل مرادات دوان شده‌اند و مزه‌ها می‌گیرند و اهل دین را می‌گویند که اینها بی‌فایده روزگار می‌گذرانند و ثمره و فایده حاصل نیست مر سعی ایشان را، نه جامه و نه زینت و نه آبرویی. آری اینها اهل دنیااند، تخم‌های مراد می‌کارند در زمین تن. و اینها که اهل دین‌اند تخم‌های مراد خود را نگاه می‌دارند و انبار می‌کنند و این تخم‌های اهل دین ننماید بر تن و نه در خانه و نه در عین، جز در غیب ننمایند. و اهل دنیا آن غیب را نمی‌دانند، همه برکت و نغزی را از این عین می‌دانند که مدد این سرایچه عین از سرای غیب است.

و این سرای عین پوسیدن نعمتها راست و سرای غیب مدد فرستادن نعمتها راست. هرچه آنجا بشکفت اینجا فروریخت. پس تو چرا چنین نومیدی از زنده کردن؟ تو را باز از غیب و از نیستِ موات آفرید و بعضی موات را حیات داد و بعضی را در ممات مقرّر داشت و بعضی را عقل و تمیز و حیات گردانید و حرکات داد تا سودای آسمان پیمودن گرفت و بعضی بر آسمان رفتند، و بعضی آسمانیان را ممات داد تا به خاک ملحق شدند. بساط اموات و احیا را بگسترانیدند تا هر جزو میّتی را در بساط حیات می‌آرند و بعضی را از احیا به اموات ملحق می‌کنند. بساط شطرنجی را که باز‌ی‌ست آن در عمل نمی‌آید بی‌تصرّف، این بساط جدّ که آسمان و زمین است چگونه بی‌کسی در عمل آید، مگر این جدّ را کم از بازیش می‌داری؟ این طبقه را آفرید و شطرنج انجم و شاه آفتاب و فرزین ماه در وی نهاد، بعضی تیزرو چون رخ و بعضی باثبات چون پیاده. آخر این باخت این هر دو بساط از بهر برد مات را بود آن یکی بهشت می‌برد و آن یکی را به دوزخ می‌ماند.

به دل آمد که بزرگانِ سیرت دیگر اند و بزرگانِ صورت دیگر اند. عجب! در راه آخرت چه بزرگانند که هرگز احوال ایشان را بزرگان دنیا ندانند و از ایشان خبر ندارند و آن بزرگان نیز فارغند از بزرگان دنیا و از احوال ایشان. یا رب تا ایشان چه شاهانند و چه سلطانانند که نام ایشان در آن جهان خواهد برآمدن.

باز این بزرگان و توانگران دنیا از بیم چنگ در حشیش حطام دنیا زده‌اند که نباید که اگر دست از این بداریم در چاه غم و اندوهان فروافتیم، و آن مرغ باشد که پروبال بگشاید و بر روی هوا می‌پرد و نترسد. اما توانگران دنیا بیم‌دل آمدند، و در مصاف یار بیم‌دل نباید که دیگران را دل بشکند. با توانگران منشینید تا در راه دین بیم‌دل نشوید. از بهر این معنی است که اغنیا اموات آمدند.

اطلاعات

منبع اولیه: منبع معارف بهاء ولد

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یومَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحمْنِ وَفْداً. وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلی جَهَنَّمَ وِرْدا
هوش مصنوعی: روزی که پرهیزگاران را به سوی رحمان به صورت گروهی جمع می‌کنیم و مجرمان را به سمت جهنم به صورت تشنه و آغشته به عذاب می‌رانیم.
گفتم متّقی آن باشد که گردن نهاده باشد مر تصرّف اللّه را از بلا و عنا و زیان مال و مرگ فرزندان. و تو باید که بر حذر باشی از منازعت اللّه چو اینها بیاید، که حقیقت بنده این است. اکنون باید که از اینها تو را نه خشمی‌ و نه اندوهی تاختن نیارد که آن منازعت ایجاد اللّه باشد، و منتظر می‌باش که اللّه از اندرونت کدام دریچه بگشاید که تو را از آن هیبت و شکوه پدید آید.
هوش مصنوعی: متقی کسی است که خود را تسلیم اراده خداوند کرده و از بلاها، عذاب‌ها، زیان‌های مالی و مرگ فرزندان محفوظ باشد. تو باید از درگیری با خداوند در هنگام مواجهه با این مسائل پرهیز کنی، زیرا این درگیری حقیقت بنده بودن را نادیده می‌گیرد. اکنون باید این مسائل را بدون خشم و غم تجربه کنی، زیرا این درگیری با اراده الهی است. منتظر باش که خداوند از درون تو درهای جدیدی بگشاید که تو را به عظمت و شکوه برساند.
اهل دنیا در کوی تحصیل مرادات دوان شده‌اند و مزه‌ها می‌گیرند و اهل دین را می‌گویند که اینها بی‌فایده روزگار می‌گذرانند و ثمره و فایده حاصل نیست مر سعی ایشان را، نه جامه و نه زینت و نه آبرویی. آری اینها اهل دنیااند، تخم‌های مراد می‌کارند در زمین تن. و اینها که اهل دین‌اند تخم‌های مراد خود را نگاه می‌دارند و انبار می‌کنند و این تخم‌های اهل دین ننماید بر تن و نه در خانه و نه در عین، جز در غیب ننمایند. و اهل دنیا آن غیب را نمی‌دانند، همه برکت و نغزی را از این عین می‌دانند که مدد این سرایچه عین از سرای غیب است.
هوش مصنوعی: دنیاطلبان در تلاشند تا خواسته‌های خود را برآورده کنند و از خوشی‌ها لذت ببرند، در حالی که به افراد دین‌دار می‌گویند که وقتشان بیهوده می‌گذرد و از تلاش‌هایشان چیزی به دست نمی‌آورند، نه زینتی دارند و نه آبرو. این افراد دنیاطلب از خواسته‌های خود در جسمشان می‌کارند، اما دین‌داران این خواسته‌ها را در دل خود نگه‌می‌دارند و به‌عنوان یک گنج پنهان ذخیره می‌کنند. خواسته‌های اهل دین نه در ظاهر، نه در خانه و نه در چشم دیگران نمایان نیستند، بلکه فقط در عالم غیب قابل مشاهده‌اند. در عوض، دنیاطلبان فقط برکت و زیبایی را در آنچه که دیده می‌شود، می‌بینند و از ارتباط این دنیا با عالم غیب بی‌خبرند.
و این سرای عین پوسیدن نعمتها راست و سرای غیب مدد فرستادن نعمتها راست. هرچه آنجا بشکفت اینجا فروریخت. پس تو چرا چنین نومیدی از زنده کردن؟ تو را باز از غیب و از نیستِ موات آفرید و بعضی موات را حیات داد و بعضی را در ممات مقرّر داشت و بعضی را عقل و تمیز و حیات گردانید و حرکات داد تا سودای آسمان پیمودن گرفت و بعضی بر آسمان رفتند، و بعضی آسمانیان را ممات داد تا به خاک ملحق شدند. بساط اموات و احیا را بگسترانیدند تا هر جزو میّتی را در بساط حیات می‌آرند و بعضی را از احیا به اموات ملحق می‌کنند. بساط شطرنجی را که باز‌ی‌ست آن در عمل نمی‌آید بی‌تصرّف، این بساط جدّ که آسمان و زمین است چگونه بی‌کسی در عمل آید، مگر این جدّ را کم از بازیش می‌داری؟ این طبقه را آفرید و شطرنج انجم و شاه آفتاب و فرزین ماه در وی نهاد، بعضی تیزرو چون رخ و بعضی باثبات چون پیاده. آخر این باخت این هر دو بساط از بهر برد مات را بود آن یکی بهشت می‌برد و آن یکی را به دوزخ می‌ماند.
هوش مصنوعی: این دنیا محل زوال نعمت‌هاست و دنیای ناپیدا جایی است که نعمت‌ها به آنجا کمک می‌کنند. هر چه در آنجا رشد کند، اینجا از بین می‌روند. پس چرا از زنده کردن چنین ناامید هستی؟ تو از عدم و بی‌حالی آفریده شده‌ای و برخی را احیا کرده و برخی دیگر را برای مرگ مقدر کرده است. برخی را عقل و حیات بخشیده و حرکات داده تا به جستجوی آسمان بپردازند و برخی دیگر به آسمان رفته‌اند، در حالی که برخی جان داده شده و به زمین پیوسته‌اند. هر جزئی از مردگان در حیات حضور پیدا می‌کند و بعضی را از حیات به مرگ می‌کشاند. این بازی شطرنجی که بدون تأثیر نیست، چگونه ممکن است در این دنیا که آسمان و زمین را شامل می‌شود بدون دخالت باشد؟ آیا این دنیا را کمتر از بازی آن می‌دانی؟ این طبقه را آفرید و بر آن شطرنج آفرینش را گذاشته و خورشید و ماه را در آن قرار داده است، برخی تیزرو و برخی ثابت هستند. در نهایت، این دو دنیا که هر کدام نتیجه‌ای متفاوت دارند، برای سپردن انسان‌ها به بهشت و جهنم شکل گرفته‌اند.
به دل آمد که بزرگانِ سیرت دیگر اند و بزرگانِ صورت دیگر اند. عجب! در راه آخرت چه بزرگانند که هرگز احوال ایشان را بزرگان دنیا ندانند و از ایشان خبر ندارند و آن بزرگان نیز فارغند از بزرگان دنیا و از احوال ایشان. یا رب تا ایشان چه شاهانند و چه سلطانانند که نام ایشان در آن جهان خواهد برآمدن.
هوش مصنوعی: به دل آدمی می‌رسد که بزرگان درون و بزرگان ظاهری متفاوت‌اند. چه عجیبی! در مسیر آخرت، بزرگان واقعی وجود دارند که هیچ‌کس از بزرگان دنیا درباره‌ی آن‌ها خبری ندارد و احوال‌شان را نمی‌داند. در عوض، آن بزرگان نیز به حال بزرگان دنیوی بی‌تفاوت‌اند و از وضعیت آن‌ها خبر ندارند. خدایا، چه شاهانی و چه سلاطینی وجود دارند که نامشان در آن جهان بر افراشته خواهد شد.
باز این بزرگان و توانگران دنیا از بیم چنگ در حشیش حطام دنیا زده‌اند که نباید که اگر دست از این بداریم در چاه غم و اندوهان فروافتیم، و آن مرغ باشد که پروبال بگشاید و بر روی هوا می‌پرد و نترسد. اما توانگران دنیا بیم‌دل آمدند، و در مصاف یار بیم‌دل نباید که دیگران را دل بشکند. با توانگران منشینید تا در راه دین بیم‌دل نشوید. از بهر این معنی است که اغنیا اموات آمدند.
هوش مصنوعی: بزرگان و ثروتمندان دنیا به خاطر ترس از دست دادن امکانات و ثروت‌های خود، از دست زدن به چیزهای بی‌ارزش و کم اهمیت خودداری کرده‌اند. آن‌ها نگران هستند که اگر از این دنیا دست بکشند، به مشکلات و غم و اندوه دچار خواهند شد. در حالی که حقیقت این است که باید شجاع باشند و مانند پرنده‌ای که با آزادی پرواز می‌کند، از خطرها نترسند. اما ثروتمندان، به خاطر نگرانی‌هایشان، ترسویی را در پیش گرفته‌اند و نباید دیگران را هم با نگرانی‌های خود تحت فشار بگذارند. باید به خاطر دین و ایمان، از این ترس‌ها دوری کرد و نباید به ثروت‌های دنیا دل بست و از آن‌ها جدا شد. به همین دلیل است که ثروتمندان از دنیا رفته‌اند و هیچ چیز را در خودشان نداشته‌اند.