گنجور

فصل ۲۳

به روی مادر نظر می‌کردم، می‌دیدم که اللّه مرا چگونه رحم داده است و او را با من. و هرچه در جهان غم است، آن از رحمت اللّه است، زیرا که غم از نقصان حال باشد. تا مهر نباشد به کمال، غم نباشد به نقصان حال. اکنون مهربانی اللّه از این محسوس‌تر چگونه باشد؟

باز نظر از مادر به اللّه افکندم، دیدم که جمله اجزای من ناظر شد به اللّه. باز دیدم که هر جزو من از چشمهٔ حیوان اللّه حیات نونو می‌نوشد، و گل و ریاحین و سمن سپید و زرد صحّت می‌روید از این اجزای من، و از این چشمهٔ حیوان و این ریاحین صحّت نغزتر از ریاحین ذکرست، و این را محسوس می‌بینم که اللّه می‌دهد به من . باز می‌دیدم که کمال ایمان مؤمن رؤیت اللّه است. از پس که مؤمن گروش کند، پاره‌پاره ببیند اللّه را. از بهر این معنی گفت که : ‌مؤمنان در آخرت نبینند، همینجا ببینند. امّا معتزلی چون کمال گروش نداشت، هیچ نبیند. گفتم: ای اللّه! سببی ساز که آب ادراک مرا و روح مرا هوای وصف تو و یا هوای عالم غیب تو نشف کند و بدانجا رود، ای اللّه! پاکی و دوری از عیب تو راست. مرا آن هوش ده که این را بداند؛ و ای اللّه! آن هوشم ده که بی‌قرار تو باشد و چشم‌های مرا آن نظر ده که آویختهٔ جمال تو باشد. ای اللّه! آن نظر و آن دریافت و آن ادراکم به ارزانی‌دار.

دیدم که ادراک من دامی‌ست که اللّه گرفته است و بدان‌سو که صورت‌ها و جمال‌های خوب است برمی‌کشد. باز نظر کردم که اللّه ادراک مرا هست می‌کند و برمی‌کشد و صورت ها را نیز گرفته است و برمی‌کشد و عقل و دل و حواس و آسمان و زمین و هرچه مصوّر می‌شود همه را اللّه گرفته است و برمی‌کشد، تا من می‌بینم.

گفتم ای اللّه! نظر مرا زیاده گردان و مرا زیاده از آن نظر ده که سحره را دادی، و مرا به جمال تو زیاده از آن نظر ده که زلیخا را دادی به جمال یوسف؛ و آن نظر نه از جمال می‌باشد که برادران یوسف جمال یوسف را دیدند و مدهوش نگشتند، چو آن نظر نداشتند. یا رب! چه دولت است آن نظرها تا به کی ارزانی داری، مگر به نزدیکان و مقرّبان خود.

اکنون قربت و بعد به اللّه چگونه باشد؟ چنان باشد که اندیشه‌های تو چون به غیر اللّه بود، بعید بودی و چون اندیشه و عشق تو با الله شد، قریب گشتی. هرچند که همه اجزای جهان از آفریدن اللّه دور نباشد، و لکن در تفاوت این دو حال نگر. آن یکی را قربت گویند و آن یکی را بُعد گویند. اکنون سعی بکن تا قربتت زیاده گردد نه بُعد.

باز دیدم که دوری و نزدیکی به حضرت اللّه چنان است که اندیشهٔ تو و عشق تو و غم تو در بازارها و کارها و معصیت‌ها بود، این بُعد است باللّه. چون از آن جای‌ها بازآمد به حضرت اللّه و عرش و بهشت پیوست، این قربت است باللّه، امّا پردهٔ غیب در میان است و این پرده در توست نه در اللّه، که اگر پرده را برداشتی دنیا نماندی. و لکن تو این مزه را ندانی تا اللّه در آن جهان آن مزه را در تو نیافریند، همچنانک در این جهان هرچند که صفت مزه‌ها با تو بکنند ندانی، تا آنگاه که در تو آن مزه را نیافرینند ندانی و هیچ ندانی که این مزه‌ها از کدام چشمه‌ها و از کدام جایی در تو می‌آید. مگر از سلسبیل و تسنیم بهشت روان شده است و تو جوی گوشتینی که این‌ها از تو روان است

و اللّه اعلم.

فصل ۲۲: سبحانک و غفرانک می‌گفتم، گفتم ای اللّه! چون بود من و هستی من از توست، و نظر و درک من از توست، و عقل و روح من از توست، و چشم و سمع ظاهر و باطن من از توست، چگونه من مخاطب تو و مقابل تو و لب بر لب تو نباشم؟ و جمله اجزای من چگونه در تو نبود؟فصل ۲۴: می‌اندیشیدم که این اجزای ما چند هزار همسایه یافته است و این حروف اندیشه‌های ما چون سبزه و زعفران از کدام سینه‌ها رسته است و یا چون مورچه از عارض و نکین کدام خوبان برون روژیده است و در سینهٔ ما بر زبر یکدیگر افتاده است. باز می‌دیدم که اللّه به تنهایی در این پردهٔ غیب کارها می‌کند و همه کسانی را بر مراد می‌دارد و هیچ کس را به خود راه نمی‌دهد، نه از فرشته نه از نبی نه از ولی نه ظالم نه مظلوم. هیچکس بر چگونگی کار او واقف نمی‌شود و از آنجا بیرون هرکس را فرمان می‌فرستد و حکم و تقدیری می‌کند، و هیچکس را کاربر مراد او نمی‌دارد- استحالت و چگونگی را سدّ اسکندر کرده است تا هیچ از آن نگذرد. پایان تصویر و تخیّل هرکسی را گره زده است تا هیچکس از آن بیرون نیاید. هرکه قدم از آن حد بیرون نهد، چنان غارتش کنند که نیست شود و چنان سرما زندش که بفسرد و یا سموم چنان وزد که بسوزد.

اطلاعات

منبع اولیه: منبع معارف بهاء ولد

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به روی مادر نظر می‌کردم، می‌دیدم که اللّه مرا چگونه رحم داده است و او را با من. و هرچه در جهان غم است، آن از رحمت اللّه است، زیرا که غم از نقصان حال باشد. تا مهر نباشد به کمال، غم نباشد به نقصان حال. اکنون مهربانی اللّه از این محسوس‌تر چگونه باشد؟
هوش مصنوعی: به چهره مادرم نگاه می‌کردم و می‌دیدم که خداوند چگونه به من و او رحم کرده است. هر چه در دنیا غم وجود دارد، ناشی از رحمت خداست، زیرا غم به دلیل کمبود حالت انسان به وجود می‌آید. تا زمانی که محبت در کمال نباشد، غم ناشی از نقصان حالت وجود دارد. اکنون مهربانی خداوند چگونه می‌تواند از این محسوس‌تر باشد؟
باز نظر از مادر به اللّه افکندم، دیدم که جمله اجزای من ناظر شد به اللّه. باز دیدم که هر جزو من از چشمهٔ حیوان اللّه حیات نونو می‌نوشد، و گل و ریاحین و سمن سپید و زرد صحّت می‌روید از این اجزای من، و از این چشمهٔ حیوان و این ریاحین صحّت نغزتر از ریاحین ذکرست، و این را محسوس می‌بینم که اللّه می‌دهد به من . باز می‌دیدم که کمال ایمان مؤمن رؤیت اللّه است. از پس که مؤمن گروش کند، پاره‌پاره ببیند اللّه را. از بهر این معنی گفت که : ‌مؤمنان در آخرت نبینند، همینجا ببینند. امّا معتزلی چون کمال گروش نداشت، هیچ نبیند. گفتم: ای اللّه! سببی ساز که آب ادراک مرا و روح مرا هوای وصف تو و یا هوای عالم غیب تو نشف کند و بدانجا رود، ای اللّه! پاکی و دوری از عیب تو راست. مرا آن هوش ده که این را بداند؛ و ای اللّه! آن هوشم ده که بی‌قرار تو باشد و چشم‌های مرا آن نظر ده که آویختهٔ جمال تو باشد. ای اللّه! آن نظر و آن دریافت و آن ادراکم به ارزانی‌دار.
هوش مصنوعی: در حین تأمل به سوی خداوند، متوجه شدم که تمام اجزای وجودم به سوی او ناظر هستند. همچنین متوجه شدم که هر بخش از وجودم از چشمهٔ حیات الهی نوشیده و از آن جوانه‌های گل و گیاه سالمی رشد می‌کند. این گیاهان از نظر زیبایی و طراوت، نغزتر از یاد خدا هستند و این حقیقت را به وضوح درمی‌یابم که خداوند به من عطا می‌کند. همچنین می‌بینم که کمال ایمان یک مؤمن، در نزدیکی و مشاهدهٔ خداوند است. وقتی مؤمن به خداوند ایمان می‌آورد، قادر است او را به گونه‌ای چندگانه درک کند. به همین دلیل است که گفته‌اند: مؤمنان در روز قیامت او را نخواهند دید، بلکه همین‌جا به او می‌نگرند. ولی معتزلی که ایمان قوی ندارد، توانایی دیدن او را نخواهد داشت. از خداوند درخواست کردم که وسیله‌ای فراهم آورد تا درک من و روح من با وصف و علم غیب او آمیخته شود و به آنجا هدایت شوم. ای خداوند! تو پاک و عاری از هر عیبی هستی. به من فهمی عطا کن تا این حقیقت را درک کنم و نگاهی به من بده که همواره به جمال تو خیره باشد. ای خداوند! آن نگاه و ادراک را به من ارزانی کن.
دیدم که ادراک من دامی‌ست که اللّه گرفته است و بدان‌سو که صورت‌ها و جمال‌های خوب است برمی‌کشد. باز نظر کردم که اللّه ادراک مرا هست می‌کند و برمی‌کشد و صورت ها را نیز گرفته است و برمی‌کشد و عقل و دل و حواس و آسمان و زمین و هرچه مصوّر می‌شود همه را اللّه گرفته است و برمی‌کشد، تا من می‌بینم.
هوش مصنوعی: متوجه شدم که درک من مانند دام است که خداوند آن را به وجود آورده و به سوی زیبایی‌ها و شکل‌های خوب می‌کشد. سپس تأمل کردم که خداوند درک مرا ایجاد کرده و دوباره به سمت زیبایی‌ها می‌کشاند و همه چیزهای ملموس را نیز در اختیار دارد و به نمایش می‌گذارد، از جمله عقل، دل، حواس، آسمان و زمین و هر چیزی که به تصویر کشیده می‌شود. تمام این موارد به دست خداوند است و اوست که آنها را به من نشان می‌دهد.
گفتم ای اللّه! نظر مرا زیاده گردان و مرا زیاده از آن نظر ده که سحره را دادی، و مرا به جمال تو زیاده از آن نظر ده که زلیخا را دادی به جمال یوسف؛ و آن نظر نه از جمال می‌باشد که برادران یوسف جمال یوسف را دیدند و مدهوش نگشتند، چو آن نظر نداشتند. یا رب! چه دولت است آن نظرها تا به کی ارزانی داری، مگر به نزدیکان و مقرّبان خود.
هوش مصنوعی: ای خدا! به من نگاهی عطا کن که بیشتر از نگاهی باشد که به سحره بخشیدی و به زیبایی خود نگاهی بیشتر از نگاهی که به زلیخا در زیبایی یوسف دادیدی، عطا کن. آن نگاهی که برادران یوسف وقتی زیبایی او را دیدند، به هیچ وجه تحت تأثیر قرار نگرفتند، زیرا آن نگاه را نداشتند. پروردگارا! این نگاه و توجه چه نعمتی است و تا کی آن را به نزدیکان و عزیزانت می‌دهی؟
اکنون قربت و بعد به اللّه چگونه باشد؟ چنان باشد که اندیشه‌های تو چون به غیر اللّه بود، بعید بودی و چون اندیشه و عشق تو با الله شد، قریب گشتی. هرچند که همه اجزای جهان از آفریدن اللّه دور نباشد، و لکن در تفاوت این دو حال نگر. آن یکی را قربت گویند و آن یکی را بُعد گویند. اکنون سعی بکن تا قربتت زیاده گردد نه بُعد.
هوش مصنوعی: حال نزدیک بودن و دور بودن به خدا چگونه است؟ اگر افکار تو فقط معطوف به غیر خدا باشد، مسلماً دور خواهی بود و وقتی که عشق و اندیشه‌ات به خدا معطوف شود، به او نزدیک‌تر می‌شوی. هرچند که همه موجودات جهان از آفریده‌های خدا دور نیستند، اما در تفاوت این دو حالت دقت کن. یکی را نزدیک بودن می‌گویند و دیگری را دور بودن. اکنون تلاش کن تا نزدیکی‌ات به خدا بیشتر شود، نه دوری‌ات.
باز دیدم که دوری و نزدیکی به حضرت اللّه چنان است که اندیشهٔ تو و عشق تو و غم تو در بازارها و کارها و معصیت‌ها بود، این بُعد است باللّه. چون از آن جای‌ها بازآمد به حضرت اللّه و عرش و بهشت پیوست، این قربت است باللّه، امّا پردهٔ غیب در میان است و این پرده در توست نه در اللّه، که اگر پرده را برداشتی دنیا نماندی. و لکن تو این مزه را ندانی تا اللّه در آن جهان آن مزه را در تو نیافریند، همچنانک در این جهان هرچند که صفت مزه‌ها با تو بکنند ندانی، تا آنگاه که در تو آن مزه را نیافرینند ندانی و هیچ ندانی که این مزه‌ها از کدام چشمه‌ها و از کدام جایی در تو می‌آید. مگر از سلسبیل و تسنیم بهشت روان شده است و تو جوی گوشتینی که این‌ها از تو روان است
هوش مصنوعی: دوری و نزدیکی به خداوند به این شکل است که اگر افکارت، عشق و غم‌هایت در بازارها و کارهای روزمره باشد، این بیانگر دوری از خداست. اما وقتی از این امور فاصله می‌گیری و به خدا نزدیک می‌شوی، این نزدیک شدن به معنای قرب به اوست. با این حال، پرده‌ای از غیبت وجود دارد که بین تو و او فاصله می‌اندازد، و این پرده در واقع در وجود خود توست نه در خدا. اگر این پرده را کنار بزنی، دیگر در دنیا نخواهی ماند. اما تو نمی‌توانی آن مزه را بچشی، مگر اینکه خداوند در دنیای دیگر آن طعم را در وجودت خلق کند، درست مانند اینکه در این دنیا نیز نمی‌توانی طعم‌ها را احساس کنی تا زمانی که در وجودت به وجود نیاید. تو هیچ ایده‌ای نداری که این طعم‌ها از کجا و چگونه به تو می‌رسند، بدون اینکه بدانی آیا این طعم‌ها از چشمه‌های بهشت می‌آیند یا نه، در حالی که تو به راحتی در حال تجربه آن‌ها هستی.
و اللّه اعلم.
هوش مصنوعی: و خداوند داناتر است.