گنجور

فصل ۲۴

می‌اندیشیدم که این اجزای ما چند هزار همسایه یافته است و این حروف اندیشه‌های ما چون سبزه و زعفران از کدام سینه‌ها رسته است و یا چون مورچه از عارض و نکین کدام خوبان برون روژیده است و در سینهٔ ما بر زبر یکدیگر افتاده است. باز می‌دیدم که اللّه به تنهایی در این پردهٔ غیب کارها می‌کند و همه کسانی را بر مراد می‌دارد و هیچ کس را به خود راه نمی‌دهد، نه از فرشته نه از نبی نه از ولی نه ظالم نه مظلوم. هیچکس بر چگونگی کار او واقف نمی‌شود و از آنجا بیرون هرکس را فرمان می‌فرستد و حکم و تقدیری می‌کند، و هیچکس را کاربر مراد او نمی‌دارد- استحالت و چگونگی را سدّ اسکندر کرده است تا هیچ از آن نگذرد. پایان تصویر و تخیّل هرکسی را گره زده است تا هیچکس از آن بیرون نیاید. هرکه قدم از آن حد بیرون نهد، چنان غارتش کنند که نیست شود و چنان سرما زندش که بفسرد و یا سموم چنان وزد که بسوزد.

باز دیدم که جهان همچون سرایی و کوشکی است که اللّه برآورده است و معانی مرا در وی چون اشخاص باخبر روان کرده، چنانک غلامان پادشاه در کوشک‌ها و رواق‌ها می‌نشینند و می‌خیزند، و جواهر من همچون دیوار سرای‌هاست که در وی معانی می‌روید. و این جهان کسی را خوش بود که او را در آن عدن اشتباهی باشد.

آخر از جهان من چگونه خوش نباشم، که همه فعل در من اللّه می‌کند، و خاک و هوای مرا و همه ذرّه‌های مرا به‌خودی‌خود می‌سازد و هست می‌کند، و می‌بینم که اجزای من خوش تکیه کرده است به تن آسایی بر فعل اللّه. اما در این جهان مرا فعلی می‌باید کرد و نظر می‌باید کرد، که تدبیر و رأی من و نظر من چون رگرگی باشد که جمع می‌شود تا چون دلو آب فعل اللّه را برکشد

و در وقت رنجوری خویشتن را بروی آب فعل الله بگسترانم، و نظر و ادراک خود را چون چشمه‌چشمه می‌بینم که بر روی آب ز فعل اللّه می‌رود، و می‌بینم که از چشمه نظر دیگر پدید می‌آید و می‌رود باللّه. و چون مریدان را خواهم که این را آشکارا کنم رنجم رسد، و چنان می‌نماید که از دریای نقد اللّه سنگریزه‌ها برمی‌آرم.

اکنون اجزای من از اللّه چیزی می‌نوشد، و ادراکات من دست‌آموز اللّه است و مزه از اللّه می‌گیرم، و حیات از اللّه می‌نوشم و مست از اللّه می‌شوم، و بالا و زیر نظر باللّه می‌کنم. و هرکجا که مرا از اللّه آگاهی بیش باشد، و از هر چیزی که آگاهی اللّه بیش یابم، آن چیز را و آن جای را تعظیم بیش می‌کنم، تا صورت بندد تعظیم اللّه پیش من. چنانک فرید را می‌گفتم که مرا تعظیم کن که تعظیم من تعظیم اللّه است، و تو را کسب آخرتی آن است، چو از همه چیز آگاهیِ اللّه را از من بیش می‌یابی

و اللّه اعلم.

اطلاعات

منبع اولیه: منبع معارف بهاء ولد

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می‌اندیشیدم که این اجزای ما چند هزار همسایه یافته است و این حروف اندیشه‌های ما چون سبزه و زعفران از کدام سینه‌ها رسته است و یا چون مورچه از عارض و نکین کدام خوبان برون روژیده است و در سینهٔ ما بر زبر یکدیگر افتاده است. باز می‌دیدم که اللّه به تنهایی در این پردهٔ غیب کارها می‌کند و همه کسانی را بر مراد می‌دارد و هیچ کس را به خود راه نمی‌دهد، نه از فرشته نه از نبی نه از ولی نه ظالم نه مظلوم. هیچکس بر چگونگی کار او واقف نمی‌شود و از آنجا بیرون هرکس را فرمان می‌فرستد و حکم و تقدیری می‌کند، و هیچکس را کاربر مراد او نمی‌دارد- استحالت و چگونگی را سدّ اسکندر کرده است تا هیچ از آن نگذرد. پایان تصویر و تخیّل هرکسی را گره زده است تا هیچکس از آن بیرون نیاید. هرکه قدم از آن حد بیرون نهد، چنان غارتش کنند که نیست شود و چنان سرما زندش که بفسرد و یا سموم چنان وزد که بسوزد.
هوش مصنوعی: در اندیشه‌ام بود که اجزای وجود ما چقدر همسایه دارند و این کلمات و افکار از کجا نشأت می‌گیرند، آیا از سینه‌های بزرگ و معصوم بر می‌خیزند یا مثل مورچه‌ها از دل زیبایی‌ها بیرون آمده و در دل‌های ما جای می‌گیرند. به این نتیجه می‌رسیدم که خداوند به تنهایی در این دنیای پنهان به کار خود ادامه می‌دهد و همه را به خواسته‌های خود می‌رساند و هیچ‌کس را به خودش نزدیک نمی‌کند، نه فرشتگان، نه پیامبران، نه اولیاء، نه ظالم و نه مظلوم. هیچ‌کس نمی‌تواند به ماهیت کارهای او پی ببرد و هر کسی که به بیرون از این پرده می‌رود، فرمان‌ها و تقدیرهای او را دریافت می‌کند و هیچ‌کس را نمی‌گذارند که به خواسته‌اش نائل آید. به نظر می‌رسد که زنجیره‌ای که بر روی افکار و تخیلات افراد افتاده است، مانع عبورشان شده و هر کس که بخواهد از آن فراتر برود، به شدت آسیب می‌بیند و به نوعی نابود می‌شود.
باز دیدم که جهان همچون سرایی و کوشکی است که اللّه برآورده است و معانی مرا در وی چون اشخاص باخبر روان کرده، چنانک غلامان پادشاه در کوشک‌ها و رواق‌ها می‌نشینند و می‌خیزند، و جواهر من همچون دیوار سرای‌هاست که در وی معانی می‌روید. و این جهان کسی را خوش بود که او را در آن عدن اشتباهی باشد.
هوش مصنوعی: دیدم که جهان مانند یک کاخ بزرگ و زیبایی است که خداوند آن را ساخته و مفهوم‌ها و معانی من در آن مانند افرادی آگاه در حال جنب و جوش هستند. درست مانند غلامان پادشاه که در تالارها و غرفه‌ها حضور دارند و به حرکت درمی‌آیند. نیز جواهرات من به مانند دیوارهای این کاخ هستند که معنی‌ها در آن رشد می‌کنند. این دنیا تنها برای کسی خوشایند است که در آن به نوعی خوشبختی و آرامش دست پیدا کرده باشد.
آخر از جهان من چگونه خوش نباشم، که همه فعل در من اللّه می‌کند، و خاک و هوای مرا و همه ذرّه‌های مرا به‌خودی‌خود می‌سازد و هست می‌کند، و می‌بینم که اجزای من خوش تکیه کرده است به تن آسایی بر فعل اللّه. اما در این جهان مرا فعلی می‌باید کرد و نظر می‌باید کرد، که تدبیر و رأی من و نظر من چون رگرگی باشد که جمع می‌شود تا چون دلو آب فعل اللّه را برکشد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم از جهان خود ناراضی باشم در حالی که همه چیز از جانب خداوند در من شکل می‌گیرد؟ خاک و هوای من و همه ذرات وجودم به خودی خود به وجود می‌آیند و می‌بینم که اجزای وجودم به آرامش و راحتی به اعمال خداوند تکیه کرده‌اند. اما در این جهان نیاز دارم که کاری انجام دهم و نگاهی بیندازم، زیرا تدبیر و نظر من باید همچون دلوئی باشد که برای کشیدن آب از چاه به کار می‌رود.
و در وقت رنجوری خویشتن را بروی آب فعل الله بگسترانم، و نظر و ادراک خود را چون چشمه‌چشمه می‌بینم که بر روی آب ز فعل اللّه می‌رود، و می‌بینم که از چشمه نظر دیگر پدید می‌آید و می‌رود باللّه. و چون مریدان را خواهم که این را آشکارا کنم رنجم رسد، و چنان می‌نماید که از دریای نقد اللّه سنگریزه‌ها برمی‌آرم.
هوش مصنوعی: در هنگام بیماری و دشواری، خود را به‌گونه‌ای مرتبط با اراده الهی حس می‌کنم و درک و بینش خود را مانند جویباری می‌بینم که بر روی آب ناشی از فعل خدا جاری است. مشاهده می‌کنم که از این جویبار، چشمه‌های دیگری به وجود می‌آید که به سوی الهی‌بودن می‌رود. اما وقتی که می‌خواهم این معانی را به پیروانم بیان کنم، به من احساس رنجی دست می‌دهد و به‌نظر می‌رسد که از دریاهای ارزشمند الهی، سنگریزه‌های کوچک برمی‌دارم.
اکنون اجزای من از اللّه چیزی می‌نوشد، و ادراکات من دست‌آموز اللّه است و مزه از اللّه می‌گیرم، و حیات از اللّه می‌نوشم و مست از اللّه می‌شوم، و بالا و زیر نظر باللّه می‌کنم. و هرکجا که مرا از اللّه آگاهی بیش باشد، و از هر چیزی که آگاهی اللّه بیش یابم، آن چیز را و آن جای را تعظیم بیش می‌کنم، تا صورت بندد تعظیم اللّه پیش من. چنانک فرید را می‌گفتم که مرا تعظیم کن که تعظیم من تعظیم اللّه است، و تو را کسب آخرتی آن است، چو از همه چیز آگاهیِ اللّه را از من بیش می‌یابی
هوش مصنوعی: اکنون تمام وجودم از خداوند تغذیه می‌کند و درک‌هایم تحت تاثیر اوست. از خداوند طعم می‌چشم و زندگی را از او می‌گیرم و شگفتی و سرمستی‌ام از اوست. همه چیز را در نگاهش می‌بینم و هر زمان که شناخت بیشتری از خداوند به دست آورم، به آن چیز و مکان احترام بیشتری می‌گذارم تا در نهایت احترام خداوند در نظر من شکل بگیرد. به فرید می‌گفتم که مرا احترام کن، زیرا احترام من در واقع احترام به خداوند است و این برای تو نیز به نفع آخرتت خواهد بود، چون اگر از همه چیز، شناخت خداوند را در من بیشتر یابی، به من عزت بده.
و اللّه اعلم.
هوش مصنوعی: و خداوند بهتر می‌داند.