گنجور

فصل ۲

در نماز درآمدم، به اللّه نظر می‌‌کردم؛ چنانکه صفت کنند حور را، نیمه‌اش از کافور است و نیمه‌اش از زعفران و مویش از مُشک؛ و یا گویند فلان کس را سریست از شرم و پاییست از صدق و غیر وی، همچنان اللّه را می‌‌بینم همه رحمت و جلال و عظمت و کرم و قدرت و حکمت و قدم و حیات و اعطای مزه‌ها. اکنون در اللّه و در این صفات بی‌کرانهٔ اللّه نظر می‌‌کنم تا مزهٔ نوع‌نوع را در وی مشاهده می‌‌کنم و طمع می‌‌دارم که این همه را به من دهد، و می‌‌بینم که می‌‌دهد.

اکنون دیدن من مر اللّه را به اندازهٔ نظر من است؛ اللّه خود را به من به همان اندازه می‌‌نماید که مرا نظر می‌‌دهد از قالب من و غیر قالب من . و دیدِ اللّه از من، دید این اجزای من است که از اللّه در وی چندین چشمه گشاده است، و همچون سفرهٔ پُر پیش من نهاده است. اکنون در پیش خویش یعنی در هوای پیش خویش همه اللّه را می‌‌بینم و همه صفاتش را می‌‌بینم، یعنی هیچ جای بی‌قدرت او و صنع او و کرم او نیست. و در همه اجزای خود می‌‌بینم اللّه را، و جمله صفات من، ادراک و دانش و قدرت و محبّت و عشق و جمال و تدبیر و مصلحت و بینایی و شنوایی و گیرایی و ذوق و عقل و هوش و طبع، این همه چشم‌هاست از الله و از صفات اللّه، که من از این چشم‌ها در اللّه می‌‌نگرم و می‌‌بینمش، و همه رحمت و قدرت و عظمت و جمال بی نهایتش را می‌‌بینم؛ آخر این هفت ستارهٔ گردان مدد خوشی‌های جهان می‌‌باشد، اگر این صفاتِ اللّه که محسوس من است و پیوسته به صفات من است مدد هر دو جهانی من بباشد چه عجب؟!

درین میانه هوشم برفت...

گفتم این طلب را اللّه در من نهاده است. ای اللّه! چو مرا طالب خود گردانیده‌ای زیاده گردان.

اکنون بیا تا اللّه را از بهر چه طلب می‌‌کنم. از بهر همه مرادها که همه مرادها از اللّه حاصل می‌‌شود. در سر مجموع مرادها نظر می‌‌کنم، هریک مراد را تمام نظر می‌‌کنم و می‌‌بینم که اللّه آن را چگونه زنده می‌‌کند و چگونه مدد می‌‌کند و هست می‌‌کند، و در این میان اللّه را و عین مزه‌های اللّه را و جمال اللّه را مشاهده می‌‌کنم و می‌‌بینم. پس از اللّه، همه مراد من اللّه است.

باز در چشمهٔ ادراک مزهٔ خوشی‌ها نظر می‌‌کنم، می‌‌بینم که از اللّه مزه در خوشی‌ها چگونه می‌‌آید که هست‌کنندهٔ مزه است. پس مزه قائم به فعل‌ِ اللّه آمد، و فعل قائم به اللّه آمد، پس مزه قائم به اللّه آمد. و بر این صفت اللّه بی نهایت آمد، پس هرچند مزه از اللّه طلب می‌‌کنم و در اللّه نظر می‌‌کنم، مزه‌ها بیابم بی نهایت. باز در صفت اللّه نگاه می‌‌کنم، می‌‌بینم که هم در من و در اجزای من این مزه‌های صفات اللّه چنان فروآید که من گران می‌‌شوم و عین مزه می‌‌شوم‌

و اللّه اعلم.

اطلاعات

منبع اولیه: منبع معارف بهاء ولد

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در نماز درآمدم، به اللّه نظر می‌‌کردم؛ چنانکه صفت کنند حور را، نیمه‌اش از کافور است و نیمه‌اش از زعفران و مویش از مُشک؛ و یا گویند فلان کس را سریست از شرم و پاییست از صدق و غیر وی، همچنان اللّه را می‌‌بینم همه رحمت و جلال و عظمت و کرم و قدرت و حکمت و قدم و حیات و اعطای مزه‌ها. اکنون در اللّه و در این صفات بی‌کرانهٔ اللّه نظر می‌‌کنم تا مزهٔ نوع‌نوع را در وی مشاهده می‌‌کنم و طمع می‌‌دارم که این همه را به من دهد، و می‌‌بینم که می‌‌دهد.
هوش مصنوعی: در نماز بودم و به خداوند توجه می‌کردم، به گونه‌ای که توصیف می‌کنند حوری را؛ نیمه‌اش از کافور و نیمه‌اش از زعفران و مویش از مُشک است. یا می‌گویند فلانی دارای سری است از شرم و پایش از صدق، و من نیز خدا را می‌بینم که تجلی‌اش در تمام رحمت، جلال، عظمت، کرم، قدرت، حکمت، حیات و اعطای نعمت‌ها است. حالا در خدا و این صفات بی‌پایان او تأمل می‌کنم و طعم و لذت‌های مختلف را در وجود او می‌یابم و امید دارم که همه این نعمت‌ها را به من عطا کند، و می‌بینم که واقعاً این عطا را می‌کند.
اکنون دیدن من مر اللّه را به اندازهٔ نظر من است؛ اللّه خود را به من به همان اندازه می‌‌نماید که مرا نظر می‌‌دهد از قالب من و غیر قالب من . و دیدِ اللّه از من، دید این اجزای من است که از اللّه در وی چندین چشمه گشاده است، و همچون سفرهٔ پُر پیش من نهاده است. اکنون در پیش خویش یعنی در هوای پیش خویش همه اللّه را می‌‌بینم و همه صفاتش را می‌‌بینم، یعنی هیچ جای بی‌قدرت او و صنع او و کرم او نیست. و در همه اجزای خود می‌‌بینم اللّه را، و جمله صفات من، ادراک و دانش و قدرت و محبّت و عشق و جمال و تدبیر و مصلحت و بینایی و شنوایی و گیرایی و ذوق و عقل و هوش و طبع، این همه چشم‌هاست از الله و از صفات اللّه، که من از این چشم‌ها در اللّه می‌‌نگرم و می‌‌بینمش، و همه رحمت و قدرت و عظمت و جمال بی نهایتش را می‌‌بینم؛ آخر این هفت ستارهٔ گردان مدد خوشی‌های جهان می‌‌باشد، اگر این صفاتِ اللّه که محسوس من است و پیوسته به صفات من است مدد هر دو جهانی من بباشد چه عجب؟!
هوش مصنوعی: اکنون دیدن خداوند به اندازه‌ای است که من قادر به مشاهده او هستم؛ خداوند خود را به من به همان نسبتی نشان می‌دهد که من او را در وجود خود و فراتر از وجودم می‌بینم. در واقع، دید خداوند از من به اجزای وجودم مربوط می‌شود که در او چندین سرچشمه وجود دارد، مانند سفره‌ای که در جلویم گسترده شده است. اکنون در هر جا که نگاه می‌کنم، خداوند و تمام صفات او را می‌بینم؛ یعنی هیچ جایی نیست که خارج از قدرت و خلق و کرم او باشد. در تمام اجزای وجود خود، خداوند را می‌یابم و صفاتم مانند ادراک، دانش، قدرت، محبت، عشق، جمال، تدبیر، مصلحت، بینایی، شنوایی، ذوق، عقل و هوش، همه نشانه‌هایی از خداوند و صفات او هستند. من از این نشانه‌ها در خداوند می‌نگرم و او را می‌بینم و همه رحمت، قدرت، عظمت و جمال بی‌نهایت او را درک می‌کنم. اگر این صفات که برای من محسوس هستند و دائماً با صفات من در ارتباط‌اند، مایه‌ی خوشی‌های جهانی من شوند، چه چیزی جای تعجب دارد؟
درین میانه هوشم برفت...
هوش مصنوعی: در این میان عقل و هوش من از دست رفت...
گفتم این طلب را اللّه در من نهاده است. ای اللّه! چو مرا طالب خود گردانیده‌ای زیاده گردان.
هوش مصنوعی: گفتم این خواسته را خداوند در وجود من قرار داده است. ای خدا! اگر مرا طالب خود کرده‌ای، پس مرا بیشتر مجذوب خود کن.
اکنون بیا تا اللّه را از بهر چه طلب می‌‌کنم. از بهر همه مرادها که همه مرادها از اللّه حاصل می‌‌شود. در سر مجموع مرادها نظر می‌‌کنم، هریک مراد را تمام نظر می‌‌کنم و می‌‌بینم که اللّه آن را چگونه زنده می‌‌کند و چگونه مدد می‌‌کند و هست می‌‌کند، و در این میان اللّه را و عین مزه‌های اللّه را و جمال اللّه را مشاهده می‌‌کنم و می‌‌بینم. پس از اللّه، همه مراد من اللّه است.
هوش مصنوعی: بیایید درباره این موضوع صحبت کنیم که من از خدا چه چیزی می‌طلبم. من همه خواسته‌هایم را از او می‌طلبم، زیرا تمامی خواسته‌هایم از خداوند به دست می‌آید. به طور کلی به خواسته‌هایم فکر می‌کنم و هر یک از آن‌ها را با دقت بررسی می‌کنم و می‌بینم که خداوند چگونه آنها را زنده می‌کند و یاری می‌دهد و وجود می‌بخشد. در این فرآیند، من زیبایی و لطف خداوند را مشاهده می‌کنم. بنابراین، در واقع خداوند تنها خواسته اصلی من است.
باز در چشمهٔ ادراک مزهٔ خوشی‌ها نظر می‌‌کنم، می‌‌بینم که از اللّه مزه در خوشی‌ها چگونه می‌‌آید که هست‌کنندهٔ مزه است. پس مزه قائم به فعل‌ِ اللّه آمد، و فعل قائم به اللّه آمد، پس مزه قائم به اللّه آمد. و بر این صفت اللّه بی نهایت آمد، پس هرچند مزه از اللّه طلب می‌‌کنم و در اللّه نظر می‌‌کنم، مزه‌ها بیابم بی نهایت. باز در صفت اللّه نگاه می‌‌کنم، می‌‌بینم که هم در من و در اجزای من این مزه‌های صفات اللّه چنان فروآید که من گران می‌‌شوم و عین مزه می‌‌شوم‌
هوش مصنوعی: بار دیگر در چشمهٔ درک خود به زیبایی‌ها نگاه می‌کنم و متوجه می‌شوم که چگونه مزهٔ خوشی‌ها از خداوند نشأت می‌گیرد و اوست که می‌تواند آن را به وجود بیاورد. لذا، مزه به واسطهٔ عمل خداوند ظاهر می‌شود و این عمل نیز به خود خدا وابسته است، بنابراین مزه نیز به او وابسته است. این ویژگی خداوند غیرقابل حد و مرز است، پس هرچقدر که از خداوند طلب مزه کنم و در او تأمل کنم، به بی‌نهایتی از خوشی‌ها می‌رسم. با نگاهی دیگر به صفات خداوند، درمی‌یابم که این مزه‌های الهی به گونه‌ای در وجود من و اجزای من جاری می‌شوند که من دچار سنگینی و عمیق‌تر شدن در این مزه‌ها می‌شوم.
و اللّه اعلم.
هوش مصنوعی: به خداوند بهتر از همه آگاه است.