گنجور

فصل ۳

در شب برخاستم، گفتم تا در اللّه می‌‌نگرم؛ گفتم تا در خود می‌‌نگرم که اللّه از من چه زنده می‌‌کند بعد از آن که مرده بودم، و از اللّه می‌‌خواهم تا آن زندگیم را زیاده کند، چون زنده کردن اللّه را نهایت نیست. و اللّه را ثنا می‌‌گویم و می‌‌ستایم، در مخاطبه در وی می‌‌نگرم تا زندگی نوع دیگرم دهد، چو این نعمت جز از وی از کسی دیگر حاصل نمی‌‌شود.

اکنون نظر می‌‌کنم که چقدر دیدِ عجب اللّه در من پدید آورده است، بعد از آن که آن دیدِ عجب در من نبود؛ و باللّه می‌‌گویم و می‌‌ستایمش تا آن دیدِ عجب را در من زیاده گرداند لا الی نهایه. و می‌‌بینم که اینچنین چشمه‌های عجب اللّه از من و در من به جوش آورده است، و اینچنین سبزه‌های عجب از آن چشمه‌ها اللّه رسته گردانید در من، و چندانکه من در اللّه می‌‌نگرم، می‌‌بینم که از وی در این چشمه‌هاام زیاده می‌‌شود، و چون کوفته شوم در نظر کردن، اللّه‌ام خواب می‌‌دهد و آب راحتم زیاده می‌‌گرداند. و باز من در اللّه می‌‌نگرم، می‌‌بینم که اللّه این راحتم را هر دم زیاده می‌‌گرداند.

اکنون چون نظر به اللّه می‌‌کردم، همه رحمانی و ربوبیّت می‌‌دیدم و علم و حکمت می‌‌دیدم و قدرت و عظمت می‌‌دیدم یعنی ذات مرکّب از این‌ها؛ چنانکه گویند فلان کس را روح مجسّم یافتم، یعنی هیچ کثافت نیافتم.

هر صاحب هنری را و صاحب جمالی را اگر همه مدح‌ها بگویی، از هیچ چیزیش چنان خوش نیاید که گویی هرگز در همه جهان همچو تو نیست، خود همچو تو که باشد؟ هرگز نباشد. و هرگز جمالی چون جمال تو نتوان بودن.

اکنون نظر می‌‌کنم، هیچ جزوی و هیچ منظوری و هیچ هنری و هیچ جمالی نیست الا اللّه را و همه چیز از وی می‌‌بینم و با وی سخن می‌‌گویم.

گفتم که الحمد للّه. یعنی هرچند خوشی‌ها و تربیت‌ها می‌‌یابم از اللّه، اللّه را ثنا می‌‌گویم و می‌‌ستایم، می‌‌بینم که او را خوش می‌‌آید و مرا خوشی و تربیت بیش می‌‌دهد. اگر نه خوش آمدی اللّه را از خدمت و ستودن، و ناخوش آمدی از بیگانگی و ناشناختِ نعمت، چندین ثنا نخواهدی و چندین عقوبت نکندی بر بیگانگی و ناشناخت نعمت. پس وجود ثنا و خدمت و عدم وی برابر بودی نزد اللّه، و این در حکمت محال باشد

و اللّه اعلم

اطلاعات

منبع اولیه: منبع معارف بهاء ولد

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در شب برخاستم، گفتم تا در اللّه می‌‌نگرم؛ گفتم تا در خود می‌‌نگرم که اللّه از من چه زنده می‌‌کند بعد از آن که مرده بودم، و از اللّه می‌‌خواهم تا آن زندگیم را زیاده کند، چون زنده کردن اللّه را نهایت نیست. و اللّه را ثنا می‌‌گویم و می‌‌ستایم، در مخاطبه در وی می‌‌نگرم تا زندگی نوع دیگرم دهد، چو این نعمت جز از وی از کسی دیگر حاصل نمی‌‌شود.
هوش مصنوعی: در شب بیدار شدم و به فکر فرو رفتم که چگونه خداوند پس از مردن من، دوباره مرا زنده می‌کند. از او خواستم که این زندگی را برایم بیشتر کند، چرا که احیای الهی هیچ پایانی ندارد. خداوند را ستایش کردم و از او خواستم که زندگی جدیدی به من عطا کند، زیرا این نعمت فقط از او به دست می‌آید و نه از کسی دیگر.
اکنون نظر می‌‌کنم که چقدر دیدِ عجب اللّه در من پدید آورده است، بعد از آن که آن دیدِ عجب در من نبود؛ و باللّه می‌‌گویم و می‌‌ستایمش تا آن دیدِ عجب را در من زیاده گرداند لا الی نهایه. و می‌‌بینم که اینچنین چشمه‌های عجب اللّه از من و در من به جوش آورده است، و اینچنین سبزه‌های عجب از آن چشمه‌ها اللّه رسته گردانید در من، و چندانکه من در اللّه می‌‌نگرم، می‌‌بینم که از وی در این چشمه‌هاام زیاده می‌‌شود، و چون کوفته شوم در نظر کردن، اللّه‌ام خواب می‌‌دهد و آب راحتم زیاده می‌‌گرداند. و باز من در اللّه می‌‌نگرم، می‌‌بینم که اللّه این راحتم را هر دم زیاده می‌‌گرداند.
هوش مصنوعی: اکنون به این فکر می‌کنم که چقدر دیدِ خداوند در وجودم ایجاد شده است، در حالی که قبلاً چنین دیدی در من وجود نداشت. با خلوص نیت از خداوند سپاسگزاری می‌کنم و از او می‌خواهم که این بینش را در من بیشتر کند. می‌بینم که چشمه‌های حیرت و شگفتی از وجودم جوشیده و سبزه‌های زیبایی از آن چشمه‌ها رشد کرده است. هر چه بیشتر به خدا نگاه می‌کنم، می‌بینم که این زیبایی‌ها در من بیشتر و بیشتر می‌شود. وقتی در عمق تفکر غرق می‌شوم، خداوند به من آرامش می‌دهد و بر راحتی‌ام می‌افزاید. بار دیگر که به او می‌نگرم، متوجه می‌شوم که او هر لحظه بر آرامش من می‌افزاید.
اکنون چون نظر به اللّه می‌‌کردم، همه رحمانی و ربوبیّت می‌‌دیدم و علم و حکمت می‌‌دیدم و قدرت و عظمت می‌‌دیدم یعنی ذات مرکّب از این‌ها؛ چنانکه گویند فلان کس را روح مجسّم یافتم، یعنی هیچ کثافت نیافتم.
هوش مصنوعی: زمانی که به خداوند نگاه می‌کردم، فقط رحمت و سرپرستی او را می‌دیدم. علم و حکمت و قدرت و عظمت را می‌شناختم، به طوری که احساس می‌کردم همه این ویژگی‌ها در یک ذات جمع شده است؛ مانند این که بگوییم شخصی را به‌صورت واقعی مشاهده کردم و هیچ زشتی و نقصی در او نیافتم.
هر صاحب هنری را و صاحب جمالی را اگر همه مدح‌ها بگویی، از هیچ چیزیش چنان خوش نیاید که گویی هرگز در همه جهان همچو تو نیست، خود همچو تو که باشد؟ هرگز نباشد. و هرگز جمالی چون جمال تو نتوان بودن.
هوش مصنوعی: هیچ هنرمند یا زیبایی را نمی‌توان پیدا کرد که با تمام تعریف و تمجیدهایی که از او می‌شود، این احساس را نداشته باشد که هیچ‌کس در دنیا به اندازه او ویژه و منحصر به فرد نیست. زیبایی و هنری مثل او هرگز وجود نخواهد داشت.
اکنون نظر می‌‌کنم، هیچ جزوی و هیچ منظوری و هیچ هنری و هیچ جمالی نیست الا اللّه را و همه چیز از وی می‌‌بینم و با وی سخن می‌‌گویم.
هوش مصنوعی: حالا به این نتیجه رسیده‌ام که هیچ چیزی جز خداوند وجود ندارد و هیچ هدف، هنر یا زیبایی واقعی جز او نیست. من همه چیز را از او می‌بینم و با او صحبت می‌کنم.
گفتم که الحمد للّه. یعنی هرچند خوشی‌ها و تربیت‌ها می‌‌یابم از اللّه، اللّه را ثنا می‌‌گویم و می‌‌ستایم، می‌‌بینم که او را خوش می‌‌آید و مرا خوشی و تربیت بیش می‌‌دهد. اگر نه خوش آمدی اللّه را از خدمت و ستودن، و ناخوش آمدی از بیگانگی و ناشناختِ نعمت، چندین ثنا نخواهدی و چندین عقوبت نکندی بر بیگانگی و ناشناخت نعمت. پس وجود ثنا و خدمت و عدم وی برابر بودی نزد اللّه، و این در حکمت محال باشد
هوش مصنوعی: گفتم که شکر خدا را به جا می‌آورم. یعنی هرچند که نعمات و تربیت‌های خوبی از جانب خداوند نصیبم می‌شود، اما همیشه او را می‌ستایم و شکرگزاری می‌کنم. این کار برای من خوشایند است و احساس می‌کنم که خداوند هم از این شکرگزاری راضی است و بر نعمت‌های من می‌افزاید. اگر شکر و ستایش خداوند نباشد و انسان به نعمت‌هایش بی‌اعتنا بماند، هیچ‌گاه نمی‌تواند در برابر این غفلت، ثنا و پاداشی دریافت کند. بنابراین، عمل شکرگزاری و عدم آن از نظر خداوند فرقی ندارد و این قاعده در حکمت ممکن نیست.
و اللّه اعلم
هوش مصنوعی: و خدا بهتر می‌داند.