گنجور

دوبیتی شمارهٔ ۳۵

دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت‌کش به بادامی بسازد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
هوش مصنوعی: دل عاشق با یک پیام به حالتی نشسته می‌شود که تحت تأثیر عشق است و با نوشیدنی یا جامی این حالت را تجربه می‌کند.
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت‌کش به بادامی بسازد
هوش مصنوعی: نگاه تو برای من مثل یک دورنمای بی‌نظیر و کافی است، حتی یک عابد هم می‌تواند از زیبایی چشمانت الهام بگیرد.

خوانش ها

دوبیتی شمارهٔ ۳۵ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵ به خوانش فاطمه زندی

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"نیریز - دستگاه ماهور"
با صدای عبدالله دوامی (آلبوم ردیف آوازی ۲ - عبدالله دوامی)
"دل عاشق ضربی خوانی بداهه"
با صدای محمد معتمدی (آلبوم صوفی)
"سوگ – اجرای خصوصی شجریان، دادبه و موسوی"
با صدای محمدرضا شجریان (آلبوم اجراهای خصوصی)
"ساغر می – اجرای خصوصیِ شجریان، موسوی، یاحقی و اکبری"
با صدای محمدرضا شجریان (آلبوم اجراهای خصوصی)
"خسته‌دل – اجرای خصوصی محمدرضا شجریان و حبیب‌الله بدیعی – شور"
با صدای محمدرضا شجریان (آلبوم اجراهای خصوصی)
"بیات ترک ۹"
با صدای محسن کرامتی (آلبوم ۱۸۶ تصنیف قدیمی ۵)
"ادامه آواز - تصنیف دیده و دل - قطعه راز و نیاز"
با صدای علیرضا افتخاری (آلبوم مهرورزان)
"عاشق"
با صدای مودی موسوی (آلبوم عریان)
"طوسی (دستگاه ماهور)"
با صدای محمود کریمی (آلبوم آموزش آواز (ردیف آوازی موسیقی سنتی ایران) ۴)
"دل عاشق"
با صدای شهرام ناظری (آلبوم خنیاگر)
"دوبیتی‌های باباطاهر – اجرای خصوصی محمدرضا شجریان در دشتی"
با صدای محمدرضا شجریان (آلبوم اجراهای خصوصی)

حاشیه ها

1392/02/25 05:04
مهدی

سلام
در خصوص این شعذ شما هم دچار اشتباهی شدید که متاسفانه رواج پیدا کرده. این دوبیت که دوبیتی هم نیست و بخشی از یک غزلِ، ارتباطی به بابا طاهر نداره و متعلق به طالب آملی ست.
می تونید به دیوان طالب آملی یا به این کتاب مراجعه فرمائید؛
«صیّادانِ معنی» [برگزیده‌ی اشعارِ سخن‌سرایانِ شیو‌ه‌ی هندی]، انتخابِ محمّد قهرمان، مؤسسه‌ی انتشاراتِ امیرکبیر، چاپِ دوّم، هزار و سیصد و نود
گذشته از این ، بیت دوم فریاد می زنه که سبک شعر هندیست.
غزل کامل هم اینِ:
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازد
ندارم ظرف می دل را بگوئید
سفالی بشکند جامی بسازد
قناعت بیش ازاین نبود که عمری
بجامی دردی آشامی بسازد
چو من مرغی نکرده صید ایام
مگر کز زلف او دامی بسازد
دعا گو قحط شو طالب حریفی است
که ایامی بدشنامی بسازد

1402/08/02 22:11
دریانورد

با احترام کلمه ی "اینِ"  اشتباه است و اینه درسته. 

1392/07/07 15:10
یه مَهدی دیگه

سلام
به نظرم اصلاً از ظاهر دوبیتی نمیشه گفت که سبک هندی علیرغم اینکه شاید طالب آملی تضمین بکار برده و مطلع شعرش رو با دوبیتی باباطاهر کلید زده.

1393/03/11 09:06
سینا

این شعر رو به همراه شعر
نازار دلی را که تو جانش باشی/معشوقه ی پیدا و نهانش باشی
زان می ترسم که از دل آزردن تو/دل خون شود و تو در میانش باشی
مناسب ترین شعر ها برای گوشه طوسی یا به عبارتی رضوی دستگاه ماهور می دانند

1393/08/18 11:11
طاهر خورشیدی

در جواب مهدی که گفته این شعر ربطی به بابا طاهر ندارد: چیزی به اسم تضمین به گوشتون خورده تا حالا؟ ضمن اینکه فقط با یک اسلوب معادله و یک اشاره تصویری نمی تونیم نتیجه بگیریم که سبک شعر هندی است. برای نمونه حافظ شعر کم نداره از این مثالها...

1397/09/29 00:11
کاظم

این شعر از اشعاریست که بلاشک شاعر آن باباطاهر است چرا که در نسخه های بسیار کهن موجود است، در اصل طالب آملی آن را در ابتدای یکی از غزلهای خود آورده و بدین سان هم ارادت خود را به بابا نشان داده، در ضمن شخصه های سبک هندی در این شعر وجود ندارد

1398/05/31 11:07
طاهره

آیا نباید ردیف شعر بسازو باشد؟

1398/10/13 16:01
مسعود یحیوی masoudyta@gmail.com

دوبیتی های باباطاهر با گویش محلی است و با واژه های قرن پنجم همدان. در نسخه تصحیح وحید دستگردی به جای بسازد، واژه «بساجه» آمده که به معنای بسازه است: دل عاشق به پیغامی بساجه....

1399/12/07 23:03
اییار

حضرت بابا طاهرعریان که جناب مولانا در مقدمهٔ دفتر اول مثنوی نسب شیخ حسام الدین چلبی را در مقام شرف و افتخار به او میرساند و او را از فرزندان آن عارف بزرگ میشمارد با عبارت
المنتسب الی الشیخ المکرم بماقال امسیت کردیآ و اصبحت عربیا قدس الله روحه وارواح اخلافه فنعم السلف و نعم الخلف
له نسب القت الشمس علیه ردائها
از عرفای بزرگ بوده و از غلبهٔ جذبهٔ الهی و از لحاظ تجرید و تفرید و عدم الفت وی با مردم . زیاد مشهور نشده و در اغلب تذکره ها هم از او ذکری نکرده اند و اینکه آیا انتساب وی به کدام یک از سلاسل میرسد و عمومأ او را از مجذوبان سالکین شمرده و به نقل رباعیات او اکتفا نموده اند
قطب العارفین آقامیرزا احمد وحیدالاولیا در انهارجاریه نقل میکند از کتاب راحهٔ الصدور و آیهٔ السرور تألیف خواجه نجم الدین ابوبکرراوندی که در تاریخ 599هجری نوشته شده میگوید
شنیدم که چون سلطان طغرل به همدان آمد در آنوقت در همدان سه نفر از اولیا و مشایخ بودند .بابا طاهر. بابا جعفر و
شیخ حمشاد کوهکی در محلی این سه نفر ایستاده بودند نظر سلطان بر ایشان آمد کوکبهٔ لشکر راباز داشته پیاده شد وبا
وزیر ابو نصر اسکندری پیش ایشان آمد و دستشان بوسید بابا
طاهر که شیفتهٔ حال بود سلطان را گفت با خلق خدا چه خواهی کرد .سلطان گفت آنچه تو فرمائی .بابا گفت آن کن که
خدا میفرماید (ان الله یأمر بالعدل والاحسان) سلطان بگریست
و گفت چنین کنم .بابا سر ابریقی شکسته که سالها از آن وضو
کرده بود و در انگشت داشت در انگشت سلطان کرد و گفت
مملکت عالم چنین در دست تو کردم .بر عدل باش.
واز تعبیر حضرت مولانا در ستایش بابا که میفرماید
بما قال امسیت کردیأ و اصبحت عربیأ .معلوم میشود که زبان
تازی را به آن عارف مجذوب بطور اکتسابی یاد نداده اند
زیرا آنچه از رباعیات او مفهوم میشود اشعار مزبور ساده و بی
تکلف سروده شده و از استعارات و کنایات و محسنات علم بدیع و عروض که در اشعار عرفای قرن هفتم بکار رفته خالی
میباشد . و اگر گویندهٔ سخنان کوتاه عربی همان سرایندهٔ
رباعیات باشد بدون تردید زبان تازی به ضمیر پاکش بوسیلهٔ
آموزگار معنوی تعلیم و القاء شده و بعید هم نیست زیرا این سادگی لفظی نشان ژرفی باطن و بزرگی روح گویندهٔ انست
که مولانا میفرماید ( جهل او مر علمها را اوستاد )
وخود بابا نیز سادگی را بزرگترین پلهٔ معرفت میداندو میفرماید . خوشا آنون که هر و نر ندونند
زیرا بسا مردان ساده با همان درس عشق الهی که از دفتر هستی در لوح خاطرشان نقش میبندد و به مقام معرفت حق
میرسند ولی دانشمندان بوسیلهٔ غرور دانش و خود خواهی
از نیل به درجات عالی محروم میمانند و بقول خواجه حافظ
تاعقل و فضل بینی بی معرفت نشینی
یک نکته ات بگویم خود را نبین که رستی
وچون زبان تازی را بابا بدون آموزش دریافته به سجع و قافیه
و انتخاب الفاظ عربی روان توجهی نداشته چنانکه و با توجه
به بعضی از عبارات عربی ایشان مشخص میشود نظر گوینده
به ذکر مفاهیم عالیه عرفانی در غالب الفاظ عربی بوده و در
عین حال اشارات دقیقهٔ مراحل سلوک و مقامات عرفانی را
یکایک مطابق فهم مبتدیان و متوسطین و منتهیان بیان فرموده است
واین است آن بارقهٔ درخشان مکاشفه و معنویات که در کلمات
بابا تجلی نموده و در یک شب او را به مقام تبتل و فناء رسانده و پساز استغراق در بحر مکاشفه گوهر حقایق را به زبان تازی به کام تشنگان زلال حقیقت فرو ریخته است که
( عشق را خود صد زبان دیگر است )و فرموده ( امسیت کردیأ و اصبحت عربیأ )شبانگاه کردی بیش نبودم سحرگه عارف تازی
گو شدم
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندران ظلمت شب آب حیاتم دادند
وچون داشتن استاد و پیر طریقت که در سلسلهٔ عرفا اورا ولی
و مرشد خوانند شرط اعظم راهروان طریق معرفت است به
قرینهٔ رباعیات و کلمات عرفانی عربی که از قلب پاک او سر زده مسلم میدارد که او بی استاد و ولی کامل مسافت و منازل
سلوک را طی نکرده است زیرا بزرگانی چون عارف ارجمند
عین القضات میانجی همدانی کتاب عربی بابا را به تازی شرح
کرده و سخنان او در مسائل طر یقت و معرفت و حقیقت
سندی عرفانی گردیده و از او به بزرگی یاد کرده اند
شرح کنندگان سخنان عربی بابا طاهر آنچه معلوم شده سه نفرند . 1 حضرت عین القضات همدانی از عرفای بزرگ ومرید
شیخ احمد غزالی از اقطاب سلسلهٔ ذهبیهٔ کبرویه صاحب کتاب
تمهیدات شرحی نوشته که نسخهٔ خطی آن به شمارهٔ 468 در
فهرست کتابخانهٔ اهدائی آقای سید محمد مشکات به دانشگاه موجود است ایشان در دیباچه ای بر این شرح میگوید به شهر
همدان که گذشتم دیدم مردم آنجا شیفته سخنان بابا هستند
و از من خواستند شرحی بر آن بنویسم آنگاه سخنان بابا را جمله به جمله آورده و شرح نموده است آغاز کتاب اینست
الحمدلله الواحدالاحدالصمد ...المقدس ذاته و صفاته عن المشابهته والمماثله ..و انجام آن ..وهذا آخر ما اردت من شرح الکلمات علی ما سنح لی من فتوح الغیب و ظنی انی فیما رمیت غرض القائل مصیب و فیما انتمنت الی محیی هذه الطا عة نصیب
2مرحوم حاج سلطانعلی گنابادی شرحی عربی و شرحی فارسی بر این کتاب نوشته اند که هر دو در تهران چاپ شده
3 عالم ربانی و عارف صمدانی آقای حاج میرزا محسن حالی
متخلص به اردبیلی ملقب به عمادالفقرا در حدود سال 1288
قمری در اردبیل متولد ودر ظل تربیت والد معظم خود مرحوم
ملا حسنعلی خوشنویس به تحصیل پرداخته و در علم صرف
و نحو و هیئت و ریاضیات و نجوم ومعانی و بیان و طب قدیم
مدتی نزد اساتید ان دوره آموزش دیده اند . وبعد علوم فقه و اصول را نزد آیت الله سید صالح مجتهد وحاج سید مرتضی خلخالی و حاج میرزا محمدعلی میرآخور از شاگردان شیخ مرتضی انصاری تحصیل نموده اند
وبعد ازآن در سلک تربیت حضرت وحیدالاولیا آقا میرزا احمد
عبدالحی مرتضوی قرار گرفته و موردعنایت ایشان گردیده و
تربیت سلاک آذرباییجان به وی مفوض شده است
ایشان کلمات عربی بابا طاهر را در بیست و سه فصل بالغ بر
یکصد و پنجاه صفحه تحت عنوان مقامات عارفان و موضوع
آئینهٔ بینایان انتشارات مستوفی چاپ مروی به تحریر در آورده اند . که طالبان و جویندگان آثار این عارف پاکدل می توانند از
این اثر تابناک بهره مند شوند
با سپاس فراوان . فقیر حقیر . ای یار.

1403/08/31 12:10
عباس صادقی زرینی

دوبیت عاطفه خالص

اگر شعر میخواست تنها مشغول مدح شاه باشد در دربار می ماند و به قصیده بودن خودش ادامه میداد ، اگر میخواست وصف معشوق باشد در خانه و میخانه می ماند و به غزل بودن خودش ادامه میداد . اما شعر زندگی دیگری هم داشت از جمله بیان عواطف مادرانه ، پندهای پدرانه ، انتقال تجربه های عمومی و حرف عرفاو‌ بزرگان و ... که مجموع اینها را در «حکمت مردمی» خلاصه باید کرد . 
نصحیت ها و حرف هایی که مردمان عادی در صحبت های روزمره باهم دارند . برهان های عقلی مردمی و دلایل ذهنی عمومی ، اعتراض ها و انتقادها ، درد دلها و حرف های سینه به سینه که اینها همه حکمت های کوچه و بازارند .‌
اما این حکمت های مردمی در عین حال باید کوتاه و موجز باشند تا به خاطر سپرده شوند. باید برهان عقلی همین‌ مردم باشند ، یعنی تطباق عینیت و ذهنیت اکثریت مردم !
باید با کمترین استعاره و صنعت باشند 
تا فهمیده شوند . 
و‌صدها باید دیگر‌که دوستان باید بگویند ...
از آنجایی که ذهنیت ایرانی ثنویت گراست، 
تک مصرع ها با ذائقه او جور در نمیاد و آن حرف و‌ نصحیت و حکمت را باید در یک بیت یا حداکثر دوبیت ارئه کرد چرا که ذهن های کوچه و بازار حوصله و‌‌ همچنین زمان قصیده دوصدبیتی و مثنوی هفتاد منی را ندارد .‌
حالا با دوبیت روبرو هستیم که یکی عاطفه خالص است و یکی برهان عقلی مردمی دارد . 
از آنجا که عاطفه احتیاجی به برهان ندارد هر کجا به میدان بیاید ، برهان عقلی و فلسفی ، معرکه را خود به خود خالی می کند چرا که عاطفه خودش یک برهان قوی دارد که هیچ نیازی به دلیل و برهان دیگری هم ندارد : 

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته وینم

ما در این دوبیتی از بابا طاهر دلیل نمی خواهیم اما می‌پذیریم که او در هر چه می نگرد قامت رعنای یار را می بیند .‌
این برهان عاطفی بقدری محکم است که ما را قانع می کند . مثل دوست داشتن مادر است ، آن هنگام که می گوید دوست دارم ، ما از مادر دلیل نمی‌خواهیم چنانچه او بی دلیل و برهان دوست دارد و همین که می گوید آدمی باور می کند !
و اما به مثال زیر دقت کنید ؛

دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازد

در این دوبیت دلیل و برهان عقلی اقامه می‌شود و با پیگیری تاریخی این شعر ، به طالب آملی میرسیم یعنی تکه ای از غزلی را کنده اند و از آنجا که هم‌وزن دوبیتی است، در قالب دوبیتی ریخته اند .‌ شاید برای فهم بهتر بتوان گفت که قالب دوبیتی قالب شیشه ایی ظریفی ست که با کمترین فشار برهان عقلی و فلسفی، خرد می شود و می شکند ،  ادامه غزل طالب آمل را با هم بخوانیم ؛ 
ندارم ظرف می دل را بگوئید/ سفالی بشکند جامی بسازد
قناعت بیش ازاین نبود که عمری/ بجامی دردی آشامی بسازد
چو من مرغی نکرده صید ایام/ مگر کز زلف او دامی بسازد
دعا گو قحط شو طالب حریفی است/ که ایامی بدشنامی بسازد

عباس صادقی زرینی 

1404/02/25 15:04
برمک

اگرچه بسیاری  سروده ها را  بنام باباطاهر میخوانیم با این همه  براستی حتی یک دوبیتی را  هم نمیتوان با اطمینان کامل گفت از بابا طاهر است
این یکی که صددرصد سبک هندی دارد و از ظالب املی است کسانی هم که میگویند در نسخه های قدیمی امده  چرت میگویند نسخه قدیمی از بابا طاهر نیست

دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازد
ندارم ظرف می دل را بگوئید
سفالی بشکند جامی بسازد
قناعت بیش ازاین نبود که عمری
بجامی دردی آشامی بسازد
چو من مرغی نکرده صید ایام
مگر کز زلف او دامی بسازد
دعا گو قحط شو طالب حریفی است
که ایامی بدشنامی بسازد