غزل شمارهٔ ۲
در مقامی که رسد زو به دل و جان آسیب
نبود جان خردمند ز رفتن به نهیب
ناشکیبا مشو ار باز گذارد جانت
خانه ای را که ز ویران شدنش نیست شکیب
تن یکی خانهٔ ویرانی و بی سامانی ست
نتوان داشت در او جان و روان را به فریب
گرچه پیوستهٔ جان است تن تیره، ولیک
شاخ را نیست خبر هیچ ز بویایی سیب
گرچه از جان به شکوه است و به نیرو، هر تن
جان نگیرد ز تن تیره به زیبایی زیب
دیدهٔ جان خرد است و روشش اندیشه
ناید از کوری و کری تنش هیچ آسیب
چشم جان روشن و بیناست ز نزدیک و ز دور
پای اندیشه روان است بر افراز و نشیب
بی گمان باش خردمند، که در راه یقین
خردت راست رود با تو، گمانت به وُریب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1394/05/13 13:08
آهوان منش
بی گمان باش خردمند که در راه یقین
خردت راست رود با تو گمانت به فریب
1396/10/07 11:01
جعفر مصباح
وُریب یا وَریب: اریب، کج، قیقاج.