شمارهٔ ۸
قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش
از پی فخر بدارند بزرگان عجم
پس من آری به تن خویش فرستم بر تو
مدح گویم که مگر مزد فرستی به کرم
تو به دینار کسان آب مرا تیره کنی
حشمت شعر و خط من بفروشی به درم
لیکن آخر ز چنان روی کجا بتوانم
برسانم به وجیه و به شرف شکر تو هم ؟
گر به مدح تو کنون هیچ قلم بردارم
این سر انگشت قلم گیر قلم باد ، قلم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1396/04/21 21:07
سعید اسکندری
گر بمدح تو کنون هیچ قلم بردارم
این سر انگشت قلم گیر قلم باد ، قلم
بیت زیباییست به علت بازی که باواژهی قلم کرده در جناس تام و تکریر