گنجور

شمارهٔ ۶۵

طالع پیروز بختی ، مایۀ نیک اختری
آسمان کامگاری ، آفتاب سروری
رسم دانی ، ملک سازی ، رزم جویی ، خسروی
پیشوای روزگاری ، پادشاه کشوری
شمس دولت ، زین ملت کهف امت ، شه طغان
آنکه نیکو همت او گشت از بدها بری
آن خداوندی که جمشید دگر در حشمت اوست
امر او چون امر جمشیدست بر عالم جری
ای شهنشاهی که جمشیدی ، از آن معنی که هست
آدمی فرمان بر تو ،همچو دیو و چون پری
نادران ملک بودند اردوان و اردشیر
اردوان دیگری ، یا اردشیر دیگری
چون کمان در دست گیری مایۀ سعدی ، شها
مایۀ سعدست چون در فوس باشد مشتری
خسروی را همچو شخصی ، کامگاری را دلی
کامگاری را چو جانی ، خسروی را پیکری
فرق شاهی را چو عقلی ، نور دانش را دلی
ایمنی را همچو حصنی ، رستگاری را دری
کارساز سعد چرخی ، کیمیای دولتی
بر سر اقبال تاجی ، بر تن دولت سری
مایۀ اثبات کامی ، عین نفی اندهی
مر سخارا چون سرشتی ، مر وفارا گوهری
شیر همت پادشاهی ، شیر هیبت خسروی
شیر گیری ، صف پناهی ، ببر خویی ، صفدری
فکرت ما درخور تو چون ستاید مر ترا ؟
ز آنکه تو در فکرت ما از ستایش برتری
در جهان گر وحی جایز بودی اندر وقت ما
بر حقیقت مر ترا جایز بدی پیغمبری
گرز سد اسکندر رومی چنان معروف شد
کمترین فرمان تو سدی بود اسکندری
نیزه از بیم تو لرزانست تا با نیزه ای
خنجر از سهم تو ترسانست تا با خنجری
ای شهنشاه ، ای خداوند ای کریم بن الکریم
جان من داند که اندر نور جانم زیوری
عالم علمی ولیکن پادشاه عالمی
اختر فضلی ولیکن کارساز اختری
قدر دیهیم و نگینی ، جاه ملک و حشمتی
فخر شمشیر و سنانی ، عز تخت و افسری
ای خداوندی ،که ایامت نماید بندگی
وی شهنشاهی ، که افلاکت کند فرمان بری
گر بر آزادان بر افتد ، شهریارا ، عقدبیع
چون من و بهتر زمن در ساعتی سیصد خری
پس ز اقلیمی باقلیمی بدست و خط خویش
بنده را فرمان دهی و اندر سخن یادآوری
از کدامین چشم ، شاها ، از تفاخر بنگرم ؟
کین نه قدر چون منی باشد چو نیکو بنگری
عنصری در خدمت محمود دایم فخر کرد
زانکه دادش پاره ای در شعر فتح نودری
خواست گفتن : من خدایم در میان شاعران
کز خداوندم چنین فخری ، رسید از شاعری
اندرین میدان فخر اکنون بتو مر بنده راست
گو درین میدان فخر آی ار تواند عنصری
ای خداوندی ، که اندر خاور و در باختر
بر چو تو شاهی نتابد آفتاب خاوری
ای شهنشاهی ، که اندر روزبار و روز رزم
از سیاست موج دریایی و سوزان آذری
از چو تو شاهی اگر لافی زنم از افتخار
نیست لافی بر گزاف و نیست فخری سرسری
تا سپهر چنبری هرگز نگیرد طبع خاک
تا نپاید جرم خاک اندر سپهر چنبری
ملک بادت بی قیاس و عمر بادت بی کران
تا زعمر و ملک خویش اندر جوانی برخوری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طالع پیروز بختی ، مایۀ نیک اختری
آسمان کامگاری ، آفتاب سروری
هوش مصنوعی: سرنوشت خوشبختی و شانس خوب باعث می‌شود که آسمان زندگی افراد پر از موفقیت و شادی باشد، همچون نوری که بر سروری و رهبری می‌افروزد.
رسم دانی ، ملک سازی ، رزم جویی ، خسروی
پیشوای روزگاری ، پادشاه کشوری
هوش مصنوعی: علم و دانش، ساختن سرزمین، جستجوی جنگ و نبرد، رهبری در دوران خود، و سلطنت بر یک سرزمین.
شمس دولت ، زین ملت کهف امت ، شه طغان
آنکه نیکو همت او گشت از بدها بری
هوش مصنوعی: شمس دولت، پیشوای این ملت و پشتیبان جامعه است؛ او کسی است که با نیک‌خواهی‌اش از بدی‌ها دوری می‌کند و به دیگران خیر و خوبی می‌بخشد.
آن خداوندی که جمشید دگر در حشمت اوست
امر او چون امر جمشیدست بر عالم جری
هوش مصنوعی: خدای بزرگی که جمشید در شکوه و عظمت او قرار دارد، فرمان او همانند فرمان جمشید بر جهان جاری است.
ای شهنشاهی که جمشیدی ، از آن معنی که هست
آدمی فرمان بر تو ،همچو دیو و چون پری
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ، همانند جمشید، از آن ویژگی که انسان‌ها دارند، تو بر آن‌ها حاکم هستی، مانند دیو و همچون پری.
نادران ملک بودند اردوان و اردشیر
اردوان دیگری ، یا اردشیر دیگری
هوش مصنوعی: افراد نادری چون اردوان و اردشیر در تاریخ وجود داشته‌اند. به شکلی که هر یک از آن‌ها می‌توانسته‌اند در زمانه‌ای دیگر، دوباره متجلی شوند.
چون کمان در دست گیری مایۀ سعدی ، شها
مایۀ سعدست چون در فوس باشد مشتری
هوش مصنوعی: زمانی که تو کمان را در دستان خود بگیری، سعادت و خوشبختی به تو روی می‌آورد، زیرا مثل سیاره مشتری است که اگر در جای مناسب باشد، برکت و خوشی را به همراه می‌آورد.
خسروی را همچو شخصی ، کامگاری را دلی
کامگاری را چو جانی ، خسروی را پیکری
هوش مصنوعی: مثل شخصی بزرگوار و با شخصیت، خوشبختی را با قلبی شاداب و سرشار از زندگی، و شاهی را با ظاهری دلنشین و جذاب توصیف می‌کند.
فرق شاهی را چو عقلی ، نور دانش را دلی
ایمنی را همچو حصنی ، رستگاری را دری
هوش مصنوعی: تفاوت شاهانه در عقل است، روشنایی دانش در دل. ایمنی مانند دژ محکم است و رستگاری همچون دری است که به سوی نجات باز می‌شود.
کارساز سعد چرخی ، کیمیای دولتی
بر سر اقبال تاجی ، بر تن دولت سری
هوش مصنوعی: سعدی به این نکته اشاره می‌کند که نعمت و موفقیت، مانند چرخی که به پیش می‌چرخد، می‌تواند به افراد مختلف برسد. همچنین، اقبال و شانس در زندگی مانند تاجی است که بر سر افرادی که به سرمنزل مقصود رسیده‌اند، قرار می‌گیرد و قدرت و ثروت را برای آنها به ارمغان می‌آورد. در واقع، این بیت به تأثیر خوشبختی و شانس در زندگی انسان‌ها می‌پردازد.
مایۀ اثبات کامی ، عین نفی اندهی
مر سخارا چون سرشتی ، مر وفارا گوهری
هوش مصنوعی: شکوفایی و رسیدن به موفقیت، در واقع به معنای نداشتن نگرانی و اندوه است؛ هرچه طبیعی‌تر و اصیل‌تر باشی، بیشتر به ارزش‌های واقعی خود پی خواهی برد.
شیر همت پادشاهی ، شیر هیبت خسروی
شیر گیری ، صف پناهی ، ببر خویی ، صفدری
هوش مصنوعی: شیر نماد اراده و قدرت پادشاهی است، شیر نمایانگر جلال و شکوه فرمانروایی است. شجاعت و قابلیت دفاع را در خود دارد و مانند ببر، خود را به عنوان موجودی نیرومند و با وقار در صف پایداری می‌بیند.
فکرت ما درخور تو چون ستاید مر ترا ؟
ز آنکه تو در فکرت ما از ستایش برتری
هوش مصنوعی: اندیشه ما درباره تو چطور می‌تواند تو را ستایش کند؟ زیرا تو در باور ما از هر ستایشی بالاتر هستی.
در جهان گر وحی جایز بودی اندر وقت ما
بر حقیقت مر ترا جایز بدی پیغمبری
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا وحی کردن جایز بود، در زمان ما تو به حقیقت نبی محسوب می‌شدی.
گرز سد اسکندر رومی چنان معروف شد
کمترین فرمان تو سدی بود اسکندری
هوش مصنوعی: گرز معروف اسکندر رومی به قدری شناخته شده و نامدار است که حتی کوچک‌ترین دستور تو نیز می‌تواند به اندازه‌ای بزرگ و قدرتمند باشد که مثل سدهای اسکندری عمل کند.
نیزه از بیم تو لرزانست تا با نیزه ای
خنجر از سهم تو ترسانست تا با خنجری
هوش مصنوعی: نیزه به خاطر ترس از تو به لرزش درآمده، تا با نیزه‌ای تو را بترساند، مانند خنجری که از بیم تو به حرکت درآمده است.
ای شهنشاه ، ای خداوند ای کریم بن الکریم
جان من داند که اندر نور جانم زیوری
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ، ای خدای بخشنده و نیکوکار، جان من می‌داند که در نور جانم، زیبایی خاصی وجود دارد.
عالم علمی ولیکن پادشاه عالمی
اختر فضلی ولیکن کارساز اختری
هوش مصنوعی: عالمی وجود دارد که در دانش سرآمد است، اما او تنها یک پادشاه است. همچنین، شخصیتی با فضیلت وجود دارد که حقیقتاً تاثیرگذار است، اما او تنها یک ستاره است.
قدر دیهیم و نگینی ، جاه ملک و حشمتی
فخر شمشیر و سنانی ، عز تخت و افسری
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت ما به اندازه‌ی تاج و نگین است، مقام و منزلت‌مان برابر با امتیاز شمشیر و سنت‌هاست، و عزت ما به اعتبار تخت و بالای سر ما وابسته است.
ای خداوندی ،که ایامت نماید بندگی
وی شهنشاهی ، که افلاکت کند فرمان بری
هوش مصنوعی: ای خداوندی که بندگی تو را مانند سلطنت بزرگ می‌داند، کسی که تنها با فرمان بردن از تو به سعادت می‌رسد.
گر بر آزادان بر افتد ، شهریارا ، عقدبیع
چون من و بهتر زمن در ساعتی سیصد خری
هوش مصنوعی: اگر بر آزادگان بیفتد، ای شهریار، فروختن مانند من و بهتر از من در یک ساعت سیصد خریدار خواهد داشت.
پس ز اقلیمی باقلیمی بدست و خط خویش
بنده را فرمان دهی و اندر سخن یادآوری
هوش مصنوعی: از سرزمین خاص خود، با زیرکی و هوش، به من دستور می‌دهی و در کلامت نکات را به یاد می‌آوری.
از کدامین چشم ، شاها ، از تفاخر بنگرم ؟
کین نه قدر چون منی باشد چو نیکو بنگری
هوش مصنوعی: از کدام چشم باید به تو، ای پادشاه، نگاه کنم که بخواهم تفاخر و خودبرتربینی کنم؟ چرا که هیچ کس به‌اندازه من ارزشمند نیست، اگر به درستی نگاه کنی.
عنصری در خدمت محمود دایم فخر کرد
زانکه دادش پاره ای در شعر فتح نودری
هوش مصنوعی: عنصری همواره به خاطر اینکه محمود در شعرش بخشی از پیروزی نودری را به او عطا کرده است، به خود می‌بالید و فخر می‌کرد.
خواست گفتن : من خدایم در میان شاعران
کز خداوندم چنین فخری ، رسید از شاعری
هوش مصنوعی: شاعر می‌خواهد بگوید که در میان تمام شاعران، من به قدری به خداوند افتخار می‌کنم که حس می‌کنم خودم هم مانند خدایان هستم.
اندرین میدان فخر اکنون بتو مر بنده راست
گو درین میدان فخر آی ار تواند عنصری
هوش مصنوعی: در این عرصه، من به تو، که بنده‌ای صادق هستی، افتخار می‌کنم. اگر تو بتوانی، وارد این میدان شو و خودت را نشان بده.
ای خداوندی ، که اندر خاور و در باختر
بر چو تو شاهی نتابد آفتاب خاوری
هوش مصنوعی: ای خداوندی که در شرق و غرب هیچ پادشاهی همچون تو وجود ندارد و آفتاب بر کسی چون تو نمی‌تابد.
ای شهنشاهی ، که اندر روزبار و روز رزم
از سیاست موج دریایی و سوزان آذری
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگواری که در روزهای نبرد و مبارزه همچون دریایی پرموج و آتشین از حماسه و اقتدار خواهی درخشش.
از چو تو شاهی اگر لافی زنم از افتخار
نیست لافی بر گزاف و نیست فخری سرسری
هوش مصنوعی: اگر تو به مقام و عظمت خودت شاهی، اگر من هم به خاطر افتخارت چیزی بگویم، این حرف‌ها بی‌مورد و تصادفی نیست و من به طور سطحی ادعای بزرگی نمی‌کنم.
تا سپهر چنبری هرگز نگیرد طبع خاک
تا نپاید جرم خاک اندر سپهر چنبری
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان به حالت خاصی تغییر نکند و ذاتی خاک تغییر نکند، وضعیت و کیفیت خاک نیز پابرجا می‌ماند.
ملک بادت بی قیاس و عمر بادت بی کران
تا زعمر و ملک خویش اندر جوانی برخوری
هوش مصنوعی: خداوند به تو سلطنتی بی‌نظیر و عمری نامحدود عطا کرده است، پس از این فرصت در جوانی‌ات بهره‌مند شو و از خود و سلطنتت بهترین استفاده را ببر.