شمارهٔ ۵۷
مرا درین تن و این دیدۀ چو لاله ستان
همی فزاید نور و همی فروزد جان
وزین فروزش جان و از آن فزایش نور
نداد بهره از آن چهره جز مرا یزدان
اگر بچشم کسان دلربای من نه نکوست
سپاس از آن که نکوی منست و زشت کسان
ز گرگ چون رمه ایمن بود چنان نبود
که در فراغ تن آسان بود همیشه شبان
من آن کسم که مرا در خیال چهرۀ او
نگارخانه شود خانه پر می و ریحان
وگر بچهرۀ او ژرف ژرف در نگری
گمان برم که تو بر عشق او کنی تاوان
بزرگوار خدایا ، که شکل یک صورت
مرا نمود چنین و ترا نمود چنان
مرا روان و زبانی ز کردگار عطاست
بمهر و مدح همی پرورم روان و زبان
روان بمهر نگاری که اوست فخر زمین
زبان بمدح بزرگی که اوست فخر جهان
وجیه دولت ابوعاصم ، آنکه عصمت او
همی حصار کند بر حریم او سبحان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا درین تن و این دیدۀ چو لاله ستان
همی فزاید نور و همی فروزد جان
هوش مصنوعی: وجود من در این بدن و چشمی که مانند لاله است، هر روز نور بیشتری میگیرد و زندگیام در حال افزایش است.
وزین فروزش جان و از آن فزایش نور
نداد بهره از آن چهره جز مرا یزدان
هوش مصنوعی: از این روشنایی و انرژی که به جانم میبخشد و از آن افزایشی که در نور دارم، هیچکس نتوانسته از آن چهره بهرهمند شود جز من که مورد لطف یزدانم.
اگر بچشم کسان دلربای من نه نکوست
سپاس از آن که نکوی منست و زشت کسان
هوش مصنوعی: اگر دلبر من در چشم دیگران زیبا نیست، باید از این که خودم زیبا هستم و آنها زشتاند، سپاسگزار باشم.
ز گرگ چون رمه ایمن بود چنان نبود
که در فراغ تن آسان بود همیشه شبان
هوش مصنوعی: اگر گله از دست گرگ در امان باشد، این به آن معنا نیست که شبان میتواند در آسودگی و راحتی بماند. همواره او باید مراقب و نگران باشد.
من آن کسم که مرا در خیال چهرۀ او
نگارخانه شود خانه پر می و ریحان
هوش مصنوعی: من کسی هستم که فکر چهرهاش برایم مانند یک نگارخانه است و دلم پر از می و عطر گل ریحان میشود.
وگر بچهرۀ او ژرف ژرف در نگری
گمان برم که تو بر عشق او کنی تاوان
هوش مصنوعی: اگر به چهره او عمیق و دقیق نگاه کنی، احتمال میزنم که به خاطر عشق او عذابی را متحمل خواهی شد.
بزرگوار خدایا ، که شکل یک صورت
مرا نمود چنین و ترا نمود چنان
هوش مصنوعی: خدایا، ای بزرگوار، تو هستی که به من اینگونه چهرهای عطا فرمودی و به خودت شکلی متفاوت بخشیدی.
مرا روان و زبانی ز کردگار عطاست
بمهر و مدح همی پرورم روان و زبان
هوش مصنوعی: خداوند به من روح و زبان عطا کرده است، و من با محبت و ستایش او، روح و زبانم را پرورش میدهم.
روان بمهر نگاری که اوست فخر زمین
زبان بمدح بزرگی که اوست فخر جهان
هوش مصنوعی: عاطفهها و محبتهای وجود یک شخص، باعث افتخار و عزت زمین و جهان میشود. این فرد به گونهای است که بزرگی و عظمت او را میتوان ستایش کرد و افتخار کرد که چنین شخصی در میان ماست.
وجیه دولت ابوعاصم ، آنکه عصمت او
همی حصار کند بر حریم او سبحان
هوش مصنوعی: وجیه دولت ابوعاصم، کسی است که پاکی و دوری از گناهش به مانند دژی، از او محافظت میکند.