گنجور

شمارهٔ ۳۸

دوش در گردن شب عقد ثریا دیدم
نوعروسان فلک را به تماشا دیدم
رانده بودم همه شب گرد زوایای فلک
ماه را در فلک عقد ثریا دیدم
بود آوردۀ غواص شب از قلزم غیب
هر جواهر که درین قبۀ مینا دیدم
نیک فرخنده مهی بود ز شاخ طوبی
هر شکوفه که درین قبۀ خضرا دیدم
تیز پایان تخیل ، که سبک می رفتند
همه را در حرس عالم بالا دیدم
حیدر رزم فلک را ، که نسب مریخست
عاشق شیفتۀ زهرۀ زهرا دیدم
سیل اشکم که چو زد موج ز گردون بگذشت
چشمه ای بود که پر آب مصفا دیدم
تا کند بر سر خورشید سحر گاه نثار
دامن چرخ پر از لؤ لؤ لالا دیدم
این غزل زهره ادا کرد مگر خرم بود
که شفق در رقمش مصفی صهبا دیدم ؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش در گردن شب عقد ثریا دیدم
نوعروسان فلک را به تماشا دیدم
هوش مصنوعی: دیشب در تاریکی شب، ستارهٔ ثریا را مثل یک عروسی زیبا مشاهده کردم و دیدم که دختران آسمان برای تماشا آمده‌اند.
رانده بودم همه شب گرد زوایای فلک
ماه را در فلک عقد ثریا دیدم
هوش مصنوعی: در طول شب، به تمامی زوایای آسمان نگاه می‌کردم و در آنجا، ماه را در محاصره ستاره‌ها و در نزدیکی ستاره ثریا مشاهده کردم.
بود آوردۀ غواص شب از قلزم غیب
هر جواهر که درین قبۀ مینا دیدم
هوش مصنوعی: غواص شب از اعماق دنیای نامرئی، هر گوهری که در این گنبد شفاف دیدم، به دست آورده‌است.
نیک فرخنده مهی بود ز شاخ طوبی
هر شکوفه که درین قبۀ خضرا دیدم
هوش مصنوعی: درخت طوبی دارای شکوفه‌های زیبا و خوشبو است که در این باغ سبز و پرطراوت جلوه‌گری می‌کنند و نماد خوبی و خوشبختی هستند.
تیز پایان تخیل ، که سبک می رفتند
همه را در حرس عالم بالا دیدم
هوش مصنوعی: در انتهای تخیل، کسانی که به سادگی و با راحتی حرکت می‌کردند، همه را در عرصه‌ی بالای دنیا و آسمانی مشاهده کردم.
حیدر رزم فلک را ، که نسب مریخست
عاشق شیفتۀ زهرۀ زهرا دیدم
هوش مصنوعی: در آسمان، حیدر (علی) به نبردی با ستاره‌ها رفته است و من عاشق و شیفته زهره (سیاره) را دیدم که نسبش به مریخ (مرد جنگی) می‌رسد.
سیل اشکم که چو زد موج ز گردون بگذشت
چشمه ای بود که پر آب مصفا دیدم
هوش مصنوعی: وقتی اشک‌هایم مثل سیل جاری شد و از سختی‌های دنیا گذشت، در آن لحظه چشمه‌ای را دیدم که آب زلال و شفافی داشت.
تا کند بر سر خورشید سحر گاه نثار
دامن چرخ پر از لؤ لؤ لالا دیدم
هوش مصنوعی: در صبح زود، به تماشای آسمان نشسته‌ام که دامن روزگار را پر از گوهرهای درخشان می‌بینم.
این غزل زهره ادا کرد مگر خرم بود
که شفق در رقمش مصفی صهبا دیدم ؟
هوش مصنوعی: این غزل به زیبایی و دلنوازی اجرا شد، انگار که درخشش صبحگاه به زودیاکش تابیده باشد و من در آن رنگی از لطافت و روشنی را مشاهده کردم.