شمارهٔ ۳۱
ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ
کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ
مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه
چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ
سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود
ستاره وار روان بر سپهر رنگین رنگ
سحاب گویی در منضدست بکیل
شمال گویی عود مثلثست بتنگ
شکفته شاخ سمن گرد بوستان گویی
همی بر آرد در ثمین هزار از سنگ
دهان ابر بهاری همی فشاند در
گلوی مرغ نو آیین همی نوازد چنگ
ز شاخهای سمن مرغکان باغ پرست
بلحن باربدی بر کشیده اند آهنگ
دهان لاله تو گویی همی که نوش کند
بروی سبزۀ زنگار گون نبید چو زنگ
چو ابر فندق سیمین بر آید آن ریزد
بر آرد از دل پیروزه شکل سیمین زنگ
مشعبدیست که بر خرد مهره های رخام
بحقهای بلورین همی کند بیرنگ
زمین ز زخم صبا شد نگارخانۀ چین
چمن ز شاخ سمن شد بهار خانۀ گنگ
شکفته لاله تو گویی همی که عرضه کنند
بزیر سایۀ رایات سرخ لشکر زنگ
بزخم نازده ، برق از مسام سنگ سیاه
همی فشاند خون چون سنان شاه بجنگ
گزیده شمس دول ، شهریار کهف امم
طغانشه بن محمد طبایع فرهنگ
رکاب مرکب او بر کرانۀ خورشید
زبان نیزۀ او در دهان هفت اورنگ
سخاوت وهمم وکلک و طبع روشن او
ز چرخ و انجم و افلاک و کوه دارد ننگ
زرشک زین پلنگش ، زچرخ ، بدر منیر
سیاه وزرد نماید همی چو پشت پلنگ
هلاک دشمن او را ، ز هند و از بلغار
شکنج وافعی روید بجای رمح وخدنگ
نماید از دل شاه و بقا و همت او
زمانه کوته وافلاک خرد و دریا تنگ
بدان سبب که ورا بندگان ز چین آرند
بشبه مردم روید بحد چین سترنگ
ایا ز گوشۀ تاج تو چرخ جسته علو
ویا ز پایۀ تخت تو خاک برده درنگ
تویی که پیش تو شیر ژیان چنان باشد
که پیش شیر ژیان دست بسته رو به لنگ
خدنگ پر مکش اندر کمان ، که گاه کشاد
زمین ندارد در خورد سیر او فرسنگ
چنان رود ، که ز آسیب نصل خون آلود
کند کنارۀ گردون چو نار گون نارنگ
هزار لشکر داری ، که هر یکی زیشان
فزون ترند ز دیو پلید و از ارژنگ
زمانه سیرت و دریا نهیب و چرخ توان
سهیل رایت و مه چتر و مشتری فرهنگ
چو رستم آسا در چنگ تیغ کینه کشند
بچهر دیو سپید اندر افکنند آژنگ
بیک اشارت تو در زمان گشاده کنند
ز هند تا بلغار و ز روم تا کیرنگ
تویی که ناز مخالف کنی بنیزه نیاز
تویی که شهد معادی کنی بکینه شرنگ
سنان خصم ترا گر ستاره وصف کنم
ستاره در روش آسمان بر آرد زنگ
صدف چو بیند تیغ نهنگ وار ترا
فرو رود گهر از حلق او بکام نهنگ
بدان امید که ارواح دشمنت در رزم
شود چو گوهر تیغ تو ارغوانی رنگ
شهاب را بکمان بر نهی چو چوبۀ تیر
سپهر را بحنا در کشی چو حلقۀ تنگ
زمان زمان بفلک بر ، سهیل مرجان جرم
ز سیر و ز حرکت جمله باز دارد چنگ
مگر که شاه ز بهر نگین خاتم ملک
بدست همت عالی بدو کند آهنگ
اگر چه خاتم ملک سپهر صحن ترا
ستارۀ فلکی به بود ز پارۀ سنگ
مکن ، شها، که گر این پایه او بدست آرد
بر آفتاب کند پرده های گردون تنگ
همیشه تا نرود بر سپهر چشمۀ آب
همیشه تا نبود در ستاره چوب زرنگ
موافق تو کند در سعود ناز و طرب
مخالف تو کند در عنا غریو و غرنگ
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ
کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ
هوش مصنوعی: از موجهای دریا، آبی که به آسمان میرسد، نشانهای از ستاره پروین را به گوش خرچنگ میرساند.
مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه
چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ
هوش مصنوعی: مشعبد به پروین نزدیک شد و در دل کوه، مانند تصوری از انسان، جلوهای از خود را به نمایش گذاشت که نقش و رنگی خاص داشت.
سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود
ستاره وار روان بر سپهر رنگین رنگ
هوش مصنوعی: آسمان پر رنگ به مانند کوهی پوشیده از نقره مینماید و ستارهها همچون جویبارهایی بر آسمان رنگین در حرکتاند.
سحاب گویی در منضدست بکیل
شمال گویی عود مثلثست بتنگ
هوش مصنوعی: ابرها گویا در آسمان در حال باز شدن هستند و بوی عطر چوب عود را میدهند، مانند مثلثی که در دل تاریکی قرار دارد.
شکفته شاخ سمن گرد بوستان گویی
همی بر آرد در ثمین هزار از سنگ
هوش مصنوعی: در باغی که گلها و گیاهان زیبا شکفتهاند، شاخههای سمن بهگونهای است که گویی از دل سنگها هزاران عطر و خوشبوئی را بهوجود میآورند.
دهان ابر بهاری همی فشاند در
گلوی مرغ نو آیین همی نوازد چنگ
هوش مصنوعی: ابر بهاری با صدای خود به نوازش گلوی پرندهای تازهمتولد شده مشغول است و به نوعی به آن موسیقی میدهد.
ز شاخهای سمن مرغکان باغ پرست
بلحن باربدی بر کشیده اند آهنگ
هوش مصنوعی: پرندگان باغ با آواز دلنشینی که از شاخ و برگ درختان سمن بیرون میآید، موسیقی را شبیه به نغمههای باربد، نوازنده معروف، اجرا میکنند.
دهان لاله تو گویی همی که نوش کند
بروی سبزۀ زنگار گون نبید چو زنگ
هوش مصنوعی: دهان لالهای که تو داری، به گونهای است که گویی میخواهد نوشیدنیای را بر روی سبزۀ زنگار گرفتهای بریزد. این نوشیدنی، شبیه به رنگ زنگ است.
چو ابر فندق سیمین بر آید آن ریزد
بر آرد از دل پیروزه شکل سیمین زنگ
هوش مصنوعی: وقتی ابر مانند فندق نقرهای ظاهر شود، باران آن بر زمین میریزد و از دل پیروزی شکل نقرهای زنگی میآورد.
مشعبدیست که بر خرد مهره های رخام
بحقهای بلورین همی کند بیرنگ
هوش مصنوعی: شخصی وجود دارد که با دقت و ابتکار، بر روی قطعات سنگی و بلوری کار میکند و با هنر خود آنها را به شکلهای زیبا و بدون رنگ در میآورد.
زمین ز زخم صبا شد نگارخانۀ چین
چمن ز شاخ سمن شد بهار خانۀ گنگ
هوش مصنوعی: باد صبا باعث رویش گلها و زیباییهای طبیعت شده است. زمین مانند یک نگارخانه جلوهگری میکند و باغ و چمن در فصل بهار به شکوفایی و زیبایی خاصی دست یافتهاند.
شکفته لاله تو گویی همی که عرضه کنند
بزیر سایۀ رایات سرخ لشکر زنگ
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که لالهای زیبا در حال شکفتن است و این گل، جلوه و زیباییاش را به نمایش میگذارد، گویی که میخواهد خود را زیر سایهی پرچمهای قرمز یک لشکر نشان دهد.
بزخم نازده ، برق از مسام سنگ سیاه
همی فشاند خون چون سنان شاه بجنگ
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که اگر زخم و جراحتی به وجود آید، حتی از سنگ سیاه نیز لکههای خونی جاری خواهد شد، مشابه سنان شاه که در میدان نبرد خون میریزد. به عبارت دیگر، شدت و تاثیر زخم به گونهای است که میتواند از هر چیزی حتی از سختترین اجسام، خون را به بیرون بریزد.
گزیده شمس دول ، شهریار کهف امم
طغانشه بن محمد طبایع فرهنگ
هوش مصنوعی: شمس الدول، شهریار، یکی از شخصیتهای بزرگ تاریخی و نقشآفرین در حیات اجتماعی و فرهنگی جامعه خود بود. او در سختیها و چالشها همواره به عنوان یک پیشوا و راهنما ظهور کرد و تلاش کرد تا راهی درست و صحیح برای ملت خود فراهم آورد. در واقع، او نماد استقامت و دانش در برابر انواع مشکلات و ناگواریها است.
رکاب مرکب او بر کرانۀ خورشید
زبان نیزۀ او در دهان هفت اورنگ
هوش مصنوعی: سوار او در نقطۀ روشنایی روز قرار دارد و نیزۀ او در دهان هفت رنگی که نماد تنوع و زیبایی است، قرار دارد.
سخاوت وهمم وکلک و طبع روشن او
ز چرخ و انجم و افلاک و کوه دارد ننگ
هوش مصنوعی: سخاوت و تلاش و ذوق و شخصیت روشن او، از آسمانها و ستارهها و کوهها نیز شرمندهتر است.
زرشک زین پلنگش ، زچرخ ، بدر منیر
سیاه وزرد نماید همی چو پشت پلنگ
هوش مصنوعی: زرشک، رنگی که در پشت پلنگ وجود دارد را به یاد میآورد؛ زیرا درخشندگی آن شبیه به رنگ سیاه و زرد است و مانند پشت پلنگ به نظر میرسد.
هلاک دشمن او را ، ز هند و از بلغار
شکنج وافعی روید بجای رمح وخدنگ
هوش مصنوعی: دشمن او از هند و بلغار در عذاب میافتد، به جای نیزه و تیر، از شر او نابود خواهد شد.
نماید از دل شاه و بقا و همت او
زمانه کوته وافلاک خرد و دریا تنگ
هوش مصنوعی: دوران و زمانه به خاطر عشق و ارادهی شاه محدود میشود و به نوعی نشاندهندهی قدرت و تلاش اوست؛ به طوری که آسمانها و دریاها نیز در برابر او تنگ و کوچک میشوند.
بدان سبب که ورا بندگان ز چین آرند
بشبه مردم روید بحد چین سترنگ
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه بندگان او از چین لباس و ردا به تن میکنند، اگر کسی بخواهد به سمت او برود، باید با ظاهری زیبا و آراسته بیاید.
ایا ز گوشۀ تاج تو چرخ جسته علو
ویا ز پایۀ تخت تو خاک برده درنگ
هوش مصنوعی: آیا این عظمت و بزرگی تو از تاج تو ناشی میشود که آسمان را تحت تأثیر قرار داده، یا اینکه از پایه تخت تو، خاک زمین به بلندی رفته است؟
تویی که پیش تو شیر ژیان چنان باشد
که پیش شیر ژیان دست بسته رو به لنگ
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که در مقابل تو، شیر درنده هم بهگونهای است که مانند یک شیر ملوس و مهربان به نظر میآید.
خدنگ پر مکش اندر کمان ، که گاه کشاد
زمین ندارد در خورد سیر او فرسنگ
هوش مصنوعی: خود را در کارها بیپروا نکن، زیرا گاهی اوقات زمین آنقدر وسیع نیست که بتوانی به راحتی در آن حرکت کنی و به مقصد برسی.
چنان رود ، که ز آسیب نصل خون آلود
کند کنارۀ گردون چو نار گون نارنگ
هوش مصنوعی: چنان جریان پیدا کند که مانند آبی که به زمین آسیب میزند، آسمان را به رنگی خونی درآورد، همانطور که درخت انار رنگین است.
هزار لشکر داری ، که هر یکی زیشان
فزون ترند ز دیو پلید و از ارژنگ
هوش مصنوعی: تو سپاه بزرگی داری، که هر یک از آنها در قدرت و توانایی از دیوهای پلید و ارژنگ نیز برترند.
زمانه سیرت و دریا نهیب و چرخ توان
سهیل رایت و مه چتر و مشتری فرهنگ
هوش مصنوعی: در این دنیا، سرشت انسان شبیه به دریا است و قدرت زمان مانند حرکت افلاک است. همچنین، ستارههای درخشانی چون سهیل و مشتری نمادی از علم و فرهنگ هستند که بر سر انسان سایه میزنند.
چو رستم آسا در چنگ تیغ کینه کشند
بچهر دیو سپید اندر افکنند آژنگ
هوش مصنوعی: همچون رستم که با شمشیر خود بر دشمنان میتازد، آنها را دور میکند و در برابر دیو سپید قرار میگیرد.
بیک اشارت تو در زمان گشاده کنند
ز هند تا بلغار و ز روم تا کیرنگ
هوش مصنوعی: با یک اشاره تو، در لحظهای همهچیز گشوده میشود؛ از هند تا بلغار و از روم تا کیرنگ.
تویی که ناز مخالف کنی بنیزه نیاز
تویی که شهد معادی کنی بکینه شرنگ
هوش مصنوعی: تو هستی که با ناز و افاده خود، به دیگران آسیب میزنی، در حالی که برعکس، نیاز تو نشان از لطافت و محبت دارد. تو همان کسی هستی که اصل خوشبختی را به تلخی و کینه تبدیل میکنی.
سنان خصم ترا گر ستاره وصف کنم
ستاره در روش آسمان بر آرد زنگ
هوش مصنوعی: اگر تیر تو را با ستاره مقایسه کنم، باید بگویم که ستاره در آسمان به قدری درخشان است که رنگش را از دست میدهد.
صدف چو بیند تیغ نهنگ وار ترا
فرو رود گهر از حلق او بکام نهنگ
هوش مصنوعی: وقتی صدفی ببیند که نهنگ با تیغ خود به او نزدیک میشود، گوهرش به خاطر نهنگ به درون گلوی او میرود.
بدان امید که ارواح دشمنت در رزم
شود چو گوهر تیغ تو ارغوانی رنگ
هوش مصنوعی: بدان که اگر در نبرد با دشمن مواجه شوی، روح آنها همچون گوهر تیغ تو به رنگ ارغوانی خواهد شد.
شهاب را بکمان بر نهی چو چوبۀ تیر
سپهر را بحنا در کشی چو حلقۀ تنگ
هوش مصنوعی: اگر شهاب را به کمان بزنید، مانند تیر در آسمان پرتاب میشود و اگر دایرهای تنگ را بکشید، آن را به شکلی محدود و فشرده درمیآورید.
زمان زمان بفلک بر ، سهیل مرجان جرم
ز سیر و ز حرکت جمله باز دارد چنگ
هوش مصنوعی: در این زمان که ستاره سهیل در آسمان درخشان است، نیروی جاذبه و حرکت همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد و همه چیز را در آرامش نگه میدارد.
مگر که شاه ز بهر نگین خاتم ملک
بدست همت عالی بدو کند آهنگ
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که شاه برای به دست آوردن نگین خاتم خود، از تلاش و عزم راسخ بهره بگیرد و به سمت او حرکت کند؟
اگر چه خاتم ملک سپهر صحن ترا
ستارۀ فلکی به بود ز پارۀ سنگ
هوش مصنوعی: اگرچه تو در حقیقت درخشندگی خاصی داری، اما در مقایسه با دیگر چیزها، مانند ستارۀ آسمانی، ممکن است کمتر جلوه کنی؛ زیرا ستارگان از سنگ هم بهتر و زیباترند.
مکن ، شها، که گر این پایه او بدست آرد
بر آفتاب کند پرده های گردون تنگ
هوش مصنوعی: ای شاه، از این کار خودداری کن، که اگر او این پایه (قدرت) را به دست آورد، برای آفتاب (روشنی) بر پردههای آسمان تنگی میسازد.
همیشه تا نرود بر سپهر چشمۀ آب
همیشه تا نبود در ستاره چوب زرنگ
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که چشمهی آب بر در آسمان نرود و چوب زرنگ در ستاره نباشد، نمیتوان به آرامش دست یافت.
موافق تو کند در سعود ناز و طرب
مخالف تو کند در عنا غریو و غرنگ
هوش مصنوعی: همسو با تو، شادی و خوشحالی به اوج میرسد، اما در برابر تو، غم و ناله و اندوه بیصدا میشود.
حاشیه ها
1397/03/26 18:05
سعید اسکندری
در بیت اول قصیده کشیر غلط و کشید باید صحیح باشد
1399/10/27 21:12
افسانه چراغی
در بیت اول، «ز روی دریا این ابرِ آسمان آهنگ» درست به نظر میرسد.