آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

<div class="b" id="bn1"><div class="m1"><p>بگداخت تنم ز آتش تب امشب</p></div>
<div class="m2"><p>جانم ز غمش رسیده بر لب امشب</p></div></div>
<div class="b" id="bn2"><div class="m1"><p>بگذشت ز من یار، چو هر روز امروز؛</p></div>
<div class="m2"><p>ز آن میگذرد بمن، چو هر شب امشب</p></div></div>

فانوس خیال » تصویر 12439 - آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی به کوشش حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی - لطفعلی بیک آذر بیگدلی - تصویر ۲۷۳

شمارهٔ ۱۰

بگداخت تنم ز آتش تب امشب
جانم ز غمش رسیده بر لب امشب
بگذشت ز من یار چو هر روز امروز
ز آن میگذرد بمن چو هر شب امشب

هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شدت تب و آتش درونی خود صحبت می‌کند که جانش را به لبش رسانده است. او احساس می‌کند که محبوبش مانند روزهای گذشته از کنارش رفته و هر شب هم این احساس غم و جدایی تکرار می‌شود.

شمارهٔ ۸

شمارهٔ ۹

هوش مصنوعی: امشب بدنم از شدت تب می‌سوزد و جانم از غم به لب‌هایم رسیده است.

بگداخت تنم ز آتش تب امشب

جانم ز غمش رسیده بر لب امشب

هوش مصنوعی: یار من همچون روزهای گذشته از کنارم رفت؛ و حالا این شب، مانند شب‌های گذشته، می‌گذرد و من را تنها می‌گذارد.

بگذشت ز من یار، چو هر روز امروز؛

ز آن میگذرد بمن، چو هر شب امشب

شمارهٔ ۹

اطلاعات

برگردان به زبان ساده