شمارهٔ ۵ - در نعت و منقبت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله
محمد که همتای او از نخست
سهی سروی از خاک آدم نرست
خدا را مطیع و جهان را مطاع
زهی خواجه گز فقر بودش متاع
پسند آمد «الفقر فخری» از او
که ملک سلیمان نکرد آرزو
بچشم اشکریز و بلب خنده ناک
بتن جان روشن، بجان نور پاک
گل طاوها میوه ی یا و سین
بهار نخستین، ترنج پسین
نرفته بمکتب، نخوانده کتاب؛
کتاب ملل را فگنده در آب
ز هفتم زمین گیر، تا نه فلک
بفرمان او انس و جن و ملک
گهی شهپر جبرئیلش بسر
گهی پرده ی عنکبوتش بدر
ز خلق جهان کس باین پایه نه
جهانیش در سایه و، سایه نه
بود سایه هر کالبد را ولی
نبد سایه آن کالبد را بلی
چو مهرش دمید از زمین و زمان
زمین سایه افگند بر آسمان
تهی دست و، پر دست خلقش ز دست؛
گرسنه، از آن سیر هر کس که هست
ز بردست هر کشورش، زیر دست؛
از او بت شکن هر کجا بت پرست
هنوز آب در خاک آدم نبود
نشانی ز هستی عالم نبود
که از نور خود آفرید ایزدش
نه نوری که اختر فرو ریزدش
شد آن نور چون گوهر دلپسند
به پیرایه ی خاتمی سر بلند
صدف یافت از صلب آدم نخست
در آنجا بهر صلب کان راه جست
سرافرازیش داد از همسران
چه دین پروران و چه پیغمبران
چنین از فلک تا بخاک آمده
در اصلاب ارحام پاک آمده
چو نخلش دمید از ریاض عرب
رطب یافت نخل عرب از طرب
برآمد چو خورشیدش از زیر میغ
بدستیش تاج و بدستیش تیغ
ز غمگین غم، از سرکشان سرگرفت؛
بدوریش داد از توانگر گرفت
به بتخانه ها ز اختر واژگون
فتادند از پا بتان سرنگون
شد از رایتش رایت کفر پست
در افتاد بر طاق کسری شکست
ز دریاچه ی ساوه گفتی سحاب
بر آتشگه فارس افشاند آب
بملک عرب از عجم تاج رفت
درفش فریدون بتاراج رفت
بشست آب زمزم، می از جام جم
بمخموری افتاد شاه عجم
گرش نامه پرویز بدخو درید
همش تیغ فرزند، پهلو درید
چو تابید آن مه ببام قریش
قریش از وفا و جفا شد دو جیش
چو دارد جماد و نبات اختلاف
عجب نیست در نوع انسان خلاف
چنان کز افق شاه انجم گروه
درفش زر افشاند بر دشت و کوه
شد از خار و خارای نزهت زدا
گل لعل گون، لعل گلگون جدا
نبی هم بتکمیل چون یافت نام
تمامی از او یافت هر ناتمام
یکی سنگ، تسبیح گفتش بدست؛
یکی سنگش، از درج گوهر شکست!
سرنگ از طبر زد، نحاس از ذهب؛
جدا گشت چون حمزه از بولهب
رؤف، رحیم،کریم، کظیم
که ایزد ستودش بخلق عظیم
خدیو جهان خواجه ی کائنات
علیه السلام و علیه الصلوه
تو و انبیا یا نبی الوری
فاین الثریا و این الثری
فرستنده ات از فرستادگان
بپا داشته بر در استادگان
تو را داده پی بهره آدم ز روح
خدا ناخدایی کشتی نوح
ذبیح و خلیل اند دل خوش ز تو
بجان رسته از تیغ و آتش ز تو
گر آراست در خاک بطحا خلیل
سرایی بنام خدای جلیل
همانا نبودش مرادی جز این
که سازی مقام ای رسول گزین
اگر نه، غنی بود حق ا زمکان
نخواهد مکان صانع کن فکان
گر آورد از طور، موسی قبس؛
ز روی تو بود آن قبس مقتبس
سلیمان کند، بیندار مشتری؛
در انگشت سلمانت انگشتری
دهن شست عیسی بشهد و بشیر
که شد از قدومت بشر را بشیر
گرفت ای ز پیغمبران سرفراز
ز نام تو هر چار دفتر طراز
بچار آینه از تو افتاد نور
به انجیل و تورات و فرقان، زبور
سر از تاج معراج بادت بلند
ز تشریف رحمت تنت بهره مند
شمارهٔ ۴: خرد راه جوی و خرد رهنمایشمارهٔ ۶ - در کیفیت معراج رفتن آن جناب افضل التحیه و الثنا: شبی نور پرور سپهر برین
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
محمد که همتای او از نخست
سهی سروی از خاک آدم نرست
هوش مصنوعی: محمد، که هیچ کس مانند او وجود ندارد، همچون درختی بلند از خاک آدم به وجود نیامده است.
خدا را مطیع و جهان را مطاع
زهی خواجه گز فقر بودش متاع
هوش مصنوعی: خداوند را باید اطاعت کرد و دنیا را باید بهعنوان وسیلهای برای استفاده در نظر گرفت. خوشا به حال کسی که فقر را بهعنوان دارایی خود میداند.
پسند آمد «الفقر فخری» از او
که ملک سلیمان نکرد آرزو
هوش مصنوعی: او میگوید که فقر برای من افتخار است، چرا که ملک سلیمان را هم نمیتوانم به آرزو برسانم.
بچشم اشکریز و بلب خنده ناک
بتن جان روشن، بجان نور پاک
هوش مصنوعی: با چشمان اشکی و لبخندی غمگین، جانم روشن و نور پاک را میجوید.
گل طاوها میوه ی یا و سین
بهار نخستین، ترنج پسین
هوش مصنوعی: گل طاووس نمادی از زیبایی و شکوه است، و میوه ی یا و سین بهار نشان از شروع زندگی و تازگی دارد. ترنج که در آخر بهار میرسد، نماد رسیدن و پختگی در تابستان است. این تصویر به نوعی به چرخه طبیعت و جلوههای مختلف آن اشاره دارد.
نرفته بمکتب، نخوانده کتاب؛
کتاب ملل را فگنده در آب
هوش مصنوعی: او به مدرسه نرفته و کتابی نخوانده، کتابی که درباره ملتهاست را در آب انداخته است.
ز هفتم زمین گیر، تا نه فلک
بفرمان او انس و جن و ملک
هوش مصنوعی: از جایی که زمین به هفتمین طبقه میرسد، تا زمانی که آسمان تحت فرمان او به حرکت درآید و موجودات زمینی، جنها و فرشتگان در اطاعت او باشند.
گهی شهپر جبرئیلش بسر
گهی پرده ی عنکبوتش بدر
هوش مصنوعی: گاهی پرندهای همچون جبرئیل او را همراهی میکند و اوج میگیرد، و گاهی به اندازه یک تار عنکبوت به شدت نازک و ضعیف میشود.
ز خلق جهان کس باین پایه نه
جهانیش در سایه و، سایه نه
هوش مصنوعی: هیچکس در این دنیا به پایهای از بزرگی و اهمیت نمیرسد که در سایهاش قرار گیرد یا تحت تاثیر او باشد.
بود سایه هر کالبد را ولی
نبد سایه آن کالبد را بلی
هوش مصنوعی: هر موجودی سایهای دارد، اما سایه خود آن موجود وجود ندارد.
چو مهرش دمید از زمین و زمان
زمین سایه افگند بر آسمان
هوش مصنوعی: زمانی که محبت او در دلها روشن شد، زمین بر آسمان سایه افکنده است.
تهی دست و، پر دست خلقش ز دست؛
گرسنه، از آن سیر هر کس که هست
هوش مصنوعی: بیپولی و نیازمندی به خاطر دست خالیاش، و در عوض مردم از دست او چیزهای زیادی به دست میآورند؛ هر کس که سیر است، از گرسنگی دیگران بهرهمند میشود.
ز بردست هر کشورش، زیر دست؛
از او بت شکن هر کجا بت پرست
هوش مصنوعی: از قدرت هر کشور، زیر سلطه اوست؛ او بتشکن است و هر جا که بتپرستی باشد، حضور دارد.
هنوز آب در خاک آدم نبود
نشانی ز هستی عالم نبود
هوش مصنوعی: هنوز آب در خاک انسان وجود نداشت و نشانهای از هستی جهان نیز نبود.
که از نور خود آفرید ایزدش
نه نوری که اختر فرو ریزدش
هوش مصنوعی: خداوند او را از نور خود خلق کرده است نه نوری که ستارهای آن را کم کند.
شد آن نور چون گوهر دلپسند
به پیرایه ی خاتمی سر بلند
هوش مصنوعی: آن نور مانند سنگ قیمتی دلپسند شد که به زیبایی در یک دستبند جلایافته است.
صدف یافت از صلب آدم نخست
در آنجا بهر صلب کان راه جست
هوش مصنوعی: صدف نخستین از وجود آدم به وجود آمد و در آنجا به دنبال راهی برای ظهور جوهر و حقیقت خود بود.
سرافرازیش داد از همسران
چه دین پروران و چه پیغمبران
هوش مصنوعی: سرافرازیش از همسرانش ناشی میشود، چه از دینداران و چه از پیامبران.
چنین از فلک تا بخاک آمده
در اصلاب ارحام پاک آمده
هوش مصنوعی: از آسمان تا زمین، به شکل و صورت نیکو در رحمهای پاک به دنیا آمدهاست.
چو نخلش دمید از ریاض عرب
رطب یافت نخل عرب از طرب
هوش مصنوعی: وقتی نخل از باغهای عربی جوانه میزند، میوهاش را با شادی و نشاط به دست میآورد.
برآمد چو خورشیدش از زیر میغ
بدستیش تاج و بدستیش تیغ
هوش مصنوعی: زمانی که او مانند خورشید از زیر ابر بیرون آمد، در یک دستش تاج و در دست دیگرش شمشیر بود.
ز غمگین غم، از سرکشان سرگرفت؛
بدوریش داد از توانگر گرفت
هوش مصنوعی: از غم و اندوه خود، سر از خشم و نارضایتی برآورده؛ و دوری او از ثروتمندان را تحمل کرد.
به بتخانه ها ز اختر واژگون
فتادند از پا بتان سرنگون
هوش مصنوعی: بتخانهها پر از ستارههای افتاده شدند و بتها از پا درآمدند.
شد از رایتش رایت کفر پست
در افتاد بر طاق کسری شکست
هوش مصنوعی: از پرچم او، پرچم کفر فرو افتاد و به طاق کسری آسیب رساند.
ز دریاچه ی ساوه گفتی سحاب
بر آتشگه فارس افشاند آب
هوش مصنوعی: از دریاچه ساوه گفتهای که ابر، بر آتشگاه فارس، آب میپاشد.
بملک عرب از عجم تاج رفت
درفش فریدون بتاراج رفت
هوش مصنوعی: در سرزمینهای عرب، از سرزمینهای غیرعرب، تاج و نشان فریدون به تاراج و دستبرد رفت.
بشست آب زمزم، می از جام جم
بمخموری افتاد شاه عجم
هوش مصنوعی: آب زمزم ریخته شد و می از جام جم به درون مغز شاه ایران افتاد، و او به حالت مستی درآمد.
گرش نامه پرویز بدخو درید
همش تیغ فرزند، پهلو درید
هوش مصنوعی: اگر نامه ی پرویز بد ذات پاره شود، تیغ فرزندش هم میتواند به پهلو زخم بزند.
چو تابید آن مه ببام قریش
قریش از وفا و جفا شد دو جیش
هوش مصنوعی: زمانی که آن ماه در آسمان قریش درخشید، قریش به خاطر وفاداری و نامهربانی، دچار تغییر و تحول شد.
چو دارد جماد و نبات اختلاف
عجب نیست در نوع انسان خلاف
هوش مصنوعی: اگر در دنیای جانداران و بیجانها انواع و اختلافات وجود دارد، نباید تعجب کرد که بین انسانها نیز اختلاف نظر و تفاوتهایی وجود دارد.
چنان کز افق شاه انجم گروه
درفش زر افشاند بر دشت و کوه
هوش مصنوعی: چنان که گروهی از ستارهها، مانند پرچم زری به آسمان پراکندهاند و بر دشت و کوهها نور میافشانند.
شد از خار و خارای نزهت زدا
گل لعل گون، لعل گلگون جدا
هوش مصنوعی: در میان خار و خاشاک، گل رنگینی برآمد که به زیبایی و لطافت میدرخشد و از دیگر گلها متمایز است.
نبی هم بتکمیل چون یافت نام
تمامی از او یافت هر ناتمام
هوش مصنوعی: پیامبر هنگامی که نام کامل را از او دریافت کرد، به کمال رسید و هر چیز ناتمام دیگری نیز از او کمال یافت.
یکی سنگ، تسبیح گفتش بدست؛
یکی سنگش، از درج گوهر شکست!
هوش مصنوعی: یکی با سنگی که در دستش بود، تسبیح میکرد و به یاد خداوند بود؛ ولی سنگ دیگری از دل دریا درخشش گوهر را از خود نشان داد و شکسته شد.
سرنگ از طبر زد، نحاس از ذهب؛
جدا گشت چون حمزه از بولهب
هوش مصنوعی: طبر (نوعی سلاح) از سرنگ ساخته شد، و مس (نحاس) از طلا (ذهب)؛ مانند جدایی حمزه از ابولهب.
رؤف، رحیم،کریم، کظیم
که ایزد ستودش بخلق عظیم
هوش مصنوعی: خدای مهربان و رحمتگستر که به خاطر صفات بزرگش مورد ستایش افراد بزرگ قرار گرفته است.
خدیو جهان خواجه ی کائنات
علیه السلام و علیه الصلوه
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و سروری که بر تمام جهان و موجودات حاکم است، بر ایشان درود و رحمت باد.
تو و انبیا یا نبی الوری
فاین الثریا و این الثری
هوش مصنوعی: تو و پیامبران چه شباهتی دارید؟ یعنی ارزش و جایگاه شما در کجاست و آیا میتوان شما را با ستارهها مقایسه کرد؟
فرستنده ات از فرستادگان
بپا داشته بر در استادگان
هوش مصنوعی: فرستنده تو کسی است که از میان فرستادگان انتخاب شده و در درگاه افرادی برجسته و بزرگ قرار دارد.
تو را داده پی بهره آدم ز روح
خدا ناخدایی کشتی نوح
هوش مصنوعی: تو از روح خدا بهرهمند هستی و به همین خاطر میتوانی مثل ناخدای کشتی نوح، بر مشکلات و خطرات زندگی غلبه کنی و به سوی سعادت هدایت شوی.
ذبیح و خلیل اند دل خوش ز تو
بجان رسته از تیغ و آتش ز تو
هوش مصنوعی: آنها که به قربانی و دوستی تو مشهور هستند، دلهایشان شاد و سرشار از عشق توست، حتی در برابر خطرات و چالشهای زندگی مثل تیغ و آتش، از تو و محبتت جدا نمیشوند.
گر آراست در خاک بطحا خلیل
سرایی بنام خدای جلیل
هوش مصنوعی: اگر خانهای در خاک بطحا (مکه) برای خلیل (حضرت ابراهیم) آراسته شده باشد، آن را به نام خدای بزرگ و بلندمرتبه میدانیم.
همانا نبودش مرادی جز این
که سازی مقام ای رسول گزین
هوش مصنوعی: در واقع، هدف او چیزی جز این نیست که ای رسول، آهنگی را انتخاب کنی که مناسب و باعظمت باشد.
اگر نه، غنی بود حق ا زمکان
نخواهد مکان صانع کن فکان
هوش مصنوعی: اگر خداوند غنی و بینیاز است، پس جهان و مکان نمیتواند خالق او باشد، زیرا او فراتر از مکان و زمان است و با ارادهاش هر چیزی را میآفریند.
گر آورد از طور، موسی قبس؛
ز روی تو بود آن قبس مقتبس
هوش مصنوعی: اگر موسی از طور آتش بگیرد، آن آتش به خاطر وجود تو است که به وجود آمده است.
سلیمان کند، بیندار مشتری؛
در انگشت سلمانت انگشتری
هوش مصنوعی: سلیمان به خوبی میبیند و میداند چگونه با مشتری رفتار کند؛ مانند انگشتری که در انگشت سلمان است، با ارزش و خاص است.
دهن شست عیسی بشهد و بشیر
که شد از قدومت بشر را بشیر
هوش مصنوعی: عیسای نبی با لبان خود به انسانها شیرینی و بشارت میدهد و به خاطر آمدن تو، بشر از خوشحالی و بشارت لبریز شده است.
گرفت ای ز پیغمبران سرفراز
ز نام تو هر چار دفتر طراز
هوش مصنوعی: تو که از پیغمبران برتر و بزرگتری، نام تو در هر چهار کتاب مقدس به زیبایی و افتخار ثبت شده است.
بچار آینه از تو افتاد نور
به انجیل و تورات و فرقان، زبور
هوش مصنوعی: چرا آینه از تو نور را منعکس کرد و به کتابهای مقدس چون انجیل، تورات و فرقان (قرآن) و زبور رسید؟
سر از تاج معراج بادت بلند
ز تشریف رحمت تنت بهره مند
هوش مصنوعی: تو که با مقام رحمت به اوج رسیدهای، از این موقعیت بزرگ بهرهمند هستی و مسلماً در زندگیات آثار این رحمت را مشاهده خواهی کرد.